تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 18 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرگز دل به باطل بودن حق و به حق بودن باطل يقين نمى كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827144113




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شرح دعاهاي صحيفه سجاديه


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: شرح دعای اول صحیفه سجادیه الحمدلله الاول بلا اول كان قبله و الآخر بلا آخر یكون بعده، الذی قصرت عن رؤیته ابصار الناظرین و عجزت عن نعته اوهام الواصفین.

ابتدع بقدرته الخلق ابتداعا و اختر عهم علی مشیته اختراعا، ثم سلك بهم طریق ارادته و بعثهم فی سبیل محبته لا یملكون تاخیرا عما قدمهم الیه و لا یستطیعون تقدما الی ما اخرهم عنه.

و جعل لكل روح منهم قوتا معلوما مقسوما من رزقه لا ینقص من زاده ناقص و لا یزید من نقص منهم زاید.

ثم ضرب له فی الحیوه اجلا موقوتا و نصب له امدا محدودا، یتخطا الیه بایام عمره و یرهقه باعوام دهره حتی ادا بلغ اقصی اثره و استوعب حساب عمره، قبضه الی ما ندبه الیه من موفور ثوابه او محذور عقابه لیجزی الذین اساؤ ا بما عملوا و یجزی الذین احسنوا بالحسنی عدلا منه، تقدست اسمائه و تظاهرت آلائه، لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون.

و الحمدلله الذی لو حبس عن عباده معرفه حمده علی ما ابلاهم من مننه المتتابعه و اسبغ علیهم من نعمه المتظاهره لتصرفوا فی مننه فلم یحمدوه و توسعوا فی رزقه قلم یشكروه و لو كانوا كذلك لخرجوا من حدود الانسانیه الی حد البهیمیه فكانوا كما وصف فی محكم كتابه ان هم الا كالانعام بل هم اصل سبیلا.

و الحمدلله علی ما عرفنا من نفسه و الهمنا من شكره و فتح لنا من ابواب العلم بربوبیته و دلنا علیه من الاخلاص له فی توحیده و جنبنا من الالحاد و الشك فی امره، حمدا نعمر به فیمن حمده من خلقه و نسبق به من سبق الی رضاه و عفوه.

حمدا یضی لنا به ظلمات البرزخ و یسهل علینا به سبیل المبعث و یشرف به منازلنا عند مواقف الاشهاد یوم تجزی كل نفس بما كسبت و هم لا یظلمون، یوم لا یغنی مولی عن مولی شیئا و لا هم ینصرون.

حمدا یرتفع منا الی اعلی علیین فی كتاب مرقوم یشهده المقربون، حمدا تقربه عیوننا اذا برقت الابصار و تبیض به وجوهنا اذا اسودت الابشار.

حمدا نعتق به من الیم نارالله الی كریم جوار الله، حمدا نزاحم به ملائكته المقربین و نضام به انبیائه المرسلین فی دار المقامه التی لا تزول، و محل كرامته التی لا تحول.

و الحمدلله الذی اختار لنا محاسن الخلق و اجری علینا طیبات الرزق و جعل لنا الفضیله بالملكه علی جمیع الخلق فكل خلیقته منقاده لنا بقدرته و صائره الی طاعتنا بعزته.

و الحمدلله الذی اغلق عنا باب الحاجه الا الیه فكیف نطیق حمده ام متی نؤ دی شكره لا متی؟

و الحمدلله الذی ركب فینا آلات البسط و جعل لنا ادوات القبض و متعنا بارواح الحیوه و اثبت فینا جوارح الاعمال و غذانا بطیبات الرزق و اغنانا بفضله و اقنانا بمنه.

ثم امرنا لیختبر طاعتنا و نهانا لیبتلی شكرنا فخالفنا عن طریق امره و ركبنا متون زجره، فلم یبتدرنا بعقوبته و لم یعاجلنا بنقمته، بل تانانا برحمته تكرما و انتظر مراجعتنا برافته حلما.

و الحمدلله الذی دلنا علی التوبه التی لم نفدها الا من فضله، فلو لم نعتدد من فضله الا بها لقد حسن بلائه عندنا و جل احسانه الینا و جسم فضله علینا.

فما هكذا كانت سنته فی التوبه لمن كان قبلنا، لقد وضع عنا ما لا طاقه لنا به، و لم یكلفنا الا وسعا، و لم یجشمنا الا یسرا، و لم یدع لاحد منا حجه و لا عذرا، فالهالك منا من هلك علیه، و السعید منا من رغب الیه.

و الحمدلله بكل ما حمده به ادنی ملائكته الیه، و اكرم خلیقته علیه، و ارضی حامدیه لدیه، حمدا یفضل سائر الحمد كفضل ربنا علی جمیع خلقه.

ثم له الحمد مكان كل نعمه له علینا و علی جمیع عباده الماضین و الباقین عدد ما احاط به علمه من جمیع ا*****ا، و مكان كل واحده منها عددها اضعافا مضاعفه ابدا سرمدا الی یوم القیامه.

حمدا لا منتهی لحده، و لا حساب لعدده، و لا مبلغ لغایته و لا انقطاع لامده، حمدا یكون وصله الی طاعته و عفوه، و سببا الی رضوانه، و ذریعه الی مغفرته و طریقا الی جنته، و خفیرا من نقمته.

و امنا من غضبه، و ظهیرا علی طاعته، و حاجزا عن معصیته و عونا علی تادیه حقه و وظائفه. حمدا نسعد به فی السعدا من اولیائه، و نصیر به فی نظم الشهدا بسیوف اعدائه، انه ولی حمید.

فراز اول

الحمدلله الاول بلا اول كان قبله و الآخر بلا آخر یكون بعده، الذی قصرت عن رؤ یته ابصار الناظرین و عجزت عن نعته اوهام الواصفین. تمامی ستایش ها از آن خدایی است كه پیش از همه موجودات است و هیچ چیز قبل از او امكان وجود ندارد. او غایت همه موجودات است و هرگز پس از او موجودی نیست. چشمان بینندگان در حدی نیست كه او را ببیند و اوهام واصفان از وصفش ناتوانند.

شرح:

در این فراز، حضرت سجاد علیه السلام خداوند را به اولیت ستوده است، ولی از آن جا كه اذهان عموم مردم پیوسته از كلمه اول، اولیت زمانی را فهمیده و در امتداد زمان، پیوسته پیش و پس را در نظر می گیرند، امام علیه السلام به این نكته اشاره می فرمایند كه اگر چه برای هر اول زمانی، زمانی قبل از آن قابل تصور است، ولی صفت اولیت برای خداوند متعال غیر از اولیت نسبی است كه قبلیت دیگری را می پذیرد؛ چرا كه آن اولیت هرگز قبل پذیر نیست.

توضیح آن كه جملگی پدیده ها در نظام هستی معلول هستند و هیچ چیز نیست كه از این سنخیت خارج باشد، و پرواضح است كه هر معلولی از علت خود متاخر بوده و به آن وابسته می باشد. پس هیچ چیز قبل از او وجودی نخواهد داشت.

