واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: سيدعبدالاعلي سبزواري؛ فقيه مفسر/ 8 مترجم مواهبالرحمن:تفسير مواهبالرحمن سيد سبزواري، تفسير اجتهادي است
گروه انديشه: تفسير مواهبالرحمن سيد سبزواري، تفسير اجتهادي است؛ يعني در آيات قرآن هم اجتهادي بحث ميكند. او روش اجتهاد فقهي را به اجتهاد فلسفي، كلامي و حتي شبهات جديد هم سرايت داده كه اين خودش از شاخصههاي بزرگ تفسير اوست.
حجتالاسلام «عيسي غلامپور» مترجم مواهبالرحمن است. او متولد سال 1361 است و ده سال است كه در حوزه علميه مشغول تحصيل است. غلامپور در حوزههاي فقه، اصول، تفسير قرآن، نهجالبلاغه و ... دستي دارد و جزو اعضاي گروه ادبيات عرب جامعةالمصطفي(ص)العالمية نيز است. ادبيات را نزد حجت هاشمي، فلسفه و عرفان را نزد رضايي تهراني، زماني و سائلي و فقه و اصول را نزد آيتالله رضازاده و آيتالله اشرفي شاهرودي آموخت. از جمله كارهاي او استخراج، تنقيح و تصحيح تعليقات علامه طباطبايي بر كتاب بحارالانوار و اصول كافي است. همچنين شرح، تصحيح و تعليق بر كتابهاي برهان و مغالطه علامه طباطبايي در رسائل سبعة، مباني فقهالحديث از ديدگاه فلسفي و عرفاني امام خميني(ره)، جايگاه متون فلسفي و عرفاني در تفسير و تبيين آيات و روايات از ديدگاه امام راحل از جمله كارهاي علمي غلامپور است. اما او در حال ترجمه تفسير «مواهبالرحمن» مرحوم سيد سبزواري نيز است. سرويس انديشه و علم خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، به همين بهانه در مشهد با غلامپور در باب شخصيت علمي مرحوم سبزواري به گفتوگو نشست.
حجتالاسلام غلامپور در باب علت گرايشش به سمت آثار سيدعبدالاعلي سبزواري گفت: دغدغه من از مدتها پيش، زماني كه وارد مباحث منطقي و فلسفي ميشدم، اين بود كه رابطه ميان فلسفه و عرفان با متون ديني چه رابطهاي است؟ آيا واقعا فلسفه و عرفان ميتواند متون ديني را تبيين و تشريح كند؟ اين يك دغدغه است. از آن طرف هم عدهاي آمده و اين مباحث را مطرح كردند كه فلسفه و عرفان با قرآن هيچ رابطهاي ندارند، ولي اينها كساني هستند كه اطلاعاتشان در مورد فلسفه خيلي پايين است؛ يعني اگر كسي بخواهد روايات و آيات را با فلسفه و عرفان تطبيق دهد، لازمهاش اين است كه اول فلسفه و عرفان را در حد اعلي بداند؛ يعني واقعا مسلط باشد.
وي افزود: نكته ديگر اينكه نصوص ديني هم در دستش باشد. از افتخارات الميزان همين است. به تعبير آقاي حسنزاده آملي، علامه طباطبايي يك دوره بر روي بحارالانوار كار كرد و يك دور بر روي فتوحات؛ يعني كسي كه يك عمر با قرآن مأنوس است، بر 110 جلد كتاب روايي مانند بحارالانوار احاطه دارد. استاد كمنظير فلسفه و عرفان هم هست. چنين شخصي كه وارد قرآن و روايات ميشود و شرح و تبيين ميكند، ميتواند مسائل را جمع كند و اين مسئله در الميزان وجود دارد، ولي الميزان را وقتي كسي نگاه ميكند، قواعدش كلي است و اصولا اگر كسي بخواهد مكتبي تأسيس كند يا آن را قوام بخشد، همه هم و غمش اين است كه اصل مكتب تقرير شود. اين است كه ديگر وقت نميكند فروعات و لوازم بحث را بررسي كند.
