تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834864338
نقد و بررسي ليبراليسم و مهدويت در خصوص جهاني شدن (قسمت اول)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نقد و بررسي ليبراليسم و مهدويت در خصوص جهاني شدن (قسمت اول)
خبرگزاري فارس: در اين مقاله ترتيب مطالب بر اين اساس قرار داده شـده است كه ابتـدا جهانـي شـدن و مطـالب پيرامـون آن بيـان شـده است، سپس ليبراليسم و مباني آن (بـه طور مقايسه اي با اسلام) و كارائي اين انديشة اجتماعي در " نظم نوين جهان " عنوان شده است.
چكيده:
موضوع نگرش و نحوه ديد نسبت به آينده از ديدگاههاي آرماني و ديني، فرهنگي و جامعـه شناسانـه و... فرق مي كند. هر كدام به نحوي آينده را پيش بيني مي كنند. با آغاز هزاره سوم ميلادي به دليل خلاء رهبري در جهان جديد، نظريه پردازان نيز فزوني يافتند.
برخي نويد فتح قلههاي بالاتري از علم و تكنولوژي و اطلاعات را ميدهند و از سوي ديگـر، سخن از يك بحران بزرگ به ميان مي آورند و هركدام ازنحله ها و رسانه ها، از زاويه اي خاص به آينده مي پردازند.
برخي از جامعه شناسان و انديشمندان، دم از برخورد تمدنها مي زنند و برخي ديگر خبراز پايان جهـان و استراتـژي نظامـي و جنگـي مي دهنـد و گروهـي نيـز از ظهـور منجـي و مسيح سخن مي گوينـد.تورات و انجيل و قرآن مجيد هر كدام درباره آينده سخنانـي خاص دارند.
در اين مقاله ترتيب مطالب بر اين اساس قرار داده شـده است كه ابتـدا جهانـي شـدن و مطـالب پيرامـون آن بيـان شـده است، سپس ليبراليسم و مباني آن ( بـه طور مقايسه اي با اسلام ) و كارائي اين انديشة اجتماعي در " نظم نوين جهان " عنـوان شده است و در انتها در بخش مهدويـت برنامه هـاي " حضرت صاحب الامر " درتشكيلات آينـدة جهاني ذكرشده و با اهداف و برنامه هاي عالي و دراز مدتي كه سران كشورهاي نئوليبراليستي سرمايهداري، براي دنيـاي كنونـي ما در عصـر حاضر در نظر گرفته اند، مورد مقايسة تحليلي قرارگرفته است.
مقدمه:
چالشي كه در باورهاي اعتقادي و فرهنگي انسان، خصوصاً نسل جوان و تحصيل كرده ما در اين برهـه از زمان وجود دارد و بر اين است كه ازطرفي ليبراليسم غرب كه هم اكنون در حال فتح قلـه تكنولوژي است درآن سوي مرزها فريبائي مي كند و از طرفي در اين سوي مـرز كشورهاي جهان سـوم، " خصوصـاً ايران اسلامي" قرار گرفته اند كه از قافله تمدن و رشد سريع السيـر دانش و صنعـت غرب به شدت عقب افتاده انـد.
ممكن است علي رغـم شناخت علل پيچيـده و ريشـه دار اين معضل، به اين نتيجـه برسنـد كـه تعالـي جهان غرب در علوم و فنون جديـد، معلول رهائي آنها از قيـد و بندهايي است كه خداي حكمران آسمانهـا و ايدئولوژي ديني بـر دست و پايشان زده است.
چگونه مي توان بـه سمـتي قـدم برداشـت كه انديشه هـا را در جهـت شناخت اصـول و شيوة كـار وبرنامه هاي كشورهاي پيشرفته، تعميق بخشيد؟ بـه گونـه اي كه هم مبـانـي پايدارديـن را بـاور كـرد و هم تحول وتغيير درسير جامعه را پذيرفت.
آيا مي تـوان بـا هوشيـاري و آگاهـي انقلابـي سريعتريـن وسودمندتـرين الگـوي زندگـي را جست و جـو كـرد؟آيـا اسب تكنولـوژي مي توانـدقلب هارا همچـون مرزهاي جغرافيائي تصرف كند؟
در راستـاي رسيـدن بـه اهداف يادشده، لزوم نـقد و بررسي شايستگـي نظام هاي سرمايه داري جديـد، در قيـاس بـا آرمـان جهانـي مسلمانان شيعـي، بيش از پيش بـر انسـان محرز شـود.
بخش اول: جهاني شدن
جهاني شدن در لغت:globalبه معناي جهانـي، سرتاسر جهانـي، جامع و كلـي است.Globalization به معنـي جهانـي شـدن است.
تاريخچه و مكان آن:اجـلاس اصلـي جهانـي سـازي در دهكـدة داووس ( Davos ) در كشـور سوئيس بـه ابتكـار استـاد دانشگـاه كلاوس شـواب (Schwab Klaus) اواخـر ژانويـه و اوايل فوريــه هر سالـه برگزار مي شود. (برگرفته از مطالب مندرج روزنامه ايران دربارة جهانـي سازي، "راه سوم" و بخش جهانـي سازي " اينترنت" بهمن ماه )
تعريف جهاني شدن و جهاني سازي: جهاني شدن پديده اي است كه در سال هاي اخيـر به كرات در رسانه هـاي گروهي، سخنراني ها، مقالات و كتابهاي دانشگاهي، در حوزه وسيعي از علوم و فن آوري ها از آن سخن به ميان مي آيد و چنين پيداست كه بـه مجموعه تحولاتي اطلاق مي شود كه كم و بيش تمامي ابعاد زندگي انسان معاصر را در بر خواهد گرفت، امـا، بـه راستي منظور از جهاني شدن چيست؟
جهانـي شدن در يك معنا، مفهومي انتزاعي است، زيرا بيش از آن كه به پديده مشخصي اشاره داشته باشد، تفسيري از فرايندهـاي اجتماعـي است. گروهي جهانـي شدن را " مجموعـه پيچيده از جريان هائـي مي دانند كه به وسيله مخلوطـي از تأثير سياسي و اقتصادي هدايـت مي شونـد و بعضي آن را نظم نوينـي مي داننـد كه افراد و دولت هـا بـا هم برادرانـه زندگي ميكنند ( در امنيت و صلح ) و به منفعت جمعـي دست مييابند. " ( همان منبع پيشين )
پديده جهانـي شـدن كه امروزه يكـي از مباحث جنجال برانگيز نزد انديشمندان عرصههـاي مختلف و سياستمداران است، مبني بـر همين انديشـه ليبراليسم، اومانيسم و سكولاريسم است. بر مبناي اين عقيده، تفكر غالب در كل دنيا همان نظام و فرهنگ آمريكايي است.
