تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هيچ كس جز با اطاعت خدا خوشبخت نمى‏شود و جز با معصيت خدا بدبخت نمى‏گردد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813110005




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفتگو با خانم «هايكي» از هدايت يافتگان آلمانی


واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: گفتگو با خانم «هايكي» از هدايت يافتگان آلمانی

پديدآورندگان :
ميزگردومصاحبه شونده:هايكي
نشريه :پيام زن
عنوان فرعي : سلامت خانواده و جامعه در گرو حجاب است

سياسي اجتماعي / نماي دور سلامت خانواده و جامعه در گرو حجاب است.
سوسن صفاوردي

خواهر Heike «هايكي» از شهر Oldenbury«اولدنبورگ» آلمان فارغ‏التحصيل رشته اقتصاد و علوم اجتماعي از دانشگاه Oldenbury مي‏باشد. در جلسه هفتگي خواهران اروپايي مسلمان در

شهر برمن كه اعضاي جمعيت راه اسلامي مي‏باشند، با او آشنا مي‏شوم و از او خواهش مي‏كنم تا چگونگي مسلمان شدن خويش را برايم بازگو مي‏كند و او اين طور شروع مي‏كند:

در طول دوران دانشگاه و دوران تحصيل يك سري پروژه‏هاي درسي و تحقيقي در خصوص مسايل زنان و اسلام با كشور تركيه داشتيم. البته در واقع اين پروژه‏ها رشته كاري من نبودند. اما از

آنجايي كه يك تعداد از اين پروژه‏ها به صورت گروهي انجام مي‏شد، باعث ارتباط با اين موضوعات شد و اين اولين تجربه و آگاهي من از اسلام و مسلمين بود. البته من با اين مطلب صرفا از

جنبه كاري برخورد كرده و احساسم نيز نسبت به اسلام دقيقا به يك پروژه كاري ختم مي‏شد. در اين زمان تصويري كه از اسلام داشتم، همان تصويري بود كه اكثر اروپاييها و غربيها از اسلام

دارند. تصويري كاملاً منفي از مذهبي كه خصوصا زنان در آن بسيار تحت ستم و حقير مي‏باشند و از حق انساني برخوردار نمي‏باشند! البته ناگفته نماند كه كلاً از نظر مذهبي من نيز همانند

بسياري از غربيها بودم. يعني غسل تعميد شده بودم و در كوچكي به كليسا نيز مي‏رفتم، اما رفته رفته كه بزرگتر شدم، احساسم نسبت به كليسا و مذهب تغيير كرد و وقتي بزرگ شدم

ديگر اصلاً به كليسا نرفتم. البته در باطن اعتقاد به خدا داشتم آن هم به دليل اينكه مي‏ترسيدم اگر وجود او را انكار كنم و بعد ببينم كه او وجود داشته است، چه خواهد شد و به همين خاطر

سعي مي‏كردم اصلاً به او فكر نكنم. ضمن اينكه بايستي اقرار كنم هميشه احساس مي‏كردم گمشده‏اي دارم و همين حس مرا وا مي‏داشت كه به مسايل كنجكاوانه نگاه كنم و بعضا نيز

نقادانه نسبت به مسايل اجتماعي و محيط اطراف خود برخورد كنم. به طور مثال پدر من يك انساني است كه شديدا بر ضد خارجيها است و هميشه با لحني توهين‏آميز و با بي‏احترامي از

آنان حرف مي‏زند. من هميشه از اين حالت او متنفر بودم و اعتراض خود را نيز نسبت به اين حالت او ابراز مي‏كردم. ادب و مهرباني انسانها هميشه مرا تحت تأثير قرار مي‏داد و انسانهاي

مهربان و باادب را بسيار دوست مي‏داشتم. بعدها كه متوجه شدم مهرباني يكي از صفات خداست مهرباني انسانها را نيز با اين صفت خداوند ارتباط دادم، كه انسانهاي مهربان در واقع صفتي از خداوند را در خود دارند.
به هر صورت اين حس جستجوگري به دنبال گمشده‏اي نامعلوم، مرا بر آن داشت تا مطالعات وسيعي را شروع كنم، هرچند كه نمي‏دانستم به دنبال چه چيز بايستي بگردم، لذا هر مطلبي

كه با تفكر و عقل انسان مرتبط مي‏خواندم از كتابهايي همانند «هنر دوست داشتن» اثر «اريك فرم» يا كتابهاي «روش تمركز حواس Meditation» تا كتب مذاهب مختلف. از سوي ديگر علاقه

