واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: حافظ و اشارات قرآني
* به يقين هركس ايمان به خداوند و حكمت وبخشايش او داشته باشد با كسب آرامش رواني و آسايش دوران زندگي به صدر مصطبه خواهد نشست
دكتر علي پريور
كتاب حافظ را ورق ميزدم، به اين غزل برخوردم كه ميگويد:
ستارهاي بدرخشيد و ماه مجلس شد
دل رميده ما را انيس و مونس شد
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
ديدم منظور حافظ شيراز از سرودن دو بيت، درست مفهوم اين آيه از قرآن است كه ميفرمايد: (جمعه / آيه 2)
يعني: خداوند كسي است كه در بين امت فرستادهاي از خود آنها برانگيخت تا آثار خداوندي را به آنان بنماياند و آنان را از پليديها برهاند و علم و حكمت بدانان بياموزد، در حالي كه پيش از آن در گمراهي آشكاري بودند.
پيغمبر اسلام، درست مثل همان ستارهاي كه حافظ شيراز در غزل خود نام برده است در دنياي تاريك آن روز درخشيد و ماه مجلس شد و به نورافشاني پرداخت. بخصوص كه در بيت دوم همان غزل، حافظ بهطور وضوح يادآور شده است كه نگار من كه نه به مكتب رفت و نه خط نوشت، با دانش خدادادي و حكمت فائقه مسأله آموز مدرسان عالم گشت. چنانچه هنوز هم دانشمندان حقيقي از گفتار او كسب فيض و بدان افتخار ميكنند. و اين بيت درست تفسير اين آيه شريفه است كه ميفرمايد:
(عنكبوت / 48)
يعني: تو قبل از اين كه مبعوث شوي، خواندن نميدانستي و قادر نبودي با دست خود چيزي بنويسي؛ بنابراين آنها كه شك ميكنند، حقيقت را انكار ميكنند.
آري، پيغمبر اسلام در روزگاري تاريك و آلوده به جهل مطلق، چون نوري در آسمان دنيا درخشيد و به قول جناب لسانالغيب، دنيا را روشن ساخت؛ به قسمي كه درشرح احوال انوشيروان عادل آمده است كه در روزگار سلطنت خود روزي بوذرجمهر حكيم را كه سحرگاهان به ديدارش آمده بود، مضطرب يافت و علت پرسيد. بوذرجمهر اظهار داشت: خواب ديدم نوري از صحراي عربستان طلوع كرد و عالم را روشن ساخت، مگر كشور ايران را كه در تاريكي محض فرو رفته بود. تا به ياد ايوان و بارگاه شاهنشاهي افتادم ديدم ايوان عمارت ترك برداشته. پس سراسيمه از خواب برخواستم و اينك صبح زود به ديدار آمدهام تا در شرح ماجرا تأمل كنم. بعدها طبق گواهي تاريخ روشن شد كه همان شب حضرت ختمي مرتبت پا به عرصه وجود گذاشته و زندگي آغاز كرده بود. رسول اكرم فرمود:
قولوا لاالهالاالله تفلحوا
و پس از آن فرمود:
(آلعمران / آيه 13)
يعني: بگو اي اهل كتاب، بياييد از كلمهاي كه ميان ما و شما يكسان است پيروي كنيم يعني جز خدا را نپرستيم و كسي را با او شريك قرار ندهيم و برخي از ما بعضي ديگر را به جاي خدا به اربابي و ربوبيت نگيريم. پس اگر روي گردانيدند بگو گواه باشيد كه ما تسليم فرمان خداونديم.
امروز كه دنيا به كشفيات شگرفي نايل آمده و راه مسافرت فضا را در پيش گرفته، آيا توانسته است براي حفظ آرامش رواني و آسايش دوران زندگي راهي روشنتر و فلسفهاي والاتر از خداشناسي و خداپرستي پيدا كند؟
از عقايد، رفتار و كردار افراد عامي كه در تمام نقاط دنيا در يك سطح هستندو به زنجير خرافات و جهل دست و پايشان بسته است صرفنظركنيم، آيا بزرگان و دانشمندان، فيلسوفان و محققان عالم هر يك از طرق مختلف به وجود باري تعالي پي نبرده و او را مسبب الاسباب و تسكين بخش همه آلام نشاختهاند؟ موريس مترلينگ فيلسوف بلژيكي كه با مطالعات خود، دنياي مورچگان و موريانهها را روشن ساخته و صدها جلد كتاب تحقيقي درباره مطالب زندگي و فلسفه و حكمت و طبيعيات نوشته است، به طور وضوح اظهار داشته كه من در مقابل عظمت كبريايي سرتعظيم فرود ميآورم و بسيار شادم كه هرچه سعي ميكنم خود را با شناسايي او اقناع كنم، او را بزرگتر و والاتر از آن ميبينم و عقيده دارم كه اگر خدايي هم در عالم نباشد، ما بايد خدايي آن چنان پرقدرت براي خودبينديشيم و او را بپرستيم كه به هنگام بدبختي و ناتواني در پناه او قرار گيريم و از او طلب گشايش و آرامش كنيم. و اين مطلب همان مضموني است كه قرآن ميفرمايد: (صف / آيههاي 10 و 11)