غلامپور تأكيد كرد: علامه با اين ديد شروع به تفسير قرآن به قرآن كرد و مباحث عقلي و عرفاني را در عرصه قرآن وارد كرد. از طرفي ميترسيد كه عمرش كفاف ندهد، به خاطر همين علامه نتوانست خيلي از جاهاي قرآن را تفسير قرآن به قرآن كند. گاهي20 آيه را ميگويد و ترجمه ميكند و از آنها رد ميشود. الميزان اين دغدغه را داشت، ولي جناب سيدعبدالاعلي سبزواري فيلسوف و فقيه است و در محضر امثال مرحوم نائيني درس خوانده، مسلط به روايات است و عرفان هم خوانده و الميزان هم در كنارش هست، چون بعد از الميزان، مواهب را مينويسد. چنين انساني با فراغ بال بيشتري به فروعات بيشتري ميتواند بپردازد و مباحث را تبيين كند، ولي آن دغدغهاي كه ما از اول در الميزان و امثال الميزان ديديم، آمديم و با مواهبالرحمن آشنا شديم. مقايسه كرديم و ديديم كه الميزان اولا متن سنگيني دارد و اصلا فارسي زبان ميخواهد عربي بنويسد، نميتواند خوب بنويسد، ولي جناب سيدعبدالاعلي با آن تسلطي كه بر ادبيات عرب داشت، مواهبالرحمن را فوقالعاده روان و سليس نوشت. ميشود ادعا كرد كه مواهبالرحمن از فارسي ما هم روانتر است.
وي تصريح كرد: ثانيا مرحوم سيد سبزواري الميزان را در كنار خود دارد و آنجايي كه الميزان به آيات نپرداخته، مواهبالرحمن واقعا بر روي آنها كار كرده است. تفسير قرآن به قرآن مواهبالرحمن بسيار كاملتر است. نكته اين است كه سيد سبزواري هم تفسير قرآن به قرآن دارد و هم تفسير قرآن به قرآنش قرآني است؛ يعني اگر خداوند تبارك و تعالي در آيات كريمه از داستان يوسف(ع)، 5 بندش را ذكر ميكند، مفسر كه ميخواهد قرآن را تفسير كند، ميآيد و از كتابهاي تاريخي كل داستان را ميآورد. خوب اگر خداوند ميخواست داستانسرايي كند، همه داستان را ميآورد.
وي با اشاره به مقدمه تفسير مواهبالرحمن گفت: دغدغهاي بين علما وجود داشته كه آيا آيات با هم ارتباط دارند يا ندارند؟ اين تناسب و نظم آيات دغدغه بزرگي بوده و گاهي مفسر چنان در اين تناسب آيات گير كرده كه اصل بحث مانده و مدام ميخواهد يك آيه را به زور با آيه ديگر ارتباط دهد. مرحوم سبزواري در مقدمه مواهب ميگويد كه قرآن ميفرمايد:«المر تلك آيات انزل اليك لتخرج الناس من الظلمات الي نور» يا جاي ديگر ميفرمايد: «هدي للناس». از منظر سيد سبزواري، هدف قرآن، هدايت و نورانيت است و اين هدايت و نورانيت در همه آيات قرآن كريم هست. پس اين قدر ميخواهي خودت را به دغدغه بياندازي و آيه ماقبل و مابعد را بررسي كني كه از اصل هدايت و نور آيه دور بماني؟
غلامپور با اشاره به دغدغه اصلي سيد سبزواري يادآور شد: ايشان اين بود كه از هر آيهاي آن وجه هدايتي و نورانيت در عرصههاي اجتماعي، فردي و اقتصادي را استخراج ميكرد. اين خود باعث شد كه از هر آيهاي بيشتر بتواند مطلب بگيرد. ايشان ميگويد كه لازم نيست اين قدر وقت را روي سياق بگذاريم؛ چون هر آيهاي خودش يك نور است و جنبه هدايتي دارد. پس شما هدايت و نور همين آيه را بگيريد. چرا قرآن همه داستان يوسف(ع) را ذكر نكرد؛ چون نميخواست داستان بگويد، بلكه ميخواهد از اين داستان آن جنبههاي هدايت بشر را بگويد. ايشان وقتي به اينجا ميرسد، مثل الميزان اين كار را نميكند كه كل داستان را گاه از انجيل يا تورات نقل كند.
