محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845446510
نويسنده: اصغر مجتهدزاده آراء و انديشههاي تربيتي امام خميني(ره) (قسمت دوم)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: اصغر مجتهدزاده آراء و انديشههاي تربيتي امام خميني(ره) (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: بررسي روشهاي تربيتي از ديدگاه انديشهمندي همچون امام خميني قاعدتاً نميتواند به محدودة روشهاي آموزش مفاهيم و امثال آن تعلق گيرد چرا كه روشهايي از اين دست نوعاً در سيرة آموزشي ايشان در زمان تدريس در حوزهها قابل جستجوست و متأسفانه جز مقداري خاطرات شاگردان ايشان در اين زمينه، منبع ديگري در اختيار ما نيست.
رابطة عملي
قاعدهاي كه رابطة عملي انسان با خداوند را تنظيم ميكند، بندگي و اطاعت از پروردگار است. ولي قلمرو اطاعت و بندگي بسيار گسترده است. بخش وسيعي از اين قلمرو در واقع همان روابط سهگانة انسان با خود، ديگران و طبيعت است. بخش اختصاصي آن مربوط به نيايشها و مناسك عبادي انسان است. كيفيت و كميت نيايش و انجام اعمال و مناسك عبادي در محدودهاي از ضوابط قرار دارد. اين ضوابط را خداوند تعيين فرموده است، حداقلها و چگونگيهاي اين اعمال از سوي وحي معلوم شده است. حداكثرها با مراجعه به تكاليف و اهداف انسان در مجموع حيات خويش قابل شناخت است. به اين ترتيب اگر زيادهروي در نماز و دعا موجب ترك وظايف اجتماعي و يا باعث ضعف و بيماري جسماني باشد روابط انسان با خود و ديگران را مختل ميكند و در نتيجه مجاز نخواهد بود.
توجه: بحث از آزادي تنها بحث از محدودهها نيست بلكه پس از شناخت قلمروهاي آزاد حيات، استفاده از اين آزاديها براي تحقق اهداف حيات تكليف انسان خواهد بود و هرگاه آزاديهاي مشروع انسان مورد تهديد قرار گيرد مسؤوليت اجتماعي و الهي انسان مقتضي قيام براي اعادة آزادي است زيرا نبود آزاديهاي مشروع موجب اختلال در تحقق هدف حيات يعني رسيدن به كمال انسان از طريق اختيار است.
اهداف تعليم و تربيت
از ديدگاه امام خميني همة عالم مدرسه بشر براي تعليم و تهذيب است. گسترة آموزش و پرورش از اين منظر فراتر از محدودة مدارس و دانشگاهها خواهد بود و شناسايي اهداف تعليم و تربيت منحصر به شناخت اهداف نهادهاي رسمي تعليم و تربيت نميشود. به همين جهت مناسب است اهداف تعليم و تربيت را به گونهاي مطرح ساخت كه همزمان راهنماي افراد و نهادهاي مختلفي همچون آموزش و پرورش، آموزش عالي، راديو و تلويزيون، مطبوعات، حوزههاي عمليه و... قرار گيرد.
پيش از اين مقداري دربارة اهداف اجتماعي تعليم و تربيت سخن گفتيم اكنون با طبقهبندي اهداف ميكوشيم جايگاه هر يك از اهداف فردي و اجتماعي را در طراحي كلي اهداف روشن سازيم. هدف هر فعاليت آگاهانه ميتواند يكي از اين دو حالت را داشته باشد:
1ـ مطلوب لنفسه.
2ـ مطلوب لغيره.
اموري كه مطلوبيت آنها جنبة مقدّمي، واسطه و ابزاري نداشته باشد مطلوب لنفسه هستند و هرچه كه به سبب وسيله و واسطه شدن براي تحقق امري ديگر مطلوب قلمداد شود، مطلوب لغيره است. بنابراين اگر سلسلهاي از اهداف را در نظر بگيريم كه هر كدام وسيله و واسطة دستيابي به هدف بالاتر باشد تمامي عناصر اين سلسله مشمول تعريف هدف لغيره يا هدف واسطي خواهند بود و فقط هدفي كه در بالاترين مرتبة سلسله قرار ميگيرد هدف لنفسه است كه آن را هدف غايي ميخوانيم.
