واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: تهيه و تنظيم: محمد حاج علياكبري
دانشگاه : افسري امام علي (ع)
(آثار ارسالي به جشنواره هيجدهم)
سخن نخست
بيترديد قرآن كلام الهي و جاودان معجزه نبي اكرم اسلام، تنها كتابي است كه هدايت و راهنمايي انسانها را بر عهده داشته و سعادت و خوشبختي آنها را تضمين كرده است و مشتمل بر ظرائف و دقايقي است كه بسياري از آنها تاكنون و تا نسلهاي بعد ناشناخته مانده و خواهد ماند. چنانكه حضرت ختميمرتبت در وصف اين اعجاز برتر ميفرمايند:
“قرآن داراي ظاهر و باطني است، ظاهر آن حكم است و باطنش علم، ظاهر آن جلوه و زيبائي دارد و باطنش ژرف و عميق است. در آن چراغهاي هدايت و جايگاه نور است.” [1]
به راستي يكي از ابعاد مهم كه تنها با ديد دقيقانه قابل درك و شناخت است، پرداخت قصه و داستان در قرآن است. تاريخ، آزمايشگاه مسائل گوناگون زندگي بشر است و آنچه كه انسان امروزي در ذهن خود با دلايل عقلي ترسيم ميكند، در صفحات زرين تاريخ عيناً جلوه خواهد يافت. تاريخ با زبان بيزبانهاش نتايجقطعي و غيرقابل انكار مكاتب، روشها و برنامههاي هر قوم و گروه و يا شكستها و موفقيتهاي آنها را بازگو ميكند و اين در حالي است كه داستانهاي گذشتگان مجموعهاي است وزين و پر بهاء از پرارزشترين تجربيات و يافتههاي آنان. در اين بين توجه به تاريخ برترين انسانها، يعني پيامبران برگزيدگان خاص الهي، عاليترين درس تربيت و اخلاق است كه مطالعه تاريخ اين رادمردان و رجال هدفمند است كه درسهايشجاعت و شهامت و ايثار و از خودگذشتگي و صبر و بردباري را به ما ميآموزند و بشر نيازمند ميآموزد كه چگونه در راه هدف بايد استقامت ورزيد و سرور كف گرفت و هزاران ناملايمات را متحمل شد تا طومار فساد ستمگران و شرك و نفاق درهم بپيچد و جامعه سعادتمند به وجود آيد، لذا روش انبياء در راه هدايت پيروانشان، نقل داستان پيامبران سلف و تذكر دادن نكات مهم و ضروري زندگي آنان بوده است.
آنچه در بررسي قصههاي قرآني سخت توجه انسان را به خود معطوف ميدارد، انسان شناسي ويژهاي است كه در بين محاورات قهرمانان و برگزيدگان اين قصهها و برخوردها و تعاملاتشان در مقابل حوادث، به دست آمده و مشهود است.
خداوند بزرگ را بر اين نعمتش شاكريم كه يكبار ديگر به ما توفيق و عنايت عطا فرمود كه با كلام زيباي مقدسش بيشتر و عميقتر آشنا شويم و سراب دل از زمزم گوارايش سيراب داريم.
والسلام علي من اتبع الهدي
محمد حاج علياكبري ـ ارديبهشت 1382
فصل اول ويژگيهاي قصه در قرآن
واژه قصه
در قرآن براي قصه از واژهي “قصص” استفاده شده است. قصص از نظر ساختار ادبي صفت مشبهه است كه گاه به معناي اسم مفعول و گاه مصدر بكار رفته است. راغب در مفردات ميگويد: “القصِّ به معناي دنبال كردن و تتبع اثر است.” وي همچنين قصاص را از همين لغت به معناي پيجوئي دم و خون خواهي ميداند و “قصّ” را به معناي اخبار پيگيري شده ميداند.
ويژگيهاي قصه هاي قرآني
الف) گزينش و اجمال: در قرآن جز در موارد اندكي كه سرگذشت فرد يا قومي به طور مفصل و كامل ذكر شده است، در ساير موارد قصههاي قرآني تنها گوشهاي از كل يك سرگذشت را روشن ميسازد. چهل و اندي بار در قرآن نام نوح برده شده است و به طور اجمال يا تفصيل به قسمتي از زندگي او اشاره شده است، اما در هيچ يك از موارد، قصه او به طور كامل به شيوه داستان سرايي تاريخي، نسب و خاندان و ساير چيزهايي كه به زندگي شخصي او بستگي داشته، آورده نشده است؛ زيرا قرآن به عنوان يك كتاب تاريخي نازل نشده كه تاريخ مردم را از نيك و بد براي ما بازگو كند، بلكه قرآن كتاب هدايت است و موجبات سعادت و حق صريح را براي مردم تشريح و بيان ميكند تا بدان عمل كنند و در دنيا و آخرت سعادتمند گردند.
