واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: منيره توانست شادي و نشاط را به دخترانش ياد دهد، هرچند كه تنها يكي از آن دختران مثل خود او بسيار شاد است، اما اين دختر هم با ايجاد محيطي شاد در خانه، با انتخاب همسري شاد و با توانايي و ظرفيت بالادر زندگي توانست نقش شادي را به دختران خود بياموزد.
آفرين فرمند، در حاليكه شرايط سخت جنگ را در يكي از كشورهاي خارج مي گذراند، با همين نيروي كنترلي نشاط، توانست بر شرايط جنگ فائق شود و با كشتي به يكي از كشورهاي هم جوار رفت و در حالي كه به تنهايي سرپرستي دخترانش را در كشوري غريب برعهده داشت، همه گونه فعاليتي را براي آموزش اين دختران انجام داد. او هيچ خاطره تلخي را در زندگي به ياد نمي آورد و معتقد است، همه تلخي ها، شيريني ها و آرامش ها در كنار هم زندگي را مي سازند.
زنان شاد سوگ كوتاهي دارند. سوگي كوتاه و سطحي. آنان حتي اگر خود، صاحب عزا باشند با صداي بلند گريه مي كنند، از ديگران كمك مي خواهند؛ ولي سوگ خود را هرگز طولاني نمي كنند. نه طولاني و نه عميق. آنها به جاي فرو رفتن طولاني در افكار مبهم، آرزوها و اوهام، فكر خود را طبقه بندي مي كنند، يادداشت هاي روزانه دارند و به محض نهايي شدن نتايج تفكر آن را به اجرا در مي آورند. آنان هميشه مشورت مي كنند و در صورتي كه كسي به ايشان بي احترامي و يا توهين كند با جديت و آرامي از خود دفاع مي كنند. اما هيچ وقت توهين ديگران ايشان را به فكر فرو نمي برد و خيلي زود از برخوردهاي ناراحت كننده عبور مي كنند. منيره با ناراحتي از برخورد خشن يكي از اقوام خود شكايت مي كرد؛ اما مي گفت هرگز از كمك به او دست برنمي دارم.
او مي گويد: خيلي ناراحت شدم؛ ولي اين ناراحتي در رفتار و عكس العمل هايم تاثيري ندارد. سعي مي كنم رفتار هر فرد را اعم از خشن و يا ملايم و مهربان با شخصيت او، گرفتاري هاي زندگي و نقش آن فرد در زندگي خودم مطابقت دهم و خيلي روي رفتار ديگران مكث نكنم، بيش از آنكه از مردم توقع داشته باشم، از خودم متوقع باشم و نقش خودم را در مورد زندگيم و همين طور ديگران خوب ايفا كنم. او مي گويد: من از كودكي جلوي آينه خود را ستايش مي كردم و مي گفتم چقدر خداوند من را زيبا آفريده. ديگران به من مي خنديدند؛ ولي من هميشه از نعمت هايي كه داشتم راضي و خوشحال بودم و از آنچه نداشتم نگران نبودم. از كودكي نماز اول وقت مي خواندم و سعي مي كردم آنچه از من مي خواهند را در اولين فرصت انجام دهم.
من هميشه از دارايي ها و موفقيت هايم راضي و شاكر خداوند هستم و همين مرا شاد نگه مي دارد اما نمي دانم چرا از بچگي شاد بودم.
زنان شاد هميشه ورزش مي كنند و تا جايي كه امكان داشته باشد ارتباط خود با طبيعت حفظ مي كنند. در كنار زندگي اين زنان هميشه يك باغچه كوچك، تنگ ماهي و يا حتي يك گلدان كوچك گل دارند.
آنها به آشپزي علاقه خاصي دارند و عطر غذاهايشان تا سر كوچه مي پيچد.
منيره، دختركي كه هميشه دستش را با تكه هاي خمير نان حنا مي بست، خنده از لبش نمي افتاد. او هميشه در مطبخ خانه اي بزرگ و پرجمعيت ديگ ديگ غذا مي پخت، خمير مي زد و نان را به تنور مي برد. دستانش گاهي از دوده سياه و گاهي از خمير سفيد مي شد؛ اما منيره دختر خندان مدرسه، اينها را جدي نمي گرفت.