فرآيند جهاني سازي در دنيا، همان گسترش فرهنگ آمريكايي، و تحميل نظام سرمايه داري امپرياليستي در كل جهان است.
مطابق تعريفي كه كميته بين المللي در سال 1995 از جهانـي سازي ارائه داده است، جهانـي سازي را " در هم آميزي اقتصاد، سياست، فرهنگ و رفتارها از طريق نفي مرزها و حذف پيوستگي هـاي ملي و اقدامات دولتي " معرفي ميكند. (ويژه نامه جهاني شدن و دين ص 7 دي ماه 81 )
براي آنكه روشن كنيم منظور از جهاني شدن در يك چارچوب نظري خاص چيست، بايد نظريه كلـي را كه در اين مفهوم متبلور شـده است، شناسايـي كنيم. در نظـر برخي، جهاني شدن اهميت فزاينـده بازار جهاني است ، برخي ديگر آنرا يك واقعيت ايدئولوژيك يا فرهنگي ميدانند و گروهـي آن را پيروزي بازار به اضافه دموكراسي تلقي مي كنند...
آيا جهاني شدن پديده اي خودجوش است؟
بعضي بر اين باورندكه اين پديده يك واقعيت خودجوش و طبيعي است و محصول تكنولـوژي ارتباطات و مولد جريانات و تحولات پيچيده دنياي امروزي مي باشد. در مخالفت با اين نظر، گروهي مي گوينـد: دولت در امر" جهانـي شدن " پژوهش ها و مطالعات بسياري براي ايجاد شبكه هاي ارتباطي ماهواره اي و اينترنت ( خصوصاً در سالهاي اخير ) هزينه كردن است و آن را پديدهاي ارادي و ابتكاري ميدانند.
جهاني شدن، پديده اي مفيد يا بي حاصل؟
گروهي آن را افسانه مي پندارندو جغرافياي جهانـي مينامنـد كه اين نظر را به ايده آليست هـا نسبت ميدهند. گروهـي ديگر ( سوسيال دمكرات ها ) آن را كاملاً استعماري و بازي جديد مهره هـاي قدرت در نظام سرمايـه داري ميداننـد كه در اين بازي نو، دولت نقش و جايگاه خود را به شركت هـاي بزرگ تجاري سپرده است.
يك آهنگر برزيلي در همايش اجتماعي شدن در پرتوالگره ( برزيل ) مي گويد: " كشورهـاي صنعتـي صنايع سالم مانند الكترونيك را براي خود نگاه مي دارد و كشورهـاي در حال توسعـه را مجبور مي كنند با صنايع آلاينده محيط زيست كار بكنند. " ( همان منبع پيشين )
نظـرگـاه بعضـي بـر اين است كه آن را تنهـا كليـد توسعـه هاي اقتصادي و تنهـا راه رقابت در بـازار معاملات اقتصادي ظرف چند سال آينده مي دانند.
صاحبان شركت هـاي بزرگ تجـاري از دولت ها (خصوصاً در حال توسعـه) مي خواهنـد با كم كردن ماليات و عوارض گمركـي و تسهيلات ممكن، راه را براي ورود آزاد كالاهاي مختلف ارزان تـر و مطلوب تر فراهم آورند كه اين ديدگاه موافق عقيدة نئوليبراليسم قرن بيست و يك است.
ايران و جهاني شدن:
به نظر مي رسد كه ايران شرايط نسبتاً خوبي براي هم سويي با اين پديده در امر رقابت اقتصادي دارد و مي تواند از اين موقعيت در جهت رشد اقتصادي فناوري و توسعه، قدم بردارد.دكتر عارف معاون اول رياست جمهوري آقاي خاتمـي درمراسم افتتاح كارخانـه لاستيك سـازي و پلاستيك سازي، بعداز بيان توانمندي هاي ايران در جهت توليد در صنعت پتروشيمي، با توجه به منابع نفت و گاز خدادادي در صورتـي فرهنگ و اقتصاد جهانـي شـده را مخرب و زيان بـار مي دانند كه با اين پديـده، بصورت منفعل و غير پويا برخورد شود. ايشان با تكيه بردو اهرم 1. نسل جوان ومتخصص و متعهـد
2- پيشينة غني و پر افتخار كشورمان، آن را مفيد و فرصتي خوب دانسته اند. (جهاني سازي در اينترنت )
در ديدگاه صاحب نظران، درجهت پويائي و جنبش در همسوئـي " با جهاني شدن "، مشاركت فعـال سياسي مردم را مي طلبد كه تبلـور آن، حمايت از شوراها و نهادهاي ديگردر جهت كارائي و پشتوانه هـاي اجرائي آن نهادها است كه در اين مسيرحجم وظائف و مسئوليت هاي اجرائي دولت، كمتر و پرداختن بـه امور اساسي در جهت ادارة قانونمند، توسعه مسير شود. " خصوصي سـازي " را نيز گامـي ديگر در اين مسير مي دانند.