ب) پراكندگي و تكرار : داستانهاي قرآن به صورت پراكنده و قطعه قطعه در قرآن پخش است، اما گاهي بخشي از يك داستان در يك مورد و بخش ديگر در سورههاي ديگر نقل ميگردد. گاهي يك حلقه از بخشهاي يك قصه آمده و بقيه مطرح نگرديده است؛ به طوري كه يك داستان كامل از تركيب فصلهاي پراكنده در قرآن به دست ميآيد. در قصص قرآني پراكندگي و تكرار، نقص نيست، بلكه به دليل اصالتدادن به محتوا و فصلهاي عبرت آموز و تجربهدار قصه است، نه اصالت به قالب داستاني. در مقام تربيت، گاه ميشود روي يك مسأله مهم بارها و بارها تأكيد ميگردد تا تأثير عميق در ذهن خواننده بگذارد و او را به سوي آن عناوين بيشتر سوق دهد؛ مثلاً در سوره قمر ذكر عذابي كه كافران را در بر ميگيرد سه بار تكرار شده است با اين عبارت: “فكيف كان عذابي و نذر” اين تكرار هشداري است به كفار قريش و يادآوري سرنوشت كساني كه پيامبران گذشته را تكذيب كردهاند.
شديدترين و پرتكرارترين قصه در قرآن، موسي و سرگذشت خواندني اوست. نزديك به سي مورد اين قصه در قرآن آمده است. داستان موسي سه مرحله از زندگي حضرت را در بر ميگيرد:
ـ پيش از نبوت.
ـ نبوت و مبارزات او با فرعون.
ـ هدايت و مدارا با قومش.
اين قصه با وجود اينكه پرتكرارترين قصههاست، اما حلقههاي اساسي تقريباً يك رنگ ديدهاند و هر وقت حلقهاي تكرار شده، با خود مطلب جديدي آورده است. حال اين سئوال پيش ميآيد: “چرا برخلاف سرگذشت ساير انبياء، داستان يوسف و سرگذشت جواني او يكجا بيان شده است؟” علت آن، اينست كه تفكيك فرازهاي اين داستان با توجه به وضع خاصي كه دارد پيوند اساسي آن را از بين ميبرد و براي نتيجهگيري كامل، همه بايد يكجا ذكر شود. [2]
ج) پيامداري : در داستانهاي قرآني، اصالت با پيام است. آن هم پيامهاي مثبت و آموزنده به طوري كه براي نمونه كسي نميتواند يك مورد پيام انحرافي در آن پيدا كند و مطمئناً استفاده ناروا از قرآن به دليل انحراف قبلي خود شخص پيش ميآيد. چنانكه در انتهاي سوره يوسف آمده است: “براي خردمندان، عبرت نهفته است.” بر همين اساس پيام داستانهاي قرآن لزوماً در انتهاي داستانها نيست و چه بسيار گرماگرم يك ماجرا آنجا كه قهرمان داستان تشخيص ميدهد پيام هدايتي خود را به صورت ماهرانه با طبعي بديع و تازه به مخاطبان ميدهد.