يعني:اي اشخاصي كه ايمان آوردهايد، آيا ميل داريد شما را به تجارتي آشنا سازم كه از عذاب دردناك نجات يابيد. ايمان به خدا و رسول او آورديد و در راه خداوند با مال و جان خود جهاد كنيد. اين مطلب به نفع شماست اگر دانا باشيد و حافظ شيراز نيز در اين باره چنين سروده است:
به صدر مصطبهام مينشاند اكنون دوست
گداي شهر نگه كن كه مير مجلس شد
آري به يقين هركس ايمان به خداوند و حكمت وبخشايش او داشته باشد با كسب آرامش رواني و آسايش دوران زندگي به صدر مصطبه خواهد نشست و لااقل دوران كوتاه عمررا با آسايش و آرامش به سر خواهد برد. چنانچه اولياء و انبياء و بزرگان حقيقي دين چنين بوده و هستند همانطور كه حافظ شيراز فرموده:
طرب سراي محبت كنون شود معمور
كه طاق ابروي يار منش مهندس شد
يعني: آنانكه خداي حقيقي را ميپرستند و فرمايش رسول اكرم را به كار ميبندند، خانه محبت را در دل خود گسترده و معمور ساختهاند و چه روزگاري خوشتر از اين كه آدمي با قلبي شاد وپرمحبت دنياي تاريك را بنگرد و بدان وسيله آرامش رواني و آسايش جسمي خود را حفظ كند. روي اين اصل بايد گفت آن كس كه نماز را با قرائت تمام ميخواند و روزهها را كامل ميگيرد و ساير واجبات و مستحبات دين را به خوبي انجام ميدهد ولي قلبش فاقد مهر و محبت انساني است و فيالمثل اهل و عيال خود را خوب اداره نميكند و همه روزه صد منت بر آنان ميگذارد و يا افراد بشر را به نظر تحقير مينگرد هنوز مسلمان حقيقي نيست. چه، در حقيقت آن كس كه قلبش مملو از عشق و محبت خداوند است جايي براي ابراز كينه و بغض نخواهد داشت و به قول سعدي عليهالرحمه هميشه زبان حالش اين است كه ميگويد:
جز الف قامتش در دل درويش نيست
خانه تنگي است دل جاي يكي بيش نيست
آري، عاشقان ديدار خداوند چنان به تفكر در صنع او مشغولند كه هميشه مست باده الست هستند و همراه حافظ شيراز ميگويند :
كرشمه تو شرابي به عاشقان پيمود
كه علم بيخبر افتاد و عقل بيحس شد
آنانكه در مطالعه فلسفههاي مختلف تبحر دارند و با نظر صائب و بدون حب و بغض مايلند در اين دنياي تاريك با داشتن كليه ممكنات زندگاني لااقل ملجاء و پناهي داشته باشند، به خوبي دريافتهاند كه آيات قرآن چون شرابي سكرآور است و مطالعه و تعمق در آن، چنان آدمي را مست و واله ميسازد كه خود و غمهايش را فراموش مي كند و به آرامش واقعي ميرساند. منتهي هركس به قدر فهمش دريافت ميدارد و آنانكه به كنه حقيقت مطلب خداشناسي واقعي واقف ميشوند، نه ميتوانند و نه امكان دارد كه همه كس را در آن حريم وارد سازند چه خداي هركس به اندازه فهم و دانش خود اوست و آن كس كه با داشتن استعداد و فهم خدادادي و مطالعات خصوصي پروردگار عالم را چنين و چنان شناخته و ميپرستد و با مشاهده صنع او هميشه در حال مستي و بيخبري است نميتواند آنچه خود ميداند و ميانديشد در مغز كليه افراد عالم حك كند و آنها را به همان راه والا كشاند چه قبل از هر چيز آمادگي و استعداد آموزش آن دانش لازم است كه در هر فرد موجود نيست. روي همين اصل است كه خواجه شيراز نيز فرموده:
لب از ترشح مي پاك كن براي خدا
كه خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
آري، افرادي كه با مشاهده صنع خداوندي هميشه مست عشق و واله ديدار او هستند، بايد لبشان از ترشح شراب زميني و هستي مجازي پاك باشد و گفتار خود را طبق فهم افراد عادي ابراز دارند. چه در غير اين صورت خاطر عوام و مرام عادي به هزاران گنه آلوده خواهد شد و اين برخلاف عقل سليم بلكه زيانآور است و سبب ميشود روزگار عوام با احساس حقارت از ناداني خويش تاريكتر گردد و زندگي برايشان ناگوارتر. در حالي كه خداوند طبق فرمايش قرآن مجيد براي افراد بشر راحتي و آسايش خواسته است.
(بقره / آيه 187)
يعني: خداوند عالم براي افراد بشر طالب راحتي و آسايش است، نه رنج و زحمت.
آري، اگر كه رنج ميكشيم يا به علت كسر دانش واقعي و فلسفه حقيقي زندگي و يا به علت ادعاي غرورآميز در شناسايي ذات حضرت حق و عدم توانايي بدين شناسايي است.
پنجشنبه 7 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 470]