واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: هنگامی که خواجه حافظ شیرازی غزل معروف خود را به مطلع ذیل سرود :
الا یا ایّها السّاقی ادرکاساً و ناولها
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها
از وی پرسیدند که مصراع اوّل مطلع غزل متعلّق به یزید بن معاویه است که گفته است :
اناالمسموم ما عندی به تریاق و لاراق
ادر کأساًو ناولها الایا ایها السّاقی
چه شده که استاد بی نظیری مثل تو به سرقت شعر یزید تن در داده است؟ حافظ جواب داد که: مال کفّار بر مسلمانان حلال است .
اهلی شیرازی این قطعه را به همین مناسبت سروده است :
خواجه حافظ را شبی دیدم به خواب
گفتم ای در فضل و دانش بی مثال
از چه بستی بر خـــود این شعر یزید
با وجــود این همـه فضل و کمال
گفت واقف نیستــی زیـــن مسئلــه
مــال کافــر هست بر مؤمن حلال
و کاتبی نیشابوری نیز این قطعه را به همین سبب سروده است :
عجب در حیرتم از خواجه حافظ
به نــوعی کز خرد زان عاجز آید
چه حکمت دید در شعر یزیـد او
که دردیوان نخست از وی سرآید
اگر چه مــال کافـــر بر مسلمـان
حلال است و در او فعلـی نشاید
ولی ازشیرعیبی بس عظیم است
کــه لقمـــه از دهـــان سگ رباید
...
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها/ که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
این بیت خواجه حافظ شیرازی که مطلع دیوانش هم هست را، بارها و بارها شنیدهایم. گرچه شاید همچنان ندانیم که این «ادر کاسا و ناولها»
دیگر معنیاش چیست که این وسط بیهوا سبز شده! خوب برای خودم میگویم که این مصرع اول اینطوری است:
اَدِر: بچرخان
کَاًسا: جام
ناوِلها: دستت را دراز کن و آنرا [جام شراب را] بده
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها: هان ای ساقی جامی به گردش درآور و آن را [به من] دِه
خوب مفهوم مصرع دومش را هم که همه اوستا هستند. اما من نمیخواهم راجع به مفهوم کل بیت اینجا بحث کنم. آنچه مورد مناقشه و جنگ
و جدل هم هست، این نیست. دعوا سر این است که مصرع اول بیت منسوب به یزید بن معاویه (۲۸-۶۴ ه.ق)، خلیفه دوم اموی است!
شاید همانطور که می دانید یزید کلا آدم عیاش و خوشگذرانی بوده و مثل اکثر اعراب طبع شعری هم داشت۱. از او دیوانی هم برجا مانده و
منتشر هم شده است.
البته با وجود در دسترس بودن کلیات منسوب به یزید، کسی متوجه این تشابه نشده بود تا اینکه یک آقایی بهنام سوری، که ترک هست و
شرحی هم بر دیوان حافظ نوشته، این بیت را در حاشیه بیت اول حافظ آورد۲. این بیت منسوب به اوست:
انا المسموم و ما عندی بتــریاق و لا راقی /ادر کاســـــا و ناولـــها الا یا ایها الساقی
یک شعری هم منسوب به اهالی شیراز است که ادوارد براون در کتاب خودش آورده۳ به این مضمون:
خواجه حافظ را شبی دیدم به خواب / گفتم ای در فضل و دانش بیهمال
از چه بستی بر خود این شعر یزید / با وجود اینهمه فضل و کمال
گفت واقف نیستی زاین مسئله / مال کافر هست بر مومن حلال
شعری هم از کاتبی نیشابوری در دست هست که میگوید:
عجب در حیرتم از خواجه حافظ / به نوعی کش خرد زان عاجز آید
چه حکمت دید در شعر یزید او / که در دیوان نخست از وی سراید
