محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829219804
سيماى پيامبر (صلى الله عليه وآله) در قرآن
واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: 1- جمال محمد (ص) در نگاه قرآن
قرآن تجلى خداوند است با تمام اسماء و صفات (1) و در عظمت و والائى رسول خدا (ص) همان بس كه قلب قدسى شان چنين كتابى را در خود نشانده است . قلبى به عظمت هستى و در اوج طهارت و قداست كه توانسته است اين كتاب را مساس كند ، چون خود قرآن فرمود :
جز پاكان آن را نمى يابند « انه لقرآن كريم فى كتاب مكنون لا يمسه الا المطهرون » (2)
ترجمه : « اين قرآنى است كه گرامى و ارجمند ، در كتابى پوشيده و نگاه داشته ، كه جز پاك شدگان و پاكيزگان به آن دست نمى رسانند »
و تنها قلب ملكوتى اوست كه آن را تلقى كرده است .
« نزل به الروح الامين على قلبك لتكون من المنذرين » (3)
ترجمه : « قرآن را جبرئيل بر قلب تو فرود آورد ، فرستاديم تا ( براى جهانيان ) هشدار دهنده باشى »
قلبى كه ميهماندار فرشتگان گرديده و با مقام عصمت و نورانيتش ، سنخيت يافته اند .
ترسيم قرآن از جمال حضرت (ص) از يك سو زيبا و دلرباست و از سوى ديگر در اوج عظمت و شكوه به گونه اى كه انسان را خيره كرده و سپس او را به خضوع فرا مى خواند .
ترسيمى حكيمانه و از سر صدق نه بى مبنا و گزاف گونه « چون قرآن كتابى است حكيم و استوار » « يس و القرآن الحكيم »
ترسيمى جاودانه و مصون از هر نوع تحريف و تغيير « چون خود قرآن جاودانه و مصون است » ترسيمى از آينة جمال پروردگار كه چنين گوهر تابناكى را آفريد و بدون واسطه او را پروراند .
و ترسيمى از ...
نگاه به جمال قدسى حضرت محمد (ص) از اين آينه بالاتر از آن است كه در تصويرگريهاى خام نگارنده بنشيند .
افزون بر آن حجم نوشتار و كمى وقت هم اجازه نمى دهد تا دست كم از تراوشات انديشه هاى فرزانگان و نكته پردازيهاى حكيمان و مفسران قرآن در اين زمينه بهره جوئيم ، بدينسان ناچاريم به برخى از آيات « در حد فهرست كوتاه » بسنده كنيم ، اميد است اين عذر تقصيرى باشد به پيشگاه ملكوتى رحمه للعالمين « و ما أرسلناك إلا رحمه للعالمين » (4)
1– اشاره است به كلام اميرالمؤمنين در نهج البلاغه خطبه 147 « فتجلى سبحانه فى كتاب »
2– سوره الواقعه آيه 77
3– شعراء آيه 194
4– انبياء آيه 107
2- بشارت و مژده
طبق نظر قرآن كريم ، پيغمبران گذشته و كتابهاى پيشين به رسالت حضرت ختمى مرتبت (ص) مژده داده اند :
« الذين يتبعون الرسول النبى الامى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التوريه و الانجيل يأمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر و يحل لهم الطيبات و يحرم عليهم الخبائث و يضع عنهم اصرهم و الاغلال ... » (1)
ترجمه : « آنانكه پيروى كنند آن فرستاده پيامبر امى را كه در « نام و نشانه هاى » او را در تورات و انجيل نوشته مى يابند آنان را به نيكى فرمان دهد و از بدى باز مى دارد و چيزهاى پاكيزه را برايشان حلال و پليديها را حرام مى كند و بار گرانشان و بند و زنجيرهايشان را از آنان فرو مى نهد »
و در سوره « الصف » نيز مى فرمايد :
« و اذ قال عيسى ابن مريم يبنى اسرائيل انى رسول الله اليكم مصدقا لما بين يدى من التوريه و مبشرا برسول ياتى من بعدى اسمه احمد » (2)
ترجمه: « آنگاه كه عيسى فرزند مريم گفت اى بنى اسرائيل من فرستاده خدا به سوى شمايم و مژده دهنده ام به پيامبرى كه پس از من مى آيد و نامش احمد است » بنا به اين آيات « و آيات ديگر » مژده به رسالت رسول خدا (ص) در عهدين « تورات و انجيل » بصورت مكتوب موجود بوده است . آنهم با نشانه هاى كامل تا هيچ شك و شبهه اى باقى نماند گزارشى از اين نشانه را در آيه اول ملاحظه مى فرمائيد :
« انسانى كه به معروفها امر و از زشتيها جلوگيرى مى نمايد ، طيبات را حلال و خبائث را ممنوع مى كند و ... »
اين بشارت به صورت شفاهى از عيسى بن مريم (ع) هم به همه بنى اسرائيل بطور عام و هم به حواريون « ياران خاص حضرت عيسى » بطور خاص و مكرر ابلاغ شده است آن هم با ويژگيهايى همچون ، رسالت ، تصديق كننده تورات و .. و نه تنها با اين اوصاف بلكه با نام مشخص « احمد (ص) » آن بزرگوار را معرفى كرده است تا آنجا كه با وقوع بعثت ، حضرت را همچون فرزندانشان ، به طور روشن شناختند كه او همان رسول موعود است ولى از سر عناد ، كفر ورزيدند .
در بين اين اوصاف « امى » بودن حضرت محمد (ص) جلب توجه مى كند ، قرآن در چندين آيه به اين ويژگى اشاره كرده و آنرا عنوانى بر آن حضرت مى شناسد .
« فامنوا بالله و رسوله النبى الامى الذى يؤمن بالله و كلماته و اتبعوه لعلكم تهتدون » (3)
امي؛ به كسى گويند كه خواندن و نوشتن نمى داند و اگر حضرتش چنين نبودند ، باطل گرايان در نبوت شان به شك و ترديد مى افتادند .
« و ما كنت تتلوا من قبله من كتاب و لاتخطه بيمينك اذا لارتاب المبطلون » (4)
ترجمه : و تو « اى پيامبر » پيش از اين نمى توانستى بخوانى و نه خطى بنويسى تا مبادا در نبوت تو شك كنند .
از اينرو هر چند عده اى نبوت حضرت را انكار مى كردند اما هرگز امى بودنشان را منكر نبودند آرى قلب قدسى همين نگار به مكتب نرفته مهبط وحى و گنجينه علوم الهى و معارف ربانى شد و چشمه هاى جوشان حكمت و دانش سيل گون از اطراف آن جوشيد و مدرس هزاران هزار ، فرزانه و عالم ، تا ابد گرديد .
1– اعراف آيه 157
2– صف آيه 6
3– اعراف آيه 158
4– عنكبوت آيه 48
3- الطاف بيكران و عنايات ويژه پروردگار بر حضرت
الف– سلاله پاك و نظارت مستقيم
و توكل على العزيز الرحيم الذى يريك حين تقوم و تقلبك فى الساجدين.
ترجمه : و (1) توكل بر آن خداى مقتدر و مهربان كن آن خدائى كه از شوقش به نماز برخيزى تو را مى نگرد .
از اين آيه چنين استنباط مى شود كه پروردگار عزيز و رحيم ، حضرت محمد (ص) را تحت نظر ويژه خود داشته است و اين نظارت در انتقال حضرت از اصلاب به ارحام ، همچنان پا بر جا بوده تا آن كه وجود پاك و طاهرش قدم در اين عرصه خاكى نهاد ؛ بنابراين حضرت نه قبل از ولادت سجده كرد و نه بعد از آن و هر چند قومشان بت پرست بودند اما ايشان هرگز بتى را پرستش ننمودند در اين زمينه نيز سخن خود حضرت چنين است :
« من از اصلاب پاك به رحمهاى پاك منتقل مى شدم تا آنكه به اين جهان پاى گذاشتم بدون آنكه نجاست جاهليت مرا آلوده كرده باشد »
قرآن تداوم نظارت ويژه پروردگار نسبت به حضرت را در تمام زواياى زندگى و فراز و نشيب هاى رسالت و تبليغ ، گزارش داده است .
به طور نمونه اين آيه شريفه « و اصبرلحكم ربك فانك باعيننا ... » (2)
ترجمه : بر حكم خدا صبر كن كه تو منظور نظر مائى
1– شعراء آيه 217
2– طور آيه 48
ب – پروراندن بدون واسطه
«الم يجدك يتيما فاوى و وجدك ضالا فهداى و وجدك عائلا فاغنى ...»(1)
ترجمه : آيا خدا تو را يتيمى نيافت كه در پناه خود جاى داد و از شر دشمنانت نگهدارى كرد و تو را در بيابان مكه ره گم كرده و حيران يافت پس راهنمائى كرد و باز ترا فقير « الى الله » يافت « به دولت نبوت » توانگر كرد .
حضرت يتيم متولد شدند و ديرى نپاييد كه از مهر مادر نيز محروم گرديدند ، هر چند جد بزرگوار و عموى عزيزشان ايشان را به بهترين وجه اداره كردند و بر خود و فرزندانشان مقدم مى داشتند ، اما برتر از اينها عنايت ويژه مستقيم پروردگار بود كه حضرت را در پناه خود گرفت « ... فاوى » و ايشان را به قدرت و حكمت خويش به عاليترين شكل ممكن پروراند هدايت خاص نصيبشان كرد ، محروميتهايشان را زدود و بى نيازشان كرد ، و اين الطاف همچنان ادامه يافت ، « سينه اى فراخ »،« برداشتن بار كمرشكن »،« بلند آوازگى نام » به ايشان ارزانى شد كه در سوره انشراح به آن اشاره شده است :
« الم نشرح لك صدرك و وضعنا عنك وزرك الذى انقض ظهرك و رفعنا لك ذكرك » (2)
اگر موسى (ع) از خدا شرح صدر مى طلبد (3) ، اما خدا به پيامبر عزيزش محمد (ص) بدون درخواست ارزانى مى كند تا در برابر آزار و اذيت هاى بى حد و حصر ، پايدار و شكيبا باشند ، شرح صدرى كه از بيكرانگى روح ايشان خبر مى دهد ، سنگينى هاى كمرشكن را كه گوئى همان ، گمراهى مردم ، اصرارشان بر كفر ، عنادشان با حق و ... « در برابر فراخوانى به توحيد و ترك عبادت بتها است ، از دوش ايشان برمى دارد و بالاخره ياد و نام عزيزش را فرازمند و بلند آوازه مى كند ، و از همين روست كه قبل از رسالت ، به صدق ، امانت ، كرامت عزت و ... زبان زد مى شوند و بعد از رسالت هم در كنار شهادت به يگانگى خدا « در اذان و تشهد » قرار مى گيرند اين در عالم ملك ، اما در عالم ملكوت ، فرشتگان و قدسيان در نام مبارك او تبرك مى جويند .
آنچه به اين جامعة نو بنياد ، روح و وحدت ونشاط داده بود دو چيز بود :
قرآن كريم كه همواره تلاوت مى شد و الهام مى بخشيد و ديگر شخصيت عظيم و نافذ رسول اكرم كه خاطرها را به خود مشغول و شيفته نگه ميداشت .
1– ضحى آيه 4
2– انشراح آيه 4–1
3– طه آيه 25
پ– تعليمى ربوبى و فضلى عظيم
قرآن مى فرمايد :
« و انزل الله عليك الكتب و الحكمه و علمك مالم تكن تعلم و كان فضل الله عليك عظيما » (1)
ترجمه :« ... و خدا كتاب و حكمت بر تو فرستاد و آنچه را نمى دانستى به تو آموخت كه خدا را با تو لطف و عنايت بى اندازه است .
خداوند بر حضرت كتاب و حكمت فرو فرستاد و مقام معلمى را هم به ايشان سپرد (2) و آنچه كه به آن بزرگوار بدون واسطه آموخت ، علمى است كه از عهده بشر عادى با فراهم آوردن همه امكانات و شرايط بيرون است . « و علمك مالم تكن تعلم ... » چون فرمود به تو آموختيم ، آنچه را كه توان آن نداشتى كه بتوانى « با راهنماى طبيعى » به آن دست يابى و در ادامه آيه از فضل و لطف خود بر ايشان چنين گزارش داد :
« و كان فضل الله عليك عظيما »
و چون در عطا و فضل پروردگار منع و بخلى نيست.
« و ما كان عطاء ربك محظورا » (3)
در عطاى پروردگار تو منعى نيست . از اين سمت هر چه شايستگى بيشتر و ظرفيت وجودى فراختر باشد ، زمينه جذب فضل الهى فراهم تر خواهد بود و چه كسى شايستگى اش برتر و ظرف روحش عظيم تر از خاتم الانبياء (ص) است ؟
آرى فضل الهى برايشان بزرگ و مناسب با روح سترگ و ملكوتى اوست و نزول قرآن بر قلب ايشان خود بهترين گواه بر اين عظمت و شايستگى است .
1– نساء آيه 113
2– نحل آيه 44 « ... ليبين الناس ما نزل اليهم »
3– اسراء آيه 20
ت – درودهاى خاص و بيكران
قرآن مى فرمايد :
« ان الله و ملائكته يصلوت على النبى يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما » (1)
ترجمه : « هر آينه خداوند و فرشتگانش بر پيامبر (ص) درود مى فرستند اى مومنان شما هم بر او صلوات و سلام فرستيد . »
الطاف خاص پروردگار بر بنده محبوب خود محمد (ص) در اشكال گوناگون متجلى است . جلوه اى از اين عنايت و لطف ، صلوات خداوند و فرشتگان بر وجود اقدس اوست كه نه تنها در زمان حيات حضرت بوده بلكه تا قيامت پيوسته و متصل ادامه خواهد داشت تا دما دم درجه اى بر درجات قرب ايشان افزوده شود .
خداوند مومنان را هم بر چنين صلوات و سلامى فرا خواند تا آنان نيز مجراى چنين لطفى شوند ،پس در واقع همه پاكان « خداوند ، فرشتگان ، مومنان » در اين امر همساز و همراهند .
خداوند خود پذيراى درود بر بنده برگزيده اش است و نام محبوبش « محمد (ص) » را گرامى مى دارد ، از اينرو به ما سفارش شده در موقع دعا خواسته هايمان را با صلوات بر پيامبر خدا (ص) و « آل طاهر او » قرين نمائيم تا همراه با صلوات كه قطعاً درگاه خدا پذيرفته مى شود ، دعاهاى ما هم به اجابت رسد .
« چون خداوند بسى بزرگوارتر از آن است كه يك خواسته صلوات بر حضرت را بپذيرد و ديگرى را فرو نهد » (2)
1– احزاب – آيه 56
2– بر گرفته از فرمايش اميرمؤمنان على (ع) در نهج البلاغه
ث– اهداى كوثر و اتمام نعمت
كوثر يعنى وجود اقدس صديقه كبرى فاطمه زهرا – سلام الله عليها – هديه اى بسيار گرانبها و نعمتى عظيم و بى حد ، همان كه خداوند در ميان تمام انبياء و اولياء تنها و تنها آن را مخصوص ختمى مرتبت (ص) گردانيده چون هيچ پيامبرى به اين شرف نائل نشد كه دخترش سرور زنان جهانيان باشد .
« فاطمه سيده نساء العالمين » فرزندى كه دختر رسالت ، همسر ولايت و مادر امامت بود .
« انا اعطيناك الكوثر فصل لربك و انحر ان شانئك هو الابتر » (1)
ترجمه : « ما به تو كوثر بخشيديم پس تو « به شكرانه اين هديه » براى پروردگارت به نماز و قربانى بپرداز ، هر آينه دشمن بدگوى تو مقطوع النسل است »
اين بخششها و انعامها همچنان ادامه مى يابد ، خداوند كه نعمتها را براى همه بندگانش قرار داد (2) و افزون بر آن نعمتهايى را خاص امتها گردانيد (3) و انسانهاى شايسته خود را از نعمتهاى ديگرى نيز برخ (4) وردار كرد تا مى رسد بر پيامبرانش و بويژه خاتم الانبياء صلوات الله عليه و على اله الطيبين الطاهرين كه همه نعمتها را يكجا و باز با نوعى از نعمتهاى ويژه مخصوص گردانيد ، (5) تا آنكه درباره حبيب خود محمد (ص) سخن از اتمام نعمت به ميان آورد هم براى شخص ايشان كه چنين فرمود :
« ... و يتم نعمته عليك و يهديك صراطاً مستقيما » (6)
ترجمه : ... تا نعمتش را بر تو تمام كند و ترا به راه راست هدايت نمايد »
و هم براى امتشان « به بركت وجود حضرت » كه در سوره بقره آنرا وعده داد :
« فلا تخشوهم و اخشونى و لاتم نعمتى عليكم و لعلكم تهتدون » (7)
ترجمه : « پس از آنان نترسيد و از « نافرمانى » من بترسيد تا نعمت خود را براى شما به حد كمال برسانم باشد كه هدايت شويد »
و سپس در سوره مائده ، اتمام آنرا « با ولايت » چنين اعلام كرد :
« اليوم اكملت دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا » (8)
ترجمه : « امروز دين شما را كامل كردم و بر شما نعمتم را تمام نمودم و اسلام را براى شما به عنوان آئين برگزيدم »
1– كوثر
2- فاطر آيه 3 ، ابراهيم آيه 34
3– بقره آيه 231 – ابراهيم – 6
4– نساء آيه 69 ، مريم آيه 58
5– طور آيه 29
6– فتح آيه 2
7– بقره آيه 150
8– مائده آيه 3
4- شايستگى هاى فرازمند
محمد مصطفى (ص) در چه مقام و منزلتى است كه خداوند به جان او سوگند خورده است ؟
« لعمرك انهم لفى سكرتهم يعمهون » (1)
ترجمه : « به جان تو قسم ، آنان در مستى خود حيران و سرگردانند »
او در چه بلندائى است كه حرمت مكه به وجود مقدس اوست .
« لا اقسم بهذا البلد و انت حل بهذا البلد » (2)
ترجمه : « من به اين شهر سوگند نمى خورم و حال آنكه تو در اين شهر سكونت دارى » او چه عزيزى است نزد پروردگار خود كه افزون بر آن رحمت عامه جهان شمولى و جاودانه اش ، تا در قيد حيات بودند خداوند به بركت وجودشان امت را از عذاب ايمنى بخشيد .
« و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم و ... » (3)
ترجمه : « خداوند آنان را تا مادامى كه در بين آنها هستى عذاب نمى كند و ... »
او چه آبرومندى است كه خداوند به بركت دعاهاى او از لغزشهاى امت در مى گذرد « ... و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوك فاستغفروا الله و استغفرلهم الرسول لوجدوالله توابا رحيما » (4)
ترجمه : « اگر آنان كه بر خود ستم روا داشتند ، نزد تو آيند و از خدا طلب
بخشش كنند و پيامبر اكرم (ص) هم براى آنان درخواست بخشش نمايد ، خداوند را توبه پذير و مهربان مى يابند »
ايشان را چه نفسى ملكوتى است صلواتشان براى مومنان ، مايه تسكين دل خواهد بود .
« ... وصل عليهم ان صلواتك سكن لهم » (5)
ترجمه:« بر ايشان صلوات فرست كه به درود تو مايه تسكين آنان است »
ايشان چه مقام و شخصيتى دارند كه حفظ حرمتشان نشانه ايمان دل و بى احترامى به ايشان « حتى » در صدا زدن و سخن بلند كردن در محضرشان موجب حبط و نابودى اعمال نيك است .
« يا ايها الذين امنوا لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النبى و لا تجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض ان تحبط اعمالكم و انتم لاتشعرون ، ان الذين يغضون اصواتهم عند رسول الله اولئك الذين امتحن الله قلوبهم للتقوى لهم مغفره و اجر عظيم. » (6)
ترجمه:« اى اهل ايمان صدايتان را بالاتر از صداى پيغمبر بلند نكنيد كه اعمال نيكتان محو و باطل شود و شما فهم نكنيد آنان كه نزد رسول خدا به صداى آرام و آهسته سخن بگويند آنان را در حقيقت خدا دلهايشان را براى مقام رفيع تقوى آزموده و آمرزش و اجر عظيم نصيب فرموده است .
اگر خداوند « يكى از » علل غائى آفرينش را آزمون بندگانش قرار داد تا مشخص شود كدام يك نيكوترين عمل را نمايش مى گذارند .
«الذى خلق الموت و الحيوه ليبلوكم ايكم احسن عملا و هو العزيز الغفور »
ترجمه : « (7) خدايى كه مرگ و زندگى آفريد تا شما بندگان را بيازمايد كه كدام يك عملش نيكوتر است و او خدائى مقتدر و آمرزنده است »
و از سوى ديگر مصداق اتم « احسن عمل » در آيه شريفه نيز همان كسى است كه خود قرآن او را معرفى كرده يعنى همان شخصيت عظيمى كه بر بلنداى « خلق عظيم » ايستاده است پس هستى به خاطر وجود او آفريده شده و او هم كسى جز حضرت ختمى مرتبت (ص) بنده شايسته و رسول جهانى او نيست ، آرى اگر نبود آفرينش نمى بود « لولاك ما خلقت الافلاك »
1– حجر آيه 72
2– بلد آيه 1 – 2
3– انفال آيه 33
4– نساء آيه 64
5– توبه آيه 64
6– حجرات آيه 2
7– ملك آيه 2
5- مقامات پيامبر (ص)
الف – مقام صالحان
قل ان ولى الله الذى نزل الكتاب و هو يتولى الصالحين » (1)
ظاهر آيه آنست كه پيامبر خدا (ص به مقام رفيع « صالحان » بازيافته اند .
مقامى بس ارجمند و والا به گونه اى كه ابراهيم خليل (ع ) با آنكه نبى ، رسول ، خليل و امام بوده اند با وجود اين درخواست ايشان براى ملحق شدن به صالحان است و خداوند به ابراهيم وعده چنين الحاقى را در قيامت داده است يعنى پيوستن به محمد (ص) و « آل اطهر او » آن هم در قيامت نه در دنيا .
« و اتيناه فى الدنيا حسنه و انه فى الاخره لمن الصالحين » (2)
ترجمه : « در دنيا به ابراهيم حسنه داديم و او در آخرت از صالحين خواهد بود »
1 – اعراف – آيه 196
2 – نحل – آيه 122
ب – مقام ولايت
ولايتى كه اولياء خدا دارند و در راس همه آنان رسول اكرم (ص) از آن برخوردارند ولايتى است كه آن را مظهر ولايت خداوندى خوانند يعنى ولايت تشريعى و يا تكوينى هر ولى اى در حقيقت مظهر ولايت حق است
دسته اى از آيات از ولايت تشريعى رسول خدا (ص) خبر مى دهد ولايت در تبيين معارف (1) ، ولايت در تبليغ و دعوت به دين (2) ، تربيت امت انجام حكومت (3) ، اجراى داورى و قضاوت را از شئون و مناصب رسالت ايشان مى شناسد مانند آيه كريمه :
« النبى اولى بالمومنين من انفسهم ... » (4)
ترجمه : « پيامبر اولى تر به مؤمنان است از خود آنها »
اين الويت كه به طور مطلق ذكر شده تدبير همه امور مومنان را شامل مى شود .
1– نمل آيه 44
2– مائده آيه 67
3– مائده آيه 55
4– احزاب آيه 6 ترجمه الهى قمشه اى
پ– مقام اصطفاء « گزينش از ميان بندگان »
«اصطفاء» به معناى بر گرفتن ناب هر چيز جدا كردن آن از غيرش مى باشد و اين معنا به حسب مقامات كمال ، بر مقامى اطلاق مى شود كه عبد در بندگى و سر سپردگى ناب و خالص شود يعنى بنده در اين مقام خود را براى خدا ناب و خالص كرده و خداوند هم او را براى خود ، گزينش كرده است . قرآن مى فرمايد :
« قل الحمدالله و سلام على عباده الذين اصطفى الله خير اما يشركون » (1)
ترجمه: « بگو ستايش مخصوص خداست و سلام خاص بر بندگان برگزيده او باد ، آيا خداوند را پرستشى سزاوارتر است يا شريكانى كه براى او گرفته ايد »
سلامى كه خدا بر بندگان برگزيده اش مى فرستد از زبان پاك رسول خدا (ص) ابلاغ مى شود كه در واقع سلامى است بر خود و بر همه آنان و درسى به مؤمنان كه چنين مى گويند :
سلام بر بندگان برگزيده خدا بويژه محمد (ص) حبيب و بنده او
1 - نمل آيه 59
ت – مقام رسالت :
« محمد رسول الله و الذين آمنوا معه اشداء على الكفار رحماء بينهم ... » (1)
ترجمه : « محمد فرستاده خداست و مومنان با او بر كافران سخت دل ، و بر يكديگر مشفق و مهربانند »
آيات متعددى در قرآن از رسالت ختمى مرتبت گزارش داده رسالتى جهانى و مدام تا قيامت و هيچ پيامبرى رسالتش چنين گسترده و ابدى نبوده است .
1– فتح آيه 29
ث - مقام شهادت
« فكيف إذا جئنا من كل امه بشهيد و جئنا بك على هؤلاء شهيدا » (1)
ترجمه : « چگونه است آنگاه كه از هر طايفه اى گواهى آورديم و ترا بر اين امت گواه خواهيم »
هر امتى را در قيامت شهيدى است كه گواه آنان خواهد بود و رسول مكرم اسلام (ص) شهيدى بر اين امت ، ولى برخى از مفسران از اين آيه چنين استنباط كرده اند كه مقام شهادت حضرت بسى والاست به گونه اى كه ايشان :
« شهيد شهدا است يعنى شهادت همه انبياء به گواهى اوست
« و جئنا بك على هولاء شهيدا »
و در سوره « البروج » به شاهد و مشهود سوگند ياد كرد « و شاهد و مشهود » (2) تا عظمت و اهميت والاى آنرا بيان فرمايد .
مقامات ديگرى نيز براى حضرت در قرآن مطرح است كه به دليل اختصار از آنها صرفنظر مى شود مانند :
مقام بندگى حضرت « آن هم با لطافتهايى كه قرآن در ترسيم آنها دارد ، مثلاً عبد را به ضمير اضافه كرده است و فرموده « عبدنا » بندة ما (3) تا درجه اكمل و اتم بندگى حضرت را نشان دهد . »
1 – نساء آيه 41
2 – بروج آيه 3
3 – بقره آيه 22
6- محمد (ص) – وساطت فيض
پيامبر خدا (ص) در قوس صعود واسطه فيض اند و هم در قوس نزول از « فيض وحى » ، « فيض هدايت » گرفته تا « وساطت ملك و ملكوت » ، « محب و محبوب » « شفاعت » قلب نورانى ايشان وحى را تلقى مى كند آن هم از منبع آن قلبى كه مى تواند با آن ارتباط برقرار كند .
« و انك لتلقى القرآن من لدن حكيم عليم » (1) و سپس هدايت نفوس را به عهده مى گيرد و تا به سر منزل مقصود بار يابند و اين هدايت نه تنها ارائه طريق است كه از شئون رسالت مى باشد .
« انك لتهدى الى صراط مستقيم » (2)
ترجمه : « همانا تو خلق را هدايت خواهى كرد براه راست بلكه ايصال الى المطلوب نيز مى باشد كه با تصرف تكوينى در دلهاى آماده بوقوع مى پيوندد « هدايت بامر » و اين تنها از ولى خدا ساخته است :
« و جعلنا منهم أئمه يهدون بامرنا لما صبروا و كانوا باياتنا يوقنون » (3)
ترجمه:« و برخى از آنان را امام و پيشوايانى كه خلق را به امر ما هدايت كنند قرار دادم براى آنكه در راه حق صبرى كردند و در آيات ما به مقام يقين رسيدند . »
و حضرت رسول اكرم (ص) در مقام امامت و ولايت از چنين قوه ربانى و تصرفى ملكوتى برخوردارند و از همين روى ايشان واسطه بين ملك و ملكوت اند و اين وساطت به لحاظه قصور در ناحيه فياض مطلق نيست بلكه بلحاظ بعد و قصور در جانب ممكنات مى باشد .
هر بنده اى كه به مقام « محب » راه يافت و خدا به دوستى گرفت براى ارتقاى مقام تا بدانجا كه « محبوب » خدا شود « ملاحظه كنيد بنده به جائى مى رسد كه محبوب خالقش مى گردد » تنها يك راه دارد و آن پيروى از رسول خدا (ص) و ورود به آستان اوست كه در عمل شخص تبلور مى كند و غفران الهى را هم بدنبال خود مى آورد ، قرآن مى فرمايد :
« قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونى يحببكم الله و يغفر لكم ذنوبكم و الله غفور رحيم » (4)
ترجمه : « بگو اگر خدا را دوست داريد پيرو من باشيد تا خدا شما را دوست بدارد « محبوب خدا شويد » و گناهانتان را بيامرزد كه خدا آمرزنده مهربان است. »
مقام معظم رهبرى دام ظله :
اگر دولتها و ملتهاى مسلمان به قرآن تمسك كنند قدرتهاى استكبارى نمى توانند بر آنها مسلط شوند .
« شفاعت » حضرت باز فيض ديگرى است از وجود پر بركت و ملكوتى ايشان .
هر چند در عرف متدينين شفاعت بمعناى واسطه گرى براى نجات گناهكاران در قيامت است .
اما نه اختصاص به عاصيان دارد و نه منحصر در قيامت است چرا كه گسترة شفاعتگرى در همه مراتب كمال بروز دارد لكن باندازه نورانيت و طهارت قدسى شفيع و زمينه مساعد براى جذب از جانب مشفوع له « كسى كه براى او شفاعت مى شود » ، اما ما در اين جا به شفاعت حضرت در روز جزا اشاره خواهيم كرد ، شفاعتى مأذون و پذيرفته شده از جانب رب العالمين .
قرآن مى فرمايد :
كسانى مالك « مقام » شفاعتند كه « شهيد » باشند « شهيد در اينجا ، شهادت اعمال است نه مقتول در معركه جنگ »
« و لا يملك الذين يدعون من دونه الشفاعه الا من شهيد بالحق » (5)
و شهيد و شاهد بر اعمال مقربان خواهند بود .
« و ما ادريك ما عليون كتاب مرقوم يهشده المقربون » (6)
ترجمه : « و تو چگونه بر حقيقت عليين آگاه توانى شد . كتابيست نوشته شده و مقربان درگاه حق به مشاهده آن مقام نائل شوند . »
اين كريمه از شهادت مقربان بر علييون كه امر مكتوب و محتومى است خبر مى دهد چه كسى مقرب تر از رسول اكرم (ص) پس او شهيد است ، « كه قبلاً هم درباره مقام شهادت ايشان بحث شد » و در عاليترين مرتبه شهيدان ، پس مالك شفاعتند آن هم در پهنه اى بسيار وسيع ، در خور مقام قدسى و نورانيت و طهارت ايشان و هيچكس در مرتبه ايشان نخواهد بود .
« خداوندا قبول فرما و شفاعت حضرت را نصيبمان بفرما » آمين رب العالمين .
[B]1– نمل آيه 6
2– شوري آيه 52
3– سجده 24
4– آل عمران 31
5– زخرف آيه 86
6– مطففين آيه 19 الى 21
[/B]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]
-
گوناگون
پربازدیدترینها