واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: اندازهگيري جهاني شدن فرهنگ
ترجمه و تلخيص:گيتي فاضلياز آنجايي كه اندازهگيري بلاواسطه جهاني شدن فرهنگ غيرممكن است و ارزشها و باورهاي مردمان كشورهاي جهان به طرز گستردهاي در هم تنيدهاند لازم است ابتدا شاخصهاي اندازهگيري را تعيين كرد و ...
اندازه و دامنه تاثير و نفوذ ارزشها و باورها را درقياس با آنها سنجيد. در اين صورت، بهترين شاخص، ابزار و عواملياند كه فرهنگ با بالهاي آنها از جايي به جايي ديگر در جهان رفته است.
با وجود اينكه شماري از نشانههاي آشكار جهاني شدن را ميتوان در خودروهاي لكسوز و قهوه استارباك (starbucks) ديد، به اعتقاد ما بهترين روش اندازهگيري جهاني شدن فرهنگ رجوع به شاخص فعاليت رسانههاي عامه پسند است. استدلال ما براي رجحان بخشيدن به رسانهها اين است كه اگرچه شيوع پديدههايي مانند غذاهاي آماده و آسان پز(fastfood ) به عنوان نمادهاي فرهنگي در جهاني شدن رفتارها نقش بسزايي دارند اما تاثير كالاهاي فرهنگي بيش از كالاهاي مادي است.
حال كه مفروض ما اين است كه بررسي مصرف توليدات ارتباط جمعي كه از كشورهاي بيگانه وارد شدهاند، شاخص مناسبي براي اندازهگيري ميزان و ژرفاي جهاني شدن است ميتوانيم بر اهميت توليداتي مانند فيلمها، برنامههاي تلويزيوني، كتابها و موسيقيهاي خارجي و نظاير اينها تاكيد بورزيم.
يافتههاي تجربي ما درباره تاثير رسانهها بر جهاني شدن فرهنگ با استدلالهاي عقلي راجع به اين موضوع سازگارند اما محاسبه همه اشكال فرهنگ از طريق تجربه و مشاهده ناممكن مينمايد زيرا اساس چنين روشي نميتواند بر اطلاعات سازمان يافته استوار شود. به علاوه وضع عناصر فرهنگي غيررسانهاي هم تابعي از وضع همتايان رسانهاي است. اما به هرحال چندين پديده فرهنگي تاثيرگذار وجود دارند كه ميتوان ميزان نفوذ آنها را شاخصي قابل اتكا براي سنجش گستره و ژرفاي جهاني شدن به شمار آورد.
اول از همه فيلمهاي سينمايياند. واقعيت اين است كه مردمان بسياري از كشورها به شدت تحت نفوذ سينماي هاليوود هستند اما بيشترشان گمان ميكنند يا اينگونه وانمود ميكنند كه دلبستگي آنها بههاليوود ربطي به جهاني شدن ندارد بلكه اين دلبستگي نوعي شيفتگي و يا حتي وابستگي فرهنگي است. با اين حال سينما هنوز شاخص با ارزشي براي سنجش ميزان تاثير كالاهاي فرهنگي بر جهاني شدن است. مخالفت چينيها با ورود معدود فيلمهاي آمريكايي به كشورشان آشكارا نگراني رهبران پكن را از نفوذ فرهنگي آمريكا نشان ميدهد. در صورتي كه در كشورهايي مانند سنگاپور كه به فرايند جهاني شدن پيوستهاند فيلمهاي توليد كشورهاي ديگر در سراسر كشور نمايش داده ميشود.