هم چنین، او آخری است كه پس از او آخر دیگری قابل تصور نیست ؛ زیرا اولا: هیچ موجودی نسبت به خداوند متعال استقلال ندارد تا بتوان آن را آخر دانست، و ثانیا: خدای متعال غایت همه موجودات عالم است و غایت هر چیز غیر از آن خود آن چیز می باشد.

در آیات عدیده ای از قرآن كریم نیز به این نكته عمیق برمی خوریم:

- الیه ترجع الامور: كارها فقط به سوی او باز می گردد.

- الی الله المصیر: بازگشت شما فقط به سوی خداست.

- الیه تصیر الامور: امور فقط به سوی او (خداوند) باز می گردند.

- الی الله الرجعی: فقط به سوی خداوند بازگشت شماست.

- و الی ربك المنتهی: فقط به سوی پروردگارت پایان كار است.

- كل الینا راجعون: همه به سوی ما باز خواهند گشت.

- هو الاول و الاخر: او (خداوند متعال ) اول و آخر است.

و بسیاری از آیات دیگر كه حاكی از این حقیقت می باشند كه غیر از او، چیز دیگری منتهی الیه نیست، زیرا اوست كه كمال است و همه عالم به طرف كمال مطلق در تكاپو است ؛ گرچه خود نمی داند.[1]

خدای نادیدنی

امام علیه السلام در سومین وصف فرمود كه بینندگان از دیدار حضرت حق ناتوان هستند. به راستی چشمان ظاهربین ما، چه مقدار توان رؤ یت پدیده های طبیعی را دارد و نسبت بین دیدنی ها و نادیدنی ها او چه مقدار است ؟

حقیقت آن است كه دیدنی ها اندك و نادیدنی ها بسیار است ؛ زیرا دیدنی های انسان در محدوده یك سلسله امواج با طول موج های متناسب با دستگاه بینایی قرار دارند؛ همچنان كه گوش انسان نیز فقط امواج با طول موج های مخصوص را می گیرد و از درك بقیه آن ها عاجز است. بنابراین قدرت دید انسان بسیار محدود بوده و جز یك سلسله از امواج خاص - كه متناسب با ساختار چشم است - را نمی بیند. البته روشن است كه این مقایسه فقط در ارتباط با جهان مادی صحیح می باشد، زیرا عوالم دیگر، از دسترس امواج و نوسانات نوری خارج بوده به هیچ وجه در ارتباط با ساختار چشم نیست و لذا خارج از قلمرو قوای حسی انسان می باشد.

از این رو، دیدن ذات خداوند متعال كه آفریدگار همه چیز و خلاق همه عالم (از جمله چشم ) است، هرگز باوركردنی نیست ؛ چرا كه علت، در افق احاطه یا دید معلول قرار نمی گیرد.

فراز آخر دعا در بیان عجز واصفان عالم است ؛ آنان كه باید طیران عقول خود را در آن اوج - كه برتر از آن محال است - قرار دهند و به این نكته در رسند كه ناتوان تر از آنند كه كمتر وصفی از حقیقت نامحدود و غیرمتناهی خالق بی همتای خویش را ارایه كنند؛ زیرا آنچه در احاطه ذهنی مخلوق درمی آید محدود است.

فراز دوم

ابتدع بقدرته الخلق التداعا و اخترعهم علی مشیته اختراعا، ثم سلك بهم طریق ارادته و بعثهم فی سبیل محبته لا یملكون تاخیرا عما قدمهم الیه و لا یستطیعون تقدما الی ما اخرهم عنه. خلق را به قدرت و مشیت خود به صورت بی سابقه ای آفرید، سپس بر حسب اراده ازلی، آنان را آن چنان كه می خواست در مسیر معینی قرار داد و در طریق محبت خود برانگیخت. لذا هرگز آنان آن جا كه تقدم دارند قادر بر تاخیر نیستند و آن جا كه مؤ خرند، قدرت بر تقدیم ندارند.

شرح:

ساختار دستگاه آفرینش آن چنان است كه هر چه از آن در مرحله ظهور قرار گرفته، به شكل و صورتی است كه هرگز بر خاطره هیچ كس خطور نكرده و امكان تصور آن برای هیچ عقل و فكری میسر نبوده است. و این شگفتی، از كوچك ترین تا بزرگ ترین مخلوقات الهی جاری و ساری است.[2]

پس گذشته از اصل اعطای وجود به موجودات، ساخت پیكره و طرز خلقت آنان نیز بی سابقه و غیر قابل پیش بینی است. این مساله آن چنان مهم است كه ادای حق آن با هزاران تالیف و تصنیف و تحقیق هم میسور و ممكن نخواهد بود.

محبوب دوست داشتنی

سپس امام سجاد علیه السلام فرمود: خدای تعالی مردم را در مسیر محبت خود قرار داد. حال ممكن است برای شما این سؤ ال پیش بیاید كه بسیاری از انسان ها، نه تنها دوستدار خدا نیستند، بلكه گاهی دم از عناد و الحاد و دشمنی با او نیز می زنند و خود را ضد خدا قلمداد می كنند؟

پاسخ این سؤ ال روشن است، زیرا بر محققان پیداست كه آنچه آن فرد ملحد، دشمن می دارد خدا نیست، بلكه توهم غلطی است كه ساخته و پرداخته ذهن خود اوست. خدای متعال هرگز قابل دشمنی نیست، زیرا او ایجاد كننده همه، و مبدا علی الدوام ادامه حیات، و منبع جمیع خیرات و علت تمام قوا و اعطا كننده تمامی دلبستگی ها می باشد. لذا امكان ندارد كسی مبدا هستی و مبدا ادامه حیات و همه متعلقات خود را دشمن بدارد. خدایی كه علی الدوام سلامتی ما را تضمین، خوف و وحشت ما را برطرف و از فقر و فاقه ما را غنی می سازد، چگونه امكان دارد او را دشمن خود دانسته و از او بیزار باشیم ؟ زیرا بیزاری و دشمنی از او، دشمنی با سلامتی، امنیت، بی نیازی و ثروت خود ما می باشد.

اگر كسی را كه تمام هستی و ذره ذره اجزای ما را علی الدوام و لحظه لحظه ادامه می دهد شناختیم، چگونه امكان دارد او را دشمن بداریم ؟

پس تمام مشكل ما آن است كه خدای راستین را نشناخته ایم و آنچه را كه خدا انگاشته ایم، مخلوق ذهن خود ماست. پس بر ماست كه كوشش كنیم تا آن محبوب راستین و خالق مهربان را بشناسیم.