من به طبيعت باعث مي‏شد كه به مسايل خيلي عميق‏تر فكر كرده و كلاً راجع به همه چيز تفكر كنم. حتي در دوران كودكي و نوجواني نيز هرگاه مسأله‏اي مرا ناراحت مي‏كرد، به جنگل و پارك

پناه مي‏بردم و بالاي يك درخت به مسايل فكر مي‏كردم و اين كار آرامش عجيبي به من مي‏داد. درست در همين دوران كه شديدا به دنبال گمشده‏ام مي‏گشتم و انواع و اقسام كتابها را

مطالعه مي‏كردم، مجبور شدم به خاطر تأمين هزينه‏هاي دانشگاه و زندگي‏ام مشغول به كاري نيم وقت شوم. و بدين صورت در رستوران «مك دونالد» كه بيشتر از دانشجويان استفاده

مي‏كند، مشغول به كار شدم. در اينجا بود كه اولين بار با همسرم آشنا شدم. او نيز دانشجو بود و در همانجا مشغول به كار بود. پس از مدتي به علت اينكه در درس انگليسي ضعيف بود قرار

شد كه برايش كلاس تقويتي بگذارم. يكي از روزها به طور اتفاقي او را سر سجاده نماز و در حال نماز خواندن ديدم. حالت او و اين نماز كه براي اولين بار در زندگي مي‏ديدم شديدا مرا تحت

تأثير قرار داد و بدين ترتيب احساس كردم از او مي‏توانم شبهات و سؤالهايي كه در ذهن دارم ببرم. حس عجيبي داشتم، گويي به پيدا كردن گمشده‏ام نزديك مي‏شدم. من و همسرم در مورد

مسايل مختلف زيادي با هم صحبت مي‏كرديم. از مسايل اجتماعي سياسي تا مسايل مذهبي. و من خوشحال بودم از اينكه بالاخره مي‏توانستم با شخصي راجع به اين مسايل صحبت

كنم. طبيعتا ديدن حالت همكارم در آن زمان مرا به سوي مباحث اسلامي نيز كشاند. تا آنجا كه ساعتها بحث و گفتگو مي‏كردم و من براي

شما بايد در نظر داشته باشيد

كه يك تازه مسلمان
به دنبال صحيح انجام دادن
كارهايش است
و بعد در اين كثرت اختلافات
انسان كاملاً گيج مي‏شود
كه چه كسي درست مي‏گويد
و صحيح‏ترين عمل كدام است.

صحبتي كه با او مي‏كردم اول سند حرف را از او درخواست مي‏كردم. من هميشه عادت داشتم كه در مورد هر مسأله‏اي كه مي‏شنوم اول تحقيق كنم. سندش را بيابم و بعد آن را بپذيرم و

بدين ترتيب مدتها به اين نحو سپري شد كه من سؤال مي‏كردم و او كه حالا همسرم است با دليل و منطق و ارائه سند در صدد پاسخگويي برمي‏آمد. لازم به ذكر است كه نقش زن در اسلام

يكي از داغترين بحثهاي ما بود.

من هرچه مي‏گذشت احساس مي‏كردم به گمشده‏ام نزديك‏تر شدم، تا يك روز كه احساس كردم كاملاً اشباع شده‏ام و در ميان تمام مطالعاتم راجع به مذاهب و گروههاي مختلف عرفاني و

مذهبي از هند تا آفريقاي جنوبي، اسلام تنها مكتب و مذهبي بود كه با كليه مسايل با ديد بسيار منطقي برخورد كرده بود و شايد بتوان گفت برخورد علمي اسلام نسبت به يك سري از

مسايل براي شخصي مثل من كه همه چيز را از بعد علوم اجتماعي نگاه مي‏كرد، عاملي قوي براي مسلمان شدن بود. و بدين شكل من اسلام آوردم و وقتي خبر مسلمان شدن خود را به او

دادم او بلافاصله از من خواستگاري كرد. من خيلي سريع شروع به انجام فرايض ديني از قبيل نماز و روزه كردم و از آنجايي كه هنوز در «مك دونالد» كار مي‏كردم، زندگي‏ام كاملاً دستخوش

تغييرات شد. وقتي شروع به نماز مي‏كردم، اتاق استراحت ما فضاي خدايي به خود مي‏گرفت، و من كاملاً احساس رضايت و خوشحالي مي‏كردم، علي‏رغم اينكه رفته رفته دوستانم را از