برنامههاي تلويزيوني شاخص ديگري براي اندازهگيري گستره و ژرفاي جهاني شدن است. با توجه به اين كه توليد برنامه تلويزيوني نسبت به توليد فيلم ارزانتر است تقريبا همه كشورها ميتوانند پارهاي برنامههاي بومي بسازند. برنامههاي تلويزيوني گاه اهميت منطقهاي فراواني پيدا ميكنند. كشورهايي مانند چين و اسپانيا كه حوزههاي زباني منطقهاي برايشان اهميت زيادي دارد از قابليتهاي تلويزيون محلي و منطقهاي بهره فراوان ميبرند. وقتي چنين اتفاقي ميافتد و صدور كالاهاي تلويزيوني رونق ميگيرد، كشورهاي ديگر هم به منابع سرشار رسانهاي دسترسي پيدا ميكنند و دريايي از منابع مشترك فراهم ميشود.
سومين عنصر موثر فرهنگي در فرايند جهاني شدن، صدور آثار چاپي مانند كتابها، روزنامهها، مجلات و نشريات ادواري و گاهنامهها به ديگر كشورها است. اطلاعات مندرج در اين دسته از كالاهاي فرهنگي به آساني منتقل ميشوند و در دسترس مخاطبان قرار ميگيرند. به طوري كه با ارسال روزنامههاي بينالمللي و مجلات خبري يك كشور به كشورهاي ديگر، خوانندگان آنها با عقايد و آراء مردم ديگر كشورها آشنا ميشوند.
مجلات عمومي و عامهپسند مانند مجلات تزيين خانه، نشرياتي درباره مشاهير و ستارهها، مجلات ورزشي و نظاير اينها نوعا نشرياتي تاثيرگذار هستند. با ورود آثار نوآورانه به كشورها نشريات داخلي كشورها ناچار ميشوند براي راضي كردن مخاطبان خود به نوعآوريهايي دست بزنند و اين نوعآوريها لاجرم پارههايي از فرهنگ كشور ديگر را اخذ و منتشر ميكنند.
اين به خوبي نشان ميدهد كه روش اين نوع رسانه به ايجاد نگرشهايي تازه ميانجامد كه در محدودههاي فرهنگ بومي محصور نيستند. منابع مفيدي مانند پايگاه اطلاعاتي يونسكو وجود دارد كه اطلاعات سازمان يافته و جامعي درباره توليد و داد و ستد اقلام رسانهاي (فيلمها، كتابها و...) و جنبههاي ديگر فرهنگي در اختيار ما ميگذارد. اين پايگاه اطلاعاتي كه مجموعه بزرگي از كشورها را تحت پوشش قرار ميدهد از سال 1970 ميلادي فعال است. با وجود اين اطلاعاتي كه در اختيار داريم اطلاعات منسجم و يكدستي نيست كه بتوانيم از همه آنها به عنوان شاخص اندازهگيري ميزان جهاني شدن فرهنگ استفاده كنيم.
روششناسي
ما در اندازهگيري جهاني شدن فرهنگ از روشي مانند روش موسسه «ايتيكييرني» در ارزيابي سياست خارجي آمريكا در سال 2003 استفاده كرديم. به اين صورت كه ميزان واردات و صادرات كتابها، بروشورها، روزنامهها و مجلات كشور مورد نظر را محاسبه و سپس مجموع آن را بر اندازه جمعيت تقسيم كرديم و از اين راه به راهكاري اساسي براي ارزيابي جهاني شدن فرهنگ دست يافتيم: سطح بالاي واردات محصولات رسانهاي هر كشور حاكي از سطح بالاي دسترسي آن كشور به رسانه جهاني است، هم چنين صادرات نيز بازتاب يك تجارت پر جنب و جوش در امر رسانه است كه جهاني شدن فرهنگ را نشان ميدهد.
به عبارتي هرقدر دلارهاي هزينه شده در كشوري براي خريد محصولات فرهنگي بيشتر باشد ميزان پيوستگي آن كشور با جهاني شدن فرهنگ بيشتر خواهد بود.