كدام نظام جهاني شود؟
از بين جوامع امروزي شرق يا غرب، كدام يك صلاحيت و كارآمـدي جهانـي شدن را دارند؟ آنچـه درجواب مي توان گفت، هيچكدام زيرا همه ي نظامهاي صنعتي غربي و آمريكائي فاقد اين ويژگـي هستند.نظامهاي سوسياليستي نيز با بينش خشك مـادي و علل ديگر اقتصادي در ميانه راه تاريخي شكست خوردنـد و به مرحلة پاياني تاريخ صعود نكردند و جايگاه خود را به رقيب سرسخت خود نئوليبراليسم سرمايـه داري سپردند. ( فوكوياما، سرمايه داري را پايان تاريخ مي داند. )
كشورهاي اسلامي از جمله ايران نيز ( در شرايط فعلي ) چه از لحاظ علوم و فنـون جديـد و چه از جهت امور معنوي فرهنگي، موقعيت مناسبي براي جهاني شـدن ندارند. ( البتـه اين تعـداد در بطن نظام مـا و دولت ما وجود دارد. ) (همان منبع پيشين )
عوامل مؤثر در شكل گيري نظرية جهاني سازي:
ديـن مبين اسلام كـه بـا خاتميت پيامبر اكـرم (ص ) بعنوان كامـلتـرين دين تـا قيامت معرفي شـده: " وَ تَمَت كَلِمَه رَبِكَ صِدقاً وَ عَدلا لامُبَدِل لِكَلماتِهِ " (سورة انعام، آية 115 )
و بعنوان نسخه اي جهانـي براي بشريت و سعادت انسان قرار داده شـد. مقابله غـرب با اسلام و ارائه تــز جهانـي سـازي با آگاهـي از دين اسلام و هدف آن صورت گرفت. در اين مـيان پيروزي انقلاب اسلامـي ايران بعنوان اولين و مهم ترين قدم براي ايجاد حكومت اسلامي، زمينة خودباوري و بارقه هاي اميد را در دلهاي محرومان و مسلمين جهان ايجاد كرد.
البته لازم به ذكر است، تلاش هاي سياست گذاران غربـي، بر مبناي اطلاعـاتي بود كه از شرايـط جهان و بيـداري سياسـي و معنـوي كـه در دنيـا حاصل شده بود. از جمله عوامـل مؤثر در اين تلاش، تكيـة نظريـه پردازان غربـي بر پيشگويـي هاي " نوسترآداموس " است وي در پيشگويـي هاي خـود ازانقلاب اسلامي ايـران، جنگ تحميلـي و سرانجـام وقـوع حوادث مربوط به يازدهـم سپتامبـر نامبـرده است. وي همچنين به نحو شگفت آوري اشـارة غير مستقيم به ظهور امام زمان (عج) و جهاني شدن دين مبين اسـلام و حاكميت حكـومت عادلانـة اسـلام دارد. و بر ايـن مطلب تصـريح كرده ميكنـد كه شخصـي قدرتمنـد و عـرب و مسلط بر شريعت محمـد ( ص) زاده خواهد شد و ظالمين عالـم را بـه دردسر خواهـد انداخت.
در مجموع، نوسترآدامـوس بـه اين موضوع بـه صراحت اشـاره مي كند كه ايران ( با لفظ پارت پرشيا، نيرا و مديا ) بـا كمك مسلمانان سراسـر جهـان از جملـه كشورهـاي عربـي، مخصوصاً سوريـه، عربستـان و ليبي،حكومت مقتـدري را تشكيل مي دهند و پس از جنگي مذهبـي و ...جهان را بـه تسخيـر خود مي آورند و سپس جنگي عظيم رخ خواهد داد و جهان نابودخواهد شد.( نقد و بررسي پيشگوييهاي نوسترآداموس، دربارة جهاني شدن انقلاب اسلامي ايران رسول نيمروزي به نقل از خبرنامة دين پژوهان سال دوم شمارة 10 )
در دسامبر 1984يك مؤسسة مطالعاتـي صهيونيستي در دانشگـاه تل آويـو از سيصد اسلام شناس و شيعه شناس مقالـه دريافت مي كند.محـور اين مقالات در مورد موضوعات مربوط به انقلاب اسلامـي ايران و مهدويت بود در يكي از اين مقالات كه در سخنراني مطرح مي شود دو مطلب را بيان مي كند.
1- ريشة انقلاب ايران چه بوده است؟
2- تأثير انقلاب ايران در دنيا تا چه ميزان بوده است؟
محور تمام مقالات حول دو موضوع مي گشت:
1- نگاه سرخي كه شيعه به كربلا و واقعة عاشورا دارد.
2- نگاه سبزي كه به انتظار فرج دارد.تمام ايـن مقالات ترجمة تصويري مـيشود و اين كنفرانس خط مشي تصميمات بعدي آنها را تبيين مي كند.
برهمين مبنا تلاش هـاي سردمداران غربـي و غول هاي رسانه اي،تبليغات وسيعـي را درجهت تضعيف باورهاي مسلمين آغـاز كردند. به اين ترتيب پس از اين كه در دهـة نود در غرب دو نظريـة جدي پيرامون" مدينة فاضله "يا آرمان شهر مطرح شد كه يكي نظم نوين جهانـي بود كه از سـوي جرج بوش اول و ديگري " پايان تاريخ " توسط فوكوياما مطرح شد، از نيت سياسـي غرب در ايجاد يك فرهنگ جهانـي و تحميل آن بر جهان پرده برداشت. سياست هاي تبليغاتـي و مجموعة فيلم هايـي كه ساختـه شد دقيقاً در همين راستا بود. در مباني اين فيلم ها براساس پيشگويـي هاي نوسترآدامـوس، آمريكا بعنوان قهرمـان هميشـه پيروز در مقابل مسلمانان مي ايستـد و بخصوص در مقابل قيام كننده در برابـر ظالمين جهـان، با عنـوان " يا مهـدي " كه تحريك كننده و تبليغ كننـدة خشونت مسلميـن است،اين آمريكاست كه پيـروز است و نهايتاً بر عالم حاكم مي شود و به عنوان داعيه دار فتح و تنها منجـي عالم معرفـي مي شود. ( هاليوود و مهدويت، حسن بلخاري، به نقل از خبر نامة دين پژوهان، سال اول شمارة 3 )
منتقدان جهاني شدن:
از نظر انديشمندان ايـران اسلامـي، جهانـي شدن براي كشورهاي جهـان سـوم، به ويـژه براي كشـور جمهـوري اسلامـي ايـران كـه داراي يك فرهنـگ اصيل اسلامـي است، يك آفت است، ايـن آفت در دو بعد جهانـي شدن اقتصاد و فرهنگ قابل طرح است...