اگر چه مال کافر بر مسلمان / حلال است و در او قیلی نشاید
ولی از شیر عیبی بس عظیم است / که لقمه از دهان سگ رباید
همین یک مصراع باعث شد تا جرقه جدل بر سر اشعار حافظ زده شود. زرینکوب در این باره میگوید:
«هر چند ممکن هست این مصرع تضمین گونهای از یک شعر عربی باشد اما انتساب آن به یزید دشواریها دارد.»۴
گمانه زنی زرینکوب که میگوید شاید این مصرع در اصل عربی باشد، درست است. امیر خسرو دهلوی که یک قرن پیشتر از حافظ می زیسته
در شعر خود آورده:
شراب لعل باشد قوت جانها، قوّت دلها / الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها
اقبال لاهوری نیز در شعری می سراید:
دل گیتی انا المسموم انا السموم فریادش / خرد نالان که ما عندی به تریاق و لاراقی۵
خود حافظ هم در بیتی استفاده از لغات و اشعار ادبی را گوشزد میکند و میگوید::
اگرچه عرض هنر پیش یار بیادبیست / زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست
علامه قزوینی اما بههمین قانع نشد و در یک مقاله ۱۰ صفحه ای به رد انتساب این شعر بهحافظ پرداخت، فهرست مفصلی از کتاب هایی که
مظان یافتن شعر یزید بوده یاد کرد و گفت که در آنها نشانی از این ابیات نیست. قزوینی حدس زد که مسلمانان متعصب ترک معاصر سودی این
حکایت را ساخته اند [یعنی شعر را به یزید و سپس تضمین آنرا به حافظ نسبت داده اند] تا خوانندگان حافظ را نسبت به او بدبین سازند.۶
علامه قزوینی هم درست میگفت. در دیوان یزید که در ۶۴ صفحه بهچاپ رسیده است۷، نه در بخش اول که اشعار قطعی یزید است، و نه در
بخش دوم که اشعار منسوب به یزید را شامل می شود، هیچ کجا چنین شعری دیده نمیشود.
بهاالدین خرمشاهی، حافظپژوه، هم بهاستناد مقالهی قزوینی انتساب شعر به یزید را رد می کند.۸
اما در پایان با توجه بهتمامی اظهارنظرهای موافقان انتساب شعر به یزید ، از مطهری۹ و شهریار۱۰ گرفته تا مخالفان نظیر خرمشاهی،زرین
کوب، غنی و قزوینی، به نظر می رسد حدس علامه قزوینی از همه درست تر باشد:
«این بیت منسوب به یزید هم از حیث وزن و هم قافیه و طرز ادا و بالاخره از حیث استعمال بعضی از عین همان تعبیرات و کلمات از روی غزل
سعدی ساخته شده و سازنده بیت از آن غزل الهام گرفته.»
سعدی چنین می گوید:
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی / به صد دفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی
اخلایی و احبابی ذروا من حبه مابی / مریض العشق لا یبری و لا یشکو الی الراقی
قم املا واسقنی کاسا ودع ما فیه مسموما / اما انت الذی تسقی فعین السم تریاقی
۱- تاریخ ادبی ایران، ادوارد براون،ج۱،دوره اموی ۶۶۱-۷۴۹ ٬ “خصلت و منش یزید”
۲- شرح سودی بر حافظ، ج۱، ص۱
۳- تاریخ ادبی ایران، ادوارد براون،ج۱، دوره اموی ۶۶۱-۷۴۹،”نفرتی که ایرانیان از نام یزید دارند”
۴- از کوچه رندان، عبدالحسین زرینکوب، انتشارات امیرکبیر،ص۶۲
۵- دیوان اقبال لاهوری، زبور عجم، بخش اول، شماره ۲۳ ٬ “در این محفل که کار او گذشت از باده و ساقی”
۶- مجله یادگار، سال اول، شماره ۹
۷- شعرُ یزیدبن معاویة بن ابی سفیان جَمَعَه و حَقَّقَه صلاح الدین منجّد، دار الکتاب الجدید، بیروت لبنان، ۱۹۸۲.