بر اساس بررسيهاي انجام شده بر روي اطلاعات قابل دسترسي يو نسكو، اين اطلاعات تعدادي از كشورها را در بر نميگيرد و اگر چه منابع ديگري براي بعضي اطلاعات وجود دارد، ما تنها بر روي آمارهاي يونسكو تكيه كرديم تا انسجام و سازگاري را حفظ كنيم. با توجه به اين كه هيچ اطلاعاتي در مورد واردات فيلم در بيشتر كشورها وجود ندارد، تنها دو شاخص اندازه براي جهاني شدن باقي ميماند؛ كتابها و بروشورها-روزنامه و مجلات.
جديدترين آمار پايگاه اطلاعاتي يونسكو تنها شامل اطلاعات سال 1997 به بعد ميشود و در اين مدت هم همه كشورها را در بر نميگيرد. اما حتي با اين محدوديتها اين شاخص اندازه جهاني شدن ميتواند قابل قبول باشد. البته فقدان اطلاعات منسجم و دستهبندي شده دردسرساز است. طبق اطلاعات ارائه شده از سال 1995 و 1996 اتريش به ترتيب در رديفهاي 5 و 4 رتبهبندي شده بود، اما از آن آنجا كه درباره سال 1977 و قبل از آن هيچ اطلاعات موثقي موجود نيست در بررسيهاي آن سالها اتريش از فهرست بررسي حذف شده است.
به همين ترتيب بليز كه بر طبق اطلاعات سال 1995 در رتبه چهارم بود، از فهرست بيرون رفت و از آن هنگام هيچ اطلاعات قابل دسترسي از سال 1996 و 1997 وجود ندارد. اين وضع در مورد چند كشور كوچكتر نيز به علت نبود اطلاعات صادق است.
قابليتهاي روششناختي
قبلا دشواري كسب اطلاعات دقيق و سازمان يافته را كه يك نقطه ضعف مهم در اين روش است مشاهده كرديم و ديديم كه لازم است شاخصهاي فرهنگي ديگري براي سختي حفظ سازگاري در مجموعه اطلاعات باشد.
دست كم دو موضوع روش شناختي ديگر وجود دارد كه لازم است به آنها اشاره شود: مهمترين مساله اين است كه بيشتر كشورهايي توسعه يافتهاند كه صنايع رسانهاي مهم دارند و در يك سطح وسيع همه كشورهاي در حال توسعه به علت محتواي رسانهاي به اين چند كشور وابسته هستند. بنابراين گرچه هاليوود و باليوود هر دو صنايع رسانهاي مهم دارند و هرچند توليدات فيلم باليوود هفت برابر توليدات آمريكا است، اينهاليوود است كه بيشترين نفوذ جهاني را دارد. به طوريكه يونسكو تخمين زده است كه 85درصد نمايش فيلم در دنيا متعلق به توليدات هاليوود است.
در روشي كه ما از آن استفاده كردهايم بين محصولات آمريكايي كه به ديگر كشورها وارد ميشود و ديگر محصولات تمايز قائل نشدهايم و همه را ذيل عنوان مشترك جهاني شدن فرهنگ تعريف كردهايم.
نكته دوم اين است كه ميبايست بين جهاني شدن فرهنگ در فضاي برابر و آزاد و وابستگي ناگزير كشورهايي كه به علت محروميت از كالاهاي فرهنگي ناگزير به استفاده از كالاهاي فرهنگي ديگران از جمله آمريكا ميشوند تمايز قائل شويم. آن چيزي كه ما وابستگي فرهنگي ميناميم نبود صنعت فرهنگي بوميمفيد است. اين محروميت، كشورها را لاجرم به ديگر كشورها و در وهله نخست ايالات متحده وابسته ميكند.
اما جهاني شدن فرهنگ با اين وابستگي كه شرح آن رفت تفاوت دارد و جرياني خودجوش و اختياري است كه به همپوشاني فرهنگي ملتها و افزايش مشتركات آنها ميانجامد.
منبع: [email protected]
سه شنبه 12 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 131]