واضح آرشیو وب فارسی:فارس: دانش - در ستايش ديوانگي
دانش - در ستايش ديوانگي
دنيل ويلسون/ ترجمه:كيوان فيضاللهي:«دانشمند ديوانه هرگز كوچك فكر نميكند. آدمهاي معمولي مربي تيمهاي فوتبال ميشوند و هميشه نگران مسئوليتهاي ناشي از ترفيع گرفتن هستند. حتي جاهطلبترين آدمها در ميان ما هم ممكن است تنها آرزوي اين را داشته باشند كه روزي رئيسجمهور ايالات متحده شوند. اما دانشمندان ديوانه هرگز در چنين جايگاههاي كوچكي درجا نخواهند زد، آنها بسيار بزرگتر از اين ميانديشند؛ قدرت مطلق. البته براي چنين خواستهاي دلايل فراواني وجود دارد: داشتن قدرتي به وسعت جهان، پول، احترام و هر آنچه كه حتي برايتان قابل تصور هم نباشد نيز به همراه خواهد داشت و فراموش نكنيد زنهايي را كه شيفته مرداني با چنين تسلطي بر نوع بشر هستند، و البته برعكس». «تالار افتخارات دانشمندان ديوانه: يوهاها هاها هاها !، دنيل اچ ويلسون»
دنيل هاوارد ويلسون (D.Wilson)، نويسنده آمريكايي داستانهاي علمي تخيلي تاكنون بارها خوانندگانش را با كتابهايي مثل «اختراعات ثبت نشده» و «ساعتهاي نامرئي بودن» به آيندههاي دور برده است. اما اين بار ويلسون در آخرين اثرش به نام «تالار افتخارات دانشمندان ديوانه: يوهاها هاها هاها!» به گذشته سفر كرده است تا چگونگي وجود موازي نبوغ و جنون در ذهن دانشمندان ديوانه را مورد تجزيه و تحليل روانكاوانه قرار دهد، چه آنهايي كه زاده داستانهاي علمي تخيلياند و چه آنهايي كه در دنياي واقعي بودهاند. خيل دانشمندان ديوانه در طول تاريخ همواره در آزمايشگاههاي زيرزمينيشان با سردادن قهقهههاي جنونآميز در تاريكي شبها، مشغول تعرض به حريم خدايان بودهاند. اين كتاب تلاش كرده است بزرگترين نوابغ نامتعادل تاريخ چه در عالم خيال و چه در عالم واقع را با استفاده از اصول روانشناسي قضايي و كالبدشكافي ذهني مورد بررسي قرار دهد. ما در اين كتاب با بررسي سير تحولات كودكي، نوجواني و آموزشهاي عالي اين دانشمندان چرايي و چگونگي نقشههاي پليد و اقدامات بيرحمانهشان عليه بشريت و طبيعت را مورد تجزيه و تحليل قرار خواهيم داد. اين درست همان چيزي است كه با بيرون كشيدن يك دانشمند ديوانه از آزمايشگاه زير زمينياش و خواباندن او روي تخت يك روانشناس، رخ خواهد داد. دستكشهاي لاستيكي به دست كنيد، عينك ايمني به چشم بزنيد و يك روپوش سفيد آزمايشگاه بپوشيد، البته روپوشي كه به لكههاي خونآلوده نباشد، چرا كه ميخواهيم به راهروهاي تالار افتخارات دانشمندان ديوانه قدم بگذاريم.
