واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: نگاهي به نمايش فصل خون ، نوشته و كارايوب آقاخاني هذيان خون بر تن نيزار
جام جم آنلاين: اشاره: ايوب آقاخاني كه سال گذشته نگارش «آسمان و زمين» و «رودكي، شاعر واژگان سبز» و بازي در «مرغابي وحشي» را پشت سر گذاشته، اين روزها نمايشنامه «فصل خون» را كه با تاكيد خودش در ژانر جنگ قرار دارد، در تالاپر قشقايي روي صحنه برده است.
رويدادگاه اثر يكي از شهرهاي مرزي جنوب كشور است؛ اما افراد غير از يك تن هيچكدام جنوبي نيستند و از گوشه و كنار كشور دور هم گرد آمدهاند. آقاخاني به گفته خودش ترجيح ميدهد همواره با تكيه بر برخي استنادات درباره مردم ايران و در جغرافياي كشور بنويسد، نه اين كه از طريق حذف اسم شخصيتها و ذكر نكردن نام مكانها در توهم جهانشمولنويسي فرو رود.
همچنين او تاكيد ميكند كه نمايش فصل خون را بايد اثري دانست كه بستر جنگ ايران و عراق سببساز آن است و اثرات يك تحول فوقالعاده بر زندگي مردم بررسي ميكند. اين نمايش كه در آن محمدصادق ملكي، فهيمه امنزاده، فرزين محدث، علي ميلاني و ناهيد مسلمي بازي ميكنند، هر روز ساعت 15/20 در تالار قشقايي روي صحنه ميرود.
فصل خون هفتمين تجربه حرفهاي كارگرداني ايوب آقاخاني است و ششمين نمايشنامهاي است كه خود او آن را روي صحنه برده است. ايوب آقاخاني در اين نمايش نيز مثل بيشتر آثارش داستان و ساختار داستاني را در اولويت نخست پرداخت نمايشنامه قرار داده است، اما با يك تفاوت عمده؛ مضون اصلي و بستر داستان فصل خون تاثيرات جنگ بر انسانهاست.
داستان در دوران دفاع مقدس و در منطقهاي از جنوب كشور اتفاق ميافتد و همه شخصيتهاي آن بدون پرداخت حضورشان در واقعه جاري متاثر وقايع جنگ هستند. نبات دختر آذربايجاني كه سالها پيش پدر و مادرش را در تظاهرات و درگيريهاي انقلاب از دست داده، آسيه كه همچون مادري، پرستاري آلام جنگ بر سرزمينش را به عهده دارد، علاءالدين كه غيرمستقيم متاثر از خشونتي مشابه است و سيروان كه نوجوان 13 ساله تنهايي است و ....
تاثيرات بيروني و دروني
بنابراين جنگ و تبعات آن به واسطه تاثيرات بيروني و دروني كه بر زندگي و روان شخصيتها دارند، مهمترين محملهاي موضوعي نمايشاند. پس ميتوان اتفاقات مربوط به آنها را در وجه بيروني و ساختار داستان قرار داد و نتايج و برآيند تاثيرات آن را بر روان و روح اشخاص نيز به عنوان تاثيري دروني بر رفتارهاي پيچيده آدمهاي داستان نيز در حوزهاي ديگر به تحليل گذاشت.
از اين منظر، فصل خون علاوه بر پرداخت ساختاري بايد به لحاظ تاثيرگذاري حسي (اتمسفر) نيز قدرت تحريك هيجان و احساس مخاطبش را داشته باشد. اين بخش از پردازش متن و نمايش در كار آقاخاني كاملا برگرفته از ايده اوليه آن است؛ ايدهاي كه ظاهرا به شكلگيري و گسترش داستان منجر شده است.
نمايش آقاخاني هر جا كه ساختار داستان و پردازش داستاني آن را در كنار اتمسفر و فضاي حسي كار قرار داده، بخوبي تاثيرگذار بوده و توانسته توجه و احساس تماشاگرش را به تسخير خود درآورد؛ اما بعكس آنجا كه مشغول پردازش و مقدمهچيني براي گسترش صرف داستان شده، اندكي با مخاطب فاصله گرفته است.
فصل خون شروع خوبي دارد. گفتگوي دو نفره علاءالدين و نبات از سويي با در ميان گذاشتن برخي موضوعات در غياب سيروان، شناختي كامل نسبت به شخصيتهاي نمايش ايجاد ميكند و از سوي ديگر مقدمهاي ميشود بر معرفي عشق افسانهاي علاء و بهانهاي براي طرح شاكله داستان و همچنين بستري مناسب براي وارد كردن مخاطب به جريان وقايع و ماجراهاي نمايش!
تقابل و جدال گفتاري
آقاخاني در فصل آغازين نمايشاش ضمن قرار دادن رگههاي تلطيف شدهاي از طنز يا طنازي كلام در فضاي شعري و عاشقانه، به طور نامحسوس رابطه ميان 2 شخصيت و درگيري ميان شخصيتها را هم مورد توجه قرار داده است. حملههاي كلامي همراه با علاقه و ميل تلطيف شده علاء به نبات و عقبنشينيهاي دختر با معذرتخواهيهاي مكرر و دوباره شروع مبارزه و مواجهه غيرمحسوس او با پيرمرد، در مرحله اول، ميل به كشف اين تقابل گفتاري را در مخاطب ايجاد ميكند.
در مرحله بعد، علاقه مخاطب را به كشف چرايي علاقه پيرمرد به دخترك تحريك ميكند در سومين مرحله، ذهن او را به فهم روابط خارج از محيط اتفاق (رفتن سيروان به نيزار در ميان باران و رعد و برق، سفر آسيه و از همه مهمتر نقش صادق در داستان) كنجكاو ميكند بنابراين ايوب آقاخاني به لحاظ اصول پرداخت ساختار متن در ابتداي نمايشنامهاش مسير موفقي را طي كرده و با قرار دادن گفتارهاي كوتاه و كليدي، ضمن شناساندن شخصيتها و تاكيد بر اهميت حضور آنها، مقدمات شروع داستان، آشنايي مخاطب با فضاي داستاني و نشانهگذاري براي نقاط برجسته و همچنين زمينهسازي براي تعليق و رئوس درگيري را مشخص كرده است.
ريتم كند اجرا
اما در كنار اين پرداخت دراماتيك متن بهتر بود اجرا نيز ويژگيها و عناصر مناسبتري را براي نمايش رويداد بر صحنه انتخاب ميكرد. گفتگوي حساب شده و خوشپرداخت نبات و استاد علاءالدين با اينكه ويژگيهاي يك مكالمه خوب را در خود دارند و كوتاه بودن آنها ريتم كند بيانشان را جبران ميكند؛ اما به واسطه تحرك نداشتن و ثابت بودن جايگاه بازيگران، بخشي از تاثيرات و كاركردهايشان را از دست ميدهند.
مدت زمان طولانياي كه 2 شخصيت نمايش در مقابل هم نشستهاند و با هم گفتگو ميكنند، ريتمي كند دارد و ممكن است تماشاگر را در همان آغاز نمايش تا اندازهاي خسته كند. هر چند آقاخاني با پرداخت داستاني «فصل خون»اين ريتم را تا اندازهاي جبران ميكند و اگر چه ريتم كند ابتدايي به عنوان مقدمهاي براي دستيابي به ضرباهنگ نمايش در فصول بعدي است؛ اما به نظر ميرسد بهتر بود كارگردان به حركت و ميزانسن در آغاز كار اهميت بيشتري ميداد.
همانطور كه قبلا ذكر شد، فصل خون بيشتر تاثيرات نمايشي و مضمونياش را مديون ايده و تصوير جذاب تاثير رواني خشونت و خون بر روح و روان آدمي است. ايوب آقاخاني چنين هدفي را در كنار تصويري تقريبا اجتماعي از رويدادهاي مرتبط با خشونت و جنگ و همراه با داستاني عاشقانه و سوءتفاهمي درگيركننده قرار داده و مسيري مشخص را در رسيدن به نتيجه مورد انتظارش طي ميكند.
تصوير پاياني كه حاصل تجربه و تاثير يك واقعه مستند بر روان سيروان است، داستان «فصل خون»را كامل ميكند. سيروان كه شعري از حافظ را از استاد علاءالدين سرمشق ميگرفته در واقع شعر زندگي و عشق از دست رفته استاد علاءالدين حالا با قلمي از نيزار خونين تراشيده شعر ديگري مينويسد:
«من هراسم نيست اگر اين رويا در شهر خواب پريشاني ميگذرد
يا به هذيان تبي يا به چشمي بيدار يا به جاني معصوم»
اين شعر را در ادامه تصويري واقعي كه سيروان از كشته شدن انساني در نيزار ديده است، تصور كنيد و نقل قول سيروان از طرف آسيه.»
آسيه ميگه هر وقت رعد و برق بزنه تو نيزار، نيها پر از لكههاي خون ميشه!
اين گفتار را با خاطره كشته شدن پدر و مادر نبات با گلوله ارتباط دهيد و در كنار ماجراي كشته شدن معشوق علاءالدين بگذاريد.
بنابراين شعري كه مثل يك هذيان تب از درون نوجوان 13 ساله بر قلم (ني پر از لكههاي خون) و كاغذ مشق جاري ميشود، حكايت نيزار از وقايع خشونتبار جنگ بر انسانهاست.
روايت اين مضمون در كنار نواي زيباي لالايي آسيه، اتمسفر تاثيرگذار و مجذوبكنندهاي را در همراهي با مضمون و محتواي اثر ايجاد ميكند كه نقطه قوت فصل خون در پايان آن است.
فصل خون جز مواردي اندك در ابتداي آن كه صرف ارائه اطلاعات و شناساندن شخصيتها و وقايع ميشود در ديگر بخشها و فصول آن داستان و روايتهاي فرعي را بخوبي در خدمت اين اتسمفر قرار داده و مهمتر از همه با يك تصوير و ايده شاعرانه درباره آن بخوبي ميتواند تاثير مطلوب و مورد انتظار را بر مخاطبانش بگذارد.
مهدي نصيري
چهارشنبه 6 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]