۸- حافظ نامه،شرح الفاظ ” اعلام”، بهاءالدین خرمشاهی، بخش اول، انتشارات سروش، ص۹۰-۹۱
۹- عرفان حافظ؛ مجموع ۵ کنفرانس سال ۱۳۵۰ در دانشکدهء الهیات و معارف دانشگاه تهران، چاپ ۲۲، ص۳۸
۱۰- حافظ به روایت شهریار، به اهتمام ابوالفضل علی محمدی، دکتر حسن ذوالفقاری، نشر چشمه، چاپ اول،
پيامهاي بيت : الا يا ايها الساقي
الا يا ايها الساقي ادر کاسا وناولها
که عشق اول نمود آسان ولي افتاد مشکلها
پيامها :
1: اولين و آخرين خواسته آدمي رسيدن به مستي است .
2: مطالبه مستي اولين قدم براي رسيدن به آن است .
3: تنها کسي که ميتواند اين مستي را به آدمي بدهد خود ساقي (خداوند) است .
4: انسان وقتي عاشق مي شود مطالبه مستي ميکند ...
5: عشق در ابتدا آسان است ولي بعدها با مشکلاتي کمر شکن همراه است ...
6: تنها راه مبارزه با اين مشکلات رسيدن به مستي است ...
7: شراب هاي مست کننده آدمي در سلوک همان نماز و روزه هستند ...
8: خاشعين همان عاشقانند که سختي عشق آنها را پاي شراب کشانده است ، وگرنه شراب تلخ را هر کسي دوست ندارد ....
9: عبادات قابليت مستي آفريني بالايي دارند ، مشکل ما اين است گرفتار عشق خدا نشده ايم .
10: مستي ، از خود رستن و به خدا پيوستن است . آنگاه که خود نبيني ، رخساره يار بيني و اين همان اوج مستي است که انسانرا به فنا مي رساند . اين همان به نظاره نشستن وجه الله است بي پرده و مانع . و اين مرحله خط پايان دردها و سختيهاي عشق است .
:53::53::53:
پيامهاي بيت : الا يا ايها الساقي
الا يا ايها الساقي ادر کاسا وناولها
که عشق اول نمود آسان ولي افتاد مشکلها
پيامها :
1: اولين و آخرين خواسته آدمي رسيدن به مستي است .
2: مطالبه مستي اولين قدم براي رسيدن به آن است .
3: تنها کسي که ميتواند اين مستي را به آدمي بدهد خود ساقي (خداوند) است .
4: انسان وقتي عاشق مي شود مطالبه مستي ميکند ...
5: عشق در ابتدا آسان است ولي بعدها با مشکلاتي کمر شکن همراه است ...
6: تنها راه مبارزه با اين مشکلات رسيدن به مستي است ...
7: شراب هاي مست کننده آدمي در سلوک همان نماز و روزه هستند ...
8: خاشعين همان عاشقانند که سختي عشق آنها را پاي شراب کشانده است ، وگرنه شراب تلخ را هر کسي دوست ندارد ....
9: عبادات قابليت مستي آفريني بالايي دارند ، مشکل ما اين است گرفتار عشق خدا نشده ايم .
10: مستي ، از خود رستن و به خدا پيوستن است . آنگاه که خود نبيني ، رخساره يار بيني و اين همان اوج مستي است که انسانرا به فنا مي رساند . اين همان به نظاره نشستن وجه الله است بي پرده و مانع . و اين مرحله خط پايان دردها و سختيهاي عشق است .
:53::53::53:
ممنون ساقي جان..نميدونم خودتون نوشتيد يا از جايي برداشت كرديد..اما به هرحال بسيار زيبا بود:53:...................
اولين غزل حافظ راه رو تماما نشون داده....
وقتي در آخر ميگه
متي ما تلق من التهوي دع الدنيا و اهملها
اشاره به همون نكته ي 10 داره ...كه وقتي اون وجه پديدار و ديدار معشوق ميسر شد...دنيا و هر چه هست نا پديد ميشه خواسته و نا خواسته...يعني همان فنا و گم شدن در حق
نتيجه هر شرابي مستي است . اما در هر شرابي نوعي از مستي نهفته است .