وي در ادامه افزود: مرحوم سبزواري ميگويد اين آيات را خدا نقل كرده و از اينها مراد دارد. بايد مراد هدايت را از اين آيات درآورد و اين از شاهكارهاست كه در كمتر تفسيري ديده ميشود. اين از آن دغدغههايي است كه ايشان داشته و به خاطر اين است كه ميگويم تفسير قرآن به قرآنش قرآني است. هم قرآن به قرآن است و هم در همه جاي تفسير دارد قرآني حركت ميكند؛ يعني تاريخي حركت نميكند. اگر سبب و شأن نزول هم ذكر ميشود، به خاطر وجه قرآني آن است. در حالي كه خيليها به تعبير ديگر، «كل حزب بما لديهم فرحون»: نحوي دلش از قرآن به نحو خوش است و فيلسوف و عارف هم همينطور. مرحوم سيدعبدالاعلي خواست قرآن را از خود قرآن بگيرد. به خاطر همين ايشان از همه استفاده ميكند، ولي در پرتو هدايت قرآن.
مترجم مواهبالرحمن گفت: بحث ديگر اينكه علامه طباطبايي فيلسوفي بود كه نيامد در آيات كريمه مباحث فلسفي را با قرآن بسنجد و بعد آن را سنگين و سبك كند، ولي مرحوم سبزواري با اينكه شاگرد مكتب ملاصدراست، آيات را نقل ميكند و ميگويد اين قاعدهاي كه فلاسفه ذكر كردهاند، با اين آيات سازگار نيست؛ يعني واقعا اصالت را به قرآن داده است. دقيقتر بگوييم اينكه مقهور هيچ چيزي واقع نشد، چون قرآن مهيمن است و بر همه علوم احاطه دارد.
وي خاطرنشان كرد: سيد سبزواري اعجاز قرآن را اعجاز معارفي ميداند؛ يعني در توحيد حرف فلاسفه و عرفا را ميآورد و ميگويد حرف قرآن را نگاه كن چقدر بالاست. در توحيد صفاتي حرف آنها را ميآورد؛ يعني اينكه گستردگي قرآن و هيمنه قرآن را ميآورد و مطرح ميكند و ميگويد اعجاز قرآن به معارفش است و تأكيد ميكند كه به دنبال معارف قرآن باشيم. اين نكته و آن نكته نحوي را استخراج كردن خوب نيست. به خاطر همين نامش را تفسير اجتهادي گذاشتند؛ يعني چون مجتهد بود. مجتهد در بحث احكام هيچگاه مقلد نيست. ايشان با اينكه خيلي تفاسير در دستش بود، ولي مقلد هيچكدام نيست. حتي حرف علامه اگر بخواهد نقل شود بايد اجتهادي بررسي شود. در حالي كه خيليها مقهور شخصيت هستند و ميگويند آقا كشاف گفته، ابنعباس گفته، ولي ما ميگوييم نه، من مجتهد هستم. حتي در آيات قرآن هم بايد اجتهادي بحث كنيم؛ يعني آن روش اجتهاد فقهي را به اجتهاد فلسفي، كلامي و حتي شبهات جديد هم سرايت داده كه اين خودش از شاخصههاي بزرگ تفسير مواهبالرحمن است.
اين گفتوگو ادامه دارد ... .
سه شنبه 12 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 115]