در بعد جهاني شدن اقتصاد، از آن رو كـه اين كشورهـا در مقابـل ورود تكنولـوژي مـدرن غربـي كه داراي فرهنگ مصرفي خاص خود هستند، آسيب شناسـي نمي كننـد و منجر به شكاف طبقاتـي و تخريب فرهنگ بومـي مي شوند و اين مي تواند براي هر كشـوري بزرگترين تهديـد باشـد. در بعـد جهانـي شـدن فرهنگ نيز بايد گفت، فرهنگ كشورهـاي غربـي به واسطـة رسانـه هـاي اطلاعاتـي قدرتمنـد، مرزهـا را شكسته و بدون هيچ مانعي، وارد كشورهاي جهـان سـوم از قبيل ايران و ديگر كشورهـاي اسلامـي شده و بر فرهنگ آن ها مسلـط مي شونـد و چون در فرهنـگ غـرب ضـد ارزش ها يك حالت قانـونـي به خود گرفته، به مرحله اي رسيده اند كه ديگر انحراف ها را انحراف محسوب نمي كننـد.
از اين رو ورود فرهنگ جهاني به كشورهاي جهان سوم، شديداً فرهنگ و هويت انساني اسلامي آنهـا را تخريب مي كنـد. برخـي منتقـدان جهانـي شـدن را، ماركسيست هـاي جديـد تشخيص مي دهنـد. از ديدگـاه " والترشتاين " شكل گيري نظام جهاني از قـرن شانزدهم ميلادي آغاز شـده و اكنون به اوج خـود رسيـده است، حربة نظـام جهاني سرمايـه داري در انبـاشت مستمركالا، بـر اسـاس شيـوة توليـد سرمايـه دارانـه است. نظام جهانـي سرمايـه داري به رغـم تمـام توانائـي ها و كارآمـدي خود، حـاوي تضادهايـي است كـه در نهـايت بـه فروپاشـي آن منجـر خواهـد شـد. هـر چـه ايـن نظـام، بيشتر جهانـي مي شود، تضادهاي آن گسترده تر و عميق تر مي شود و رو به زوال مي رود.
" جاشواكارليبـز " نيزمعتقد است كه جهانـي شدن فراينـدي است كه درنهايت به سـود قدرت هـاي بزرگ و شركت هاي فرا ملي مي انجامد.
شديدترين و آتشين ترين مخالفت ها با جهانـي شـدن، به كسانـي تعلق دارد كه تظاهرات تنـد و گـاه خونين آنها در مخالفت با نهادهاي جهاني بسيار معروف و شناختـه شده است. نمونـة بارز اين حوادث در سياتـل و جنـوا، در هنگام برگزاري اجلاس (WTO) و براي گروه هشت در سال هاي 2000 و 2001 اتفاق افتاد كه به كشته شدن چند نفر و زخمي و دستگير شدن ده ها تن شـد.
به عقيـدة آنان، موج هاي جديد و دراماتيـك اعتراضات ضـد جهاني سازي، سياست هـاي جهانـي را بي ثبات مي كند. نهادهـاي حكومت جهانـي با بحران مشروعيت مواجه انـد، مأ موريت سياسـي آنـان بـا ايدئولـوژي نئـو ليبرال توجيـه مي شوند. اينها تنهـا بازسـازي و تنظيم جديـد استعمارگـران سرمايـه داري نوين هستنـد. (جام جم، ش 782،28/10/81 )
اثرات جهاني شدن:
از نظر محققان، نظرية جهاني شدن، اثرات مثبت و منفي در بر دارد، از نظر اقتصادي زمينـة رقابت در بيـن ملل مختلف را فراهـممـي آورد و از طـرفي بنـاچـار كشـورهـاي مختلف مي بايست ايـن پديـده را بپذيرند. اما بـي شك پيامـدهاي منفي جهانـي سازي بمراتب بيشتـر است و چون تحميل ايـن خواستـه از طرف حكومت استكباري آمريكا با تز جهاني شدن، يعني آمريكايي شـدن، همراه است. تبعات منفـي اين پديده همچون نفـي ارزشها، سست شدن وفـاق اجتماعي و وحدت ملي جوامع سنتـي را نمي توان از نظر دور داشت.
" جهاني شدن، با ارائة الگوي مصرف و توليد سرمايـه داري ليبـرال، تزلـزل قدرت سياسـي كشورهـا بـا تحميل دموكراسـي غربـي و از هـم گسستـن بافـت فرهنگـي تثبيت شـدة جوامـع ملـي، وفـاق ملـي اين جوامع را با چالش هاي جدي روبرو خواهندكرد." (جهاني شدن، چالشي برمفاهيم ملي سيد عبد القيوم سجادي، پگاه حوزة شمارة 46 )
از اثرات ديگر اين انديشه، نابودي فرهنگ هـاي ملل مختلف و حاكميت فرهنـگ استكبـاري و دخالت در قوانين حاكم بـرملل مختلف است كه متناسب با فرهنگ و عقايـد هر ملتي پايـه گذاري شـده است. از جمله حقوق بشر، حقوق خانواده، كودك و زن. اين امـر با سوء استفـاده از سازمان ها و مجامع حقوقـي بين المللي نظير سازمان ملل و سلطة كامل امپرياليسم آمريكا در تمام ابعاد تحقق مي يابـد.
" در اين تفكر، جهاني شدن فرهنگ، پديده اي جهان شمول به شمار مي آيد كه تمام مرزهاي ملـي و محلي و قومي را در مي نوردد و فرهنگ جهانـي و يكپارچه را كه در واقع همـان فرهنگ غـرب است، در سراسـر جهـان مـي گسترانـد." (جهاني شدن و فرهنگ جان تاملينسون. مترجم محسن حكيمـي، دفتـر پژوهشهاي فرهنگي با همكاري مركز گفتگوي تمدنها 1381، به نقل از دين پژوهان شمارة 10 سال دوم )
بخش دوم:
نقد و بررسي ليبراليسم، در خصوص جهاني شدن
بعد از بـه پايان بردن بخش " جهانـي شدن " بايد ليبراليسم وكارآمـدي آن را مورد بررسـي قرار داد. در ابتداي اين بخش معني لغوي و تاريخچـة آن، سپس مبانـي ليبراليسم، عوامل مؤثر در شكلگيري نظريـة جهاني سازي، بيان مي شـود.
ليبراليسم در لغت: به معنـاي آزادي و بلند نظري است و مي توان هـر فرد مبارز و ظلم ستيـز را ليبرال ناميـد. ( فرهنگ آريانپور )
مجموعة روشهـا و سياست هـا و ايدئولوژي كه هدفشان فراهم كردن آزادي هرچـه بيشتـر براي فرد است. هواداران و پيروان چنين عقايد و سياست هايي را معمولاً آزادي خواه يا ( ليبرال ) مي گوينـد.
