واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: ● هدف از زندگی چیست؟ ....
در مورد شناخت هدف آفرینش، در قالب یک مقدمه و چند نکته و تذکر، به گفتوگو مینشینیم.
تذکر این نکته را به عنوان مقدمه خاطرنشان میسازیم که
«آفرینش»، لباس به وجود آمدن است که خداوند آن را بر پیکره نیستی (عدم) پوشانده
و با به وجود آوردن همه، آنها را از زاویه نیستی، به گرمای خورشید هستی، منتقل ساخته است.
از این رو، «وجود»، خود نعمتی است که از آبشار الطاف الهی سرچشمه گرفته است
و اگر چیزی امکان و شایستگی آفرینش و به وجود آمدن داشت، اما آفریده نمیشد، آن وقت جای انتقاد بود؛
زیرا با نگاه عقل و فطرت، به خوبی آشکار میشود که
همیشه «بودن» و «داشتن»، بهتر از «نبودن» و «نداشتن» است.
درباره هدف آفرینش به نکات زیر توجه کنید:
۱) معنای هدف، باید مشخص شود.
«هدف برای هر کار و هر راه، نقطهای است که آن راه و کار، به آن ختم میشود».
دقت کافی در این نکته، ما را از خطاهای بسیاری ایمنی میبخشد.
در طول تاریخ بشر، این خطاها بر سر راه کسانی قرار گرفته که به معنای صحیح «هدف» نیندیشیده و یا آن را نیافتهاند.
از این رو، آنچه را که لازمه زندگی و یا از اجزای حیات دنیوی بشر بوده
و در مواردی ایدهآل برای بخشی از زندگی به حساب میآمده، به اشتباه، هدف برای تمام حیات تلقی نمودهاند
و با توجه به چگونگی این تلقی و انتخاب، دچار زیان در زندگی یا شکستهای روحی شدهاند.
در این باب، میتوان به کسانی اشاره کرد که بهرهمندی از لذتها و شهوتها را هدف دانستهاند؛
در حالی که این، تصور غلطی است؛ زیرا آن چه جزء زندگی است، نمیتواند هدف زندگی باشد.
برای چنین افرادی، پس از پایان زندگی، - حیات دنیوی - رسیدن به هدف، هیچ تصویری ندارد.
کسانی که رسیدن به مدارج عالی علمی را هدف زندگی خود دانستهاند،
علاوه بر آن که ممکن است در رسیدن به این مطلوب، ناکام شوند
و به دلیل احساس شکست، دیدی منفی و مأیوسانه نسبت به زندگی بیابند،
در صورت موفقیت نیز پس از پایان زندگی دنیوی، نیل به هدف دیگر برای آنان معنا نخواهد داشت.
بنابراین، باید «زندگی» و «هدف از زندگی» از یکدیگر متمایز شوند
و آن چه داخل در محدوده زندگی است، هدف زندگی تلقی نشود.
به هر صورت، هنگام پرداختن به پرسش هدف زندگی، باید
مافوق حیات طبیعی قرار گیریم؛ تا سراغ آن را در حیات طبیعی محض و شئون آن نگیریم.۱
۲) باید هدف را به درستی بشناسیم.
روشن است که متفکران و اندیشمندان بسیاری، در همه جوامع،
با توجه به مکاتب گوناگون در طول تاریخ، هدفهای متفاوتی برای زندگی ترسیم و ارائه کردهاند.
این بدان معنا نیست که همه این نظرها، درست و همه این هدفها، صحیح شناخته و به دیگران شناسانده شده باشند؛
زیرا ضدیت و یا تناقض بسیاری از این هدفها، نشانگر صحت این مدعاست.
فرض کنید بیماری دارید که نیاز فوری به دارویی خاص دارد
و شما میدانید که این دارو، تنها در یک داروخانه عرضه میشود؛ امّا شما این داروخانه را نمیشناسید.
اکنون درمییابید که دانستن نام یا مشخصات این داروخانه از طرفی
و یافتن آدرس آن از طرف دیگر، تا چه حد ضروری و جدی است؛
یعنی همان قدر که دانستن نام و مشخصات داروخانه برای یافتن دارو مهم است،
این که شما از کدام خیابان و به چه شکلی بروید، تا به آن داروخانه برسید، اهمیت خواهد داشت.
