واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: سياست - ايران: انرژي و ژئوپليتيك
سياست - ايران: انرژي و ژئوپليتيك
آندره پرتوزيو/ ترجمه مجتبي نجفي: آندره پرتوزيو مشاور بينالمللي نفت بيشتر از 30 سال سابقه كاري دارد. او 20سال از فعاليت خود را در گروه بزرگ نفتي فرانسه سپري كرده است. پرتوزيو همچنين مشاور قضايي انرژي در بانك جهاني است. وي در مقاله حاضر جايگاه منطقهاي و جهاني ايران را از منطر ژئوپليتيك و ژئواستراتژيك تبيين كرده است. اين مقاله در ماه ژانويه منتشر شده است
اينكه ايران يكي از توليدكنندگان اصلي منابع سوختي جهان است، يك حقيقت است. اما مسئله براي ما صرفا مطالعه جزئيات منابع نفتي و گازي ايران نيست بلكه انرژي هستهاي با مشكلات فرارويش و پيامدهاي ژئوپليتيكش از اهميت خاصي برخوردار است. داستان نفت در ايران از سال 1901 آغاز ميشود ولي اولين منبع نفتي در سال 1908 كشف شد تا سرنوشت ايران تا بخش زيادي به اكتشافاتي مرتبط شود كه امروز اين كشور را در رديف بزرگترين توليدكنندگان قرار داده است. دكتر مصدق نخستوزير رژيم شاه ابتدا خواستار سهم 50-50 شد. به دليل امتناع كمپاني انگليس از پذيرش اين نسبت كه در آن زمان در عرف بينالمللي نيز مرسوم بود، نفت را ملي كرد و NIOC(شركت نفت ملي ايران )را تاسيس نمود. كمپانيهاي انگليسي آمريكايي با موفقيت نفت ايران را تحريم كردند و دولت دكتر مصدق بعد از مدتي سقوط كرد. شركت ملي نفت ايران از آن زمان ميبايست ضمن انعقاد قرارداد با ساير شركتها كنترل نفت ايران را بهدست گيرد. انرژي در ايران عمدتا نفت و گاز طبيعي است. منابع ديگر مانند كربن تنها درصد ناچيزي از منبع انرژي ايران هستند. در واقع ايران با توليد 4/1 ميليون بشكه در روز دومين توليدكننده در خاورميانه و چهارمين توليد كننده در جهان است. در اين حالت ايران 18 ميليارد تن كه معادل 10درصد منابع جهاني است را در اختيار دارد. اين در حالي است كه اين كشور بعد از روسيه كه 16درصد منابع گازي را در اختيار دارد دومين كشور صاحب ذخاير گازي است. اين اعداد به سادگي و بدون شرح خاصي اهميت انرژي و ژئوپليتيك ايران را اثبات ميكنند. از اين توليد نفت 2ميليون و 400هزار بشكه صادر ميشود كه معادل 120 ميليون تن است، در حالي كه مصرف داخلي 80 ميليون تن در سال است. 50درصد از اين صادرات به سمت كشورهاي خاور دور است اين در حالي است كه نيازهاي كشورهايي مانند چين به انرژي به شدت افزايش يافته است. اروپا نيز به نوبه خود سالانه 30 ميليون تن معادل 600 هزار بشكه روزانه دريافت ميكند. بايد خاطرنشان كرد كه اين صادرات 50درصد منابع بودجهاي ايران را در بر ميگيرد. 80درصد از صادرات ايران، نفت است. ميتوان گفت نفت موتور اقتصاد ايران است. افزايش پيشبيني شده توليد 8/4 ميليون بشكه در روز در سال 2010 و 8/5 بشكه در سال 2015 استفاده از سرمايهگذاريهاي خارجي و ابزارهاي عملياتي شركتهاي خارجي را اجتنابناپذير ميكند. امروز نيز وضعيت بر همين منوال است به گونهاي كه قراردادهايي با شركتهايي همچون نورسك هيدروي(Norsk Hydro) نروژ، لوكوال (Lukoil)روسيه، او ام دبليو(OMw) اتريش، امپكس (Impex)ژاپن و سيانپيسي (CNPC)چين منعقد ميشوند. ايران 68 ميدان توليد نفت دارد كه عمدتا نزديك خليج فارس در استان خوزستان واقع شدهاند كه شش ميدان گازي از باقي ميادين مهمتر هستند زيرا 60درصد توليد را در بر ميگيرند. كمكي كه سرمايهگذاري خارجي و فعاليتهاي عملياتي شركتهاي بينالمللي به بهرهبرداري و اكتشاف ميكنند براي جلوگيري از نابودي چاهها ضروري هستند. به اين دليل اگر برنامه چهارم توسعه براي پنج سال آينده افزايش توليد را پيشبيني ميكند دولت بايد قوانيني كه شرايط انعقاد قرارداد با شركتهاي خارجي بهويژه براي اكتشاف منابع جديد را تعيين ميكنند مورد بازنگري قرار دهد. سوبسيدها در ايران 10درصد از توليد خالص ملي هستند. هدف از اين سوبسيدها