ضوابط انتخاب براي ورود به اين تالار افتخارات، محاسبه سادهاي است درباره نبوغ و جنون: پذيرفتهشدگان بر اساس فهم بيثباتشان از واقعيت، اكتشافات باورنكردني و اختراعات مرگبار انتخاب شدهاند. در نتيجه دانشمنداني در اين تالار افتخارات تكريم شدهاند كه چنان تركيب خوشايندي از رفتار جامعهستيزانه بارز و هوش استثنايي را عرضه ميكنند كه هرگز موجب ملال و دلزدگيتان نخواهد شد. لطفا توجه داشته باشيد با وجود اين كه در اين كتاب از دستورالعمل تشخيصي DSM-IV (ويرايش چهارم راهنماي آماري و تشخيصي بيماريهاي رواني) استفاده شده است اما هيچ يك از تشخيصهاي ذكر شده در متن كتاب نبايد به عنوان تشخيصهاي باليني و طبي واقعي تلقي شود. در اين دستورالعمل استاندارد، اختلالهاي رواني بر اساس جنبهها و نمود اختلال يا ناتواني به پنج سطح مختلف طبقهبندي ميشوند: سطح 1: اختلالات باليني، از جمله اختلالات ذهني شديد، سطح 2: وضعيت شخصيت يا شرايط غالب، سطح 3: شرايط پزشكي حاد و اختلالات فيزيكي، سطح 4: عوامل محيطي و رواني-اجتماعي دخيل در اختلال و سطح 5: ارزيابي كلي از عملكرد بيمار (GAF) كه عددي بين يك تا 100 خواهد بود و هرچه اين عدد به يك نزديكتر باشد نشانگر وخامت حال بيمار است. همچنين در جريان تهيه اين كتاب هيچ دانشمند ديوانهاي، چه خيالي و چه واقعي مورد آزار و اذيت قرار نگرفته است. در ادامه پنج دانشمند ديوانه برتر تاريخ معرفي ميشوند:
5ـ كاپيتان نمو (Captain Nemo)
اين كاشف و دانشمند اسرارآميز نخستينبار سروكلهاش در رمان سال 1870 ژول ورن به نام «20 هزار فرسنگ زير دريا» پيدا شد. نمو كه يك نابغه مكانيك است به تنهايي و دست تنها زيردريايي ناوتلس (Nautilus) را طراحي ميكند و ميسازد. زيردريايي شگفتآوري كه اغلب با يك هيولاي آبزي اشتباه گرفته ميشد. به نظر ميرسد نمو از ناهنجاري رواني پس از آسيبهاي ناشي از حوادث جنگ و مرگ خانوادهاش، به شدت رنج ميبرد. بروز دوباره علائم بيماري در نمو او را به انزوا كشاند و رهسپار سفري زيردريايي كرد كه بزرگترين هدفش در اين سفر انتقام گرفتن از ستمگراني بود كه در راه با آنان روبهرو ميشد. همچنين سطوحي از تلقين در نمو ديده ميشود كه بالاتر از سطح مورد انتظار در دانشمندان ديوانه است. در واقع او گنجهاي زير دريا را به طور اسرارآميزي پيدا ميكرد و به آنهايي ميداد كه در گوشه و كنار جهان با ظلم و ستم مبارزه ميكردند.
وضعيت بيمار
سطح 1: اختلال اضطراب ناشي از آسيبهاي رواني، داغداري
سطح 2: بدون علائم
سطح 3: بدون علائم
سطح 4: زندگي در شرايط غيرعادي (زيردريايي)
سطح 5: GAF= 50 علائم جدي از انزواي اجتماعي و ميل گذار به خودكشي
4- مادام كوري (Madame Marie Curie)
مادام ماري كوري با سرسپردگي ديوانهوارش به علم و اشتياق بيحدش به كاميابي، به عنوان يك دانشجو در انزواي كامل و بعدها همراه با شوهرش آنقدر تلاش كرد تا سرانجام عنصر راديوم را كشف كرد. زندگي او سراسر فراز و نشيبي بود از موفقيتهاي حرفهاي باورنكردني و شكستهاي ويرانگري مثل مرگ عزيزان.
او پس از مرگ شوهرش دچار ناهنجاري افسردگي شديد شد اما تلاشهايش براي جداسازي راديوم در خالصترين حالتش را دو چندان كرد. مادام كوري سرانجام از بيماري ناشي از قرار گرفتن در معرض پرتوهاي راديواكتيو كه ميتواند منجر به كندي ذهن و از دست دادن حافظه شود، درگذشت. به نظر ميرسد درگيري فزاينده مادام كوري با افسردگي، با انباشت هرچه بيشتر عناصر راديو اكتيو در بدن او، رو به فزوني گذاشته است.
وضعيت بيمار
سطح 1: افسردگي شديد، خشونت متعادل، داغداري، مشكلات شغلي
سطح 2: بدون علائم
سطح 3: آلودگي به راديواكتيو، سرطان خون
سطح 4: بدون علائم
سطح 5: GAF= 70 علايم ملايم از افسردگي زودگذر و عدم مراودات اجتماعي
3- دكتر ژوليوس نو (Dr. Julius No)
دكتر نو به عنوان نخستين موجود بدذات بزرگ در فيلم جيمز باند، بيمار رواني محصور در يك جزيره با ميل شديد به شكنجه است كه به هيچ وجه نميتوان او را از ياد برد. دكتر نو نيز بسان بسياري از ابرنابغههاي بدذات كارگران بومي را به كار ميگرفت، متجاوزين به حريم خصوصياش را به قصد كشتن به دام ميانداخت و يك رآكتور هستهاي تمام عيار را در پايگاهش راهاندازي كرده بود. او نشانههايي از ناهنجاري شخصيت جامعه ستيز را نشان ميدهد: الگويي همه جانبه و ديرپا از بي اعتنايي به خشونت و حقوق ديگران. دكتر نو در برخي موارد رفتاري پرخاشجويانه نيز از خود نشان ميداد. براي مثال او يكي از همكاران دانشمندش را مسموم كرد، چندينبار به جيمز باند حمله كرد و با سنگدلي تمام به كارگرانش فرمان ميداد به رهگذران بيگناه حمله كنند و آنها را بكشند.