آزادي خواهي ( ليبراليسم ) درآغاز در اروپا با نام حزب هـا يا طبقات خاصي آميخته بود، ولـي امروزه بااين كه حزب ها دراروپاوجاهاي ديگرعنوان " آزادي خواه " ( ليبـرال ) دارند، اصطلاح" آزادي خواهي"معناي وسيع تر و كلي تري به خود گرفته و بيشتر نشان دهندة يك گرايش يا جهت فكري و سياسي است كه اصول كلي آن عبارت است از:
1- ارزشمند شمردن بيان آزادانة عقايد فردي،
2- باور به اين كه بازگويي آزادانة عقايد براي فرد و جامعه سودمند است،
3- پشتيباني از نهادهاي اجتماعي و سياست هايي كه بيان آزادانة عقايد را ممكن مي كنند.
آزادي خواهي همچون نظام همبسته اي از آرمان ها و هدف هاي عملي در سده هاي هفده و هجده در انگلستان شكل گرفته و پس از آن در ديگر كشورها حزب ها و نظريههاي آزادي خواهانهاي پديد آمد كه يا جداگانه رشد كرده يا از الگوي انگليس تقليد شده اند.
انديشـه و عمل آزادي خواهانـه ( ليبـرال )، نخست روي دو زمينـه تأكيد مي كنند: يكي، بيزاري از قدرت خودسرانه و كوشش براي به وجـود آوردن شكل هاي ديگـري از كار بست قدرت اجتماعي و ديگر، بيان آزادانه عقايـد شخصي، كوشش نظريههـا و سياست هـاي آزادي خواهانـه بـر اين دو اصل را بـا هم جمع كنند.
تكيه بـر ليبراليسم آغـازي بر آزادي از قدرت خود سرانـه ( استبداد ) بـود و يكي از هدفهاي اساسي آن آزادي و رو اداري(Tolerance) دينـي بود. ليبرال هـاي اروپايـي در زمينـة دين، اغلب بي ايمان، شكاك و حتي ضد دين بودهاند. پيشروان بزرگ جنبش روشنفكري جديـد، همه از اين گروه بوده انـد و در برابراقتدار خودسرانة مراجع ديني از " حكومت عقل " هواداري مي كرده انـد.
آزادي خواهان همچنين هوادار نظارت قدرت هايـي غيرمشخص بر امور سياسي و اجتماعي هستند. يعنـي در زمينة سياست و امور مدنـي از حكومت قانون و در زمينة اقتصـاد، از بازار آزاد اقتصـادي هواداري مي كننـد. آزادي خواهـان همچنين هـوادار پاينداني( تضمين ) حقوق و آزادي فردي و چندگانگي مراكـز قدرت هستنـد و از آزادي هاي محلي و گروهي پشتيباني مي كنند.
يكي از اصول اساسي آزادي خواهـي ( ليبراليسم ) هواداري از آزادي فعالانه است، يعني اين آرمـان كه فرصت آن را داشته باشـد كه با پرورش آزادانـة توانمندي هاي خود وهمچنين بازگويي آزادانـة عقايد موجبات رشد و كمال خود را فراهم آورد و از اين راه براي كل جامعـه سودمنـد باشد.از اين رو، آزادي خواهان از برابري حقوق و آزادي ها، بر افتادن انحصارها، از ميان رفتن امتيازهاي اشرافـي و از حكومت قانون بر همه و تكية قانـون بر اصول عقلي هواداري مي كنند. به اين جهات،آزادي خواهان ( ليبرال هـا )معمولاً پيشرفت خواه (progressist) به شمار آمده اند،زيرا هوادار پيشرفت هاي اجتماعي و ا قتصادي و علم و صنعت بوده اند. ( دانشنامة سياسي، دكتر عاشوري، ص 151 )
تاريخچه ليبراليسم: " اگرچـه اصطلاح ليبراليسم از قـرن نوزدهم تداوم داشتـه است، و در اوايل قرن در هيات يك مكتب ايدئولوژي سياسي منسجم پا به ميدان انديشه ها گذارد و در سال 1850به عنوان حزبي سياسي در انگليس آغاز به فعاليت كرد، اما ريشه هاي فكري ليبراليسم به قرن هفدهم و انديشه هاي جان لاك باز مي گردد. (جامعة ديني جامعة مدني، ص 43و44 )
"ليبراليسم و آزادي ليبراليستـي در انديشـه اجتماعي مثل بنتـام، هيـوم و ميل بنيان گذاري شده است." (صدر رساله ها مقالات ، اينترنت)
انواع ليبراليسم: كلاسيك، مدرن، نئـوليبراليسم. تاريخ ليبراليسم داراي فـراز و نشيب بسيار بـوده است. " در ربع آخر قرن بيستم، شاهد تجديـد حيات علاقـه به ليبراليسم كلاسيك ( دخالت حداقـل دولت در مقوله اقتصاد )... " (جامعة ديني، جامعة مدني، ص 121 )
مباني نظري ليبراليسم:
" الف: فردگرايي ب: نفع انگاري ج: سكولاريسم د: عقلانيت ه: تكثرگرايي و شكايت اخلاقي و: ضدايدئولوژيك بودن " ( همان كتاب، ص فهرست موضوعات )
چالش بين اسلام و ليبراليسم در اصول بنيادآن است. بنابراين قبل از بررسي اصول و مبانـي ياد شـده، مفهـوم آزادي را كه خميـر مايـه تمـام آن اصـول است، بيـان مي كنيم، شهيد مطهـري تفاوت آزادي غربي و آزادي اسلامـي را در جايگاه انسـان در انديشـه اسلام و ليبراليسم مي داننـد. ( آزادي در انديشة اسلامي http://www.sadrsite.com)
آزادي در اين فرهنگ بـي حدوحصر است و چون حقيقت و اصالت انسان در گـرو آن مي داننـد، هر عملـي هر چند كه حرمت انسان را بشكند، نبايد حرمت آزادي شكسته شـود و آزادي عمل فرد محدود شـود هيچ معياري حتي عدالت هم، با آزادي برابري نمي كند و قرباني آن مي شـود.