بدون شک اگر نام و آدرس و چگونگی رفتن به داروخانه به صورت اشتباه در اختیار شما قرار گیرد،
لطمهای جانسوز و جبرانناپذیر، برای شما در پی خواهد داشت.
در اولین قدم از جستوجو برای یافتن هدف زندگی و راه رسیدن به آن،
پای ما به زنگ خطری برخورد میکند که هر چند تکاندهنده است،
اما برای هوشیاری و دقت بیشتر، سودمند خواهد بود.
آن زنگ خطر با زبان خود به ما چنین میگوید:
«تنها یک بار این راه را خواهی رفت و یک بار زندگی را تجربه خواهی کرد».
این اخطار مهم و جدّی، ما را بر آن میدارد که
با دقتی متناسب با اهمیت موضوع و موشکافی بسیار، به کاوش بپردازیم
و ضریب اطمینان بالایی برای یافته خود دست و پا کنیم.
با توجه به نکات مذکور، متوجه خواهیم شد که شناخت هدف زندگی، کار آسانی نیست؛
تا در توان ما یا امثال ما که خود برای اولین و آخرین بار از این راه میگذریم
و گویی باید دستی از آستین غیب برآید و با انگشت اشارهای، هدف و سمت و سوی آن را به ما بنمایاند.
خوشبختانه باید بگوییم این دست، برآمده و در تعیین هدف و چگونگی رسیدن به آن، کاری کارستان کرده است.
خداوند مهربان که دوست دارد ما سعادتمند و نیکفرجام باشیم و برناتوانی ما در این باب، علیم است، حکیمانه و مشفقانه،
در حالی که به همه جهان هستی احاطه داشته، رمز و راز آن را از آغاز تا انجام، میداند
و هدف زندگی و راه رسیدن به آن را به خوبی و پله پله، به ما میآموزد
و ما که این را کاملترین و مطمئنترین تعلیم میدانیم،
با استفاده از آیات قرآنی - یعنی سخن خداوند - آن را برای شما باز میگوییم.
خداوند متعال در آیات گوناگونی این حقیقت را برای ما بازگفته است که
همه جهان هستی و به ویژه انسان به عالم بالا بازخواهند گشت
و فرجام تمامی امور و پایان زندگی، به سوی خداوند و از آنِ اوست؛
«وَ إِلَی اللّهِ عاقِبَتُ الْأُمُورِ؛ و فرجام کارها، به سوی اوست».۲
«وَ إِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ؛ و [همه] کارها به سوی خدا بازگردانده میشود».۳
بر این اساس، هدف، غایت، فرجام و آرمانی که اسلام برای بشر تصویر کرده، فقط خداست
و آدمی با جدا شدن از اصل و حقیقت خویش که همان «روح خدا» میباشد، دوباره به سوی خداوند در حرکت است
و در واقع، جهان به سوی آن هدف، در جریان است و ما
چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم، رو به سوی آن هدف داریم؛
هدفی که ماورای زندگی و عالم مادی و بلکه محیط بر عوالم دیگر است.
بنابراین، هدف از زیستن آدمی در این دنیا، بازگشت مختارانه و آزادانه او به اصل خویش است
و این، عبارت است از حرکت و صعود و بازگشت به سوی خداوند
و به بیان دیگر، انسان تنزل یافته، باید تلاش کند تا دوباره خود را پاک گرداند
و کمالات از دست رفته، محدود شده و زیر حجاب قرار گرفته خود را باز یابد و به حقیقت اصلی خود نایل آید.
چگونگی رسیدن به این هدف و کیفیت این بازگشت را نیز خداوند متعال، خود روشن ساخته است.
حضرت حق، رسالت تبیین این چگونگی را بر دوش برترین انسانها، یعنی انبیا قرار داده است
و در واقع، در پرتو پیروی از ایشان و عمل به هدایتها، ارشادات و تعالیم آنان است که
آدمی میتواند به اصل خود، یعنی حقیقت انسانیت و روح خدا که هدف اصلی و زندگی اوست، دست یازد.
