واضح آرشیو وب فارسی:آفرينش: دايره المعارف آموزش عالي
انتقال آموزش به جامعه علمي
( قسمت دوم )
بطوركلي تغييرات اقتصادي درشرايط نوين به طرق مختلف بر ماهيت مهارتهاي مورد نياز بازار كار تاثير گذار مي گذارد ؟ نگاهي به ويژگيهاي اقتصادي در يك جامعه علمي واطلاع از شرايط ونيازمنديهاي آن ، به سياست گذاران آموزش عالي كمك مي كند تا به تناسب برنامه هاي آموزشي دانشگاهها به آن شرايط بيشتر توجه كنند . بررسي ومقايسه ويژگيهاي اقتصادي ونيروي كاري يك جامعه در دو مرحله صنعتي فورديسم وپست فورديسم و انتظارات هر يك از اين مراحل از برنامه ريزان آموزشي ، به افزايش اين درك كمك خواهد كرد . در حال حاضر، تغييرات وسيعي در شرايط و ويژگيهاي مشاغل مختلف ازجمله پيدايش مشاغل و فعاليتهايي كه تاكنون موجود نبوده يا شناخته نشده اند ،ايجاد شده يا در شرف ايجاد است .بر اساس مطالعات سازمان همكاري اقتصاد وتوسعه ،نظامهاي آموزشي در صدد تاكيد بر مهارتها و شايستگيهاي مناسب براي بازار كار آينده است .طبق اين پژوهشها ، دنياي آينده مشاغل با رشد در بخش خدمات و فناوريهاي برتر فرايندهاي كار همراه است .بعضي ازمحققان اين واقعيت را بيان كرده اند كه درآينده ،رشد فرصتهاي شغلي بيشتر در عرصه نصب ، نگهداري وتعمير كالاها وخدمات پردازش اطلاعات مديريت وديگر مشاغل دفتري و خدمات شخصي روي مي دهد .اين مفروضات به روشني به نوع خاصي از قابليت هاي آموزش رسمي مرتبط نمي شود .اما اين حوزه هاي نوين شغلي مستلزم مهارتهاي اجتماعي چشم گيري هستند واحتمالا فرصتهاي زيادي را براي جوانان فراهم مي كنند بنابراين اگر فرضيه رشد بيشتر در موقعيت هاي شغلي در بخش خدمات تاييد گردد ، نيروي كار در اين بخش به مهارتهاي نوين و بالاتري نيازخواهد داشت ، زيرا عرصه تغييروتنوع در اين حوزه ازفعاليت هاي شغلي بسيار گسترده وسريع است .در نتيجه بازار كار وفناوريهاي جديد نيازمند افرادي ماهر خواهد بود كه به طرز مناسبي تربيت شده و از تحرك وپويايي بالايي برخوردار باشند .در چنين بازاري ، افرادي مورد نياز خواهند بود كه براي انجام دامنه مشخصي از وظايف ومسئوليتهاي شغلي آموزش ديده باشند ، نه اينكه به صورت تكراري فقط به سرهم كردن و مونتاژ قطعات بپردازند .به همين خاطر ما شاهديم كه حتي در شرايطي كه نرخ بيكاري بسيار بالا است، كمبود نيروهاي ماهر محسوس است ، به نحوي كه سازمانها و شركتهايي كه خواهان كسب موقعيت هاي نوين اقتصادي هستند مجبورند جهت تغيير يا بهبود مهارتهاي نيروي كاري خود بكوشند ودر جستجوي راهبردهاي مناسبي برآيند .تغييرات ايجاد شده در ساختار صنعتي سبب تغيير در تكنيكهاي انجام كار ، تخصص گرايي ،تغيير در الگوي تقاضا براي خدمات و ورود كشورها به رقابتهاي بين المللي نظير پيوستن كشورها به كنوانسيونها ، قرار دادها وسازمانهاي بين المللي نظير سازمان تجارت جهاني شده است .اين عوامل كيفيت وكيفيت نيروي انساني مورد نياز اين بازار ملتهب را دستخوش تغييرات اساسي كرده است در چنين شرايطي وتحت تاثير اين مجموعه عوامل كه باعث شده بازار كار وضعيتي ناپايدار متغير پيدا كند ، ضرورت توجه وباز نگري در ماهيت مهارتهايي كه بايد از طريق نظام آموزشي در جوانان ايجاد گردد ، دو چندان شده است به نحوي كه مرزبندي مهارتهاي نيروي كار به مهارتهاي قديم وجديد تقريبا در متون علمي مربوطه جا افتاده است وبر آموزش اشكال جديد مهارتها بيش از پيش تاكيد مي گردد .اگر مهارتهاي جديد را آن دسته از مهارتهايي بدانيم كه مستلزم سطح بالاتري از قابليتها وتواناييهاي عمومي و مشترك ، توانايي انعطاف پذيري وانتقال پذيري از زمينه اي به زمينه ديگر و ورزيدگي عقلي وتفكر خلاق باشد ، سياست گذاران وبرنامه ريزان آموزشي بايد به تامين شرايط مناسب جهت توجه به اين مهارتها در برنامه هاي درسي ،مخصوصا در آموزش متوسطه وعالي ،بيش از پيش اهتمام ورزند .
نتايج و انتظارات كار فرمايان : شكاف مهارتي
نتايج نظر سنجي از مديران كارخانجات وكارفرمايان شركتها آشكار مي سازد كه بنگاههاي اقتصادي طي يك دو دهه پيش تغيير كرده وبه تكامل فرايند تغيير در سالهاي آينده ادامه خواهند داد .اين تغييرات با انقلاب مداوم اطلاعات و از طريق آگاهي روز افزون از ضرورت پاسخ گويي در مقابل مشتريان ،ارباب رجوع وديگر افراد ذينفع وبا اتخاذ يك راهبرد بين المللي تسريع مي گردد .از نتايج تحقيقات انجام شده ، استنتاج مي گردد كه بنگاهها وسازمانهاي اقتصادي بدون لايه از كوچك شده ، نوگرا ومتاثر از فناوري اطلاعات ، نيازمند افرادي قابل تطبيق ، سازگار وتحول پذيرند.كاركنان قابل تطبيق ، كساني هستند كه خود را به سرعت با فرهنگ كار سازگار ودر گروهها كار مي كنند ، از مهارتهاي اجتماعي بالايي برخوردارند ،به خوبي ارتباط برقرار وضمن پذيرش مسئوليت با كارايي واثربخشي جهت ارتقاي ارزش سازمان خود فعاليت مي كنند . در اين خصوص كارفرمايان در جستجوي افرادي هستند كه ايده هاي روشن داشته وبتوانند با ديگران ارتباط برقرار كنند وآنها را در قالب گروههاي كاري سازمان دهند وهمكاران خود را جهت پذيرش راهبردهاي نوين تشويق نمايند .كاركنان تحول پذير آنهايي هستند كه مي توانند جهت ايجاد تحول در سازمان خود ، تغيير را پيش بيني وهدايت نمايند .در اين رابطه نيز كارفرمايان به افرادي نياز دارند كه بتوانند از سطوح عالي تر مهارت نظير تحليل ،نقد ، خلاقيت وارتباطات چند لايه اي وچند گانه ، براي تسهيل فعاليت گروههاي كاري خلاق ونوآور استفاده نمايند .به عبارت ديگرمديران صنايع و شركتها انتظار دارند به دانش آموختگاني دسترسي داشته باشند كه به جاي آموزش ومهارت در يك شغل ويژه ، از سطح گستره تري از آموزش برخوردار باشند .تحقيقات ديگر در اين زمينه نيز ديدگاهها و چشم اندازهاي مشابهي را در ارتباط با نيازها وانتظارات كارفرمايان از دانش اموختگان ترسيم مي كنند ، اما هنوز پيچيدگيها وابهاماتي در اين زمينه وجود دارد.مطالعاتي كه در انگلستان راجع به آينده آموزش عالي صورت گرفت ،بيشتر به مسئله كمبود متخصص ،مخصوصا در قلمرو فناوري اشاره كردند .مديران صنايع و مسئولان منابع انساني به طور مستمر بيان مي كنند كه در جهت موفقت در محيط كار ،افراد در آينده بايد دامنه اي از ويژگيهاي شخصي وعقلانيرا در خود توسعه دهند كه در گذشته در برنامه هاي تحصيلي ودرسي موسسات آموزش عالي گنجانده نشده است.از نظر كارفرمايان ، دانش آموختگان علاوه بر مهارتهاي فني ،بايد ويژگيهاي تعاملي مشتركي ، از جمله مهارتهاي ارتباطي ،كارگروهي ومهارتهاي شخصي را نيز دارا باشند .اين مهارتها براي برقراري ارتباط رسمي وغير رسمي يا دامنه وسيعي از افراد در داخل وخارج وسازمان ،مرتبط شدن واحساس راحتي با افراد در همه سطوح سازمان وعوامل برون سازماني اثر گذار ،ايجاد وحفظ روابط همگام با تغيير شرايط ،كار اثربخش در گروهها و انطباق مجدد از موقعيتي به موقعيت ديگر ودر شرايط دائما متغير كار ،ضروري اند .ويژگيهاي شخصي ،نگرشها و تواناييهايي هستند كه تمايل وتوانايي عقلي وعلمي را براي ياد گيري وتداوم آن ،توانايي جستجوي امور و پديده ها ،تمايل به خطر پذيري ونشان دادن آمادگي ،انعطاف پذيري وسازگاري براي پاسخ گويي ،توانايي درك امور وپيشبرد وتغيير مهارتهاي فردي ورواني نظير خود انگيزشي ،اتكا به نفس وخود راهبري را نشان مي دهند .اين مهارتها وويژگيهاي عقلاني وشخصي ،از نظر انطباق با فرهنگ كار ،انجام وظيفه توسعه ايده ها ، آمادگي ومسئوليت پذيري وكمك به سازمانها در برخورد با تغييرات براي دانش آموختگان دانشگاهي از اهميت بالايي برخوردار هستند و به همين خاطر آنها را مهارتهاي اساسي يا كليدي مي نامند . در واقع مهارتها يا شايستگيهاي كليدي ،دانش ، بينش ،نگرشها ومهارتهايي هستند كه سبب تحرك وپويايي افراد در روابط اجتماعي با سايرين ، انتقال موفقيت آميزاز شغلي به شغل ديگر ،حضور موثر در در فعاليت هاي گروهي ،ودر نوآوري ونوانديشي آنان در حل مسائل مربوط مي شود .ابعاد عمده اين شايستگيها را مي توان در شش بعد مختلف ، اما مرتبط تعيين وتحليل كرد.
(ادامه دارد .. .)
جمعه 8 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفرينش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 212]