هر شرابي ساقي ي دارد ، و شراب محبت هم ساقي ي . ساقي شراب محبت حضرت رب الارباب است ، در شرب چنين شرابي اختيار در کف آدمي نيست ، او را مي نوشانند ، لذت مي دهند ، مست مي کنند .
وناولها ، حکايت کسي است که شراب را به خاطر خود شراب نمي خواهد ، شراب را از آن جهت که ساقي آن معشوق زيباي اوست مطالبه مي کند ، حکايت کسي است که فهميده است مستي حقيقي حاصل نمي شود مگر اينکه ساقي مهوش او جام باده را بگرداند و با دستان خويش به کام عاشقان درمانده و پريشان از تاثير جذبه هاي قدوسي ، صهباي بيخودي بريزد ....
وناولها يعني ما را بچشان ، مستمان کن ، از خودي خويش بيخودمان کن ، ما بي تو نتوانيم بنوشيم ، ما را بنوشان ، دستي که جام نتوان گيرد ، زباني که چشيدن در ياد ندارد و روحي که بالا آمدن بي اذن نداند ، مگر با مدد تو الا يا ايها الساقي بنوشان و مستمان کن ، ادر کاسا ، بگردان جام تا تو دست افشان بينيمان و خراب .....
وناولها تنها در خواست شراب نيست ، درخواست چشيدن شراب هم هست ، در خواست گرداندن شراب هم هست ، درخواست مستي ، شور ، شعف و ..........
گاهي عاشق جام مي گيرد و معشوق در آن شراب ميريزد و عاشق خود مي نوشد و در مستي آن سرمست مي شود .گاهي جام را هم، معشوق مي گيرد ،
پر از شراب مي کند و عاشق خود مي خورد و از مستي آن سرمست و گاهي جام به دست معشوق است ، شراب از دست معشوق است ، و مستي هم در دست معشوق ، در وناولها خبر از عاشق نيست هر جه هست معشوق است حتي عاشق .
درخواست مستي از ساقي
الا يا ايها الساقي ادر کأسا وناولها
که عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشکلها
درخواست رسيدن و پيدا کردن توفيق براي غرقه در عبادت حضرت حق شدن، اصل مسلمي در سلوک انسانها به سوي کمال است .
بي مدد دوست نمي توان حتي قدمي به سوي او حرکت کرد. آنچه سالک الي الله در مسير پر خطر خود به سوي خداوند در اولين قدم نياز دارد، طلب به زبان و دل است که درياي مهرباني حضرت حق را به جريان در خواهد آورد .تا او نخواهد ، احدي در اين بزم محرم نخواهد شد و تا ابد دست غيب را براي راندن نا محرمان از اين بزمگاه مقربان بر سينه ها خواهد نواخت .
درخواست از ساقي اولين قدم است .
الا يا ايها الساقي ادر کاسا وناولها ، خدايا ما تشنگان شراب مستي تو، خواهان مي بيغشيم ما را صفايي بخش و بر سفره بنشان !!!
طلب ، درخواست از قلب است ، چيزي که در آه سحري تجلي پيدا مي کند و در سختيهاي سلوک خود نمايي !
گاهي سالک فکر مي کند اشتغال به ذکر و ناله هاي شبانه همان تقرب است ، و چون گاهي با نشاط آدمي همراه نيست تقرب را پديده اي سخت و طاقت فرسا تصور مي کند ، در حاليکه اشتغال به ذکرو گريه هاي شبانه و خيلي از عبادات وارد شده در شريعت ، همان طلب است و طلب با درد و رنج و سختي همراه است ...
تا انسان را به سر منزل قرب رهنمون شود. آنجا که رسيد ديگر نظّاره گر وجه پروردگار است ، لذت مدامي که با هيچ درد و رنجي کاهش نمي يابد ....
انسان با عبادت سلوک را شروع مي کند . و يا به بيان ديگر انسان با اشتغال به عبادت مي گويد که مي خواهم .!
...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 6224]