افسوس كه آنچه برده ایم باختنی است

بشناخته ها تمام نشناختنی است

بشناخته ایم هر آنچه نشناختنی است

نشناخته ایم هر آنچه بشناختنی است

حضرت در آخرین قسمت این فراز فرمود: قدرت تغییر مرتبه ای كه ما را در آن آفریده نداریم. این مساله كنایه از آن است كه اطوار وجودی ما از جهت شرایط تكوینی به دست حضرت اوست و در این زمینه از ناحیه خود، قدرت تغییر و دگرگونی نداریم ؛ زیرا هیچ موجودی هرگز قدرت تاثیر و تصرف در اصل وجود خود و با چگونگی حقیقت آن را ندارد. چون این كار مستلزم آن است كه خود آن موجود در گرو ساخت و ساز خود باشد، كه این مساله از بدیهی ترین محالات است.

و جعل لكل روح منهم قوتا معلوما مقسوما من رزقه لا ینقص من زاده ناقص و لا یزید من نقص منهم زاید خدای تعالی برای هر روح و نفسی رزق خاصی قرار داده است ؛ هر كه را روزی فراوان عنایت كرد، كسی را قدرت بر كم كردن آن نیست. و هر كه را روزی اندك عنایت كرد، كسی را قدرت بر ازدیاد آن نیست.

فراز سوم

شرح:

از كلمه روح كه حقیقت حیات را تشكیل می دهد فهمیده می شود كه مقصود از رزق، تنها مسایل مادی یا مشتهیات نفسانی نیست، بلكه خدای متعال آنچه را كه روح لازم دارد - اعم از لوازم حیات معنوی و حیات مادی - تامین فرموده است ؛ پس هم چنان كه نان و آب و هوا و لباس و مسكن روزی او بوده و از اوست، شنیدن و دیدن و فهمیدن و قدرت بر عمل نسبت به حقایق معنوی - كه حیات جاویدان انسانی را تامین می كند - نیز جملگی از قسم روزی هایی است كه قائم به اعطای اوست.

ولی آنچه معلوم است یا باید دانست، آن است كه روزی تنها به جمع نمودن اموال و املاك نیست، زیرا چه بسیار ثروت ها كه گذشتگان برای آن امانتداری بیش نبودند. نیز به جمع كتب و فراگیری و حفظ مسایل علمی نیست، بلكه چه بسیار از پژوهشگران كه در ضبط و حفظ علوم كوشیدند و از تمام گنجینه علمی خود استفاده ای نبردند؛ بلكه روزی واقعی آن است كه جز وجود انسان قرار گیرد، لذا اگر مجموعه ای از اموال جمع شود، ولی بخل انسان اجازه مصرف آن ها را ندهد و یا مزاج ناسازگار و مریض مانع از استفاده از آن ها گردد، در حقیقت این شخص از تمام اموالی كه جمع كرده - و به اعتبار ذهنی خود همه را مال خود می داند - هیچ بهره ای نبرده و هیچ روزی ای از این مجموعه نداشته است، زیرا روزی آن است كه از گلوی انسان فرورفته و جز وجود او گردد و گرنه، برای وانهادن چه سنگ و چه زر!

بشنو این نكته كه خود را ز غم آزاده كنی

خون خوری گر طلب روزی ننهاده كنی

همین نكته، عینا در روزی های معنوی نیز هست ؛ مثلا گاهی عالم زاده ای در كتابخانه ای چندین هزار جلدی زندگی می كند كه هزاران كتاب علمی در فنون مختلف در قفسه های آن چیده شده است ؛ كتاب هایی كه شاید برای بسیاری به دست آوردن آن ها میسور نباشد، ولی حتی یك نقطه از مجموعه ی این كتاب ها نصیب آن عالم زاده نیست و خدای تعالی برای او روزی معنوی قرار نداده است. اگر دقیق تر فكر كنیم می بینیم كه چه بسا بر تمام كتب موجود هم تسلط یافته است، ولی حرفی از آن بر جان او ننشسته و در به كار بستن این علوم سخت محروم بوده و یك حرف از آن همه علوم و آگاهی با دل و جان او متحد نگردیده است.

علم چندانكه بیشتر خوانی

چون عمل در تو نیست نادانی

در واقع، این فرد از علومی كه در سینه خود جای داده روزی و بهره ای ندارد. حتی ممكن است عده بسیاری از او استفاده كرده و هدایت یافته باشند، ولی خود او - نعوذ بالله - گرفتار عذاب الیم جهالت است. این جاست كه پیوسته باید از خدا خواست كه بر روزی مادی و روحی و معنوی ما بیفزاید؛ كه اگر اراده او نباشد، لقمه در كام فرو نرود و دانش به قلب و جان ننشیند؛ زیرا چنان كه فرموده است، روزی مقدر او را نه كس تواند اضافه كند و نه نقصان وارد سازد، فقط خود اوست كه توان همه چیز را در ید قدرت خود دارد.

فراز چهارم

ثم ضرب له فی الحیوه اجلا موقوتا و نصب له امدا محدودا، یتخطا الیه بایام عمره و یرهقه باعوام دهره حتی اذا بلغ اقصی اثره و استوعب حساب عمره، قبضه الی ما ندبه الیه من موفور ثوابه او محذور عقابه. خدای متعال برای انسان عمر معینی قرار داده كه این مسیر عمر را به قدم های شب و روز خود طی می كند و با گذراندن سال ها در روزگار خود، آن را تمام می نماید تا به آخرین مرحله برسد و حساب زندگی را به تمام لحظات آن طی كند، سپس خدای تعالی او را به طرف ثواب بسیار یا عقاب بسیار می خواند.

شرح:

عالمی كه در آن زندگی می كنیم، عالمی است كه بر اساس تقدیر و اندازه گیری خاصی تنظیم شده و هرگز تجاوز از نظام هندسی آن میسور نیست. آنچه مقدر گشته و اندازه گیری شده، همان سنت غیر قابل تغییر الهی است و این حاكمیت تقدیر در خرد و كلان عالم برقرار می باشد. تمامی تجزیه و تحلیل هایی كه علم شیمی می شناسد و تمام میزان هایی كه در علم ریاضیات خوانده ایم و تمامی فعل و انفعال ها، كنش و واكنش ها، جنبش و جوشش ها و ... از تقدیرهای الهی است. هیچ چیز از تقدیر الهی خارج نیست و هر چه هست تماما سنت غیر قابل تخلف الهی است. روابط و ضوابط بین اشیا چنان است كه نتوان كمترین تخلفی نسبت به حاكمیت آن ها در ذهن خود تصور نمود؛ به قول مولانا:

غیر تسلیم و رضا كو چاره ای ؟

در كف شیر نر خونخواره ای

چنان كه می دانیم دانش و آگاهی دقیق، آن گاه به دست می آید كه بر روابط و ضابطه های درون و بیرون موجودات - آن چنان كه هست - آگاه باشیم. انسان نیز یكی از موجوداتی است كه جز در افعالی كه با دست و پا و اعضای دیگر بدن انجام می دهد و در اختیار او می باشد، در هیچ چیز دیگری دخیل نیست. شب و روز او قدم هایی است كه به طرف نهایت زندگی برمی دارد و چراغ زندگی او پیوسته رو به افول و خاموشی است. او در این سپری شدن ایام، مسیری را طی می كند كه به یكی از دو مقصد منتهی می شود: یا به سعادت جاویدان و بهشت سرمد و حرم امن و امان الهی فرود می آید و با - نعوذ بالله - به عذاب الیم الهی و دوزخیان ملحق می گردد. پس اگر انسان این حركت بسیار حساس را با حسابرسی دقیق برگزار نكند و عمر خود را در بی خبری و بی خیالی طی نماید، خرمن هستی خود را به تاراجی بس ابلهانه سپرده است و آن گاه كه عیار خلق را می سنجند، او به بازتاب رفتارهای خود خواهد رسید!