ويژگيهاي هدف غايي
هدف غايي نيز مانند هر هدف ديگري بايد قابل شناخت و دستيابي باشد. افزون بر اين چون هدف غايي تعليم و تربيت در حقيقت هدف همة انسانهاست در نتيجه دستيابي به آن بايد همگاني باشد يعني براي همة انسانها دست يافتن به آن امكانپذير باشد. اهداف ديگر ممكن است متعلق به گروه سني خاصي باشد و يا در شرايط خاصي قابل پيگيري باشد ولي هدف غايي بايد همگاني باشد و در همة زمانها و مكانها قابل وصول باشد. بيآنكه همگاني بودن و همهزماني بودن هدف غايي فراهم آيد ناگزير بايد هدف غايي را هدف فردي بدانيم يعني هدف غايي تعليم و تربيت بايد به گونهاي باشد كه پيگيري آن وابسته به اموري خارج از اراده و توانايي فرد نباشد. زيرا اگر رسيدن به هدفي فقط در شرايط خاصي، مثلاً فراهم بودن شرايط اجتماعي خاصي، امكانپذير باشد كساني كه در آن شرايط اجتماعي قرار ندارند از رسيدن به آن هدف محروم و مأيوس خواهند بود. چنين هدفي همگاني نخواهد بود و در نتيجه نميتواند هدف غايي تعليم و تربيت باشد. يكي از ويژگيهاي هدف غايي حيات و به تبع آن هدف غايي تعليم و تربيت اين است كه به زندگي انسان معنا ميبخشد و براي ادامه حيات انگيزه فراهم ميكند بنابراين هدف غايي بايد چنان باشد كه تا واپسين دم حيات انسان به دنبال آن باشد.
ممكن است گفته شود بنابراين هدف غايي امري است كه هيچگاه به آن نمي رسيم. در پاسخ ميگوييم هدف غايي را بايد چنان تعريف كرد كه در عين قابل دستيابي بودن نقطهاي محدود نباشد چرا كه اگر نقطهاي محدود و بدون دامنه باشد لحظهاي كه فرد به آن دست مييابد لحظة بيمعنا شدن زندگي است و رسيدن به هدف غايي ديگر نه تنها مطلوب نخواهد بود بلكه به سبب تحميل بيمعنايي به زندگي امري نامطلوب خواهد بود. براي گريز از اين معضل ناگزير هدف غايي را بايد به صورت امري ذومراتب ترسيم كرد.
هدف غايي
بنابر آنچه گفتيم به طور خلاصه هدف غايي تعليم و تربيت بايد همگاني، همه زماني، فردي و ذومراتب باشد هدف غايي در اسلام هر چهار ويژگي مذكور را داراست. قرب خداوند هدف غايي تعليم و تربيت اسلامي است. انسان به عنوان موجودي آگاه و مختار و مسؤول مكلف است نيروهاي خود را به سوي اين هدف بكار گيرد و نهادهاي اجتماعي نيز همه در خدمت تحقق اين هدف هستند انسان در هر شرايط سني، زماني و محيطي (محيط طبيعي و اجتماعي) ميتواند به خداوند تقرب جويد يعني ميتواند هدف غايي تعليم و تربيت اسلامي را در نظر گيرد و به سوي آن بشتابد. در خاتمة بحث از هدف غايي تأكيد بر دو نكته لازم است:
1ـ هدف غايي تعليم و تربيت همان هدف غايي خلقت و حيات بشر است.
2ـ هدف غايي همزمان هدف مورد توجه مربي و متربي است. يعني مربيان و نهادهاي تربيتي جامعه هدف غايي فعاليتهاي خود را تقرب متربيان به خداوند ميدانند و متربي نيز خودآگاهانه در فعاليتهاي تربيتي و آموزشي مشاركت ميكند و هدف او از اين مشاركت رسيدن به هدف غايي يعني قرب خداوند است.
اهداف واسطي
اهداف واسطي چنان كه از نام آنها پيداست واسطه و وسيلة رسيدن به هدف غايي هستند. اهداف واسطي تقسيمات گوناگوني دارند. دستهاي از آنها را ميتوان اهداف فردي ناميد و دستهاي را اهداف واسطي. در تقسيمي ديگر ميتوان اهداف واسطي را به دو گروه اهداف شناختي و اهداف عملي تقسيم كرد. در اينجا براي دستهبندي اهداف واسطي از تقسيم اخير بهره ميگيريم.
اهداف شناختي
1ـ شناخت اصول دين از مبدأ تا معاد
ـ خداشناسي، شناخت ذات و صفات خداوند
ـ خودشناسي
ـ پيامبرشناسي
ـ دينشناسي
ـ معادشناسي[26]
2ـ شناخت معارفي كه جنبه زيستي حيات انسان را تسهيل كند. شامل آشنايي با علوم و فنون و تخصصهايي كه تأمين نيازهاي اوليه در گرو آنهاست. تأمين خوراك، پوشاك و مسكن و امنيت (در برابر عوامل طبيعي).
3ـ شناخت معارفي كه مقتضاي زندگي در اجتماع است.
ـ شناخت اجتماعي، آگاهي از آداب، سنن و قوانين اجتماعي.
ـ شناخت سياسي.
ـ شناخت اخلاقي.