در اسلام، آزادي از نعمات پرمايـه آفرينش محسوب مي شـود. اما با برنامه ها و قوانين الهي مرز پذيـر مي شود دين اسلام مجوز تعـدي به ديگران و پذيـرش ذلت را به دليل لگد مال شدن كرامت انسانـي، هرگز صادر نمي كند و با قبـول بندگي خالصانة خداوند، حكم آزادي انسان از شهوات و افراد انساني از ( بردگي )، صادر مي شود. آزادي انسان نسبت به طبيعت و تسلط بر آن هم، برنامه و اندازه دارد.
اصا لت فرد: ارزش هر فرد " به فرديت " اوست و مصالح فـرد برجامعـه مقدم است. امـا در اسلام ارزش فرد به نفي ديگران نيست. بلكه در ارتباط با متعالـي كردن و پرورش صفات الهـي اوست و اصالت را، هم به فرد و هم به جامعـه مي بخشد. شهيد مطهـري مي گويـد: در اسلام، آزادي انديشة فرد پذيرفتـه شده اما آزادي عقيده خير. ( صدر رساله ها و مقالات (بحث آزادي در انديشة اسلامي ) اينترنت )
نفع انگاري: ليبراليسم، منفعت طلبـي فردي را تنها واقعيت مي شمارد. ارزش هر نهـاد و گروه و ايده اي، بـه ميزان سود رساني به فرد است اما در اسلام، انسـان برحسب تربيت شايستـه، علاوه بر منافع مادي و شخصي، به جذبه ها و زيبائي هاي عقلي و منافع معنوي مانند ايثار، انفاق و شهادت هم رويكرد دارد.
عقلانيت: عقلانيت منبع كامل و مستقلـي براي معرفت محسوب مي شود و بـه عنوان ابزاري براي برآورده كـردن غرايز انسـان، مورد استفاده قرار مي گيرد و نقش هدايت كننده و ارشـادي را ندارد. امـا در اسلام عقل " فعال ما يشاء " نيست بلكه با تعاليم وحي، لازم و ملزوم يكديگرنـد.
تساهل و تسامح: در ايـن ايدئولـوژي همـه ارزشهاي اخلاقـي و انساني، نسبـي است. فضيلت، زشت و زيبـا و خوب و بـد، ارزش مطلق و ثابت ندارند و ملاك قضاوت در تشخيص ارزشها، خود فـرد است اما در اسلام داوري با دين و ملاك، رضايت پروردگار است. مفاهيم خوب و بد چون باعث تعالـي و پرورش روح انسـان يـا خسارت روح و قلب اوست، خوب و بـد محسوب مي شود، نه بـه خاطر اينكـه مقبول فرد يا گروه واقع شـده است.
سكولاريسم: در اين ديدگاه آموزه هاي دين به علت ثبات و پايداري، در ادارة امور جامعه و مناسبات اقتصادي و سياسي آن، كه مرتب در حال تغيير و تكامل است، ناكارآمد است و حتي غيرممكن در اين طرز تفكر ليبراليستي، تحقق دموكراسي و توسعه، لازمه اش قبول سكولاريسم است. پس در ايران اسلاميما بـه دليل عدم پذيرش سكولاريسم، دموكراسي وجود ندارد و چون لازمة توسعه، دموكراسي است. پس توسعه هم در اين كشور نمي تواند تحقق پيدا كند.
يكي ديگر از خواسته هاي ليبرالها در جامعة سرمايه داري تشكيل " دولت حداقـل "است كه اين موضـوع هم برخاسته از مباني فكري آنها است. " دولت حداقل " براي آزادي كامل درمعاملات اقتصادي بوجود آمد تا حافظ منابع فردي آنـان باشد و در يك محدودة اختيارات اندك، تنها نظم و امنيت و رفاه افـراد را تأمين كند بدون اينكه بتواند درامر " خير " و " سعادت " جمعي، دخالت كند و يا براي تحقق عدالت اجتماعي، فعاليت افراد را محدود كند.
جايگاه دين در نظام ليبرالي در حد انجمن ها و گروه هـا و مذاهب است و هيچ مذهبـي بر مذاهب و انديشه هاي ديگر، مگر با قدرت چانه زني در فضاي رقابت آزاد، برتري نمي يابد.
نتايجي كه بر پاية اين مباني فلسفي و انديشة اجتماعي، مترتب است، منجر به نوعي از الگـوي زندگي مي شود كه در آن هر رفتار و عمل ضد انساني ( بردگـي و ستم ) و ضد اخلاقـي ( همجنس گرائي و... ) توجيه مي شود، به اين دليل كه ايجاد محدوديت در افعال و رفتـار شخص " فرديت " و " منفعت "او را خدشه دار ميكنـد و به خطر مياندازد و آزادي او سلب ميشود، همچنين منطق " سودجوئـي " نيز بـا داشتن آزادي بـي مرز و بدون كنترل و دخالت دولت، بـه بحران فقـر و نابرابـري و شكاف طبقاتـي در جامعه منجر مي شود.
حال اين سئوال مطرح است كه نظامـي كه سعـادت را در لذت بي پايان ميدانـد و موافق فطرت و خواست باطني انسان نيست، با چنين انديشه هائـي ميتواند راهكاري براي مديريت" نظام نوين جهانـي " محسوب شـود؟
از نگاه نقد: اكنون كه صلاحيت ليبراليسم در جهانـي كردن فرهنگ ارزشي خـود تـا حدودي روشن گشت، براي تكميل اين بحث، در زمينة صلاحيت اقتصادي اين ايدئولوژي نيز دو سوال و جواب مطـرح مي شـود. به نقـل از آيت الله صـدر ( صدر مقالات ( بحث آزادي در انديشة اسلامي ) اينترنت ) آمـده كـه: " در رد نظرية همسوئي منافع افراد و جامعه، فرضاً كه نفع فرد، نفع جامعـه را تضمين كند، چهتضمينـيوجود دارد كه مصالح جوامع سرمايه داري، مصالح سايـر جوامع را تضمين كنـد؟" ( رجوع شود به كتاب جامعة ديني، جامعة مدني، ص 96 )
جواب: " بدون يك بازدارندة واقعي، چه تضميني وجود دارد كه براي نفع جوامع خود، سايرجوامع را غارت نكنند. " ( روزنامة ايران، 19 دي ماه، ص 8 )
آيا ربا، آزادي اقتصادي و جهاني رقابت هاي تجاري، الزاماً به رشد و رفاه منجر مي شـود؟
جواب: رقابت وقتي نتايج مثبت در بردارد كـه ديرپا و بـه اصطلاح، اقتصادي باشد حال آن كـه در ساية آزادي اقتصادي، شركت هاي چند مليتي و صاحبان سرمايه، بعد از احساس سلطـه بر بازار، توليـد را در انحصار خود قرار مي دهند و تعيين قيمت نيز بر اساس منافع همان صاحبان بنگاه هاي اقتصادي است و بعـد از انحصار، ديگـر سيستم آزاد قيمت هـا و آزادي مصرف كنندگـان، مفهومي نخواهـد داشت و در نتيجه، باعث از بيـن رفتن آزادي واقعي مي شود. ( مجلات فصل نامة كتاب نقدشمارة 11 ( آزادي اقتصادي در نظام سرمايه داري )
جهاني شدن، جهان را به سمت جمع شدن تحت پرچم ليبراليسم سوق مي دهد:جهاني شدن، جهان را به سمت جمع شدن تحت پرچم ليبراليسم كه ابرقدرت هاي صاحب تكنولـوژي و مسلط به اخبار و اطلاعات برافراشته اند سوق مي دهد.
ليبراليسم اقتصادي يكي ازعلايم بارز و آشكارجهانـي سازي است و اين كه اقتصاد جهانـي بايد به دست طبقه حاكم باشد، طبقـه حاكم كه قرار است رهبـري جهان را به دست بگيرد، عبارت است از كشورهـاي پنج گانه اي كه با داشتن بيست درصـد از جمعيت جهـان، 4/84 درصد تجارت بين الملل و 5/85 درصـد ذخاير معادن جهان را تحت سيطرة خويش در آورده اند...
جهاني سازي، با توانايي هاي خود همانند هشت پايي زشت و عظيم الجثه بر تمام جهان سايه افكنده و ضـد ارزش هاي فرهنگ منحط خويش را در قالب ارزش در ميان جهان اشاعه مي دهد.
بي جهت نيست كه فرايندي مانند " جتيس " و " رابرت مردوخ " كـه تحت لواي نظام ليبرالي زندگي مي كنند،چنان سركش و مستبد شده اند و به گونه اي آزاد ي افراطي را به افرادعرضه مي كنند كه ضدارزش ها كالا و سلطة شوم آنها، با نام اخلاق، ارزش هاي انساني و مردم سالاري واقعي، بر جهان حاكم شده است.
نظام سرمايـه داري، ديدگـاه مصلحتگرايانـه اي است كه با تمام ابعاد دموكراسـي وليبراليسم نظري در تناقض است. اين از آن جهت است كه مؤسسات آزاد و دمـوكراسي، ليبـرال مآبانـه ابزاري جديـد در دست جوامع توسعـه يافتة نويـن است كه آنهـا براي محدود كردن آزادي هاي افراد، سلب حقوق آنـان و مخفي كردن بهره كشي و برده داري مدرن خويش استفاده مي كنند.( روزنامة جام جم، ش 782،28/10/81 )
ويژگيهاي ليبراليسم در ايران:
مهمترين ويژگيها و خصوصيات ليبرال هاي ايران كه در برگيرندة ليبرال هاي مذهبي و غير مذهبي و حتي گروههاي سوسيال دموكرات كه در جبهه ملي يك نوع ائتلاف و تشكل استراتژيك يافته اند، عبارتست از:
- ليبراليزم ايرانـي بشدت تحت تأثيـر فرهنگ و تمـدن غـرب است و بسياري از نظرات خود را با الهـام از جامعـة غربـي كسب مي كند.
- به اصالت فرد و آزادي هاي فردي تا حد عدم تزاحم به يكديگر اعتقاد دارند.
- پديده هاي اجتماعي مذهبي از جمله شناخت مبداء و معاد را از طريق علمي به اثبات مي رسانند.
- به ملي گرايـي و ناسيوناليسم اعتقـاد دارند و براي اكثريت آنهـا، اسلام در قالب مليت و ملي گرايـي مطرح است.
- اعتقاد به جدايـي دين از سياست و عدم اولويت دادن به مسايل دينـي و اجراي احكام در زمينه هـاي سياسي و اجتماعي دارند.
- جايگاه طبقاتـي ليبراليسم طبقات تحصيلكرده و مرفـه شهري است و در ميان توده هـاي فقير نفـوذ و پايگاهـي ندارند.
- اصل ولايت فقيه را قبول ندارند و معتقدند كه اين اصل به ديكتاتوري مذهبي منجر خواهد شد.
- درك آنها از سياست نه شرقي و نه غربي همان سياست موازنة منفي دكتر مصدق است و با اين نگرش هنوز معتقدند كه با تكيه بر آمريكا مي توان مشكلات جامعه را حل كرد و از تضاد موجود ميان آمريكا و اروپا (انگليس) كه د رزمان مصدق شايد وجود داشت ولي ديديم كه حتي در آن موقع ريشة مصدق را كند و دولت وي را سرنگون كرد، مي توان به نفع كشور بهره برداري كرد.
قدرت هاي ليبرالي و سرمايه داران ليبرال در عصر مهدويت جايگاهي ندارند: برحسب آيات و روايات و بر طبق سنت الهي، قدرت هاي پوشالي سرمايه داري در عصر مهدويت جاي خود را به حكومت سراسر عدالت مهدي (عج) خواهند داد. چرا كه: " اِنَّ الارضَ يرِثُهَا عِبَادِي الصَّالِحُونَ "
( سورة نورآية 55 ) حكومتهاي سرمايه داري يك نوع حكومت ضد دين مخالف با روحانيت وحقيقت هستنـد.
مهدويت، حكومت دينـي است و متضاد با حكومت ليبرالـي است و تنها آن وجود نورانـي است كـه مي توانـد قدرت اقتصـادي را بـه زانـو در آورد و مبـارزه اي مستقيم داشتـه باشـد، بـا جنبش تكنولـوژي و فناوري اتمـي سرمايـه داران.
بخش سوم:
نقد و بررسي مهدويت در خصوص " جهاني شدن "
زيبائي و خوبـي و حقيقت و پرستش،گرايش هـاي درونـي انسان است. بنابراين وقتـي يك انقلاب بـه پا مي خيزد ( به فرمان الهي ) و قصد تشكيل يك حكومت جهانـي را دارد، مي خواهد كام تشنة عدالت را سيراب كند و انسانيت گمشده را به سر منزل مقصود برساند و لباس زشتـي ها را از تن عالم به در آورد تـا باران بهـاري بـرخزان دلها ببارد. با توجـه به اين مقدمات، همـة فطرت هاي سالم بـه او لبيك مي گوينـد و رهبري او را براي يك قيام مردمي عظيم و برقراري حاكميت واحد جهاني، گردن مي نهند.
او فرمانـرواي سرزميـن زيبائـي هاست.كم خردي و جهـل انديشه ها، نيـاز، بيمـاري و فقـر در حيطـة حاكميتش راه ندارد. او نه فقط فاتـح مرزهاي جغرافيايي است بلكـه مرز قلب ها را نيز مي شكنـد. او كعبـة آمال بشري است طريق جدش را دنبال مي كند و اشتباه در مرام او راه ندارد.
در اين قسمت، بعد از آشنـايي مختصر با فرهنگ مهدويت، صلاحيت آن انقلابـي بزرگ را در اجراي برنامـه و زيـر ساخت هاي " جامعة جهاني " مورد نقد قرار مي دهيم و درضمن آن، اهداف و برنامه هـاي نظـام سرمايـه داري را نيـز در جهت يكسان سـازي اقتصـاد و فرهنـگ در سطح جهـان را، مـورد بررسي قرار مي دهيـم.
تاريخچة مهدويت:
اعتقاد بـه ولادت، امامت و ظهـور وجود مبارك حضرت قائـم ( عج ) را مـي توان به زمـان پيامبـر و قبـل از آن نسبت داد ( البته همـة انبيا آن را خبـر دادهاند.) تولـد آن وجـود گرانمـايـه، روز پنجشنبه 15 شعبـان سال 256 هجري قمري بوده است.
" از حـدود 150 سال پيـش از ولادت مهــدي ( عج ) ( مثلاً از سـال 132 هجـري، آغـاز خلافـت عباسـي بـه بعـد ) كسانـي ادعـا مي كردهانـد كـه همـان مهـدي انـد كـه پيامبـرگفتـه است. " ( امام مهدي و آيندة زندگي ما، ص 31)
" در قـرن نهم هنگامـي كه مدعيان مهـدويت زيـاد شدنـد. بعضي از علمـاي محقق بـه ناچار بـه نقـد احاديـث مهدوي پرداختند تا قوت و ضعف و صحت و سقم هـر يك از آنها را بـاز شناسنـد." (حضرت مهدي در سنت نبوي، ص 71 )
مهدويت و آينده بشريت:
انديشه پيروزي نهائي نيروهاي حق و عدالت بر نيروهاي باطل و ظلم و گسترش جهاني ايمان اسلامي به رهبري حضرت مهدي(عج ) از اعتقادات شيعه است. و درآيات قرآن مجيد به كرات به آن اشاره شده است.
رسالت عظيم مهدي موعود آن انقلابي بزرگ و شورشگر نهائي جهان و تاريخ اين است كه يك جهـان بشري موحد و بالغ پديد آورد و صحنه ي زيست انسان را از همه اصالتهاي راستين بپـا كند. دولت مهـدي دولت جهاني و ارضي است و عدالت او نيز عدالتي حياتي و سيارهاي. كارهاي علمي بسياري در رابطـه باجهاني شدن اسلام بايد صورت بگيرد كه يكي از آنها اثبات اين موضوع است كه اسلام، تـز جهاني و كتب جهان شمول الهـي است و قادر بـه ادارة بشريت در همة ابعـاد فكري و اقتصادي و اجتماعـي و سياسـي و اخلاقـي است. چنانچه جهـان امروزي بخواهـد يك زندگـي سعادتمندانـه داشتـه باشد، راهـي جز تسليم در مقابل مكتب انبياء و برنامه جامعـه و كامل خاتـم انبيـاء محمـد مصطفـي (ص) كه در قرآن كريم مندرج است، ندارد.
از جهت سياسي اگر بخواهيم تاريخ پرحماسة شيعه را مورد مطالعه قرار دهيم بحث مفصلي خواهد شد و اينكه چه كساني در اين رابطه كارهاي چشمگيري انجام دادند و شيعيان اهل البيت را از فراز و نشيب هاي بزرگ عبور داده و به ساحل امن رساندند كه در اين رابطه مي توان از شيخ طوسي، علامه مجلسي، ميرزاي شيرازي صاحب فتواي مشهور عليه تنباكو و ميرزاي دوم كه فتواي جهاد عليه انگليسي ها را داد، و مرحوم كاشف الغطا و سيد جمال الدين اسد آبادي نام برد.
در عصر صفويه شيعه نفس راحتي كشيد و مي توان آن عصر را فضاي باز سياسي نسبت به تشيع دانست و وجود ذيجود چهره اي همانند علامـه مجلسي در آن زمان بسيار موثـر بوده است. اين فضاي باز منجر به هجرت عالمان بزرگي مثل شيخ بهايي و پدرش و محقق شيخ حر عاملـي و ديگران بخاطر باز بودن فضـاي باز سياسي در عصر صفويه در ايران بوده است.
نهضت هاي بزرگي دراعصار مختلف درحوزه هاي شيعه نشين بوقوع پيوسته كه مي توان بطور خلاصه اينگونه نام برد. نهضت سربداران، نهضت تنباكو، نهضت مشروطـه، نهضت ملي شدن نفت، نهضت جنگل كه سيـر تحولات اين نهضت هـا و شكست و پيـروزي آنهـا در طـول تاريخ حائـز اهميت فـراوان است و رهبريهاي آنها در خور تامل، كه ما وارد آن قسمتها نمي شويم. عالمان بزرگ شيعه نيز در اعصار مختلف راه مبارزه ايدئولوژيك عليه ستمگران را آغاز كردند، و بسيارند كه اگر علامه بزرگ مرحوم امينـي(رضـوان الله تعالي عليه)، در كتاب پر ارج شهداء الفضيله، تعداد بسياري از آنان را نام برده است.
ادامه دارد.....
دوشنبه 11 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 457]
-
گوناگون
پربازدیدترینها