و این چنین است كه هیچ انسان هوشیاری بر این عاقبت ذلت بار راضی نشود و در كشاكش عمر، قدم های زندگی را همراه با احتیاط برمی دارد. او خدای متعال را حاكم بر رفتار و كردار خود دانسته و پیوسته از او اطاعت می كند و می داند كه با واقعیت های جهان نتوان جنگید و حقیقت ها را نشاید به بازی گرفت.

فراز پنجم

لیجزی الذین اساؤ ا بما عملوا و یجزی الذین احسنوا بالحسنی عدلا منه، تقدست اسمائه و تظاهرت آلائه، لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون. تا بدكاران را به كیفر رساند، و آنان را كه رفتاری نیكو داشته اند و عمل صالح انجام داده اند به كرامت و فضیلت اكرام فرماید؛ زیرا اقتضای عدل خدای متعال همین است. اسما او منزه از هرگونه نقص، و نعمت های او در كمال ظهور است ؛ هرگز از او سؤ ال نشود، بلكه - مكلفان - جملگی مورد سؤ الند.

شرح:

مساله جزا و پاداش در روز محشر، بسان آنچه در نظارت های قضایی بشری می گذرد نیست. مساله كیفری در این حكومت ها عبارت از قراردادهایی است كه در مقابل هرگونه جرم و جنایت وضع شده اند، ولی بین جرم و كیفر هیچ گونه سنخیتی در كار نیست ؛ مثلا جریمه نقدی، حبس، تعزیر و یا سایر مجازات های مورد قبول نظام اجتماعی، قراردادهای اعتباری است كه یا شارع مقدس آن ها را قرار داده و یا امت های مختلف برای بهبود وضع زندگی و امكان تشكل جامعه سالم آن ها را به امضا رسانیده اند. در هر حال، زندان رفتن دزد یا قاتل یا كسی كه فساد دیگری را مرتكب شده، با نوع جرم او هیچ گونه شباهت ماهوی ندارد. حتی در این دنیا امكان دارد كه انواع مجازات ها را عوض كرد و به جای هر یك چیز دیگری گذاشت ؛ چنان كه در محاكم مختلف دنیا دیده ایم كه برای جرم واحد دو نوع كیفر قرار داده اند و در عین حال، این چندگانگی در حكم را عیب هم نمی دانند.

اما پاداش و عقوبت اخروی چنین نیست و در آن جا، هر چه هست متناسب با نوع عمل افراد است، یعنی فرد در آن جا تكوینا عكس العمل كردار خود را می بیند؛ چنان كه در نهاد تكوینی این جهان نیز عكس العمل طبیعی اعمال، معلول و فرآورده خود عمل است. مثلا اگر كسی غذای مسمومی مصرف كند و متعاقب آن مبتلا به خونریزی دستگاه گوارش یا زخم معده شود، این جزا متناسب با همان عمل است. عكس العمل تمامی اعضا در مقابل اعمال غیر مناسب نیز درست بر همین منوال است.

در آخرت، عملكرد انسان بازتاب های تكوینی خود را نشان می دهد و تمامی اعمال با تاثیرات فوق العاده خود رخ می نمایند و اثر خود را همچنان كه می باید به جای می گذارند. لذا بازتاب كفر غیر از نفاق و عكس العمل ظلم غیر از فسق می باشد. در قرآن كریم آیاتی كه حكایت از این بازتاب ها و كیفرها می كنند بسیار است، همانند آیه كریمه لها ماكسبت و علیها ما اكتسبت،[3] فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره،[4] انما تجزون ماكنتم تعملون.[5] و لذا فرمود: و لا تظلمون فتیلا.[6]

امام در آخرین قسمت این فراز در همین مرتبه فرمود: لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون.[7]

از امام صادق علیه السلام نقل شده كه فرمودند: لا یسئل عما یعفل لانه لا یفعل الا ماكان حكمه و صوابا تا آن كه می فرمایند: و هم یسئلون: یعنی بذلك خلقه انه یسئلهم: از خداوند در مورد آنچه انجام داده سؤ ال نمی شود، زیرا او كاری را انجام نمی دهد مگر طبق حكمت و حق. اما انسان ها مورد سؤ ال واقع می شوند، چون برای همین خلق شده اند.

یعنی تمامی آنچه خدای متعال انجام می دهد، متن حكمت و مصلحت است و سؤ ال از حكمت و مصلحت بی معنا می باشد. تا آن كه امام علیه السلام می فرمایند: معنی و هم یسئلون آن است كه خدا آنان را خلق فرموده تا از آن ها سؤ ال كند.

فراز ششم

و الحمدلله الذی لو حبس عن عباده معرفه حمده علی ما ابلاهم من مننه المتتابعه و اسبغ علیهم من نعمه المتظاهره لتصرفوا فی مننه فلم یحمدوه و توسعوا فی رزقه فلم یشكروه و لو كانوا كذلك لخرجوا من حدود الانسانیه الی حد الیهیمیه فكانوا كما وصف فی محكم كتابه ان هم الا كالانعام بل هم اضل سبیلا. سپاس خداوندی را سزاست كه اگر معرفت شكر نعم خود را - كه پیوسته بر بندگان نازل است و یكی پس از دیگری به ظهور می پیوندند - منع می فرمود، بندگان در نعمت های او تصرف فراوان نموده و به توسعه زندگی خویش می پرداختند، بدون آن كه به منعم توجه كنند، و در این صورت از فطرت و حدود انسانیت خارج شده و همانند بهایم زندگی می كردند؛ چنان كه - خدای متعال فرموده: ان هم الا كالانعام بل هم اضل سبیلا ؛ آنان همانند حیوانات، بلكه پست تر از آن ها هستند.