اهداف شناختي تماماً جنبة نظري دارند. يكي از مهمترين انواع شناختهايي كه به انسان در جهت رسيدن به هدف غايي ياري ميدهد شناخت اخلاقي است مقصود از شناخت اخلاقي آگاهي از محاسن اخلاق مثل صبر، شكر، حيا، تواضع، رضا، شجاعت، سخاوت، زهد، ورع و تقوي، استقلال فكري، خودباوري و ديگر محاسن اخلاق و علم به كيفيت تحصيل آنها و همچنين علم به اخلاق مذموم و قبيح از قبيل حسد، كبر، ريا، حقد، غش، حب رياست و حب دنيا و نفس، خودباختگي فكري، مسؤوليتگريزي و علم به كيفيت تنزه از آنهاست.[27]
اهداف عملي
اهداف عملي متناظر با اهداف شناختي در سه گروه قابل دستهبندي هستند:
1ـ اهداف عملي متناظر با شناخت اصول دين.
ـ توانايي انتخاب عمل، اتخاذ روش و انجام افعال متناسب با غايت وجودي خود و توانائيهاي ذهني و جسمي خويش.
ـ تقواي عملي به معناي ناظر ديدن خداوند در زندگي. ناظر ديدن خداوند در اينجا به معناي اذعان نظري به نظارت خداوند نيست بلكه در مقام عمل اين نظارت را باور داشته باشد.
ـ مهارت در عمل به واجبات و ترك محرمات.
2 ـ هدف عملي متناظر با شناختهاي زيستي.
ـ مهارت كافي در انجام وظايف حرفهاي و نيز توليد يا تهيه نيازهاي اوليه.
3ـ اهداف عملي متناظر با شناخت معارف مربوط به زندگي در اجتماع.
ـ رعايت عملي هنجارهاي اجتماع اسلامي اعم از هنجارهايي كه در شكل قانون وضع شدهاند و آداب و سنن.
ـ مهارت در اجراي قواعدي كه فرايند اجتماعي شدن را موجب ميشوند.
ـ مشاركت فعال در امور سياسي.
ـ قيام براي اقامه حكومت اسلامي و انجام تكاليف در برابر حكومت اسلامي.
ـ يافتن ملكات اخلاقي.
اهدافي كه تاكنون به آن اشاره شد عمدتاً اهداف فردي هستند، اهداف اجتماعي تعليم و تربيت در اسلام را با شناخت اهداف اجتماعي اسلام ميتوان شناخت. به اين ترتيب بطور خلاصه اهداف تعليم و تربيت در اسلام پديد آوردن شناخت، روحيه، انگيزه و مهارتهاي عملي لازم در جهت تحقق اهداف اجتماعي اسلام است. اهدافي كه خود به انواع مختلفي همچون اهداف فرهنگي، سياسي و اقتصادي قابل تقسيماند.
اهداف فرهنگي
ـ گسترش سواد عمومي.
ـ استقلال عملي و فرهنگي.[28]
ـ ترويج فرهنگ اسلامي.
ـ ايجاد و تقويت روحية تعاون و وحدت كلمه و... .
ـ توسعه و ترويج هنر متعهد.[29]
اهداف سياسي
ـ استقلال سياسي.
ـ توسعه سياسي به معناي افزايش مشاركت مسؤولانه آحاد جامعه در سرنوشت سياسي خود.
ـ اجراي قوانين اسلام و ايجاد روحيه تبعيت از قانون.
ـ مبارزه با نظام كفر جهاني و به اهتزاز درآوردن پرچم لااله الاالله بر قلل رفيع كرامت و بزرگواري.[30]
ـ حمايت از مستضعفان و مسلمين جهان.[31]
ـ تقويت بنية دفاعي.
ـ عدالت قضايي.
اهداف اقتصادي
ـ استقلال اقتصادي.
ـ عدالت اقتصادي.
ـ مبارزه با فقر و محروميت.
ـ مبارزه با اسراف و تبذير.
اصول تعليم و تربيت
اصول تعليم و تربيت گزارههايي خبري هستند كه نهادهاي تربيتي و مربيان را در انتخاب سياستها و روشهاي وصول به اهداف هدايت ميكنند. دامنة تأثير اصول فراگير است و چهره تعليم و تربيت را رنگي خاص ميبخشد. از مجموع ديدگاههاي انسانشناختي و هستيشناسانة امام خميني ميتوان آموزههاي ذيل را به عنوان اصول تعليم و تربيت استنباط كرد.
1ـ اصل برابري انسانها در نسبت با هدف غايي تعليم و تربيت
اين اصل مربيان را كمك ميكند تا موضوع فعاليت خويش را انسان بطور عام قرار دهند و به اين ترتيب پاسخگوي ويژگي كمالخواهي انسانها در همه سنين، همة مكانها و همة زمانها باشند. اين اصل غفلت از سالخوردگان و يا طبقات اجتماعي خاص را پيشگيري ميكند و در عين حال زمينه را براي تحقق سلامت رواني جامعه فراهم ميآورد. چنانكه پيشتر گفتيم مسؤوليت تعليم و تربيت متوجه نهادهايي همچون آموزش و پرورش، صدا و سيما و... است و همزمان همة آحاد اجتماع خود نيز مكلف به مشاركت مسؤولانه در تحقق اهداف تعليم و تربيت هستند. اين اصل پويايي فرد در پيگيري هدف غايي را دائمي ميكند و دامنة فعاليت نهادهاي مسؤول را از دوره كودكي و نوجواني فراتر ميبرد.