د) واقعيت گرايي : يك داستان موفق آن است كه موضوعات و سوژههايش را از حوادث زندگي و متنواقعيات حيات مردم ميگيرد به طريقي كه خواننده احساس كند با واقعيت روبهروست و صحنههاي عيني و اتفاق افتادني را ميبيند، نه حوادث ساختگي و غير واقعي را. كم نيست داستانهايي كه پيامهاي خوبي دارد، اما محصول ذهن نويسنده شده و او ناگزير براي ارائه پيامهاي خود مجبور به خلق حوادث و قهرمانها شده است. لكن در اين ميان داستانهاي قرآني، افزون بر اينكه از نظر پيام آموزشي و عبرتها در اوج است، از حقيقت نيز مايه دارد و اين يك امتياز است. در اينجا سئوالي پيش ميآيد و اينكه آيا ميتوان داستانهاي قرآن را با حوادثي سمبليك تفسير نمود؛ بدين معني كه ظاهر داستان از نظر شكل با پيام و محتوا تطبيق نكند و فقط به آن اشاره داشته باشد؛ مثلاً هابيل و قابيل را سمبل دو طبقه فرض كرده و يا عصاي موسي نبي را سمبل قدرت بدانيم؟ در پاسخ بايد گفت: سمبليك در قرآن بدين معنا وجود ندارد؛ گرچه ممكن است اين اشارات چندپهلويي باشد، يعني قرآن كريم از بيان امور خارج واقعيت علاوه بر واقعيت، معاني هدايتي و تربيتي را اشاره كند و از واقعيت نقبني به درون حقايق متعالي ميزند كه واقعيت و پيام را با هم جمع كرده است؛ مثلاً “فاخلع نعليك، إنك بالواد المقدس طوي” و اين بدان معناست كه قرآن ظاهري دارد و باطني و معني باطني آن چنين است كه چون تو در وادي مقدس نسبت به خدا قرار گرفتهاي، پس قلب را از هر گونه خوف و هراس و عشق و محبت به غير رها گردان. در نظر داشته باشيد معاني بطني و ظاهري قرآن با يكديگر رابطه طولي دارند نه عرضي تا قبول يكي موجب نفي ديگري شود.
هـ) شخصيتپردازي در داستان نويسي : مراد از شخصيت در درجه اول، قهرمانان داستان است كه نقشهاي ديگر به تبع او اجرا ميشود و يا حتي حوادث حول محور او به وجود ميآيد. همچنين مراد از شخصيتپردازي كه حساسترين مسأله در يك فيلم يا داستان است، آن ميباشد كه داستاننويس به توصيف و معرفي شخصيت داستاني خود پرداخته و شخصيت او را در ذهن خواننده جا بيندازد. “قرآن”، نهايت بكارگيري اين تكنيك هنرمندانه است.
ز) تقطيع : نقل حوادث به شيوههاي گوناگوني صورت مي پذيرد؛ چراكه حوادث بر حسب تسلسل زمانهاي آن روايت ميشود و گاهي پيوستگي رويدادها قطع ميگردد و تسلسل آن رعايت نميشود و جذابيت خاصي ميبخشد. آنچه مسلم است در بيشتر موارد بيجهت تقيع انجام نمي شود و به منظور هدفي كه نويسنده در سر دارد ارائه شده از طرفي باعث شور و نشاط افروزي براي پيگيري داستان ميشود و اين نكتهاي است كه قرآن دنبال كرده است؛ مثلاً در داستان حضرت موسي در سوره طه، در ابتدا از واقعه دنبال آتش رفتن آغاز شده و آنگاه واقعه گذاشتن موسي در ميان تابوت آمده است. هر چند روشن است كه اين دو امر به ترتيب آخرين و نخستين واقعه زندگي او در مرحله قبل از رسالت و نبوت است، اما متن داستان در آغاز برخلاف روال زمان داستان آخرين رويداد را نقل ميكند و سپس به نخستين رويداد ميپردازد و آنگاه متن داستان به همان نقطهاي برميگردد كه قطع شده بود و روايت رويدادهايي كه مربوط به موسي و فرعون است را پي ميگيرد. نمونه ديگر آنكه قرآن كريم در سوره آل عمران داستان زكريا را در ضمن داستان مريم و در نخستين بخش از زندگي او به تصوير كشيده و بدين وسيله پيوستگي رويدادهاي داستان مريم را قطع كرده است. علت آن را شايد بتوان تقدم زمان تولد يحيي بر تولد عيسي و نقش حمايتي يحيي از رسالت عيسي دانست. ج) توصيف عيني حوادث: توصيف، به جهات داستان بعد و فضا ميبخشد و آن را پر از نور و سايه، صدا و حركت، بو و مزه ميسازد و در نتيجه اين پندار را در خاطره خواننده تقويت ميكند كه جهاني را كه در آن سير ميكند، متشكل از كلمات بيجان نيست، زنده است و واقعيت دارد. داستانهاي قرآن از آن جهت كه داستان است از رويدادهاي امتهاي پيشين و پيامبراني كه با امتهاي خود به بحث و جدل ميپرداختند و افرادي كه با آنان به دشمني بر مي خواستند و ساير حوادث حكايت دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 240]