دست مي‏دادم، اگرچه هنوز نيز حجاب نداشتم، اما عدم برخوردهاي سطحي و مادي با

مسايل و تغيير حالت انسانهاي متحول شده، خود ظاهرا فاصله‏اي را به وجود مي‏آورد. من تلاش مي‏كردم كه در خصوص اسلام با تمام فاميل، آشنايان و دوستانم كاملاً منطقي صحبت كنم،

اما آنها نمي‏توانستند مسايل را درك كنند. شايد يكي از دلايلي كه من راحت‏تر مسايل را درك كرده و مسلمان شدم، ارتباط به رشته تحصيلي‏ام كه اقتصاد در جهان سوم بود، نيز داشته

باشد. من بدين وسيله قبل از مسلمان شدنم با خيلي از مسايل و مشكلات جامعه سرمايه‏داري آشنا شده بودم و مي‏دانستم نتيجه زندگي سرمايه‏داري خلاصه شدن همه چيز در پول بود.

به طور كلي ارزش انسانها در پول خلاصه مي‏شد و من هميشه با اين تفكر مبارزه مي‏كردم. پيش از اين بر اين باور بودم كه انسانهاي تحصيلكرده، انسانهايي با خلق نيكو و پاي‏بند به ارزشها

هستند، اما متأسفانه به واسطه كارهاي متعدد و مسافرتهاي زياد به هنگام تحصيل دريافتم كه تصوري كاملاً غلط داشته‏ام. و چه بسيار انسانهايي كه تحصيلكرده هستند، اما بويي از

ارزشهاي اخلاقي نبرده‏اند. و تمسك به ارزشهاي اخلاقي براي من حتي پيش از مسلمان شدنم نيز بسيار اهميت داشت و همان طوري كه گفتم مسايلي مانند مصرف‏گرايي، سرمايه‏داري،

نژادپرستي و غيره شديدا مرا ناراحت مي‏كرد و من هميشه راجع به اين مسايل با اطرافيانم بحث و جدل داشتم.

ـ به نظر شما اشخاص تازه مسلمان با چه مشكلاتي مي‏بايستي دست و پنجه نرم كنند؟
ـ وقتي يك اروپايي به اسلام روي مي‏آورد در واقع به اسلام پناه مي‏آورد و تصويري كاملاً مثبت دارد. متأسفانه مسلماناني كه از كشورهاي ديگر مي‏آيند، بيشترين آنها يا پناهنده سياسي يا مهاجرند كه غالبا نيز اطلاعات خاصي راجع به اسلام ندارند. تعدد گروههاي مختلف مذهبي و عدم اتحاد بين گروههاي مسلمان در خصوص مسايل مذهبي نيز از جمله مسايلي است كه مشكلات عديده‏اي را براي تازه مسلمانان به همراه دارد. به طور مثال عقايد مختلف راجع به نوع گرفتن وضو و يا نگرشهايي كه راجع به مسايل وجود دارد، شديدا باعث سردرگمي و سرگرداني تازه مسلمانها مي‏شود. شما بايد در نظر داشته باشيد كه يك تازه مسلمان به دنبال صحيح انجام دادن كارهايش است و بعد در اين كثرت اختلافات، انسان كاملاً گيج مي‏شود كه چه كسي درست مي‏گويد و صحيح‏ترين عمل كدام است. از سوي ديگر وجود كتب مختلف در مورد اسلام كه از ديدهاي مختلف مطرح شده است و يا كتبي كه از سوي تازه مسلمانها نوشته مي‏شود و بعضا مسايل غلط از دين را انتقال مي‏دهند نيز از جمله اين مشكلات است. و از تمامي اين مسايل مي‏شود اين نتيجه را گرفت كه عدم رهبري واحد و وجود گروههاي مختلف و قرائتهاي متعدد جو ناخوشايندي را به وجود آورده است و اي كاش ما از دشمنان خويش مي‏آموختيم كه در يك سري از مسايل با يكديگر متحد شويم و چقدر زيبا بود كه رهبري واحد برمي‏گزيديم كه به نفع خودمان بود.
ـ به نظر شما اين رهبري واحد مي‏بايد چه خصوصياتي دارا باشد و كلاً چه كسي مي‏تواند نقش رهبري واحد را به عهده داشته باشد؟
ـ به نظر من ما بايستي از دشمنان خود بياموزيم. ببينيد آنها ممكن است در خيلي از مسايل با يكديگر اختلاف داشته باشند، اما در يك سري از مسايل كه به نفع آنها است اتفاق نظر دارند. تازه بايستي در نظر داشت كه الگوهاي آنها چه كساني هستند. به طور مثال شما بياييد تمامي رهبران سياسي غرب و اروپا را در نظر بگيريد، كدام يك داراي خصوصيات اخلاقي انساني هستند؟ كلينتون يا كهل، انسانهايي كه خود دچار هزاران مشكل اخلاقي، خانوادگي و غيره هستند و هر روز سر و صداي يك كار خلافشان بلند مي‏شود. انسانهايي مي‏توانند الگويي واحد براي ديگران باشند كه در درجه اول از بعد اخلاقي سالم باشند و بعد هم دانش همه چيز را داشته باشند و خود با وجود تمامي امكانات، زندگي ساده‏اي داشته و آنچه را كه مي‏گويند در درجه اول خود پياده كنند، به طور مثال بياييد زندگي امام خميني و يا آيت‏اللّه‏ خامنه‏اي را با اين افراد مقايسه كنيم، خود به اين نتيجه مي‏رسيم كه تنها افرادي مثل امام خميني و آيت‏اللّه‏ خامنه‏اي مي‏توانند اين نقش را دارا باشند. اين خيلي مهم است كه يك الگو به لحاظ ارزشهاي اخلاقي و معنوي كامل باشد.
ـ شما گفتيد اوايل بدون حجاب بوده‏ايد، چه شد كه قانون حجاب را نيز در اسلام پذيرفتيد؟
ـ همان طور كه گفتم من مطالعات زيادي داشتم. در اين خصوص با مطالعات دوره‏اي به اين نتيجه رسيدم كه سلامت خانواده و جامعه در گرو پيدا شدن قانون يا اصل حجاب است. ترويج مصرف‏گرايي و مسايل جنسي و سكسي و عرضه زيباييهاي زن در اين راستا منجر به انحراف انسان از مسير اصلي زندگي‏اش مي‏شود. در جوامع به اصطلاح آزاد كه تبليغات مداوم، زنان را به سوي جلوه‏گري و عرضه و نمايش خويش مي‏كشد و زيباييهاي زن مرتب از طريق رسانه‏ها به جامعه عرضه مي‏شود، در مردان كه از احساس جنسي قوي‏تر برخوردار هستند يك نوع احساس عدم رضايت نسبت به همسر خودشان به وجود مي‏آورد و همسرشان نمي‏تواند آنان را ارضا كند. عرضه انواع مختلف جلوه‏هاي زنان، آنان را از همسران خويش سير كرده و در نتيجه به دنبال شخص ديگري مي‏روند. حجاب محدوديتي در زمينه سلامت رواني جامعه و خانواده بوجود مي‏آورد. البته حجاب، هم بايستي در لباس باشد و هم در رفتار. تغيير صفات بد گذشته و يادگيري صفات اسلامي و ارزشهاي اخلاقي و انسان‏دوستي، كمك به ديگران و هزاران نكته اخلاقي ديگر از اين قبيل هستند.
ـ ضمن تشكر در خاتمه اگر پيامي براي خوانندگان ما داريد بفرماييد.
ـ به نظر من اسلام و خصوصا تشيّع مظلوم واقع شده است. ما مسلمان هستيم اما به اسلام عمل نمي‏كنيم، ما شايد بيش از ديگراني كه نام مسلمان ندارند در قبال اين مذهب بايستي پاسخگو باشيم. اين نعمت مسلمان بودن و اسلام را بايستي شاكر بوده و نسبت به آن با عملكردهايي كه مخالف روح اسلام است، جفا نكنيم. ايرانيان خصوصا قدر رهبراني چون امام خميني و آيت‏اللّه‏ خامنه‏اي را بدانند و با پاي‏بندي هرچه بيشتر به انقلاب اسلامي و رهبران اين انقلاب شاكر اين نعمت باشند. اميد ما اين نظام است. از خداوند پيروزي هميشگي را براي همه مسلمانان خواستارم و با تشكر از شما.
ــــــــــــــــــــــــــ
يكي از روزها به طور اتفاقي
او را سر سجاده نماز
و در حال نماز خواندن ديدم.
حالت او و اين نماز كه
براي اولين بار
در زندگي مي‏ديدم
شديدا مرا تحت تأثير
قرار داد.
شايد بتوان گفت
برخورد علمي اسلام
نسبت به يك سري از مسايل
براي شخصي مثل من
كه همه چيز را
از بعد علوم اجتماعي
نگاه مي‏كرد
عاملي قوي
براي مسلمان شدن بود.
با مطالعات دوره‏اي
به اين نتيجه رسيدم
كه سلامت خانواده و جامعه
در گرو پيدا شدن قانون
يا اصل حجاب است.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 137]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن