واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: آناماریا ماتوته، بانوی داستاننویس اسپانیا
Lecturas
Por Ana María Matute
http://www.seemorgh.com/desktopmodules/icontent2/files/31354.jpg
هر چند خودش اعتقاد دارد که ادبیات، زنانه و مردانه ندارد، ولی باز هم معتقد است که زنان هر چند سهم زیادی در ادبیات جهان دارند، اما چنان که...
ساز ناکوک جهان
آناماریا ماتوته، بانوی داستان نویسی و ادبیات اسپانیا، دیر زمانی است که مرزهای شهرت را در جهان در نوردیده است.
او در خانواده ای مرفه از اعیان اسپانیا به دنیا آمد؛ بارسلون ۱۹۲۶. ده ساله بود که اسپانیا دچار تلاطم سیاسی شد و جنگ داخلی در آن کشور آغاز شد.
جنگی که نامهای فراوانی را در ذهن تاریخ جهان چنان حک کرد که با هیچ مته و مغاری ممکن نبود. یکی ازآن نامها فدریکو گارسیالورکا بود. در صف آرایی نیروهای درگیر، پدر آنا در صف طرفداران جمهوری قرار گرفت و علیه نیروهای فاشیست ژنرال فرانکو جنگید. در این هنگامه وحشت به تعبیر نرودا، آناماریا که مادرش را از دست داده بود، همراه برادران و خواهرانش تحت حمایت خانواده مادرش در املاک پدر زندگی میکرد. پدری که درگیر مبارزه بود و چند سال فرصت دیدار با خانواده را نداشت.
دوران زندگی پر فراز و نشیب آناماریا و مشاهداتش از اوضاع بغرنج زمانه، او را سرسخت و در عین حال پخته بار آورد. فجایعی که در دوران جنگ داخلی بر آدمهای اطراف ماتوته رفت، بر روح لطیف و ذهن جوان او چنان تاثیری گذاشت که در همه آثارش ردی از آن فجایع است.
داستان نویس و داستانسرای ادبیات کودک و نوجوان، در شانزده سالگی نخستین اثرش را نوشت و دربیست و دو سالگی نخستین رمان خود را با نام هابیل به چاپ رساند که بلافاصله مورد توجه محافل ادبی قرار گرفت.
ماتوته، وسواس غریبی داشت و هر اثری را که مینوشت بلافاصله به چاپ نمیسپرد. شاید اولین داستان بلند او «تماشاخانه کوچک من» باشد که سالهای سال منتشر نکرد، اما به محض انتشار، جایزه معتبر پلانتا را از آن خود کرد. «سربازان شبانه میگریند»، جایزه فاستنرات را از آکادمی زبان اسپانیایی نصیب او کرد و «تنها یک پای برهنه - مجموعه داستان برای نوجوانان» جایزه ملی کتاب کودک و نوجوان را برایش به ارمغان آورد. آناماریا ماتوته نخستین زنی است که به عضویت آکادمیزبان اسپانیا درآمد.
ماتوته را در ایران با ترجمه محمد قاضی شناخته ایم که بسیاری از نویسندگان درجه اول جهان را به ما فارسی زبانها شناسانده است و قلم شیوای او در مطابقت زبان و ادبیات اسپانیایی با زبان فارسی کلکی شیرین بوده است!
اهمیت کارقاضی آنجایی رخ مینماید که بدانیم اواین شاهکار را از زبان واسط دیگری به فارسی برگردانده است. کتاب «پولینا، چشم و چراغ کوهپایه» کتابی است که نام ماتوته و محمد قاضی را بر جلد خود دارد و از سال ۱۳۵۳ تا به حال قریب به بیست بار تجدید چاپ شده است.
شاید روح کلام آناماریا ماتوته را در عشق ورزیدن به جهان خلاصه کرد. چه خود اعتقاد داشت که نفرت را برنمیتابد. بسیار خجول است و به قول خودش، قلم جای زبان او را گرفته و در بسیاری از موارد، مانع از کارکرد واقعی آن میشود. ماتوته، دون کیخوته (دون کیشوت) را شاهکار بی بدیل ادبیات جهان میداند و اعتقاد دارد سروانتس با انتشار این رمان، خدمت بزرگی به زبان اسپانیایی، به طور اخص و به ادبیات جهان به طور اعم کرده است.
ادبیات آمریکای لاتین، رئالیسم جادویی و عنصر خیال سه مؤلفه ای هستند که از نظر بانوی ادبیات اسپانیا وامدار دون کیخوته و سروانتس هستند.
اما او ادبیات امریکای لاتین را به عنوان یک سرفصل کلی برای همه آن چه در آمریکای مرکزی و امریکای جنوبی و مکزیک میگذرد، نمیپسندد. او اعتقاد دارد وجه غالب و فصل مشترک ادبیات آن کشورها، زبان اسپانیایی است، به استثنای برزیل که آن هم با توجه به قرابت زبان پرتغالی با زبان کاتالانی و اسپانیایی رایج درشبه جزیره ایبری، دوراز ذهن نمینماید.
به نظر ماتوته ادبیات آرژانتین با ادبیات مکزیک و شیلی تفاوت دارد. «ماریو بارگاس یوسا» با «گابریل گارسیا مارکز» یکی نیست. شکوه و جلال آثار «خوان رولفو» را با «خولیو کورتاسار» یکی نمیبیند.
ماتوته، جهان را به گونه ای دیگر میبیند و اعتقاد دارد که جهان اندیشه امروز نمیتواند فارغ از گذشته باشد، نویسنده اگر بخواهد امروز را به بشر بشناساند، طبعا باید شناختی از گذشته داشته باشد. او میگوید: بشر امروز باید یادش باشد که آسایش امروز او، شاید نیم قرن است که حاصل شده و در خوش بینانهترین حالت یک قرن.
در سال ۱۹۲۶ که من به دنیا آمدم و ده سال بعد از آن که جنگ داخلی اسپانیا آغاز شد و حتی تا چند سال بعد از آن، فجایعی به دست بشر به بشریت رفت که تاریخ بدتر از آن را به یاد ندارد.
علم و پیشرفت فنی به وسیله کشتار بدل شد و عشق از جهان رخت بربست. سیاست مایه فریب و زمینه ساز قدرت است و رنگ و لعاب و تفسیرهای زیبایی که بر اندیشههای ویران گر و خردکننده خرد و عزت آدمی مینویسد، دل هر ناظر بیطرفی را به درد میآورد، در سال ۱۹۹۶ آخرین رمان خود را با نام «گودو، شاه فراموش شده» منتشر کرد. رمانی که چندین سال وقت صرف آن کرده بود و وسواسی غریب مانع از انتشارش میشد. این رمان ماجرای به قدرت رسیدن سلسله اولار است که در ۸۶۵ صفحه و به سبک فانتزی نگاشته شده.
او به دشواری آنچه میخواهد بگوید، آگاه است. از این رو نه ادعای تشریح نوشتههایش را دارد و نه بر آنها تاکید میورزد.
ماموریت نویسنده و شاعر را برانگیختن میداند و به معنی واقعی کلمه: «جان بخشیدن و زنده کردن». اما اعتقاد دارد آنچه در نظر دانته، روشنایی است در نزد استفن مالارمه شاعر بزرگ و سمبولیت فرانسه ظلمت میباشد. آنچه برای ادبیات، مایه فروماندن است، بیتفاوتی است یا شاید بهتر بگوییم بیاعتنایی.
این جمله به یک معنی، حرفی است که برتولت برشت میگوید: «آیا هر حقیقتی، ارزش بیان دارد؟ این که بگویم این صندلی است و به شرح صندلی در زیر نور آفتاب یا مهتاب یا کناره پنجره بپردازیم، چه قدر ارزش گفتن دارد. پس لفاظیهای بی مقدار در ادبیات، گاه آن قدر مضحک میشود که ارزش واگویی هم ندارد.»
تخیل نویسنده زمانی ارزش مییابد که سفری شاعرانه را آغاز کند و اشیا را دگرگون سازد و روابط آنها را به نابترین شکل کشف کند و آنجایی که باید به استعاره پناه ببرد، شگرد نویسنده در تخیل اوست. تخیل نویسنده برجی است که نویسنده برای خود میسازد و از فراز آن، فرمان میراند. حال هر چه فرمانهایش رساتر باشد، مخاطبان بیشتری خواهد یافت.
تخیل ابزار آفرینش هنری است، برای همین است که میبینیم تخیل انسان، غولهایی میآفریند که به واقع وجود ندارد. شهرهای طلسم شده ای که هر کدام بر دروازهشان خورد و خوراک و پنیر گذاشته اند تا دیو و جن و پری آنها را بخورند و به محصول اهالی شهر و ده کاری نداشته باشند.
«آناماریا ماتوته» با این توشه و اندیشه غنی و اطلاعات کافی از تاریخ و فولکلور و ادبیات کهن اروپای قرون وسطی، قلم در دست میگیرد و پا پیش میگذارد تا رمانی نفسگیر بنویسد که در جای جای آن ردپای زنی را بیابیم. هر چند خودش اعتقاد دارد که ادبیات، زنانه و مردانه ندارد، ولی باز هم معتقد است که زنان هر چند سهم زیادی در ادبیات جهان دارند، اما چنان که شایسته حضورشان باشد، از ایشان تقدیر به عمل نمیآید.
او ادبیاتی را که در خدمت مردم نباشد، به رسمیت نمیشناسد. سفارشی نمینویسد و حاضر نیست برای فروش کارهایش از شیوههای مرسوم تبلیغی بهره ببرد. دنیای کودکان را دنیایی بیپیرایه میداند. هر چند دوران کودکی خودش، دورانی آمیخته با فقر نبوده، اما روایت او از فقر و از دهشتهای زندگی، چنان است که گویی آن همه بی عدالتی را لمس کرده است.
بسیاری از آثار آناماریا ماتوته، هر چند به ظاهر برای کودکان است و عنصر تخیل در آنها نمایی کودکانه دارد، اما به واقع برای بزرگسالان نوشته شده و تقابل نیروهای خیر وشر در جامعه به بهترین شکل در آثار آناماریا ماتوته آمده است.
....
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 178]