شرح:

بدون شك، امتیاز انسان بر سایر موجودات عالم، به شعور و ادراك و حسن انتخاب و تكلیف پذیری او است، تا در طاعت حضرت حق كوشیده و به معرفت او كه غایت و نتیجه خلقت انسان است دست یابد. لذا اگر انسان عمر را چنان بگذراند كه هدفی جز اشباع غرایز - كه وجه اشتراك او و سایر حیوانات است - نداشته باشد، از فطرت انسانی خارج گشته و در ردیف حیوانات قرار خواهد گرفت، بلكه پست تر؛ زیرا به خوبی می دانیم كه تمامی حیوانات در همان خطی حركت می كنند كه دستگاه آفرینش برای آن ها ترسیم فرموده و هرگز تخلف و تخطی از آن راه و رسم ندارند، بر خلاف انسان كه از بهترین و زبده ترین نعم الهی استفاده برده، ولی غالبا كمتر شعوری نسبت به عنایات ولی نعمت خود ندارد. مسلم است كه این انسان ها از آن حیوانات كمتر و پست ترند، چرا كه قوای عقلانی و استعدادهای فطری خود را ضایع و تعطیل كرده و از غرض اصلی بازمانده اند. اینان در وادی خواسته های غرایز، محكوم طبیعت خاكی خود گشته اند و به هیچ چیز دیگری جز اشباع نفس حیوانی فكر نمی كنند؛ در حالی كه خرد انسانی، سپاس منعم را حتمی و لازم می داند. ضمن این كه نادیده گرفتن كرامت و فضل الهی، روشی دور از شان انسان و خلاف وظیفه ی بندگی حضرت حق است ؛ گذشته از آن كه محبوس ماندن در سقف زندگی روزمره و نادیدن خود، تنزل یافتن از مقام انسانی و شباهت پیدا كردن به جنبنده ای است كه در مرتع وسیعی می چرد و از همه چیز بی خبر است.

كمترین مرتبه معرفت آن است كه ما بدانیم خدایی حكیم بر همه هستی حاكم است كه جملگی دستگاه خلقت را افاضه فرموده و در انتخاب انسان برای سپاس، یاد و شكر خود لطفی بس عظیم به او ارزانی داشته است. لذا می بایست با تمام وجود در مقابل این احسان و كرامت، خاضع و خاشع و شاكر باشیم و به فطرت اصیل و سلیم خود، این كرامات را دریابیم. در قدم بالاتر نیز باید با استدلال عقلانی اثبات كنیم كه جز ذات حضرت حق، منعم دیگری در كار نیست و بدانیم كه او بیده الخیر و هو علی كل شی قدیر[8] است و درك كنیم كه او الذی خلق السموات و الارض و ما بینهما[9] می باشد.

قدم اعلی هم آن است كه علم الیقین را تبدیل به حق الیقین كنیم و از حق الیقین به عین الیقین برسیم و در محضر حضرت رب العالمین، به شهود قطعی حضور یابیم ؛ ان شا الله !

فراز هفتم

و الحمدلله علی ما عرفنا من نفسه و الهمنا من شكره و فتح لنا من ابواب العلم بربوبیته و دلنا علیه من الاخلاص له فی توحیده و جنبنا من الالحاد و الشك فی امره، حمدا نعمر به فیمن حمده من خلفه و نسبق به من سبق الی رضاه و عفوه. حمد خدایی را كه خود را به ما شناسانده و شكر نعم خود را در فطرت ما قرار داده و از ابواب آگاهی، نسبت به ربانیت خود درب هایی را به روی ما گشوده و به سوی اخلاص در توحید خود، ما را دلالت فرموده است و از الحاد در اعتقاد، و شك در توحید ذات و صفات بر حذر داشته است ؛ آن چنان سپاسی كه ما را در زمره شاكران قرار دهد و به وسیله آن از كسانی كه سبقت به عفو و رضای حق گرفته اند، پیشی بگیریم.

شرح:

امام در ضمن فراز قبل فرمود: یكی از منت های خدای متعال بر بشر آن است كه با لطف خود معرفت شكر را به بندگان خود آموخت تا از مرز حیوان بودن خارج شوند.

در این فراز نیز، حضرت حمد را از آن جهت لازم دانسته است كه خدای متعال، فطرت بندگان خود را با شناخت خود عجین ساخته است، به گونه ای كه به طور خودباور با حضرت حق مرتبط هستند و لذا هیچ ممكن نیست كسی خدا را باور نداشته باشد. این خصیصه - با توجه به آن كه علت بدون معلول و معلول بدون علت قابل قبول نیست - نشان از همین فطرت خداباوری دارد؛ بدین معنی كه انسان هیچ پدیده ای را بدون پدید آورنده باور ندارد و نمی تواند بپذیرد كه موجودی خود به خود تحقق یابد، بلكه همیشه در برخورد با هر شی از اشیا، ذهن او متوجه به سوی علت آن می شود و می داند كه در رتبه متقدم وجود او، علت او موجود بوده است. پس خداوند متعال در نظام فطرت انسان این باب را گشوده كه هیچ پدیده ای - از جمله خود انسان - بی مؤ ثر نیست.

این فطرت، خود دلیل آشكار و روشنی است بر انسان كه خداوند او را با همین فطرت در قیامت مؤ اخذه كرده و محاكمه می نماید.

و نیز ما را به اخلاص در توحید هدایت فرمود. این دلالت، گرچه به وسیله ی سفرای الهی و پیامبران عظیم الشان و امامان معصوم علیهم السلام شكل گرفته، ولی تا وقتی كه زمینه فطری برای هدایت آماده نباشد، هدایت انبیا در لوح قلب و صحیفه نفس انسان تاثیری نخواهد گذاشت. به همین دلیل است كه قرآن كریم پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم را مذكر نامیده است، زیرا او انسان را به باطن خودش هدایت می كند؛ گرچه باطن خود انسان نیز از بطون بسیاری پیوسته و از پیچیدگی خاصی برخوردار است كه كشف هر یك زمینه ساز دریافت بطن دیگری خواهد بود.

در واقع می توان گفت كه كشف باطن جهان و غیب عالم برای عارف، كشف مراتب باطن خود اوست و این رشته خود دامنه بسیار مفصلی دارد. نیز باید دانست كه حجاب ها و پرده های بسیاری بر حقیقت انسانی آویخته كه كنار زدن آن ها فتح الفتوح راهبری به سوی معرفه النفس است كه از عمیق ترین مسایل الهی و دقیق ترین و پیشرفته ترین مراتب علم النفس می باشد. نكته دقیق و قابل توجه در این جا این است كه معرفت نفس ملازم با معرفت حضرت حق می باشد و همین ملازمه، خود دلیل بر مطلب عمیقی است كه سابقا بیان شد و آن این كه كشف باطن عالم، همان كشف باطن انسان است ؛ و بیش از ده حدیث بر این مطلب دلالت دارد، از جمله پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من عرف نفسه فقد عرف ربه.[10]

فراز هشتم

حمدا یضی لنا به ظلمات البرزخ و یسهل علینا به سبیل المبعث و یشرف به منازلنا عند مواقف الاشهاد یوم تجزی كل نفس بما كسبت و هم لا یظلمون، یوم لا یغنی مولی عن مولی شیئا و لا هم ینصرون. و خدای تعالی را چنان حمدی می كنیم كه بدان وسیله تاریكی عالم برزخ را بر ما روشن سازد و راه ورود به قیامت را آسان نماید و منازل وقوف در محضر حضرت حق را، در روزی كه جز عمل انسان جزای دیگری در آن جا نیست، به كرامت محل و شرافت موقف تیدیل فرماید؛ روزی كه هیچ دوستی نتواند به دوست خود یاری رساند و از ناحیه غیر خدا به احدی كمكی میسور نیست.