2ـ اصالت هدف
اصالت هدف ديدگاهي است كه مربي را كمك ميكند تا در اتخاذ روش متعصب نباشد. براي توضيح بيشتر لازم است نخست روشهاي دستيابي به اهداف تعليم و تربيت را به دو دسته تقسيم كنيم.
الف) روشهاي مستنبط از شريعت: يعني احكامي كه از ديدگاه تربيتي جنبة روشي دارند.
ب) روشهايي كه عالمان تعليم و تربيت با رجوع به منابع عملي و با توجه به مسائل ديني و فرهنگ ابداع كردهاند.
مثالي براي گروهي نخست: ممكن است تعزيرات را در مجموعة احكام جزايي اسلام به منزلة روشي تربيتي تلقي كنيم. روش بازدارندهاي كه بهرهگيري از آن در اختيار قاضي است. يعني قاضي با استفاده از آگاهيهاي تربيتي، اجتماعي و سياسي خود و در عين حال با توجه به شرايط فرد خطاكار تصميم ميگيرد كه او را به شيوهاي خاص تنبيه و تعزير كند تا خود خاطي از تكرار خطاي خود بازداشته شود.
اكنون اگر قاضي به هدف تشريع مجازات تعزير توجه داشته باشد از صدور حكم واحد در همة شرايط و نسبت به همة افراد اجتناب خواهد كرد. هدايتكنندة او در انتخاب شيوههاي متنوع، «هدف» است. احكام شرعياي كه جنبة روش تربيتي دارند را ميتوان دوگونه دانست: گونهاي از آنها در اصل تشريع به گونهاي جعل شدهاند كه امكان انعطاف آنها وجود داشته باشد. در اينگونه موارد چگونگي تأثير توجه به «هدف» در اتخاذ روش آشكار است مثالي كه آورديم از اين قبيل است.
گونهاي ديگر از احكام شرعي به اين وضوح و صراحت انعطافپذير نيستند. در چنين مواردي هم توجه به شرايط زمان و مكان و تغيير و تبدلهاي عارض بر موضوعات و متعلقات احكام بايد همواره مورد توجه فقيه باشد. اگر حكمي شرعي جنبة تربيتي داشته باشد و از اين دسته از احكام باشد ارزيابي فقيه از شرايط زمان و مكان و تبدلات احتمالي موضوع تحت تأثير توجه او به هدف تشريع آن حكم قرار ميگيرد.
بنابراين در فرايند تربيت روشها از انعطاف بيشتري برخوردارند و اين ناشي از اصالت هدف است. هدف نامتغير تعليم و تربيت هدف غايي است و ديگر اهداف از درجهاي از انعطافپذيري برخوردارند. در باب روشهاي ارائه شده توسط مربيان و دانشمندان انعطافپذير ساختن روشها آسانتر است. سرعت و صحت تصميم مربي در تغيير و تحول روش تحت تأثير مستقيم توجه او به «هدف» است.
امام خميني همواره به پويايي فقه از زواياي مختلف مينگريست و بيشك با توجه به اينكه ايشان همواره چون يك مربي عمل ميكردند در اتخاذ شيوه تربيت نيز توجه به اصالت هدف را مدنظر داشتهاند.
3ـ تقدم تزكيه بر تعليم
در نفس كه مهذب نشده علم حجاب ظلماني است.[32]
هر نظام تعليمي وظيفهدار انتقال مفاهيم به دانشجويان خود است. انتقال مفاهيم امكان تداوم حيات علمي را فراهم ميكند و توليد انديشه را استمرار ميبخشد. علوم در هر رشته و با هر موضوع مقدمهاي براي تحقق اهداف فرد و اجتماع هستند بنابراين مادام كه يك علم نقش مقدمي خود را به درستي ايفا كند مطلوب و به لحاظ ارزشي داراي ارزش مثبت خواهد بود و اگر تحقق اهداف جامعه را دچار اختلال سازد ارزش منفي خواهد داشت. اما علم از آن جهت كه علم است چيزي جز آگاهي انسان از واقعيات خارجي و يا اعتبارات اجتماعي و اخلاقي نيست و اين آگاهي في حد ذاته داراي بار ارزشي نميباشد. پس چگونه است كه گاه آن را ارزش مثبت ميدهيم و گاه ارزش منفي؟
در پاسخ ميگوييم منشأ ارزشي علم، شخص عالم است. اگر فراگيرنده يا دارندة علم، دانش خويش را همچون نردباني براي صعود به رتبة قرب خداوند مورد استفاده قرار دهد، علم او ارزشمند خواهد بود و اگر چنين نكند علم او از يكي از اين دو فرض خارج نخواهد بود: يا نسبت به تحقق هدف غايي فرد خنثي است و يا نقش منفي و اختلالآور دارد. فرض اول نادرست است زيرا تحصيل چيزي كه تأثير مثبت در تحقق هدف غايي ندارد خود تضييع زمان و نيروست و تضييع زمان و نيرو خود اختلالي در مسير وصول هدف غايي است. بنابراين بايد علم را به جاني راه داد كه پس از فراگرفتن علم، آن را در جهت تحقق هدف غايي فرد و اهداف واسطي اجتماعي و فردي بكار گيرد. بنابراين جان انسان تزكيه يافته شايسته پذيرايي علم است.