وضعيت بيمار
سطح 1: مشكلات شغلي
سطح 2: اختلال شخصيت جامعهستيز
سطح 3: دكستروكارديا (قرارگرفتن قلب در سمت راست بدن)، قطع شدن هر دو دست
سطح 4: بدون علائم
سطح 5:GAF= 45 عدم مراودات اجتماعي شديد، تمايل به قتل، برخورد بيتنوع، بدون دوست
2- دكتر ويكتور فرانكنشتين (Dr. Victor Frankenstein)
فرانكنشتين يك الگوي بارز براي تمام دانشمندان ديوانه به شمار ميرود. با اينكه تمايلات ابتدايي او به هيچ وجه شيطاني نيست اما نياز و تلاشش براي دانستن او را از مسير راست منحرف ميكند. فرانكنشتين يك معتاد به كار منزوي بود. عطش بيپايان او به دانش و نشانههايي از مانيا مثل نياز بسيار اندكش به خواب، او را وادار به انجام كارهايي ميكرد كه به لحاظ علمي غيرممكن بودند: دميدن حيات به مجموعهاي از اجزاي انسان. فرانكنشتين پس از ارتكاب چنين عمل وحشتناكي علائم هشدار دهندهاي از جنون مثل توهم را از خود نشان ميداد.مرگ وحشتناك اعضاي خانوده فرانكنشتين بر اثر اعمال شيطانياش باعث شد تا او پيش از به قتل رسيدن توسط هيولاي خودش در قطب شمال، به افسردگي شديدي فرو رود.
وضعيت بيمار
سطح 1: اختلال افسردگي شديد، اختلالات رواني شديد و عودكننده به خصوص توهم، داغداري
سطح 2: بدون علائم
سطح 3: سابقه سوءتغذيه
سطح 4: زندگي در شرايط آب و هوايي دشوار (قطب شمال)
سطح 5: GAF= 30 عدم مراودات اجتماعي شديد، افكار منتهي به خودكشي، افسردگي شديد
1- نيكولا تسلا (Nikola Tesla)
اگرچه اين دانشمند واقعي پيش از اختراع ترانزيستور درگذشت اما تسلا درست به همان شكلي كه امروز ما از كامپيوتر استفاده ميكنيم، از مغز ترسناكش كار ميكشيد. در واقع او اختراعهايي را طراحي و آزمايش ميكرد كه تنها در خيالش وجود داشتند. هوش سرشار تسلا با نيروي بسيار قوي تمركز در او همراه شده بود كه هم مايه خوشبختي او بود و هم مايه شكنجهاش. به نظر ميرسد او دچار نوعي اختلال وسواس فكري- عملي شده بود. وسواس او هراس و تشويش از چيزهايي مثل آلودگي و ميكروب و عدد سه را دربرميگرفت. وسواس عملي تسلا نيز به عدد سه برميگشت. در واقع او بايد همه چيز را در مجموعههايي سهتايي انجام ميداد. با توجه به اين كه برقراري ارتباط با آدمهاي معمولي براي او دشوار بود، تسلا در تنهايي و انزواي مطلق كار ميكرد. شايد شرح حال تسلا بتواند علت ادعاي عجيب او در سالهاي آخر عمرش را توجيه كن: تسلا در چند سال آخر عمرش مدعي شده بود كه با موجوداتي از سياره ناهيد ارتباطهايي داشته است.
وضعيت بيمار
سطح 1: اختلال وسواس فكري-عملي، اختلال رواني توهم ارتباط با بيگانگان
سطح 2: بدون علائم
سطح 3: بدون علائم
سطح 4: انزواي اجتماعي
سطح 5: GAF= 60 علائم ملايم از انزواي برخورد و نزاع با همكاران، عدم سازگاري با آزمايشهاي واقعي
Popular Mechanics, Aug. 22, 2008
دوشنبه 11 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 244]