شرح:

امام علیه السلام در چندین فراز از این دعا خدای متعال را حمد فرموده و برای هر حمدی، اثری را مترتب فرموده است كه از آن جمله، نورانیت عالم برزخ می باشد. ما باید زمینه پذیرش این واقعیت را پیدا كنیم كه به زودی زندگی طبیعی این عالم تبدیل به عالمی می شود كه طور دیگری است و از سنخ عالم ملكوت است. آنچه آن عالم را ساخته و پرداخته، مجموعه رفتارها، كردارها و اخلاق ما است. در قرآن كریم و روایات از آن عالم، به برزخ - كه به معنی حد وسط و میانگین است - تعبیر شده، زیرا آن عالم از آن نظر كه دارای بعد و مقدار است شبیه به عالم ماده بوده، و از آن جهت كه فاقد ماده و جرمیت است به عالم مجردات ملحق می شود و بدین جهت، آن را برزخ بین مجرد و ماده نامیده اند. آن عالم برای گنهكاران و غفلت زدگان، ظلمانی و تاریك و وحشت آور است، ولی برای انسان های الهی و خدایی، روشن و پر لذت می باشد. و لذا خداوند متعال در قرآن كریم فرموده اند: حتی اذا جا احدهم الموت، قال رب ارجعون لعلی اعمل صالحا فیما تركت كلا انها كلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الهی یوم یبعثون.[11] جالب آن است كه امام علیه السلام صریحا بدین نكته كه شكرگزاری نعم الهی و دوری از كفران رحمت های الهی یكی از آن هاست. حضرت اشاره به نكته دیگری هم فرموده و آن این كه روشنایی عالم برزخ، راه قیامت كبری را آسان و منزلت انسانی را در منازل آخرت به كرامت و شرافت متصف می گرداند.

امام علیه السلام، آن گاه به نكته دیگری اشاره می كنند و آن این كه حساب و كتاب و جزای قیامت، به گونه ای است كه هرگز ظلم بردار نیست و میزان در آن عالم بسیار دقیق است ؛ در قرآن كریم آمده است: و لا یظلمون فتیلا؛ پس كمترین مقدار ظلم در آن عالم نیست، زیرا سازنده آخرت ما تنها اعمال و رفتار خود ماست. در حقیقت، ما به خود كرده ها می رسیم ؛ درست همانند روز امتحان كه دانشجو جزای كار و كوشش یا ولنگاری و تنبلی خود نسبت به وظایفش را می یابد، تا هیچ كس را جز خود سرزنش و توبیخ و یا تعریف و تحسین نكند. لذا هر مقدار نسبت به وظایف خود بی اعتنا باشد، آن روز برای او دردناك تر است و می داند كه این عقب ماندگی، مربوط به كار شخصی خود اوست و ربطی به سؤ ال كننده ندارد. هم چنین موفقیت وی نیز چكیده مجموعه فعالیت ها و تلاش هایش می باشد.

پس روز قیامت صحنه بروز و ظهور مجموعه اعمال و رفتاری است كه انسان در تمام عمر به جای آورده است و از این روی، ظلم در آن روز به هیچ وجه معنی ندارد؛ چنان كه در آیه كریمه فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره[12] آمده است. پس در آخرت، خود عمل جزاست و در این آیه قرینه ای موجود نیست كه دلالت بر رؤ یت جزای عمل داشته باشد، بلكه تصریح به خود عمل است كه تبلور یافته ؛ چه در عذاب و چه در ثواب !

فراز نهم

حمدا یرتفع منا الی اعلی علیین فی كتاب مرقوم یشهده المقربون، حمدا تقربه عیوننا اذا برقت الابصار و تبیض به وجوهنا اذا اسودت الابشار. و نیز خدای متعال را آن چنان حمد می كنیم كه بتوانیم بدان سپاس، به بالاترین مراحل هستی كه مقربان در بلندای لوح مرقوم مشاهده كرده اند راه یابیم و در زمانی كه روشنایی از چشم و دیدگان دیگران رفته، آن حمد موجب روشنایی دیدگان ما گردد، و آن گاه كه گونه بدكاران به سیاهی نمایان شود، برای ما موجب چهره ای نورانی و شفاف گردد.

شرح:

از اقسام دیگر حمد آن است كه منشا و باعث آن معرفت و شناخت باشد. این معرفت خود موجب ارتقای درجه دیگری از مراتب كمالات می شود، زیرا حمد متناسب با مقام حضرت رب العزه - جل جلاله - از بزرگ ترین عبادات بوده و از بهترین راه و رسم هایی است كه در ادب عبودیت وجود دارد. البته روشن است كه ستایش متناسب با آن مقام، خود بیانگر عرفان خاصی است كه از نسبت بین جایگاه بندگی با مقام عظیم ربوبیت حاصل می آید. حال، هر چه این نسبت به واقعیت نزدیك تر باشد، روح انسانی در افقی بلندتر دست به ستایش خواهد زد؛ ستایشی كه جز در كتاب مرقوم - كه فقط مقربان شاهد آن می باشند - در جایی دیگر نیامده است.

البته اگر در سایه تعالیم وحی، تربیت صحیح و صالح نصیب كسی شود و قلب و جان او با نظام قدسی و ملكوتی آشنا گردد، روح او نیز هم سنخ ملائكه علیین می گردد و به مقامی بلندتر از مقام فرشتگان می رسد و در مقامی قرار می گیرد كه در آن، همراه با مقربان از شاهدان كتاب مرقوم و نوشته شده ای باشد كه اسرار اولین و آخرین را واجد است. و لذا حضرت حق در سوره مطففین آیه 18 تا 20 فرموده: كلا ان كتاب الابرار لفی علیین و ما ادراك ما علیون كتاب مرقوم یشهده المقربون ؛[13] یعنی انسان های وارسته در مقامی هستند كه شاهباز فكر هیچ انسانی در اوجی كه او سیر می كند پر نتوان كشید. آنان شاهد كتابی هستند كه به دست تكوین قدرت الهی رقم خورده و همه چیز را به حسب نظم دقیق رقم زده است.

آدمی باید به بلندترین مقامات فرشتگان دست یازد و در مقام آنان قرار گیرد و به مشاهده آن كتابی كه در افقی فوق زمان و مكان قرار دارد و به درجه ای كه بالاتر از وهم و عقل است - كه به عالم اعلی علیین تعبیر شده است - نایل گردد. كسانی كه بتوانند به این مقام واصل شوند و هم طراز بلكه بالاتر از فرشتگان مقرب قرار گیرند، در صحنه قیامت كه مردمان در حالتی سخت به فزع در می آیند، در حالتی امن و امان و آرام و مطمئن قرار خواهند داشت. و در روزی كه برقت الابصار؛ یعنی انسان از شدت فزع و تحیر نبیند و چشمان فراخ گشته و حیرت زده گردند، چشم ایشان هم چنان نورانی و بینا است ؛ در آن روز وقتی تبهكاران جملگی شرمنده شده و نامه سیاه آنان در معرض محاكمه قرار می گیرد و توانایی نگاه به صفحه اعمال خود را ندارند و سرافكنده در آن مقام ایستاده اند، صالحان و پاكان با قلبی آرام و رویی سفید كه كنایه از سرافرازی است صحیفه جان خود را كه صحیفه حساب و كتابشان است در اعلی علیین می یابند. حضرت حق در آیه 27 سوره یونس می فرمایند: كانما اغشیت وجوههم قطعا من الیل مظلما: گویی صورت آنان پاره ای از شب تاریك است. لذا در قرآن كریم، در آیه 49 سوره هود آمده: فاصبر ان العاقبه للمتقین: صبور باش كه عاقبت از آن مردمان با تقوی است. انسانی كه با پرتو هدایت آیین الهی اسلام زندگی خود را تطبیق می كند و به سویی كه پیامبر اكرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم رهنمون فرموده اند، حركت می كند - كه می فرمایند: ادعو الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی[14] - در هیچ یك از پیچ و خم های مسیر انسانی - چه در عالم دنیا و چه در عوالم دیگر پس از این جهان - به گرفتاری و پریشانی مبتلا نخواهد شد و به طوری بسیار سریع از تمامی عقبات سهمگینی كه در جهان دیگر بر سر راه انسان قرار دارد می گذرد.


فراز دهم

حمدا نعتق به من الیم نارالله الی كریم جوار الله، حمدا نزاحم به ملائكته المقربین و نضام به انبیائه المرسلین فی دار المقامه التی لا تزول، و محل كرامته التی لا تحول. و آن حمدی را به جای می آوریم كه بدان وسیله، از آتش سوزان و دردناك جهنم، به كرامت جوار رحمت الهی آرمیده و در كنار ملائكه مقربین و در قرب انبیا مرسلین، در سرای جاویدان و محل كرامت غیر قابل زوال قرار گیریم !

شرح:

در چهار فراز این دعای شریف، امام علیه السلام آثار مختلفی را برای حمد بیان فرموده و در هر یك به ذكر آثار آن پرداخته است. در این قسمت نیز حمدی را روا داشته كه بدان وسیله انسان از عقاب الهی رسته و در جوار كرامت الهی (در كنار انبیا و ملائكه الله ) قرار گیرد.

و از آن جا كه می دانیم پیوسته جزا از سنخ عمل است، لذا باید هر یك از اقسام آن حمد، شباهت به حمد و ستایش صنفی از اصناف ملائكه و انبیا داشته باشد.

خداوند تبارك و تعالی در آیه 5 سوره شوری می فرمایند: و الملائكه یسبحون بحمد ربهم[15] و در بعضی آیات به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم امر فرمودند كه تو خدا را حمد كن، زیرا اكثریت مردم آگاه به حمد الهی نیستند؛ همانند سوره عنكبوت آیه 63: قل الحمدلله بل اكثرهم لا یعقلون[16] و در سوره لقمان آیه 25: قل الحمدلله بل اكثرهم لا یعملون.[17]

این فرمان ها كاشف از آن است كه حقیقت حمد كاری است سزای مقام پیامبری، و معلوم است كه مقصود از حمد فقط آوردن كلمه الحمدلله بر زبان نیست كه خلایق همواره بر سر زبان دارند.

و لذا هر یك از اولیا كامل الهی بر حسب حد و شعور و ظرفیت خود، حمدگو و ثناخوان حضرت حق می باشند. از امام صادق علیه السلام نقل شده كه ایشان نذر فرمودند كه اگر مقصد آن بزرگوار عملی شود، حمدی كند كه احدی از خلایق نكرده باشد.

پس از مدتی، آن مقصد تحقق یافت، آن گاه حضرت فرمودند: الحمدلله ! راوی عرض كرد: شما حمد خاصی را نذر كردید كه در توان احدی نبود و نیست.

حضرت فرمود: این همان نذر خاصی بود كه از عهده كسی بر نمی آمد!

البته باید دانست كه در این جا معرفت مطرح است، یعنی این كه بدانیم حضرت از كلمه الحمد چه چیز را در باطن خود دیده و درخواست كرده ؛ زیرا معرفت امام معصوم به دستگاه هستی به صورت علم حصولی نیست، بلكه با علم حضوری به ذره ذره هستی آگاه است ؛ به عبارت دیگر، ایشان ربط و وابستگی جملگی را به ربانیت اله عالم دیده و نعمت هایی را كه از جانب او به تمامی موجودات رسیده شناخته و كمالات مخلوقات را در نظام هستی در افق آگاهی مطلق خود طی فرموده و سپس تمام حقیقت آن ها را به خدای متعال و به صاحب اصلی آنان مرتبط یافته و تمامی موجودات را استفاده كننده از همه آن نعمت ها و كمالات دانسته و تمامی ماسوی الله را تهی از هر كمال و هر گونه استقلال یافته و ملكوت موجودات را یكباره در دست اله عالم دانسته - كه بیده ملكوت كل شی - و سپس كلمه الحمدلله را بر حسب چنان كمال مطلقه ای بر زبان جاری فرموده است.

در این فراز نیز، امام سجاد علیه السلام از خدای متعال چنین حمدی را درخواست می نمایند.

فراز یازدهم

و الحمدلله الذی اختار لنا محاسن الخلق و اجری علینا طیبات الرزق و جعل لنا الفضیله بالملكه علی جمیع الخلق فكل خلیقته منقاده لنا بقدرته و صائره الی طاعتنا بعزته. سپاس خدایی راست كه ما انسان ها را به بهترین چهره آفرید و بهترین نوع ارزاق را برای ما و به سوی ما روان گردانید و آن فضیلت را به ما عطا كرد كه می توانیم بر نظام خلقت مسلط باشیم و از آنان در خدمت به خود استفاده نماییم و بلكه جملگی را تسخیر كرده و در اطاعت خود در آوریم.

شرح:

در قرآن كریم آمده كه لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم:[18] انسان را در بهترین بنیه وجودی خلق كردیم.