حمايت از اقشار آسيبپذير است اما اين سيستم معيوب و پرهزينه به مصرف هر چه بيشتر انرژي منجر ميشود. سوبسيدهاي سوخت كاهش يافتهاند. هدف از اين اقدام اين بوده است كه اين سوبسيدها از 10درصد توليد خالص ملي به يكدرصد در سال 2009 برسند. گاز طبيعي نيز از منابع بزرگ انرژي در ايران است. بهرهبرداري از اين انرژي پيشرفتي نداشته است. جالب اينجاست ايران در وضعيتي پارادوكسيكال واردكننده گاز از تركمنستان است. وفور منابع گازي باعث شده چندين طرح مهم مانند پارس جنوبي در دستور كار قرار گيرند. در اين ميدان قطر نيز سهم دارد؛ كشوري كه به عنوان سومين كشور صاحب منابع گازي مطرح ميشود. پارس جنوبي 50درصد از منابع گازي ايران را در بر ميگيرد. هدف دولت ايران از طرح بزرگ پارس جنوبي دستيابي اين كشور تا سال 2010 به توليدي نزديك به 300 ميليارد مترمكعب بهويژه براي بازار گاز طبيعي مايع است. همچنين صادرات گاز به هند از سال 2009 پيشبيني شده است. هدف مقامات ايراني توسعه توليد پارس جنوبي است به نحوي كه 20 ميليارد مترمكعب در سال، گاز طبيعي از اين ميدان بزرگ صادر شود و همين مقدار براي بازار داخلي پيشبيني شده تا از اين طريق نفت بيشتري صادر شود. هدف ديگر از گاز طبيعي تزريق آن به چاههاي نفتي است كه توليدشان رو به نابودي است. بايد خاطرنشان كرد در اين راستا بخش بزرگي از توليد فعلي پارس جنوبي به عملياتهاي تزريق و بهويژه به بازار داخلي اختصاص يافته است. بايد دقت كرد كه انرژي هستهاي فارغ از مباحث رسانهاي و جنجالهاي محافل سياسي در مورد اهداف نظامي در بيلان ارائه شده غايب است. با اين وجود بايد خاطرنشان كرد كه مشكل انرژي هستهاي تازگي ندارد. از سال 1967 رژيم شاه با استخدام كارشناسان فرانسوي و آمريكايي جهت ساخت صنعت هستهاي اقدام كرد. در سال 1973 قراردادي با آلمانها براي ساخت دو نيروگاه هستهاي 1200 مگاواتي در بوشهر منعقد شد. اين قرارداد 12 ميليارد دلاري به دنبال وقوع انقلاب اسلامي ايران در سال 1979 متوقف شد. از آن زمان با وقوع انقلاب اسلامي 1979 سپس جنگ ايران با عراق كه در جريان آن نيروگاههاي ناتمام بوشهر شديدا بمباران شدند، قسمت اعظمي از اين پروژهها تخريب شدند. بعد از جنگ، دولت ايران در سال 1995 قراردادي را با روسيه براي تكميل ساخت نيروگاهها منعقد كرد. كار ساخت نيروگاهها بارها به تعويق افتاد. در سال 2005 قرارداد جديدي منعقد شد كه برمبناي آن روسيه موظف شده است سوخت نيروگاه بوشهر را تهيه كند. دولت ايران مطالعاتي را در مورد انرژي هستهاي با هدف ساخت نيروگاه 5000 مگاواتي انجام داد و در نظر دارد اين مقدار را تا 29 هزار مگاوت هم برساند. واضح است سياست هستهاي شاه كه ابتدا از سوي رهبران جديد ايران كنار گذاشته شد دوباره مورد توجه قرار گرفته تا از اين طريق در مصرف نفت و گاز صرفهجويي شود و به جاي آن برق توليد شود. در واقع حتي با وجود منابع عظيم نفتي و گازي استفاده از انرژي هستهاي براي دولت توليدكنندهاي مانند ايران منطقي است زيرا با توليد برق، نفت و گاز را براي مصارف ديگر و بهويژه براي صادرات ذخيره ميكند. به علاوه اينكه برق براي ايران درآمدزايي زيادي دارد. ايراد اين معادله ژئواستراتژيك اين است كه انرژي صلحآميز هستهاي ميتواند براي مصارف نظامي كاربرد داشته باشد. با توجه به وضعيت خاورميانه و جايگاه نظام سياسي ايران اين نگرانيها بيش از پيش ابراز شدهاند اما همين نگرانيها در مورد پاكستان، كشوري كه ثبات سياسي شكنندهاي دارد و در حال حاضر صاحب سلاح اتمي است ابراز نشدند. اطلاعات ارائه شده نشان دادند كه احتمال ساخت بمب اتمي از سوي ايران اندك است. اين در حالي است كه در ايالات متحده برخي به بهانه بمب فرضي ايران بر طبل جنگ ميكوبند مانند هياهوهاي گوشخراشي كه در مورد تسليحات كشتار جمعي عراق راهاندازي كردند؛ تسليحاتي كه هيچگاه وجود نداشتند. ملاحظاتي كه بيان شدند توجه ما را به وضعيت كلي ايران در بافت ژئوپليتيك فعلي اين منطقه از جهان جلب ميكند. ايران به عنوان يكي از غولهاي نفتي كه پتانسيلي به مراتب بزرگتر از عربستان سعودي دارد به منابع گازياش نيز نظر ويژه دارد اما اين كشور از مشكلات خاصي رنج ميبرد و با موانع فراواني براي ارتقا و توسعه جايگاه خويش در عرصه بينالمللي روبهرو است. نخستين مشكل، وضعيت اقتصادي و اجتماعي كشور است كه اين موضوع خود ناشي از سيستم دولتي است كه خود اين سيستم بر ممانعت از پيشرفت ايران تاثير بسزايي دارد. اين ويژگي خاص كشورهاي توسعه نايافته توليدكننده نفت است؛ كشورهايي كه به اين منبع انرژي همچنان وابسته هستند. از جمله اين تاثيرات مخرب كه مشاهده ميشود شناخت ناصحيح برخي مقامات ايراني از مشكلات است و با اين شناخت تلاش ميكنند آنها را حلوفصل كنند. مشكل بزرگ ديگر در اين راستا به سرمايهگذاريهاي خارجي اجتنابناپذير مرتبط ميشود؛ مشكلي كه بهويژه در مواجهه با سرمايهگذاريهاي نفتي و گازي براي رسيدن به اهداف توسعه مشاهده ميشود. البته نظام سياسي كشور نيز اينجا نقش خاص خود را ايفا ميكند. به همه اين موارد ميبايست سياست تحريم و انزوا كه از سوي ايالات متحده اعمال ميشود را نيز اضافه كرد. مجموعهاي از اين عناصر كه با وضعيت بينالمللي نيز پيوند ميخورند به وضعيت مبهم فعلي ايران منجر ميشوند؛ كشوري با تمدني كهن و سرشاز از مواد اوليه كه از لحاظ جغرافيايي و ژئواستراتژيكي وضعيتي ايدهآل نه تنها براي بازي بزرگ نفتي دارد بلكه در روابط شرق- غرب در تنازعات خاورميانه آسياي مركزي و شبه قاره هند نيز نقش ويژه خود را ايفا ميكند. ايران اكنون صاحب جايگاهي كه شايستگياش را دارد، نيست. بايد اشتباهات سياست خارجي ايران در مسائل مربوط به اعراب را نيز اضافه كرد كه خود را از يك داور بالقوه به طرفدار تبديل كرده است. اما آن روي سكه سياست هژمونيك ايالات متحده است كه خاورميانه را محور اصلي نظم نوين جهاني خود كرده است. هدف از حمله به عراق فقط نفت نبوده بلكه دقيقا جايگاه فعلي ايران بوده است. ما موضوع درياي خزر و منابع سوختي اين منطقه را به عنوان مثال عنوان ميكنيم: از زمان فروپاشي اتحاد جماهير شوروي پنج دولت در سواحل درياي خزر مستقر شدهاند و وضعيت پيشين اين دريا بهرهبرداري و جستوجويهاي نفتي را متوقف كرده است. ايران به طور منطقي بايد سهم عمدهاي را در اختيار بگيرد و مسير ايدهال و درآمدزاي انتقال انرژي باشد اما به دليل محاصره نظامي، سياسي و اقتصادي از سوي ايالات متحده، اين كشور از ايفاي اين نقش محروم شده است. همچنين رهبران آمريكا تمام توان خود را براي ساخت خط لوله باكو-تفليس-جيحون با كارآمدي ترديدبرانگيز به سمت تركيه متمركز كردهاند و از مسير مستقيم و طبيعي ايران چشمپوشي كردهاند. مجموعهاي غني از منابع نفتي در خاورميانه، درياي خزر و ايران وجود دارد. در اين ميان ايران نقشي استراتژيك و مهم دارد و از اين منظر در كانون كنش سياسي ايالات متحده جهت كنترل هر چه بيشتر اين كشور قرار دارد. برونرفت از اين بنبست نيازمند تجديد نظر در سياستهاي داخلي و خارجي ايران است اما اين پرسش باقي ميماند آيا اين بازنگري براي تغيير سياست آمريكا در كنترل اين منطقه از جهان كفايت ميكند؟ آيا از اينكه ايران مانند هند، پاكستان و اسرائيل قدرت اتمي شود ممانعت به عمل خواهد آمد؟ آيا به فرض دستيابي اين كشور به بمب اتمي اين موضوع ميتواند براي اين كشور پرستيژ، قدرت سياسي روزافزون و ابزار بازدارندگي محسوب شود؟ قدرتي كه توجيهگر آن اهميت جايگاه ژئواستراتژيك اين كشور است. در هر صورتي موضوع تامين سوخت در اين منطقه تنازعآميز حامل بحرانهاي سياسي است. زيرا تامين سوخت از جمله شاخصهاي واضح در اين كارزار است و از طرف ديگر اختلال در تامين سوخت پيامدهاي اجتنابناپذيري را در پي خواهد داشت.
geostrategique. com
چهارشنبه 13 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 62]