او هنوز هم در سن بالاي ۷۰ سالگي شاد و خندان است؛ كمتر لباس تيره مي پوشد؛ هنوز براي خود عروسك مي خرد، براي نوه هايش لباس هاي زيبا مي دوزد و عاشق باغ و باغچه و گلكاري است.
گاهي كه سراغ زن هاي شاد را مي گيري، مردم مي گويند مگر زن شاد هم مي شود پيدا كرد زن هاي شاد انگشت شمارند؛ نه خيلي زياد؛ ولي خصوصيات مشتركي دارند.
فاطمه اردلان، زني ۶۰ ساله است. او هميشه با خنده و شادي از نيروي همكاري ديگران خوب استفاده مي كند و ديگران هم از اينكه به او كمك مي كنند راضي و خوشحالند؛ چون هميشه با قدرداني و احترام او روبه رو مي شوند.
او هميشه از فشار خون بالارنج مي برد؛ ولي حتي در بيمارستان هم مي خندد و با رضايت و راحتي با بيماري اش روبه رو مي شود. هيچ وقت زندگي را سخت نمي گيرد از كسي متوقع نيست و هميشه آماده كمك به ديگران است.
«نفيسه صادقي»، كارشناس پرستاري مي گويد: زنان شاد كمتر به بيماري هاي صعب العلاج مبتلامي شوند و در صورت ابتلاخيلي زودتر خوب مي شوند.
فهيمه رستمي، يكي از همين زنان شاد و دل زنده است. او و خواهرش همزمان دچار شكستگي استخوان شدند. فهيمه با نشاط به ورزش هاي روزانه خود ادامه مي داد، به استخر مي رفت و آب درماني مي كرد و دچار افسردگي نشد؛ اما خواهرش فريده دچار افسردگي، ضعف، خشم و اضطراب شد و با اينكه هر دو يك بيماري را تجربه مي كردند؛ اما فهيمه تجربه اي خوشايندتر را مي گذراند. در حالي كه دوران بيماري فريده خيلي طولاني به نظر مي رسيد.
اطرافيان و پرستاران زنان شاد دچار اضطراب كمتري مي شوند و با تدبير اين زنان بحران ها را آسان تر طي مي كنند.
مريم رامشت، روانشناس مي گويد: زنان شاد از بهره هوشي بالاتري نسبت به ساير زنان برخوردارند. آنها مي توانند شرايط زندگي را با اين بهره هوشي به سمت مطلوب خود پيش ببرند. اين زنان توانايي استفاده از حداقل امكانات براي بهره وري بالارا دارند.
«فائزه»، يكي از همين زنان شاد است. او سال هاست مادر خود را از دست داده و پدرش نيز بيمار است؛ ولي تمام وقت خود را صرف مديريت شاد امور خانه، كار و پرستاري پدرش مي كند. او خنده را هيچ وقت از خود دور نمي كند.
به نظر كارشناس روانشناسي زنان بايد آموزش شوخ طبعي ببينند. او ازدواج را مرحله جدي زندگي زنان مي داند و مي گويد زنان متاهل شوخ طبعي خود را از دست مي دهند و حتي از شوخي هاي همسران خود دلزده و گاهي نگران مي شوند. زنان زندگي متاهلي خود را خيلي جدي مي بينند و گاهي خنده را به كلي فراموش مي كنند. وي مي گويد: بايد زنان گروه ها و دوره هاي منظمي داشته باشند كه در اين دوره ها با هم بگويند، بشنوند، بخندند و جديت زندگي را گاهي به شوخي بگيرند.
او يكي از راه هاي مبارزه با بحران هاي زندگي را در اين مي داند كه آن بحران و مشكل حاد زندگي را به شكل اغراق آميزي براي خود مطرح كنند و با اين اغراق به آن بخندند.
اما اينكه آيا شادي و نشاط براي زنان وراثتي است يا اكتسابي نظرهاي مختلفي وجود دارد. «فاطمه رسولي»، كارشناس مشاور مي گويد: ضمن اينكه نقش ژن را در اين افراد نمي شود ناديده گرفت؛ اما يادگيري روش ها و مهارت هاي زندگي تاثير بيشتري در چنين اشخاصي دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 160]