واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: در اين كتاب به بررسى زندگانى يكى ديگر از ائمه هدى و خاندان نبوّت مى پردازيم ، شخصيت دهمين امام شيعه حضرت على هادى - كه كمتر بدان پرداخته شده است - موضوع اصلى بحث ماست و پيش از ورود به مطلب به خانواده آن حضرت اشاره اى مى كنيم :
پدر
پدر امام هادى امام محمّد جواد فرزند على بن موسى الرضا فرزند و وارث امامت موسى بن جعفر بن محمّد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب ، اصيل ترين و ريشه دارترين خاندان عرب در اسلام مى باشد و بشريت هرگز خاندانى بدين عظمت و بزرگوارى را جز همين خاندان به خود نديده است . اين خاندان معلم انسانيت در پيمودن مسير كمال بوده اند و خداوند به وسيله آنان و با خون شهيدانشان شجره طيّبه توحيد را آبيارى نموده است .
پدر امام هادى ، حضرت جواد از نوابغ و اعجوبه هاى روزگار بود و پس از وفات پدر (حضرت رضا) در سن هشت سالگى (حدود هفت سال و چند ماه ) رياست عامه مسلمين و مرجعيّت دينى را به عهده گرفت . حكومت بنى عباس كه فرصت را براى امتحان حضرت و در نتيجه درهم پيچيدن طومار امامت كه از عناصر اساسى تفكر شيعى بشمار مى رفت مناسب ديده بود، يحيى بن اكثم را كه از علماى عصر بود فرا خواند تا امام را در معرض امتحان درآورد. يحيى نيز در برابر جمع كثيرى از وزرا، علما، و ديگر وابستگان حكومت بنى عباس از امام جواد سؤ الى فقهى كرد امام در پاسخ ، آنچنان فروع و شقوق مساءله را يكايك بيان كرد كه يحيى سرگشته شد و به سرمايه كم خود و توانايى علمى امام اعتراف كرد. اين قدرت علمى بى نظير امام به اضافه ديگر موارد به سرعت در ميان مردم منتشر گشت و نقل مجالس و محافل شد و از شهرى به شهرى ، دهان به دهان انتقال يافت ، ما (( بحمداللّه )) توفيق آن را يافتيم كه در كتاب ديگرمان از زندگى اين امام عظيم - عليه السلام - بحث كنيم لذا در اينجا به طرح مجدد آن مسائل را نداريم .
مادر
همانطور كه بارها گفته ايم اسلام تمام تلاش خود را بر وحدت جامعه و اتفاق كلمه گذاشت و صداى : (( يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى ... )) [sup](1)[/sup] در داد و با دستورات خود ريشه تفرقه و تفاخر نژادى را خشكاند. امامان ما در تك تك حركات و سكنات خود بيانگر نظر قرآن و اسلام درباره وحدت نژادى و تساوى مردم بودند و عملا در اين راه گام بر مى داشتند و فرقى ميان سفيد و سياه (جز به تقوا) نمى گذاشتند و براى از بين بردن اختلافات ويرانگر، پيش قدم شده با كنيزان ازدواج مى كردند، امام سجاد با كنيزى ازدواج كرد و زيد بن على - شهيد هميشه جاويد - از اين پيوند مبارك به دنيا آمد.
امام جواد نيز با كنيزى كه به وسيله محمّد بن الفرج براى آن حضرت به هفتاد دينار خريده شده [sup](2)[/sup] بود ازدواج نمود و امام على هادى ثمره اين ازدواج بود. امام جواد براى تربيت و تهذيب همسر خود كه با مفاهيم اسلامى آشنا نبود وى را در كنار دختران پيامبر (( - صلى اللّه عليه و آله - اين اسوه هاى عفت و طهارت قرار داد و خود عهده دار تعليم وى گشت . سلوك روحى و جاذبه امام و زنان حرم آنچنان نيرومند بود كه بتدريج از اين كنيز، پارسايى شب زنده دار و صالحه اى قارى قرآن و تالى آيات الهى به وجود آورد كه اين مطلب به وسيله راويان آثار نقل شده است . [sup](3)[/sup] اين زن شايسته ، نتيجه تهجد و تلاوت شبانه خود را ديد و به بالاترين مرتبه افتخار دست يافت و رشك برين گشت زيرا افتخار مادرى امامى از امامان شيعه و سرورى از سروران مسلمين را كسب كرده بود. او عضوى از خاندانى گشته بود كه خداوند آنان را پناهگاه بندگان و كشتى نجات قرار داده بود. امام مورخين در نامه مادر حضرت اختلاف كرده اند و ما برخى از اين اقوال را ذكر مى كنيم :
1 - سمانه مغربيه [sup](4)[/sup] معروف به بانو ((امّ الفضل )). [sup](5)[/sup]
2 - ماريه قبطيه . [sup](6)[/sup]
3 - يديش . [sup](7)[/sup]
4 - حويت . [sup](8)[/sup]
البته اقوال ديگرى هم نقل شده است كه ما به دليل بى فايده بودن نتيجه آنها را ترك مى كنيم و چون دانستن نام ايشان كمترين سودى ندارد لذا از اين مطلب مى گذريم .
نوزاد بزرگوار
بالاخره چشم مادر گيتى به جمال اين مولود عظيم روشن شد و با تولد امام هادى - عليه السلام - خون تازه اى در رگ هاى اسلام به حركت درآمد. در آن زمان هيچ مادرى فرزندى با چنين علم ، تقوا و تقيّد به دين نزاده بود. حضرت در ((بصريا)) [sup](9)[/sup] از توابع مدينه [sup](10)[/sup] به دنيا آمد و مكارم اخلاق ، شرافت و نجابت را چون ديگر ارزش ها از خاندان نبوت در خود جمع داشت .
مراسم تولد
ائمه - عليهم السلام - هنگام تولد نوزادى در خاندان خود، سنّت شرعى مشخص و معيّنى داشتند و درباره نوزاد، مراسم خاصى را اجرا مى كردند نخست در گوش راست نوزاد ((اذان )) مى گفتند و سپس در گوش چپ او ((اقامه )) و روز هفتم ، نوزاد را ختنه مى كردند و سر او را تراشيده همسنگ آن نقره به مساكين صدقه مى دادند و در آخر، گوسفندى را براى نورسيده عقيقه مى نمودند.
تمام اين مراسم بطور دقيق و كامل به وسيله امام جواد براى فرزند بجا آورده شد و سنّت ائمه همچنان محفوظ ماند.
سال تولد امام (ع )
اكثر مورخان اتفاق نظر دارند كه حضرت در سال 212 ه - [sup](11)[/sup] به دنيا آمد هر چند قول ضعيفى ولادت حضرت را در سال 214 ه - [sup](12)[/sup] مى داند، امّا درباره ماه و روز ولادت با هم اختلاف دارند كه ما به پاره اى از آنها اشاره مى كنيم :
1 - حضرت در روز 27 ذى الحجّه به دنيا آمد.[sup](13)[/sup]
2 - تولد حضرت در روز سيزدهم رجب بود.[sup](14)[/sup]
3 - امام در روز دوشنبه سوّم رجب ديده به جهان گشود.
4 - برخى منابع ، تصريح مى كنند كه تولد امام در ماه رجب بوده است ليكن روز تولد را معين نكرده اند از جمله در بعضى از دعاها به اين مطلب تصريح شده است مثلا در دعايى چنين آمده است :
((بارالها! از تو مى خواهم (درخواست دارم ) به حق دو مولود در ماه رجب : محمّد بن على ثانى و على بن محمّد منتجب (امام هادى ))).
البته بعضى از منابع تاريخى هم از ذكر روز و ماه تولد حضرت خوددارى كرده و تنها به ذكر محل تولد ايشان يعنى ((مدينه )) اكتفا كرده اند.[sup](15)[/sup]
نامگذارى
از باب تيمّن و تبرّك ، امام جواد نام اجداد بزرگوارش را بر فرزند نهاد ((على )) نام اميرالمؤ منين و زين العابدين و سيد الساجدين على بن الحسين . اين نامگذارى بسيار بجا بود و امام دهم به حكم وراثت ، خصوصيات اجداد را در خود داشت . او بلاغت و سخنورى را از اميرالمؤ منين به ارث برده بود و تقوا و عبادت وى همانند سيد الساجدين بود.
كنيه امام (ع )
از جمله رسم هاى عرب كنيه گذارى بر افراد بوده است و اين نوعى احترام بشمار مى رفته است تا جايى كه عرب در اين مورد به تفاخر مى پرداختند و شاعرى در اين باب مى گويد:
(( اكنيه حين اناديه لا كرمه
و لا القبه و السواءة اللقبا ))
((هنگامى كه او را مى خوانم با كنيه او را صدا مى زنم و به او لقب نمى دهم زيرا لقب دادن سبك شمردن است )).
ائمه - عليهم السلام - اين نكته را به خوبى مى دانستند و حتّى به اطفال خود كنيه داده و آنان را با كنيه صدا مى زدند زيرا نوعى احترام بود و در رشد روانى و بلوغ اجتماعى فرزند اثرى ژرف داشت . حتّى در اين زمينه شعرى از امام اميرالمؤ منين به اين مضمون روايت شده است :
(( نحن الكرام و طفلتا المهد يكنى
انا اذاقعد اللئام على بساط العزّقمنا ))
((ما بزرگمنش هستيم و به فرزندانمان از همان هنگام كه در گهواره هستند كنيه مى دهيم )).
((راه ما از راه لئيم و بى ريشه جداست و اگر آنان از راهى بروند ما از آن ، رو بر مى گردانيم و بر يك سفره نمى نشينيم )).
امام جواد نيز به تاءسّى از پدران گرامى خود فرزند را ((ابوالحسن )) خواند و در اين كنيه او را با دو تن از اجدادش همانند ساخت : امام موسى بن جعفر و امام رضا. محدثين و روات براى تميز و تفكيك ميان اين سه بزرگوار صفتى به ابوالحسن افزوده ، امام موسى بن جعفر را (( ابوالحسن الا ول ، )) امام رضا را (( ابوالحسن الثانى )) و امام هادى را (( ابوالحسن الثالث )) مى خوانند.
القاب حضرت
القاب شايسته امام گوشه هايى از صفات و گرايش هاى والاى ايشان را به خوبى تصوير مى كنند و ما برخى را نقل مى كنيم :
1 - (( الناصح : )) اين لقب از آن رو به ايشان داده شد كه بيش از همه مردم ، امت جدش را راهنمايى مى كرد و مصالح آنان را گوشزد مى كرد.
2 - (( المتوكل : )) حضرت از اين لقب نفرت داشت و به ياران خود فرموده بود وى را بدين لقب نخوانند.
به نظر ما امام از آن رو اين لقب را ناخوش داشت كه لقب جعفر متوكل ، خليفه عباسى نيز بود كه از سرسخت ترين دشمنان اهل بيت - عليهم السلام - بشمار مى رفت .
3 - (( التقى : )) زيرا حضرت تقواى الهى را پيشه ساخته و خدا را هميشه مركز توجه خود قرار داده بود. طاغوت زمان ؛ متوكل عباسى تمام تلاش جهنمى خود را به كار گرفته بود تا امام را به محافل لهو و لعب ، و فسق و فجور بكشاند، ليكن در كار خود سخت شكست خورد و اطرافيان خود را از اين مطلب با خبر ساخت و از ناتوانى خود پرده برداشت .
4 - (( المرتضى : )) كه مشهورترين لقب ايشان است .
5 - (( الفقيه : )) ايشان فقيه ترين فرد عصر و زمان خويش بودند و عالى ترين مرجع علما و فقها بشمار مى رفتند.
6 - (( العالم : )) حضرت ، داناترين شخص زمان خود نه تنها در مسائل و امور دينى ، بلكه در تمام معارف و علوم بشرى بودند.
7 - (( الامين : )) ايشان در تمام امور دينى و دنيوى بودند.
8 - (( الطيب : )) هيچ كس در زمان حضرت از ايشان پاكيزه تر و آراسته تر نبود.
9 - (( العسكرى : )) محل اقامت ايشان در سامرّا ((عسكر)) نام داشت لذا به ايشان لقب عسكرى داده شد.[sup](16)[/sup]
10 - (( الموضح : )) روشن كننده احكام كتاب و سنت .
11 - (( الرشيد: )) حضرت از همه بهتر راه رشد و هدايت را يافته و بر صراط مستقيم بودند.
12 - (( الشهيد: )) زيرا ايشان توفيق شهادت را يافتند و به دست دشمنان خدا شهيد گشتند.
13 - (( الوفى : )) ايشان با وفاترين مردم بودند و وفا از ويژگى هاى ايشان بشمار مى رفت .
14 - (( الخالص : )) زيرا ايشان از هر عيب و زشتى پاك و منزّه بودند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 239]