از بارزترین شؤ ونات انسان كه نظام فیزیكی اوست تا دقیق ترین مراحل نفسانی و روحی و معنوی او، بر سبیل هنر فوق العاده دستگاه خلقت و زبده ترین صنایع عالم آراسته است. انسان در میان سایر موجودات تنها موجودی است كه سر به سوی آسمان دارد و بر تمام قامت ایستاده، و دو چشمان او بر افق باز فضا بینا، و حس شنوایی او با قدرت جهت یابی صداها، در بهترین موقعیت فیزیكی بدن جاسازی شده است. همه غذاها و انواع سبزیجات و میوه ها در اختیار او قرار دارد؛ گذشته از آن كه رنگ هر یك متناسب با خوشایند چشم، و بوی آنان برای قوه بویایی جالب، و جلوه های آنان برای توجه انسان به آن ها در نهایت جذابیت است.

اگر نیك بنگریم در می یابیم كه گویی تمامی آنچه بشر به آن محتاج است، چنان آفریده شده كه تحت تسخیر وی باشد، و آن چنان موجود شده كه او می خواهد، و تمامی حركات و فعل و انفعال آن ها و تجزیه و تركیب عناصر تشكیل دهنده شان، تقدیم به مقام انسانیت است و جملگی چنان نهادینه گردیده اند كه حاجات انسانی را برآورند.

چندی قبل در جریان یك تحقیق فوق العاده، بعضی از ابراختر شناسان به وسیله تلسكوپ های بسیار دقیق خود در فاصله ای بیش از میلیون ها سال نوری دیدند كه بسیاری از كرات و منظومه ها از هم فرو پاشیده و تبدیل به گازهای پراكنده در فضا می شوند و نیز بسیاری از توده های پراكنده در فضا، جذب یكدیگر شده و كرات و منظومه های جدیدی را تشكیل می دهند و به این نكته رسیدند كه این فرو پاشی ها و شكل گیری ها جملگی در خط زندگی انسان است.

فراز دوازدهم

و الحمدلله الذی اغلق عنا باب الحاجه الا الیه فكیف نطیق حمده ام متی تؤ دی شكره لا متی ؟ و حمد سزاوار آن خدایی است كه ابواب فقر و حاجت را به روی ما بسته و فقط ما را به درگاه خود متوجه فرموده است. و ما چگونه می توانیم سپاس گوی او باشیم ؟ نه، هرگز نمی توانیم !

شرح:

خداوند در قرآن كریم آیه 41 سوره عنكبوت فرموده: مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیا كمثل العنكبوت اتخذت بیتا و ان اوهن البیوت لبیت العنكبوت لو كانوا یعلمون: آنان كه دوستانی غیر خدا را انتخاب می كنند، همانند عنكبوتی هستند كه به خانه خود پناه برده است، در صورتی كه سست ترین خانه ها لانه عنكبوت است.

خدای متعال بزرگوارتر از آن است كه بندگان خود را به غیر واگذارد، بلكه عزت غیر متناهی او ایجاب می كند كه خود جملگی حاجات بندگان را برآورد و به در خانه ارباب بی مروت دنیا حواله نگرداند.

امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه ثمالی می فرماید: ... و لم یكلنی الی الناس فیهینونی: سپاس خدایی را كه مرا به مردم واگذار نكرد تا آنان مرا خوار و خفیف كنند! و لذا بنده راستین حضرت حق، در پناه بندگی او از هر تعلق و وابستگی، دیگران آزاد است. در حدیث قدسی فرمود: و عزتی و جلالی و مجدی و ارتفاعی علی عرشی لا قطعن امل كل مومل غیری و لا كسوته ثوب الذله بین الناس: به عزت و جلال و مجد و بلندای عرشم قسم، كه آرزوی آزمندان به دیگران را به یاس تبدیل كرده و به او جامه ذلت می پوشانم ! خداوند متعال كه مژگان چشمان را برای زیبایی قیافه انسان با چنین ظرافت خاصی ابداع فرموده و بهترین قیافه های موجود در نظام طبیعت و بهترین لباس و جالب ترین نوع تغذیه و بهترین آشامیدنی ها و زیباترین مناظر طبیعت را در خدمت لذایذ و بهره وری انسان قرار داده، آیا ممكن است آن جا كه گره های زندگی مشكلات عظیمی را فراهم می آورد، بندگان خود را رها سازد و آنان را به یكدیگر واگذار كند؟

حال آن كه دیده ایم حتی آن جا كه اختیار و درخواستی از ناحیه انسان در كار نبوده، بیش از مقدار حاجت و بلكه با بهترین درجه حسن و ظرافت او را بهره مند ساخته و از عطایای بدیع و زیبای خود محروم نفرموده است. پس چگونه در موارد تمنا و درخواست بندگان، تفضل ننماید؟ البته تربیت بندگان نیز در گرو توجه شان به خدا است و لذا در بعض از حوایج و كمبودها، از بندگان خود خواسته كه بر درگاه او عرض حاجت كنند و از او بخواهند و دعا كنند تا بدین وسیله، حالت روحی و معنوی در ارتباط با خدا اشباع گردد؛ گذشته از آن كه اجر بسیار بر نفس دعا و نیایش مقرر می فرماید. نیز اگر خواسته او قابل اجابت و تحقق نبود، چندین برابر آنچه را كه درخواست كرده در دنیا و آخرت به وی اعطا می فرماید؛ چنان كه در این زمینه از حضرات معصومین علیهم السلام روایات مفصلی وارد شده است.[19]

به قول سعدی هر نفسی كه فرو می رود ممد حیاتست و چون برمی آید مفرح ذات، پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شكری واجب.

از دست و زبان كه بر آید

كز عهده شكرش به در آید

امیر مؤ منان در نهج البلاغه می فرماید: اگر تمامی روزهای عمر روزه دار و شب ها به نماز باشید و تمام دهر را با این حال بگذرانید، شكر یكی از نعمت هایی كه خدا برای شما تدارك دیده و بر شما ارزانی داشته را به جا نخواهید آورد.

فراز سیزدهم

و الحمدلله الذی ركب فینا آلات البسط و جعل لنا ادوات القبض و متعنا بارواح الحیوه و ائبت فینا جوارح الاعمال و غذانا بطیبات الرزق و اغنانا بفضله و اقنانا بمنه. و حمد خدایی راست كه عضلاتی را در بدن ما قرار داده كه توان باز شدن و بسته شدن دارند و ما را به آسایش های زندگی متنعم فرموده و به ما جوارحی اعطا كرده كه امور خویش را بدان وسیله انجام دهیم. و به بهترین انواع غذاها بی نیاز ساخت و به منت او سرمایه زندگی پیدا كردیم!

شرح:

طبیعت انسانی ما چنان است كه آن زمان كه توانگر و ثروتمند هستیم، از فقر و ناداری بی خبریم و در حال سلامت، از بیماری و ناتوانی و از نبود هر یك از اعضا و رنج نداشتن عضو بی خبر و ناآگاهیم، ولی یك نابینا می داند كه چشم را چه قیمتی است و آن كه از نعمت پا یا دست بی نصیب است می داند كه خدای متعال چه عطای فوق العاده ای به خلق خود كرامت فرموده است. چه بسا انسانی حاضر باشد تمامی ثروت خود را خرج كند�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 435]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن