تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):تا مى‏توانى بكوش كه صبح و شب در قلبت (حتّى) قصد فريب و نيرنگ كسى نباشد؛ چرا كه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813080592




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خودباوری واقعی و در جستجوی اعتماد به نفس : روانشناسی و مشاوره


واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: اعتماد به نفس
 
در جست و جوی اعتماد به نفس و خود باوری واقعی
اعتماد به نفس واقعی آن است که روی آگاهی ها و توانایی های ما نیز اثر بگذارد. گاهی اوقات فکر می کنیم رسیدن به برخی موفقیت ها در زندگی می بایست احساس اعتماد به نفس زیادی در ما تولید کنند. با تلاش فراوان نیز به آن موفقیت ها دست پیدا می کنیم. اما از اعتماد به نفسی که به خود وعده داده بودیم خبری نیست، پس احساس می کنیم شیادانی بیش نیستیم.
چنان چه موفقیت هایی که در بیرون به آن ها دست می یابید، در درون شما احساس اعتماد به نفس واقعی تولید نکنند، ارزشی نخواهند داشت.
 



ماهیت اصلی اعتماد به نفس واقعی و راستین

اعتماد به نفس واقعی هیچ گونه ارتباطی با آن چه در زندگی بیرونی شما اتفاق می افتد ندارد. اعتماد به نفس واقعی زاییده ی شغل شما نیست. اعتماد به نفس راستین، نتیجه ی باور قلی و درونی شما به توانایی ها و قابلیت هایتان است. این باور که هر کاری را بخواهید، می توانید انجام دهید. اعتماد به نفس واقعی، همواره از درون شما تولید می شود نه از بیرونتان. اعتماد به نفس واقعی، زاییده ی تعهد شما به خودتان است. این تعهد که هر چه لازم باشد انجام خواهید داد تا به خواسته ها و نیازهایتان برسید. این گونه از اعتماد به نفس، در اعتماد شما نسبت به خودتان ریشه دارد و بستگی به نتایجی که ممکن است بگیرید یا نگیرید نیز ندارد.
اعتماد به نفس باور شخصی شماست نسبت به روح خودتان به عنوان یک انسان. این اعتماد که هر اتفاقی در زندگیتان بیفتد و با هر مشکلی رو به رو شوید، آن چه لازم است و می بایست انجام دهید، انجام خواهید داد. مهم نیست که آن کراها را انجام خواهید داد یا نه. موضوع مهم این است که با میل و رغبت کامل آن را انجام می دهید. چنان چه به عنوان یک «فرد» به خودتان اعتماد داشته و خود را باور داشته باشید به رغم آن چه با آن رو به رو می شوید، اقدامات لازم را صورت می دهید و به چیزی که می خواهید می رسید. با این دید، اعتماد به نفس واقعی، اعتماد به یک توانایی و قابلیت شما نظیر وکالت، نوازندگی، فروشندگی یا. . . نیست. بلکه اعتماد به قابلیت و توانایی شما در «عمل کردن» و «اقدام کردن» است.
نکته ی مضحک این است که: «هرگاه پاسخی را که دنیا به اهداف و رویاهای من می دهد؛ ملاک و مبنای اعتماد به نفس خود قرار می دهم باعث می شود تا بیش تر اوقات احساس اعتماد به نفس نداشته باشم!» پر واضح است که هرگز نمی توانستم واکنش جهان و جهانیان را با خواسته ها و آرزوهای خود کنترل کنم. حتی به لحاظ تئوری و منطقی نیز نمی توانستم توقع داشته باشم تا همیشه به هر چیزی که می خواهم؛ برسم. چرا که اصولاً دنیا هیچ وقت این طوری نیست و هرگز نمی توان خیلی روی نتایج حساب کرد. هنگامی که اعتماد به نفس و خود باوری خود را بر اساس آن که و آن چه به راستی هستید و نه بر اساس موفقیت ها و دست یابی ها یا شکست و ناکامی های خود بنا می کنید؛ چیزی را در خود خلق می نمایید که هیچ کس و هیچ چیز یارای گرفتنش را از شما نخواهد داشت. اعتماد به نفس بر خاسته از این حقیقت است که عزم و اراده ی انجام دادن هر آن چه را لازم باشد دارم تا در نهایت به چیزی که می خواهم برسم.

چگونه از تخریب خویشتن دست بشوییم و به رویاهای خود اعتماد کنیم؟

نقطه ای که در آن از تعقیب رویاهایتان چشم پوشی می کنید همان نقطه ای است که اعتماد به نفس شما در آن آسیب دیده و مختل شده است، این نقطه همان نقطه ای است که در آن به خودتان اعتماد کافی ندارید. نداشتن اعتماد به نفس و خود باوری نیز اساساً به این معناست: به خودتان اعتماد داشته باشید که می توانید ترس های خود را کنار بگذارید و تسلیم نشوید.

می بایست بهای موفقیت را بپردازید

اگر شما نمی خواهید شخصی بد و شکست خورده جلوه کنید، باید دوره ی سختی را بگذرانید تا اعتماد به نفس واقعی را در خود ایجاد کنید. زیرا اعتماد به نفس واقعی بر اساس این باور که به یقین موفق خواهید شد بنا نشده است. شخصی که اعتماد به نفس دارد هرگز مطمئن نیست که اشتباه نخواهد کرد. او از این که شکست بخورد و تحقیر شود یا بد جلوه کند ترسی ندارد. او فقط به جلو نظر دارد.
چنان چه می خواهید موفق باشید باید کاری صورت دهید و اشتباه های زیادی مرتکب شوید، هر کس موفق شده و به جایی رسیده که از آن خوشحال است می بایست روزی جایی را که بوده نیز تحمل می کرده!
چنان چه مایل باشید شکست را تحمل کنید بی شک موفق خواهید شد.
چنان چه بخواهید صبر کنید تا اعتماد به نفس کافی برای تعقیب رویاهایتان به دست آورید ممکن است مجبور باشید تا ابد صبر کنید. این طور نیست که یک روز از خواب بیدار شوید و احساس کنید که حال دیگر اعتماد به نفس کافی را در خود احساس می نمایید. واقعیت امر آن است که در اکثر مواقع نقطه ی مقابل آن چه انتظارش را می کشید به وقوع خواهد پیوست. هر چه بیش تر منتظر تعقیب رویاهایتان بمانید اعتماد به نفس خود را بیش تر از دست خواهید داد و در عوض بر ترس ها و نگرانی های شما افزوده خواهد شد. این ترس که شاید هرگز به خواسته ها و آرزوهایتان نرسید.
اشکالی ندارد به دنبال چیزهایی باشیم که احساس خوبی به ما می دهند. خود باوری یکی از عوارض جانبی موفقیت و دست یابی است ولی چنان چه احساس خوب داشتن را مدام به زمانی موکول کنید که به هدف های مشخص، خاص و از قبیل تعیین شده ای رسیده باشید، کم لطفی بزرگی در حق خودتان کرده اید. این همان عشق شرطی و مشروط به خویشتن است. بدین معنی که: چنان چه به اهداف مشخص و خاصی برسم، احساس خوبی خواهم داشت، اما تا آن موقع دوست دارم خودم را آزار دهم و به خودم « کم لطفی » کنم.

چگونه اعتماد به نفس و خود باوری را از همین الآن در خود تقویت کنیم؟

اولین قدم در راه تقویت اعتماد به نفس و خود باوری آن است که وانمود نکنیم اعتماد به نفسمان از آن چه به راستی حقیقت دارد بیش تر است. بدین معنی که در مورد ناامنی ها و بی اعتمادی هایمان با خودمان صادق باشیم. باید بدانید چندان سخت نیست که خودمان را گول بزنیم و تظاهر کنیم اعتماد به نفس خوبی داریم. فراموش نکنید اعتماد به نفس، یک احساس درونی است نه یک « ادعا » یا « لاف ».

اما به چه روش هایی خودمان را گول می زنیم؟

بزرگی رویاهایمان را محدود می کنیم تا احتمال نرسیدن به آن ها را پایین آورده و بدین وسیله احساس ناتوانی و شعف نکنیم.
در مورد نیازهای واقعی مان با خودمان صادق نیستیم تا چنان چه در برآورده ساختن آن ها ناتوان ماندیم، حالمان بد نشود.
فقط به کارهایی دست می زنیم که مستلزم رویارویی با سختی های زیادی نباشند. رو به رو شدن از رویارویی با موقعیت ها و یا افرادی که ما را به مبارزه دعوت می کنند سرباز می زنیم.
به خودمان می گوییم، اهمیتی ندارد، برای من یکی اصلاً هم مهم نیست. تصور کنید رویاهای زیادی در ذهن شما جمع شده اند که هنوز به آن ها جامه ی عمل نپوشانیده اید. تحقق برخی از این رویاها فقط خواهان سطح اعتماد به نفس متوسطی می باشند. برخی دیگر، رویاهای بزرگی هستند که به مراتب اعتماد به نفس بالاتری را طلب می کنند. چنان چه اعتماد به نفس و خود باوری بالایی نداشته باشید به انبوه این رویاها نگاهی می اندازید و به خودتان می گویید: « خب، این رویاهای طول و دراز، خواب و خیالی بیش نیستند، به علاوه برایم اهمیت چندانی ندارند. رویاهای عملی و واقع بینانه همین چند تا هستند. می دانم که می توانم به آن ها برسم. » از این رو رویاهای کوچکی را که ساده تر می توان به آن ها دست یافت تعقیب می کنید. سپس پیش خودتان نتیجه گیری می نمایید که « به راستی اعتماد به نفس بالا و خوبی دارم و هیچ مشکلی نیز در این زمینه ندارم. » اما حقیقت آن است که خودتان را گول زده اید. هنگامی که فقط دست به کارهایی می زنید که می دانید و مطمئن هستید از دستتان بر می آید و توان انجامش را دارید، هرگز به اعتماد به نفس واقعی دست نخواهید یافت.
روش بالا روشی است که اغلب ما برای پوشاندن احساس بی اعتمادی نسبت به خودمان از آن استفاده می کنیم. بدین معنی که رویاهای خود را کوچک و محدود می کنیم. یا خود را قانع و بی توقع جا زدن و خواسته ها و نیازهای خود را انکار کردن و آرزو نداشتن، از رو به رو شدن با این حقیقت که چقدر به خودمان بی اعتماد هستیم، رویگردانیم.
سعی می کنیم قله های زیادی را برای فتح کردن، در نظر نگیریم و در عوض تظاهر کنیم که چقدر خوشحال و خوشبخت هستیم و اعتماد به نفس و خود باوری بسیار بالایی نیز داریم. حقیقت این است هنگامی که رویاهای خود را محدود می کنیم یا آن ها را به دست فراموشی می سپاریم، به خودمان کم لطفی می کنیم. در واقع با این کار در حق خودمان ظلم کرده ایم. هنگامی که ناخود آگاه و وانمود می کنیم چیزهایی که به طرزی پنهان برایمان ترسناک هستند اهمیتی ندارند؛ حال چه این چیزها، آرزوها، اهداف یا حتی روابط شخصی مان باشند، آن گاه به خودمان دروغ گفته ایم. این گونه حس اعتماد به نفس قلابی و دروغین معمولاً به هنگام رویارویی با اولین مشکلات و سختی هایمان ناپدید شده و حس ترحم و بی اعتمادی جانشین آن می شود.


ترس از شکست هرگز به این معنا نیست که مشکل از شماست. رویاهای بزرگ و ترسناک داشتن نیز به این معنا نیست که شما مشکل دارید. بلکه فقط به این معناست که شما انسانی کاملاً طبیعی هستید. ترس از شکست و تعقیب رویاها و آرزوها کاملاً طبیعی و سالم است. این گونه ترس ها را ترس های سالم می نامند. اما هنگامی که رویاهایی دارید، اما برای تحقق آن ها قدمی بر نمی دارید یا اقدامی نمی کنید و اجازه می دهید که این گونه ترس ها شما را فلج کرده و از پا بیندازد آن گاه این الگوها، الگوهای سالمی نیستند.
اعتماد به نفس واقعی این نیست که نترسیم. اعتماد به نفس واقعی آن است که بدانید و مطمئن باشید با این که می ترسید اما بی گمان دست به عمل خواهید زد. هرگز اجازه ندهید ترس از شکست، دست و پایتان را در زندگی ببندد و خوشبختی و خوشحالی هایتان را محدود کند. ترس فقط به این معناست که شما رویاهای بزرگی دارید هر چه این رویاها بزرگ تر باشند ترستان نیز به همان اندازه بزرگ خواهد بود. ترس خود را بپذیرید و به رغم آن که می ترسید، دست به عمل بزنید. سپس اعتماد به نفسی تجربه خواهید کرد که برخاسته از این حقیقت است: با علم به این که می ترسید اما اجازه ندادید ترس، شما را از پا بیندازد.
اعتماد به نفس یا خود باوری هرگز با غرور، منیّت و خود بزرگ بینی یکی نیست. اعتماد به نفس به این معناست که خودتان را باور کنید. غرور و منیّت آن است که بخواهید به دیگران اثبات کنید از آنان بهتر و برترید.

چرا اعتماد به نفس ضعیف، عادتی است که ترک آن مشکل است؟

به رغم این که از اعتماد به نفس پایین خود رنج می برید و از آن شکایت می کنید و به ظاهر بسیار مشتاقید که اعتماد به نفس بالایی داشته باشید اما ناخود آگاه و بی آن که بدانید به برخی مزایای روانی و اجتماعی آن معتاد هستید و نمی توانید از این منش و رفتار خود دست بردارید. از این رو مدام نقش کسی را بازی می کنید که اعتماد به نفس چندانی ندارد.

مطالبتون فوق العاده بودن به خصوص بخشي كه به گول زدن خودمون و عادت به كمبود اعتماد به نفس اشاره داشتين.
حالا من از دوستاي خوبم مي خوام در مورد خجالتي بودن كه از تبعات همين پائين بودن اعتماد به نفسه صحبت كنين و راه هاي تمريني و عملي مبارزه و رفع اين مسئله رو مطرح كنين تا بتونيم بيشتر روش بحث كينم. مثلا خجالت تو محيط كارمون يا مهموني ها يا جلسات رسمي و...

راه های مقابله با کم رویی
از دفتر یادداشتی برای ریشه یابی ترسها یتان استفاده کنید : "کریستوفر مک کولوف " روان درمانگر و مولف اثر پیوسته در آرامش بسر برید و در هر وضعیتی براضطراب و کمرویی خود غلبه کنید " را عقیده براین است که "سند کتبی " درمانگر ارزان و چاره سازیست " او در دنباله سخنانش می افزاید "ما درباره خودمان بیش از آنچه فکر می کنیم "می دانیم و هنگامی که اندیشه ها و ترسها یمان را روی کاغذ می آوریم با پیامد شگفت انگیزی رو به رو می گردیم " یکی از بیماران قبلی "مک گولوف " خانم مجرد 35 ساله ای بود که بخاطر خجالت زدگی زیاد از دیدار با اشخاص ناراحت می شد .به قول این پزشک "او تمام رخدادهای مربوط به چنین دیداری را می نوشت : از گفت وگوهای تلفنی گرفته تا آماده شدن برای ترک منزل حرفهایی که در آن برخورد ردوبدل می شد و... درضمن اندیشه هایش را درباره آنچه که روی می داد یاداشت می کرد به این ترتیب کم کم متوجه عیب خودش می شد . "مک کولوف " شرح می دهد که آنها با هم مطلب را حلاجی کردند و قرار شد که چنانچه این خانم نخواست کسی را دگر بار ببیند به او چه ها بگوید او یادآوری می کند : "موقعی که این خانم چند و چون کار را دانست دیدار با اشخاص مثل قبل برایش با فشار شدید روانی همراه نبود ."هرچند خجالتی بودن خانم یاد شده به اوضاع و احوال بستگی داشت ولی او در زندگیش فقط از یک بابت زجر می کشید و آن موقعی بود که با کسی قرار می گذاشت .خلاصه اینکه دفتر یادداشت وسیله خوبی برای کسی است که ذاتا خجالتی باشد . به گفته "جاتاتان چیک " روانشناس دانشگاه ولسلی و پدید آورده کتاب "غلبه برکمرویی" یک رویکرد شخصی " دو سوم اشخاص کمرو می توانند رویدادهای خاصی را که در دوران زندگانی خویش به کمرویی آنان می انجامد تشخیص دهند .او اضافه می کند همینکه علل روشن شد شخص می تواند آنها را به شیوه ای سازنده چاره سازی نماید .
"منش " یا ویژگی غیر خجالتی در خود ایجاد کنید و به تمرین آن بپردازید. "زیمیاردو "استاد دانشگاه آستانفورد داستان زن 50 ساله ای را نقل می کند که از راه بازیگری توانست برکمرویی خودش غالب آید .وی طی نامه ای به او اینگونه نوشت " پی بردام موقعی که نقشی را در نمایشنامه ای بعهده می گیرم دیگر خجالت نمی کشم بهتر بگویم آنکه روی صحنه نمایش بازی می کند من نیستم بلکه همان منش و شخصیت است سپس "زیمباردو" یادآور می شود "تقسیم خویشتن به خود واقعی و خود نقشی نیز بین برونگرایان کمرو یعنی افرادی که در حضور جمع ،اجتماعی ولی در خلوت خجالتی هستند متداول است توضیح اینکه حدود 15 درصد اشخاص خجالتی در این وصف می گنجد " بسیاری از هنرمندان کمرو اند و شاید از همین روست که پاره ای از افراد خجول به بازیگری و یا سخنگویی رو می آورند و به این ترتیب خجالت کشیدن در آنها موقتا از بین می رود . "سینتیا فینج " مدیر برنامه خاموشی گزینی (کم حرفی) در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا به شاگردی کمرو کمک کرد تا به پدرش خبر دهد که در یکی از برنامه های خاص مدرسه شرکت نمی جوید .او می گوید: "این دانش آموز نخست به خط خود متنی از گفت گویی که از آن بیم داشت تهیه کرد متنی براینکه چه می خواهد به پدرشبگوید پاسخ احتمالی وی چه خواهد بود و بالاخره چطور جواب دهد "فینچ" در دنباله سخنانش می آفزاید بعدها این شاگرد از حرف زدن راجع به دیگر موضوعات مهم کمتر بخود تردید راه می داد . می توانید نوشتن را با ایفای نقش همراه ساخته و هر نوع صحنه ای راه در زندگی روزمره خویشتن تمرین کنید .خواه موضوع رد خواست حقوق از رییستان باشد یا دیداری از معلم فرزندتان آن زمان که به تمرین اینگونه برخوردها می پردازید در حقیقت آنچه را که باید بگویید از قبل آماده می سازید و با اعتماد بیشتری به گفت و شنود می نشینید . بنا به توضیح "زیمباردو" افراد خجالتی غالبا از این لحاظ نگرانند که اعمالشان بیانگر خود واقعی آنهاست یانه؟ او خاطر نشان می سازد این شمایید که باید بیاموزید چونان هنرپیشه ای ،مرز بین به اصطلاح خود حقیقی و خود نقشی را از میان ببرید بگذارید کنشها و رفتارهایتان نمایانگر خود بوده و سرانجام شما را بنمایانند.
تکلیف خود را انجام دهید "برناردوکاهوجی " چنین فنی را بازشناسی اجتماعی " نام نهاده است وی پیشنهاد می کند چنانچه می خواهید به مهمانی بروید دراین ذکر باشید که چه اشخاصی آنجا هستند ؟ چکار خواهید کرد؟ علاقه ها و دلبستگیها یشان چیست؟ اگر قرار است که اولین بار با کسانی پیرامون کار و پیشه دیداری کنید ،بکشید درباره پیشینه آنان اطلاعاتی بدست آورید تا هنگام مذاکره تسلط بیشتری برایشان داشته باشید " تکلیف دیگر دنبال آن دسته از مردمی باشید که از نظر برخی علایق با شما وجه اشتراک دارند .اضطراب و لاجولا به 43 ساله ای که پیوسته در برابر غریبه ها ناراحت بود کمک کرد "کوبورن" دریافت که او همواره مایل بود پینه دوزی یادبگیرد از اینرو به وی پیشنهاد کرد که در کلاس مخصوص این حرفه ثبت نام کند . در همان کلاس بود که توانست با سایرین در زمینه دلبستگی های خویش گفت گو کند "کوبورن" اظهار می دارد " وی واقعا از بودن با دیگران لذت می برد .وانگهی در جاهای دیگر کمتر احساس خجالت می کرد ."
خود را برای ناگوارترین وضع آماده سازید . دکتر " پال بومن " مسئول پیشین درمانگاه نگرانی اجتماعی و عملکردی از بیمارانشمی خواهد در برابر دیگرانی که خود گرفتار کمرویی اند راجع به بزرگترین بیمهایشان سخن بگویند . بطور مثال چنانچه کسی از ایراد سخنرانی می ترسد گروه از وی سوال می کند : به چه علت می ترسی ؟ هیچکس دستم نیندازد . در دوران کودکی مردم مسخره ام می کردند عکس این حالت چیست ؟ هیچکس دستم نیندازد . بدترین رخداد ممکن چه می تواند باشد ؟ به من بخندند یا با آنها می خندم و یا دیگر هرگز برای جمع سخنرانی نمی کنم . پس حتی بدترین قسمت فیلمنامه هم آن فاجهع ای نیست که شخص تصورش را کرده است . یک ترس شایع بیشتر اوقات به حقیقت مب پیونده آغاز نشانه های جسمی می باشد که گاه توام با کمرویی است همچون عرق و ریختن ، صدای لرزان و خجالت با اینحال پژوهشها حاکیست که این نشانگان جسمی از دیدگاه بقیه آنقدر مشخص نیستند که کمرویان می اندیشند.

 عوامل خجالتي بودن و راههاي درمان
وارد مهماني مي شويد، به افراد حاضر نگاه مي كنيد و بلافاصله قلبتان شروع به زدن مي كند. كف دستهايتان خيس عرق مي شود، نمي توانيد نفس بكشيدومطمئن هستيدآنچه رابراي گفتن آماده كرده ايد، مسخره به نظر خواهد رسيد و همه درباره شما بد فكر خواهند كرد.
خجالت كشيدن – ناراحت بودن در هر شرايط كه با ديگران صحبت مي كنيد – از آنچه تصورش را مي كنيد عادي تر است. اين حالت مثل ترس از اجتماع (phobia) نيست. ترس از اجتماع بسيار وسيع تر از خجالت كشيدن ساده است. در ترس از اجتماع، نسبت به تمام فعاليتهاي اجتماعي ترس دائمي و زياد وجود دارد. نتيجه ترس از اجتماع اضطراب شديد يا اجتناب از آن موقعيت است. مي توانيد با کمک گرفتن از دوستان هم خجالت و هم ترس از اجتماع را کاهش دهيد. دليل خجالت كشيدن چيست؟ برخي از متخصصان معتقدند كه يك زمينه ژنتيكي براي خجالت كشيدن وجود دارد. درست است كه هر نوزادي با خلق و خويي ذاتي به دنيا مي آيد اما کودکان حساس تر بيشتر مستعد خجالت كشيدن هستند، اما در واقع هيچ گونه اطلاعات دقيقي وجود ندارد كه نشان دهد اين کودکان حتما‌‌ً خجالتي بار مي آيند. از طرفي، به نظر مي رسد كه تجارب زندگي مي تواند خجالتي بودن را تحت تاثير قرار دهد. علت اين كه افراد خجالتي اعتماد به نفس پاييني دارند، هم همين است. آنها تصور مي كنند آنچه بايد بگويند، ارزش گوش دادن ندارد. بنابراين مي ترسند، كه ديگران آنها را نپذيرند.
بيشتر افراد فكر مي كنند که افراد خجالتي درون گرا هستند، اما در كمال تعجب بسياري از افراد برون گرا هم خجالتي هستند. در حقيقت، بسياري افراد سرشناس و حتي سياستمداران هم خجالتي هستند. آنها در نقشي كه تعيين مي شود و تحت كنترل آنهاست، فوق العاده اند، اما زماني كه در موقعيتهاي اجتماعي هستند، بي اختيار خجالت مي كشند. شما ممكن است درون گرا باشيد، اما لزوماً خجالتي نيستيد. چرا؟ افراد درون گرا ذاتاً صريح هستند، افراد خجالتي اغلب به اشتباه متكبر و مغرور فرض مي شوند اما لزوماً اعتماد به نفس پايين ندارند.افراد درون گرا ممكن است در موقعيتهاي اجتماعي، احساس بهتري داشته باشند اما افراد خجالتي در چنين مواقعي احساس ناراحتي مي كنند. چندين نكته مثبت در خجالتي بودن وجود دارد: افراد خجالتي تمايل دارند تا شنونده خوبي باشند.مي خواهند تا دوستان نزديكي داشته باشند و با آنها هم بسيار رو راست هستند.
چند نکته براي رفع خجالتي بودن :
1.فهرستي از همه ويژگيهاي خوب خود تهيه كنيد. اين كار به شما كمك مي كند تا با عوامل تضعيف كننده مبارزه كنيد.
2.از قبل برنامه ريزي كنيد. اگر قرار است وارد جمعي شويد، درباره نكته هاي قابل بحث فكر كنيد، حتي متن گفتگو ها را بنويسيد و تا زمان رفتن، آن را مرور كنيد با اين کار ، بيشتر احساس مي كنيد كه مي توانيد از عهده حضور در آن موقعيت اجتماعي برآئيد.
3.سعي كنيد پاسخ ديگران را بدهيد و نگاهتان با ديگران برخورد كند. لبخند بزنيد. تعارف و احوال پرسي كنيد. اگر سعي كنيد با ديگران معاشرت كنيد، آنها هم به شما احترام خواهند گذاشت. افراد خجالتي اغلب اشتباهاً متكبر و مغرور تلقي مي شوند،زيرا احساس ناراحتي آنها سبب مي شود، خود را از ديگران دور كنند. اگر خود را وادار كنيد تا به ديگران پاسخ دهيد، آنها هم به شما پاسخ مي دهند و عكس العمل مثبتي را كه شما براي غلبه بر ترستان نياز داريد، به شما خواهند داد.
4.صحبت كردن در جمع را ياد بگيريد. اگر از حرف زدن در اجتماع مي ترسيد، خود را آموزش دهيد يا در كلاسهاي عمومي شركت كنيد؛ اين كار، باعث مي شود تا شما بر ترس خود غلبه كنيد.
5.هرگز به فرزندتان نگوييد: « خجالتي. اگر فرزند خجالتي داريد، هرگز در حضورش به كسي نگوييد كه خجالتي است. اين كار اصلاً كمكي نمي كند.
6.دارو درماني كنيد: اگر نكات بالا به شما كمك نمي كند،با نظر پزشک از داروهاي مناسب استفاده کنيد.
7.درمان كنيد. اگر خجالت، واقعاً شما را آزار مي دهد، روان درماني كنيد زيرا يافتن علت احساس بي اهميتي شما و منشاء آن به درمان اين حالت كمك فراواني مي كند.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3334]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن