واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: گزارشي از جلسهي نقد و بررسي «لالايي براي دختر مرده»شاهآبادي انصاريان: رمان بسيار تلخي بود اقبالزاده:اين داستان به هيچ وجه تلخ نيست
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
«آدمي، حلقهي اتصال روايتها و خردهروايتهاي رمان «لالايي براي دختر مرده» است و نويسنده با خلق اين اثر تلاش كرده است تا ذهن را نسبت به اين مساله آگاه كند كه هرچه براي خود ميپسندي براي ديگران نيز بپسند. »
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، معصومه انصاريان نويسنده و منتقد ادبيات كودك و نوجوان در جلسهي نقد و بررسي كتاب «لالايي براي دختر مرده» حميدرضا شاهآبادي كه عصر دهم شهريور ماه در محل سراي اهل قلم برگزار شد با بيان اين مطلب گفت: بخش پاياني اين داستان چيزي را در ذهن حك ميكند كه بسيار جالب است و اين زماني درك ميشود كه دختر فراري از استاد دانشگاه به تكرار ميپرسد كه «تو پدر مني» و استاد دانشگاه در پاسخ پرسشهاي مكرر او، به ظاهرميپذيرد، پدر او باشد تا ببيند علت اين همه اصرار را بفهمد و درست در همين زمان دختر به او سيلي ميزند كه بخور تو من را كبود كردي؟
اين منتقد ادبي با بيان اين كه با اين حركت سمبليك نويسنده تلاش ميكرده تا اين موضوع را يادآوري كند كه جهان مجموعهاي از حلقههاي بهم پيوسته است كه هر عضو آن متاثر از ديگر اعضاي آن است گفت: اين پايان نشان ميدهد كه اگرچه نويسنده تلاش كرده بخشي از واقعيتهاي تاريخي را و آن چه كه برسر دختران قوچاني فرود آمده به تصوير بكشد، اما، با خلق چنين پاياني اين اثر را از يك اثر تاريخي صرف خارج كرده است.
بنا به گفتهي معصومه انصاريان از نام اين اثر استنباط ميشود كه «حكيمه» دختري نيست كه فقط به خانواده خود تعلق داشته باشد و نسلهاي مختلف با شنيدن قصهي اين دختركه دختري قوچاني است متاثر ميشوند و به نوعي با او احساس همدردي ميكنند. واقعهي فروش دختران فراري اين استعداد را داشته و دارد كه نويسنده به گونهي ديگري به آن نگاه كند و آن چه كه در لابهلاي تاريخي گم شده جستوجو كند. «حكيمه» زنده است، چون مسالهي او زنده است.
اين نويسنده با بيان اينكه اين داستان از چهار راوي من نويسنده، ميرزا جعفرخان منشيباشي، زهره و مينا برخوردار است گفت: هر چهار روايت و خردهروايتهاي اين داستان شبكهي معنايي واحدي را تشكيل ميدهد و بين تكتك روايتها رابطهي منطقي وجود دارد. كما اينكه روايت اصلي داستان يعني فروش دختران قوچاني در تمام روايتها ديده ميشود و نقطهي تلخي است كه سبب عدم تعادل شخصيتهاي داستان است.
وي با تاكيدكرد: يك رمان تاريخي خوب از تاريخ عبور ميكند و با زندگي امروز پيوند برقرار ميكند و اين ويژگي است كه در اين رمان ديده ميشود. اين كتاب اثري تاريخي با حال و هواي امروزي است؛ فقر، دختران فراري و غيره مسائلي هستند كه روح حكيمه را ميآزارند. كما اينكه شخصيت راويان داستان را متاثر ميكند.
***
شهرام اقبالزاده ديگر منتقد ادبي حاضر در اين جلسه در زمينهي رمان «لالايي براي دختر مرده» گفت: ورودي اين رمان در فضاي كاملا رئال با منطق بيمنطقي توام است. نويسنده در ابتداي اين داستان از تهراني ياد ميكند كه در آن افراد فرودست جايي ندارند.
وي تاكيد كرد: در واقع رمان خود شخصيتي را به شهر تهران داده است و خود شهر، داراي شخصيت است و يك نوع رئاليسم بالزاكي در اين اثر ديده ميشود. كما اين كه استبداد آسيايي در شخصيتهايي همچون «زهره» قابل ملاحظه است.
به گزارش ايسنا، بنابه عقيدهي اين منتقد ادبي، سرگشتي تاريخي، از ديگر ويژگيهاي اين رمان است؛ چرا كه گوياي حقيقتي است كه در طي تاريخ همچنان حل نشده است.
شهرام اقبالزاده تاكيد كرد: اگر «حكيمه» قرباني فقراست، امروزه نوجوانان ما علاوه بر اين فقر از فقرهاي ديگري نيز رنج ميبرند و از طرد شدن، فهميده نشدن ، ديده نشدن و غيره از سوي والدين و جامعه رنج ميبرند.
اين منتقد ادبي تصريح كرد: يك رمان نويس توانا بايد بتواند طبقات مختلف و شرايط آنها را درك كند و از اين حيث اين رمان حائز اهميت است. چراكه نويسنده در حاليكه تعدد راوي در اثرش مشهود است، اما با اشراف بر ويژگيهاي طبقاتي و كلامي آنها توانسته است مجموعه راويان را بهصورت حلقههاي منطقي و منظم در كنار يكديگر قرار دهد. در حالي كه اگر هدف نويسنده پست مدرنيزم بازي بود، چنين نظم و منطقي در اثر ديده نميشد.
شهرام اقبالزاده با بيان اين كه اين رمان، يك رمان قوي نوجوانانه با نگاه فمينيستي حق مدارانه است و مخاطب مستتر آن، دختراني هستند كه درك نميشوند، تاكيد كرد: گفتمان ادبي نويسنده پرتوافكني برتاريكيها و تلخكاميهاي تاريخ براي گذر از آنهاست. حتي وقتي اين سرنوشت تلخ با دنياي امروزي پيوند ميخورد، نويسنده با شرافتمندانهترين شكل، بحث دختران فراري را مورد كنكاش قرار ميدهد و اي كاش هميشه همين طور بود و صورت مسالهها پاك نميشدند.
شهرام اقبالزاده در انتقاد به آنان كه معتقدند اين رمان، داستاني تلخ است گفت: اين داستان به هيچ وجه تلخ نيست. بلكه صرفا از صورتبندي تلخي برخوردار است. صورتبندي ساختارمند بدون اينكه شعاري در كار باشد. نويسنده رسالت دروني خود را كه رسالت انسان در مقابل انسان است را به خوبي تصوير كرده است.
بنا به عقيدهي اقبالزاده سيلي تلخي كه نويسنده در اين اثر ميخورد سيلي اعتراض نسل انسانهاست. نسلي كه هرگز درك نشده و پيوسته با مشكلاتي درگير بوده و هست . اين سيلي نمادين ، نشان از ان دارد كه ساختار داستاني شيرين نيست اما پر از پرسشهايست كه بايد به دنبال آن رفت.
وي ساختار منسجم، زبان محكم، تناسب روايتها با شخصيتها را از جمله عوامل قدرت اين رمان توصيه كرد و گفت: تداخل ژانرهاي رئال سوررئال و حتي نزديكي به مرز داستانهاي علمي تخيلي دراين اثر مشهود است و همين عوامل باعث شده كه اين رمان به لحاظ تاريخي، فلسفي و جامعهشناسي داراي نقاط ارزشمندي باشد.
***
به گزارش ايسنا، در پايان اين نشست، حميدرضا شاهآبادي خالق رمان «لالايي براي دختر مرده» گفت: اين رمان يكي از كارهايي بود كه من بسيار به آن علاقهمند بودم و توانستم با خلق آن چه را كه ميخواستم در زندگيام رخ دهد، به دست آورم. اگرچه كه اين كار بسياري سنگين بود و اگر برنامهريزي حرفهيي در كار نبود نميتوانستم از عهدهي آن برآيم.
وي در واكنش به آناني كه اين اثر را اثري پستمدرنيزم ميدانند گفت: متاسفانه مفهوم پستمدرنيزم بهدرستي در جامعه درك نشده است. اطلاق پستمدرنيزم به يك اثر كار آساني نيست چه برسد به آن كه عدهاي ادعا كنند نويسندگاني قصد داشتهاند اداي پستمدرنيزم را درآورند، اما نتوانستهاند.
بنابه عقيده اين نويسندهي ادبي، هيچ نويسندهاي از قبل در مورد سبك كار خود تصميم نميگيرد. او فقط مينويسد و اين ديگران هستند كه براي اثر نويسندگان اسم ميگذارند.
شاهآبادي در پايان گفت: اگرچه من با اين هدف پيش ميرفتم كه داستاني خلق كنم كه طنز تلخي درآن باشد و در عين حال اعتراض به خويشتن، اما در حين نوشتن متوجه شدم اين اثر داراي آهنگ و ريتم خاصي است كه من نميتوانم نسبت به آن بيتوجه باشم بنابراين بخشهايي از داستان به صورت اتفاقي خلق شدند .
انتهاي پيام
دوشنبه 11 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 164]