اراده و تصميم انسان تحت تأثير خواستهاي اوست و خواستهاي انسان برخي جنبة نفساني و برخي جنبة عقلاني و متعالي دارند. خواستهاي متعالي انسان چيزي است كه تحقق آن به تحقق هدف غايي ميانجامد. خواستهاي نفساني انسان اگر در حد تأمين نيازهاي طبيعي او برآورده شوند به تعادل شخصيت او ياري ميدهند و در تحقق هدف غايي تأثير مثبت ميگذارند. ولي اگر تأمين اين خواستها از حد نياز طبيعي تجاوز كند دستيابي به خواستههاي متعالي دچار مشكل ميشود. انسان در مقام انتخاب و عمل همواره در ميدان اثرگذاري اميال نفساني و خواستهاي متعالي است. انساني كه ميتواند در پاسخگويي به اميال نفساني از حدّ لازم تجاوز نكند و به هنگام تعارض خواستهاي متعالي و نفساني، خواست متعالي خود را مقدم دارد انسان مهذب و تزكيه يافته است. بنابراين «تزكيه» را ميتوان به مجموعة فعاليتهايي تعريف كرد كه در فرد ملكه تقوي را پديد ميآورد تا در مقام عمل از حدود اخلاقي و شرعي تجاوز نكند.
اگر كسي داراي چنين ملكهاي باشد توانايي حاصل از علم براي او مبارك خواهد بود در غير اينصورت مصداق «چو دزدي با چراغ آيد ـ گزيدهتر برد كالا» خواهد شد. «علم نور است ولي در دل سياه و قلب فاسد دامنه ظلمت و سياهي را گستردهتر ميسازد، علمي كه انسان را به خدا نزديك ميكند در نفس دنيا طلب باعث دوري بيشتر از درگاه ذيالجلال ميگردد.»[33]
اضافة اين مطلب لازم است كه علم از سويي در صورتي كه به جان متقي وارد شود سازنده است و از سويي ديگر با ورود به جان متقي زمينة ارتقاء رتبة تقوي را فراهم ميكند بنابراين علم و تقوي بايد همزمان تحصيل شوند تا زمينة ارتقاء يكديگر را فراهم آورند.
«هر قدمي كه براي تحصيل علم برميداريد قدمي هم براي كوبيدن خواستههاي نفساني، تقويت قواي روحاني، كسب مكارم اخلاق، تحصيل معنويات و تقوي برداريد. تحصيل اين علوم در واقع مقدمة تهذيب نفس و تحصيل فضايل، آداب و معارف الهيه ميباشد. تا پايان عمر در مقدمه نمانيد.»[34] نتيجه حاصل از اين سخنان اين است كه فرد در مقام عامل مسؤول تربيتي نسبت به خود و نهادهاي تربيتي به عنوان كارگزاران آموزش و پرورش بايد همواره با توجه به هدف غايي و اهداف اجتماعي، زمينه را براي پرورش اخلاقي و معنوي متربيان فراهم آورند و به انتقال مفاهيم علمي و تحقق صوري اهداف اجتماعي مانند تربيت متخصصان و امثال آن بسنده نكنند. «در زمينة تهذيب و تزكيه نفس و اصلاح اخلاق برنامه تنظيم كنيد.»[35] رعايت اين اصل بسيار سازنده و در عين حال سخت دشوار است زيرا رعايت جنبههاي ارزشي در تربيت مربيان و حفظ روحية آزادانديشي علمي بطور همزمان كاري ظريف و پيچيده است. امام خميني خود در عين حفظ آزادانديشي علمي به جنبههاي تربيتي و تقوايي اعمال خود اهتمام داشتند. براي مثال ايشان در عين صلابت در بحث علمي (طلبگي) هرگز فراموش نميكردند حفظ حريم مؤمنان و كوشش در جهت تربيت آنان خود يك تكليف است و عامل به آن تكليف در تقرب به خداوند موفقتر است.[36]
4ـ اصل اولويت سنين كودكي و جواني
اين اصل در دو زمينه هدايتگر مربيان و متربيان است. از سويي هر فرد را متوجه اين حقيقت ميكند كه در تخصيص فرصت و انرژي خود براي آموختن و پرورش يافتن بهترين زمان دوران كودكي و نوجواني است. اين حقيقت در مورد جوانان بطور خاص بسيار مؤثر است زيرا فرد در ايام جواني كاملاً آگاهانه در فرايند تربيت خويش مشاركت ميكند، در عين حال اشتغالات ديگر در دوران جواني فراوان است و امكان تزاحم فعاليت سازندة تربيتي با فعاليتهاي ديگر همچون تلاش براي اعاشه و رفاه بيشتر است. جوان با توجه به اصل اولويت سنين جواني از عارضة تسويف براي اصلاح دوري خواهد گزيد.
اين اصل متوليان تربيتي جامعه را نيز در اين جهت هدايت ميكند كه در تخصيص منابع و امكانات كشور براي امر تربيت ضمن پرهيز از غفلت نسبت به ميانسالان و حتي سالخوردگان، اهتمام اصلي خود را بر تربيت كودكان و نوجوانان و جوانان قرار دهند. اين هدايتگري در سياستهاي گزينش دانشجو، تنظيم برنامههاي رسانههاي گروهي و مانند آن آشكار ميشود. امام خميني فرمودهاند: «هر چه سن بالا رود امور منافي سعادت انسان زيادتر شده قدرت كمتر ميگردد. به سن پيري كه رسيديد ديگر مشكل است موفق به تهذيب و كسب فضيلت و تقوي شويد نميتوانيد توبه كنيد زيرا توبه با لفظ «اتوب الي الله» تحقق نمييابد، بلكه ندامت و عزم بر ترك لازم است، پشيماني و عزم بر ترك گناه براي كساني كه پنجاه سال يا هفتاد سال غيبت و دروغ مرتكب شده، ريش خود را در گناه و معصيت سفيد كردهاند حاصل نميشود.»[37]
ايشان در ترغيب مسؤولان به توجه بيشتر به نوسالان و نوجوانان ميفرمايند: «شما اگر بتوانيد اين بچهها را تربيت كنيد به طوري كه از اول خدا خواه بار بيايند، توجه به خدا داشته باشند، شما اگر عبوديت الله را و پيوند با خدا را به اين بچهها تزريق كنيد، اين بچهها زود قبول ميكنند. اگر عبوديت خدا را و تربيت الهي را، و آنكه هرچه هست از اوست به اينها القاء كنيد و آنها بپذيرند، خدمت كردهايد به اين جامعه.»
از همين روست كه در بيانات ايشان تربيت در خانواده و در دامان مادر اهميت ويژهاي مييابد و سالهاي نوجواني و جواني به كرّات از سوي ايشان به عنوان سالهاي خودسازي و ترك تعلقات معرفي ميشود.[38]
روشهاي تعليم و تربيت
روشهاي تربيتي و تعليمي را ميتوان در سطوح مختلفي بررسي كرد. روشها در زمينههاي مختلفي كاربرد دارند. از جمله در انتقال مفاهيم، ايجاد عادتهاي ذهني و مهارتهاي فكري، ايجاد مهارتهاي عملي، پديد آوردن نگرشهاي كلي، ايجاد روحيات مناسب براي حركت به سوي اهداف، روشنگري در باب اهداف و... .
بررسي روشهاي تربيتي از ديدگاه انديشهمندي همچون امام خميني قاعدتاً نميتواند به محدودة روشهاي آموزش مفاهيم و امثال آن تعلق گيرد چرا كه روشهايي از اين دست نوعاً در سيرة آموزشي ايشان در زمان تدريس در حوزهها قابل جستجوست و متأسفانه جز مقداري خاطرات شاگردان ايشان در اين زمينه، منبع ديگري در اختيار ما نيست. ولي ايشان در دو مقام ديگر به استفاده از روشهاي تربيتي مبادرت كردهاند كه داراي اهميت فراواني است. اين دو مقام عبارتند از مقام معلّم اخلاق و مصلح اجتماعي. اگر به سخنان و عملكرد ايشان در اين دو مقام توجه كافي نمائيم خواهيم توانست روشهايي را از سيرة عملي ايشان استنباط كنيم.
روش چنانكه از واژه و جايگاه آن پيداست طريقي است كه رسيدن به هدف را ممكن ميسازد. بنابراين روشها را بر اساس ميزان توفيقي كه در رساندن به هدف دارند ميتوان مورد ارزيابي قرار داد. به اين ترتيب ميتوان ويژگيهايي را كه موجب ترجيح يك روش بر روش ديگر ميشود اينگونه خلاصه كرد:
1ـ بالا بردن احتمال رسيدن به هدف.
2ـ قابليت بكارگيري فراگير نسبت به متربيان.
3ـ بالا بردن سرعت رساندن به هدف.
4ـ سادگي بكارگيري آن.
5ـ نداشتن عوارض جانبي منافي با هدف.
6ـ كم بودن هزينه آن.
با توجه به ويژگيهاي فوق تحت تأثير سه عامل بايد به انتخاب روش مبادرت كرد:
1ـ ويژگيهاي متربي و مربي.
2ـ امكانات و تجهيزات و اعتبارات.
3ـ شرايط محيطي يا شرايط زماني و مكاني.
روش انعطاف
با در نظر گرفتن مطالب فوق يكي از اصول اساسي و مقدماتي براي انتخاب روش را انعطافپذيري معرفي كنيم. انعطافپذيري در انتخاب روش حاصل يكي از اصول تعليم و تربيت است كه آن را اصالت هدف ناميديم. اصالت هدف به هيچ روي به معناي توجيهكنندگي هدف نسبت به وسيله نيست بلكه هدف و مختصات آن از عوامل تعيين روش است. اين اصل حاكم بر انتخاب روش را ميتوان به صورت يك روش نيز معرفي كرد و گفت هرگاه مربي تحقق اهداف تربيتي خود را اصل قرار دهد و دائماً به بازنگري كارآمدي فعاليتهاي خود بپردازد در واقع روش انعطافپذيري را برگزيده است با اين مقدمه انعطافپذيري را اولين روش تربيت مورد توجه امام خميني معرفي ميكنيم و گواه بر اين مدعا را توجه هميشگي ايشان به ارزيابي شرايط زمان و مكان ميدانيم.
روش محبت و اميد
در سيرة تربيتي امام خميني همواره اميدآفريني و استفاده از روشهاي ايجابي را مقدم بر روشهاي سلبي مييابيم. ايشان با تفكيك افراد به دو گروه مغرض و افراد بيغرض، استفاده از روشهاي سلبي را دربارة گروه دوم كاملاً ناروا و در مورد گروه اول هم فقط در صورت ضرورت روا ميدانند. ايشان خود دربارة دروس اخلاقي كه در حوزة علميه قم داشتهاند ميگويند هرگاه از رحمت خداوند سخن ميراندم و ميديدم كه قلبها نرم ميشود و اشكها جاري ميگردد. ايشان با اين سخن بر سازندگي روش ايجابي تأكيد ميكنند. همچنين سلوك ايشان در مقام مصلح و رهبر سياسي و اجتماعي همواره حكايت از مقدم داشتن روش محبت و اميدآفريني دارد. ايشان همواره عملكرد مثبت مردم را مورد تشويق قرار ميدادند و از خوبي و وفاداري مردم به اسلام سخن ميراندند و جز در برابر معاندان تهديد به برخورد سلبي نميكردند.
ايشان حتي در برخورد با معاندان فريبخورده از راه نصيحت وارد ميشدند و به آنان اميد ميدادند كه راه براي توبه و بازگشت باز است. چنانكه در وصيتنامة سياسي الهي ايشان، فريبخوردگان گروهكها مورد خطاب پدرانه قرار ميگيرند و آخرين تلاش را براي هدايت آنان با لحني مهرآميز و مصلحانه انجام ميدهند. استفاده از همين روش به ايشان توفيق بالايي در حفظ وفاداري مردم و قدرت شگرفي در بسيج تودههاي مردم به سوي اهداف تربيتي و اجتماعي ميداد.
روش نفي عادات ذهني و عملي
يكي از موانع حركت انسان به سوي هدف غايي و ديگر اهداف تربيتي و اجتماعي تأكيد بر عادتهاي ذهني و عملي است. عادات ذهني مانع درك صحيح واقعيت خارجي است و عادات عملي هم گاه موانعي عيني براي تحقق اهداف ميشوند. امام خميني به شاگردان خود همواره شجاعت نقد آراء گذشتگان را القاء ميكردهاند و در سايه همين ويژگي چنانكه مشهور است درس ايشان مجتهدپرور بوده است. حريت علمي محصول بكارگيري اين روش است. دربارة نفي عادات عملي آنگاه كه مانع رسيدن به اهداف اصيل باشند هم سلوك سياسي ايشان شاهد مناسبي است. فتواهاي شجاعانه ايشان كه پديدآورنده رفتاري ظاهري خاصي در جامعه ميشد نيز گواه همين حقيقت است.
روش تحول محتوي
روشي كه اكنون دربارة آن سخن ميگوييم به ظاهر با روش قبلي متعارض است ولي با اندكي دقت خواهيم ديد كه اين دو مكمل يكديگرند. امام خميني هرگاه يك عادت و يا سنت راسخ را مانع دستيابي به هدف ميديدند و همزمان نفي آن را بيتأثير ارزيابي ميكردند از راه تحول محتوي وارد ميشدند. برخي از سنتها به خاطر درون ماية خود ضد ارزش هستند اگر پيوسته آن سنت را با اصلاح درونمايه حفظ نماييم افزون بر رفع جنبة ضدارزشي آن خواهيم توانست از مقاومتهاي ناآگاهانه مردم و متربيان نيز دوري جوئيم. براي مثال روز كارگر كه در اكثر كشورهاي جهان برگزار ميشود، در سالهاي آغازين پيروزي انقلاب همواره با شعارهاي كمونيستها و ديگر چپگرايان قرين بود بسياري تصور ميكردند بزرگداشت روز كارگر از سوي گروههاي اسلامي به معناي همنوايي با چپگرايان تلقي خواهد شد و بايد از بزرگداشت اين روز پرهيز كرد. اما امام با توجه به جو سنگين تبليغات چپ نمايان نسبت به ضد كارگر بودن ديدگاه و حكومت اسلامي شجاعانه روز كارگر را بزرگداشتند و با پيام هوشمندانة خود محتواي جديدي را در اين قالب دميدند. ايشان در پيام خود بر اصليترين مباني اعتقادي اسلام تأكيد كردند و خداباوري را سرلوحه سخن خود قرار دادند «خدا هم كارگر است» و از سويي ديگر ابعاد عدالتخواهي و حمايتگري اسلام از اقشار مولّد و مستضعف را مورد تأكيد قرار دادند و به اين وسيله از يك سنت قرين با درونمايههاي غيرمكتبي، سنتي نوين را بنا نهادند.
يكي ديگر از مواردي كه ايشان از اين روش به بهترين وجه استفاده كردند تحولي است كه به هدايت ايشان در مراسم عزاداري پديد آمد ايشان با بيان آموزههايي همچون «اشك سياسي» باورهاي عاميانه و گاه ناصواب در باب عزاداري را منزوي ساختند و سنت پايدار و ارزشمند عزاداري را با ارتقاء درونمايه روبرو ساختند. مقايسة اين روش با روش گذشته با توجه به مطالب ذيل آسان خواهد بود.
نفي عادات ذهني و عملي فقط زماني سودمند است كه نفي آن به تضعيف موقعيت مربي و يا مكتب مورد اعتقاد او نيانجامد. بنابراين نفي عادات ذهني و عملي مادام كه از ديدگاه «نهي از منكر» به صورت يك تكليف درنيامده باشد ميتواند به تأخير افتد. يعني نفيكننده، در انتظار موقعيت مناسب و داراي تأثير عملي بنشيند. به طور خلاصه موانع نفي عادات ناصواب ذهني و عملي را در دو گروه ميتوان تقسيم كرد.
موانع بيروني:
ـ ناآگاهي مردم.
ـ عوامفريبي آگاهان مردم فريب.
ـ سوءاستفاده دشمن.
موانع دروني:
ـ تحجر ذهني و فكري.
ـ دنياطلبي.
ـ ترس.
در اين ميان رفع موانع دروني شرط لازم براي نفي عادات نادرست است و رفع موانع بيروني شرط كافي است. تفاوت روش «نفي عادات…» با روش «تحول محتوي» در اين است كه استفاده از روش نخست نيازمند رفع هر دو دسته از موانع است. ولي استفاده از روش «تحول محتوي» نيازمند به رفع موانع دروني است. به عبارت ديگر موانع دروني بكارگيري روش «نفي عادات» مانع استفاده از روش «تحول محتوي» نيز هستند. هرگاه كسي اين موانع را مرتفع سازد و رفع موانع بيروني را در شرايط خاصي ناممكن بداند از روش «تحول محتوي» استفاده ميكند.
----------------
پينوشتها:
[1] . چهل حديث ـ ص 127.
[2] . همان، 237.
[3] . همان، ص 70 و ص 643.
[4] . همان، ص 444 و ص 550.
[5] . همان، ص 222.
[6] . چهل حديث، ص 184 و 182.
[7] . چهل حديث، ص 180.
[8] . همان، ص 181.
[9] . همان، ص 181.
[10] . همان، ص 181 ـ 187.
[11] . همان، ص 272.
[12] . همان، ص 323.
[13] . ر.ك به: صحيفة امام، ج 13، ص 432.
[14] . ر.ك به: همان، ج 5، ص 388.
[15] . ر.ك به: همان، ج 21، ص 407.
[16] . همان، ج 17، ص 33.
[17] . همان، ج 21، ص 91.
[18] . همان مدرك.
[19] . همان، ج 21، ص 88.
[20] . ر.ك به: صحيفة امام، ج 10، ص 81.
[21] . ر.ك به مصاحبة امام با روزنامه اطلاعات، صحيفة امام، ج 5، ص 520.
[22] . نگاه كنيد به جواب امام به حجتالاسلام قديري، صحيفة امام، ج 21، ص 149.
[23] . چهل حديث، ص 660.
[24] . همانجا.
[25] . همان، ص 182 و 185.
[26] . چهل حديث، ص 387.
[27] . شرح چهل حديث، ص 387.
[28] . صحيفة امام، ج 17، ص 1.
[29] . همان، ج 21، ص 145، 1يام امام به هنرمندان.
[30] . همان، ج 21، ص 88.
[31] . همان، ج 21، ص 91.
[32] . جهاد اكبر، ص 7ـ 36.
[33] . جهاد اكبر، ص 37.
[34] . همان، ص 39.
[35] . همان، ص 42.
[36] . صحيفة امام، ج 21، ص 149 و 160.
[37] . جهاد اكبر، ص 84.
[38] . صحيفة امام، ج 10، ص 37 و ج 15، ص 243 و 244.
...............................................................................................
منبع: فصلنامه حضور، شماره 50
شنبه 9 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 329]
-
گوناگون
پربازدیدترینها