به بخشی از آیات خدا در این باب توجه فرمایید:
«فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً رسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللّهِ مُبَیِّناتٍ
لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ؛
پس ای خردمندانی که ایمان آوردهاید! از خدا بترسید.
راستی که خدا به سوی شما تذکاری فرو فرستاده است؛
پیامبری که آیات روشنگر خدا را بر شما تلاوت میکند؛
تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون ببرد».۴
این آیات با لحن خاصی، این حقیقت را مطرح میکنند که
پیامبران آمدهاند تا با دستگیری انسان، او را از تاریکیهایی که به واسطه تنزلش از موطن اصلی خود در آن افتاده،
خارج کنند و او را به سوی نور - که همان حقیقت انسان و «روح خدا» بودن اوست - ببرند؛
«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً وَ داعِیاً إِلَی اللّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً؛
ای پیامبر! ما تو را [به سِمت ] گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستادیم
و دعوت کننده به سوی خدا به فرمان او و چراغی تابناک».۵
این عبارات نیز حکایتگر این حقیقت است که
بعثت انبیا، برای دعوت به سوی حضرت حق است
و آنان همچون چراغی تابناک، روشنگر راه آدمی در رسیدن به مقصود و هدف زندگیاند.
ناگفته نماند که قرآن کریم، ایمان و عمل صالح را دو رکن اساسی و دو رهتوشه مهم
برای رسیدن به هدف حقیقی و اصلی انسان در زندگی تلقی کرده است.
از میان آیات بسیار، تنها به چند نمونه زیر اشاره میکنیم:
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ؛
به راستی انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم؛ سپس او را به پستترین [مراتب ] پستی بازگردانیدیم؛
مگر کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند که پاداشی بیمنت خواهند داشت».۶
«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ؛
واقعاً انسان دستخوش زیان است؛ مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند».۷
بنابراین، بر اساس آیات قرآن امور زیر روشن میشود:
۱) هدف زندگی، خارج از آن و در پایان راه آن قرار دارد و نه در متن آن.
۲) هدف زندگی، رسیدن و بازگشت به حقیقت اصلی خود، یعنی «حقیقت انسان» و روح خدا است.
۳) خداوند، چگونگی و کیفیت رسیدن به این هدف را توسط انبیای الهی برای ما روشن ساخته است.
خداوند در کنار عقل که حجت درونی است و در راه رسیدن به هدف زندگی، ما را به کلیاتی رهنمون میکند،
انبیا و کتابهای آسمانی را به منظور راهنمایی و معرفی جزئیات این راه، فرستاده است.
۴) ایمان و عمل صالح، دو رکن اصلی و مهم برای نیل به هدف حقیقی زندگی تلقی شدهاند.
از آن چه به طور فشرده و اجمالی گفتیم، روشن میشود که
هدف زندگی برای نوجوان، جوان، دانشجو، کارگر، کارمند، پزشک، عارف، هنرمند، معلم، زن، مرد
و در یک کلمه «انسان»، یکسان است
و هر کس به اندازه ایمان و عمل صالحی که دارد و یا کسب میکند، میتواند به هدف حقیقی زندگی دست یابد.
معنی این سخن، این است که
عارف بودن یا مذهبی بودن، لزوما از هنرمند بودن یا جوان بودن یا تلاشگر بودن یا پزشک بودن جدا نیست؛
بلکه صاحبان هر شغل و حرفهای و دارندگان هر ذوق و طبعی، میتوانند
با شناخت صحیح هدف زندگی و چگونگی رسیدن به آن و انجام اعمال و داشتن عقاید صحیح
و اوصاف و اخلاق پسندیده و در یک کلام، «ایمان و عمل صالح»،
در سیر به سوی خداوند و بازگشت به حقیقت انسانی، شرکت جویند.
با این نگاه به هدف زندگی، تلاش در جهت ایمان و عمل صالح، هر چند سخت باشد، اما بسیار لذتبخش است.
رو به سوی خدا آوردن، هر چند دوری برخی از اطرافیان را به دنبال دارد،
اما بسیار آرامشبخش و آمیخته با انس و لطف است و هجران از این وصال، بسیار جانسوز است.
هدف شما از زندگي كردن چيست حرف بزنيد كمي هم فكر كنيد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 330]