تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816745272
گفت و گو با محمد على آهنگر كارگردان فرزند خاك؛ تلخ عين عسل
واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: گفت و گو با محمد على آهنگر كارگردان فرزند خاك؛ تلخ عين عسل
سعيده خدابخش-محمدعلى آهنگر كارگردان فيلم سينمايى «فرزند خاك» است. فيلمى كه توانست جايزه بهترين فيلم از نگاه ملى در بيست و پنجمين جشنواره فيلم فجر را از آن خود كند. «فرزند خاك» با نگاه به سينماى دفاع مقدس ساخته شده است.
اما مىتوان به جرات گفت: نگاه متفاوتى را در اين عرصه دنبال مىكند كه ما در اين نوع سينما حداقل كمتر شاهد آن بودهايم.آهنگر براى ساخت اين فيلم 10 سال تلاش كرده و دنبال تهيهكنندگان متعددى گشته است اما به قول خودش به دليل اينكه سوژه اين فيلم حساس بود و امكان داشت آنگونه كه شايسته مضمونش است تصويرى نشود كمتر كسى حاضر به همكارى در اين پروژه بود.نام اوليه فيلم «تلخ عين عسل» بود كه تا قبل از ديدن فيلم به نظر بىربط مىآمد اما بعد از تغيير نامش به «فرزندخاك» و اكران آن در جشنواره فجر همه متفقالقول گفتند «تلخ عين عسل» بهترين نامى بود كه مىشد براى اين فيلم در نظر گرفت.
مدتى است «فرزند خاك» در سينماها اكران شده است كه البته در برهه كوتاهى به دليل عدم توجه كافى «حوزه هنري» اين فيلم كه پنجاهدرصدش به زبان كردى است بدون زيرنويس فارسى اكران شد و مىتوان گفت «فرزند خاك» به اين واسطه متضرر شد.
«فرزند خاك» فيلمى است كه به لحاظ محتوا و حتى تصوير در ژانر دفاعمقدس كار نويى به حساب مىآيد آيا از اول براى اينكه اين فيلم تكرارى نباشد فكر كرديد يا در وراى نوشتن، فيلمنامه دستخوش اين تغييرات شد؟
وقتى بحث يك گونه مهم سينما يعنى «دفاعمقدس» پيش مىآيد اولين سوالى كه به ذهن من مىرسد اين است كه چرا اين سينما با توجه به امكاناتى كه در اختيارش قرار مىدهند به اين روز افتاده است و به آنجايى كه بايد نرسيده است. چرا آدمهايى را كه در اينگونه از سينماى دفاع مقدس مىبينيم باور نداريم ولى همان آدمها را در كوچه و خيابان باور مىكنيم ومى پذيريم؟ اين فيلمها مثل اين مىماند كه آن آدمها را در كامپيوتر ببرند و براى هركدام از آنها يك ولهاى طرحريزى كنند.
يعنى غلوآميز است؟
غلو هم نيست. به نظر من آن شخصيتها را فراموش كردهاند. حتى در صحنهپردازى دفاع مقدس اغراق عجيب و غريبى صورت گرفته است و حتى مىتوانم بگويم تحريف شده است. چه كسى در جنگ شاهد آنقدر بزنوبكوب بيخود است.مثلا گلوله كنار يك آدم مىخورد اما هيچ اتفاقى برايش نمىافتد!يا تحليلهاى عجيب درباره تهييج، احساسگرايي، ايثار، جوانمردى. دفاع مقدس چيزى نيست كه كسى از آن بىاطلاع باشد. يك و نيم ميليون نفر كه از نزديك شاهد آن بودند كه خيلى از آنها زنده هستند و خاطراتشان را بازگو كردند، يكسرى مستندهاى ناب از آن زمان وجود دارد كه شما مىتوانيد ببينيد وقتى همه اينها را كنار همديگر مىگذاريد مىبينيد رفتارهايى كه در برخى فيلمهاى دفاع مقدس نشان مىدهد غير واقعى نيستند. قابل پذيرش نيست و متوجه مىشويد كه رزمندهها آنگونه كه در فيلمها نشان مىدهند غير واقعى نيستند. حتى آنگونه كه در اين ژانر تعبيه مىشود حرف نمىزنند اين تيپ هايى كه مىسازند اصلا در جنگ وجود نداشته است. «محمود كاوه» را ببينيد اصلا اينگونه نبودهاند. حتى در درامى كه در فيلمنامه نشان مىدهند زيربناى درخور دفاعمقدس و جنگ ندارد. «درام» كلاسيك يعنى چالشى كه بين دو نفر پيش مىآيد حتى نوع تشكيل درام در اين سينما سست است. همه اينها به نوع گفتوگو، رفتار، خوردن و خوابيدن كاراكتر برمىگردد. تمام اين مسائل را در نظر بگيريد از سويى ما با مخاطبى روبهرو هستيم كه اصلا از اين فضا گريزان است و حتى حاضر نيست حرفى از اين فيلمها بشنود.
به دليل تكرار، مخاطب گريزان شده است؟
بله، تكرار، ناپختگى و تحريف بيننده را دلزده مىكند. ما كه مىخواهيم در مورد «دفاعمقدس» فيلم بسازيم اولين مشكلمان همين است كسى حاضر نيست در اينباره سخن بگويد و در اين شرايط ما حتى نمىتوانيم به دراممان فكر كنيم و اول بايد فكرى كنيم كه بتوانيم تا 20 دقيقه اول فيلم، مخاطب را در سينما نگه داريم و بعد از 20 دقيقه ما ضربهمان را وارد مىكنيم. ما در شروع براى اينكه بتوانيم مخاطب را نگه داريم مصيبت داشتيم. اگر در فيلم دقت كنيد تا اينكه «مينا» از مرز رد مىشود و «گونا» به او مىگويد نمىتواند ببردش و مينا اسلحه مىكشد و عكس مىافتد ما نمىدانيم داستان چيست؟ 30 دقيقه از زمان فيلم مىگذرد تا داستان معلوم مىشود اين مسئله به خودى خود براى فيلم خطرناك است اصلا براى گرهگشايى در يك فيلمنامه معمولى اين زمان، يك زمان طولانى است كه داستان را روشن نمىكند.
ما از اين جهت تا 30 دقيقه اول داستان را مبهم نگهداشتيم تا تماشاگر يك كم ديگر با ما همراه شود من و محمدرضا گوهرى مطمئن بوديم كه از آنجا به بعد تماشاگر تكان نمىخورد ولى تا آنجا بسيار مرارت كشيديم. شما وقتى با مخاطبت اين مشكل را دارى و با سياست گذارت هم از اين حيث مشكل دارى كه حاضر نيست حرف ناگفتهات را بگويى يعنى سياستگذار پيشاپيش خودش را جاى مردم مىگذارد و از جانب مردم تصميم مىگيرد كه گفتن اين حقيقت به ضرر مردم است و مىخواهند پيشگيرى كنند و موفق هم مىشوند،براى همين چيزى حدود 10 سال طول كشيد تا اين فيلم ساخته شد.
يعنى اجازه ساخت اين فيلم را نمىدادند، پروانه ساخت و ...؟
خير، هرگز نمىگفتند نمىشود اين فيلم را بسازيد اما براى ساخت اين فيلم همكارى نمىكردند. «بنياد شهيد»، گروه قبلى «حوزه هنري»، «بنياد فارابي» و ... هيچكدام همكارى نكردند. حتى در سيمافيلم تصويب شد كه فيلم كار شود اما وقتى مسئولش عوض شد زير همه چيز زدند. يعنى همه آدمهايى كه در چارچوب خود خواسته جنگ قرار داشتند با اين فيلم همكارى نكردند مىگفتند فيلمنامه بسيار خوبى است ولى حاضر نبودند جلو بيايند و همكارى كنند. فكر كنيد ما بايد استقامت مىكرديم و براى نگارش فيلمنامه بايد تحقيقات ميدانى سختى مىكرديم. آنهايى كه مسئوليت اين گروهها را برعهده داشتند حاضر نبودند كلامى به ما بگويند و حتى گاهى اوقات تهديد مىكردند كه اگر شما اين مسير را برويد برخورد خواهيم كرد و اگر اين پروژه را ادامه دهى مىاندازمت «اوين. در جواب، من به او گفتم واكمن من روشن است، گفت: مصلحت اين است وحتى فكر مى كرد لازم است اين حرف را بزند. من كه نمىتوانستم ذهنيت همه آنها را عوض كنم اما بايد كار خودم را مىكردم ولى براى رنج اين يك دهه چقدر بايد تاوان پس دهم؟ كمتر فيلمسازى آنقدر تحمل مىكند. اين واقعيتهايى كه من در فيلم از دفاعمقدس گفتم پيرامون ما وجود دارد. هنر ما اين نيست كه فيلمنامه خاصى را نگارش كنيم هنر ما پيدا كردن اين ناگفتههاست. يعنى در كوچه، خيابانها از گزارش خبرنگارها متوجه مىشويم كه ناگفتهها چيست؟ و ما اينكار را كرديم.
تحقيقات ميدانى اين پروژه چقدر طول كشيد؟
نزديك2 و3 سال تمام تحقيقات ميدانى طول كشيد و بعد تحقيقات كتابخانهاى را شروع كرديم تا رسيديم به اين سوژه. آدمهايى هم در اين عرصه به ما كمك كردند. اولين كسى كه به ما كمك كرد شهيد شهبازى بود كه يك جمله بيشتر نگفت: و آن يك جمله نخ تسبيح ما شد و متاسفانه ايشان روى مين رفتند و شهيد شدند. مجيد پازوكى هم به ما خيلى كمك كرد ولى ايشان هم متاسفانه در فكه روى مين رفت و شهيد شد و شهيد على محمودوند هم بسيار به ما كمك كردند در اين تفحص. تيزرى كه از تلويزيون پخش مىشود به نظر من كاملا فضاى جنگى سرشار از كشت و كشتار را براى فيلم «فرزندخاك» القا مىكند و بيننده با توجه به دلزدگىهايى كه شما اشاره كرديد تشويق به ديدن اين فيلم نمىشود. من از تيزر راضى نيستم و به شدت با اين تيزر مخالف هستم و من به آقاى ميرعلايى گفتم كه اصلا از اين تيزر راضى نيستم ولى تاثيرى ندارد. يكى از عواملى كه تماشاگر علاقه به ديدن فيلم ندارد به عقيده من همين تيزر است. يكى ديگر از شرايطى كه در حال حاضر براى فيلم پيش آمده كه نشان بىتعهدى است اكران فيلم بدون زيرنويس در سينماهاست.
«فرزند خاك» زمان جشنواره هم زيرنويس فارسى داشته و هم انگليسي؟
بله.
پس لازم نبوده فيلم هنگام اكران زيرنويس شود صرفاً بىدقتى صورت گرفته است؟
بله، صرفاً بچههاى حوزه هنرى بىتعهدى كردند و لطمه بزرگى به اين فيلم زدند و من بهترين چيزى كه براى آنها توصيه مىكنم اين است كه استعفا دهند. به دليل اينكه اين آدمها با پول بيتالمال و حس جنگ بازى كردند. اگر نمىدانستند فيلم بدون زيرنويس به سينماها مىرود به نظر من گناهشان سختتر از زمانى است كه خودآگاه اين كار را مىكردند. اگر به عمد اين كار را مىكردند مىگفتم هدف دارند ولى وقتى مىدانم عمدى نيست نشان از بىتعهدى است. ما بيچاره شديم كه چند نفر بيشتر اين فيلم را ببينند آن وقت توسط حوزه هنرى با نهايت بىدقتى اين همه كپى بدون زيرنويس در سينماهاى تهران و شهرستانها پخش شده است.
البته در سينماهاى تهران را خودم شاهد بودم اما شنيدم در شهرستانها اين اتفاق نيفتاده است؟
در شهرستانها هم بدون زيرنويس رفته است. اگر من صد تومان از جيب كسى بردارم صد تا مدعى پيدا مىشود. كسى بايد مدعىالعموم اين كار در حوزه هنرى باشد. من از آقاى بنيانيان خواهش مىكنم كسانى كه بانى اين اتفاق بودند را توبيخ كنند. اين چه رفتارى است كه با اين فيلم مىشود. يك دهه من بدبختى كشيدم و حالا به خاطر بى دقتى نتيجه كار من ديده نشود، ظلم است. اگر من اين كار را با فرد ديگرى مىكردم ايشان چه رفتارى با من مىكردند؟ چرا اين لطمه را به ما زدندچه كسى مىتواند اين لطمه راجبران كند؟ هفت سينما به فيلم دادهاند از خيلى فيلمهاى ديگر ، تعداد سينماى من پايينتر است چرا بايد هفت سينما به من بدهند؟ مگر حوزه سينما ندارد؟ اگر فيلم بدى بود معترض نمىشدم، اين اعتراض را هم براى خودم نمىكنم. معتقد هستم اگر مردم اين فيلم را ببينند يك حسى بهشان دست مىدهد. من كجا بايد شكايت كنم. تيزرش نمىرود. كم پخش مىشود. من نمىدانم كجا بايد بروم كه نگويند تو حاشيهسازى مىكني. اگر فيلم من درباره كوچه و بازار بود اصلا دنبالش نمىرفتم چون خودش كارش را مىكرد اما فيلم من راجع به دفاع مقدس است و با ساخته شدن كارهاى ضعيف گذشته، من احتياج دارم با تبليغ درست و حساب شده مردم را به سينما بكشم.
در كشور ما شرايط براى ساخت فيلمهاى دفاع مقدس هميشه هموار بوده است چرا شما براى ساخت يك چنين فيلمى 10 سال دنبال تهيهكننده بوديد و مرارت كشيديد؟
براى فيلمهايى كه پر از زد و خورد است ممكن است حريف خوب باشد ولى ديگر كسى تمايلى به ساخت اين فيلمها ندارد به دليل اينكه هم سخت است و هم لوجستيكش ديگر به آن سادگى نيست.
شما اگر بخواهيد يك درگيرى خيابانى درست كنيد چه كسى دو خيابان را در اختيار شما مىگذارد. بايد برويد آبادان و خرمشهر آن مردم بدبخت را اذيت كنيد، صداى انفجار را تحمل كنند، دود به پا كنيد شهرشان را به هم بريزيد تا دو سكانس آنجا در بيايد. چقدر مردم مىتوانند تاوان جنگ را پس دهند؟ كجا يك شهرك ساخته شده است كه امكان ايجاد اين فضاها در آن مهيا باشد؟
با اينكه در اين فيلم صحنههاى زد و خوردى را شاهد نيستيم اما لوكيشنهايش بسيار سخت است؟
بله، بسيار سخت و طاقتفرسا بوده است. البته من كه در اين پروژه كار كردهام خيلى نبايد از سختىاش حرف بزنم.
ما هم كه در فيلم همكارى نكردهايم به لحاظ مديريت كاملا متوجه مىشويم كه لوكيشنهاى «فرزند خاك» بسيار سخت و غيرمتعارف در زمينه دفاع مقدس است. چرا اين لوكيشنها را انتخاب كرديد؟
به دليل اينكه قصه در آن فضاى مىگذشت و گروهى كه تفحص مىكردند در آن فضاى سخت كار مىكردند. از مرز شلمچه گرفته تا مرز بالاى پيرانشهر خانههاى مختلفى براى تفحص ايجاد شده بود.
منطقهاى كه ما انتخاب كرديم (كردستان) نقاط مرزى سرسختى دارد و همه صعبالعبور هستند و من عاشق ساخت فيلم سخت هستم. يعنى دوست ندارم در فضاهاى آپارتمانى فيلم بسازم و اينجور فيلمها به دلم نمىنشيند. فكر مىكنم سينما يك تعريفى دارد و پرده سينما يك ساختارى دارد كه فيلمساز بايد از آن پرده به نفع تصاوير استفاده كند. قرار نيست روى پرده سينما فقط كلوزآپ نشان دهيم. قرار است چهار لوكيشن بزرگ، فضاسازى عجيب و مناظر منحصر به فرد به تصوير كشيده شود و اين اتفاق در تلويزيون به خوبى رخ نمىدهد و به دليل اينكه مديوم تلويزيون خيلى كوچكتر و بستهتر است فقط مىشود اين اتفاق در سينما رخ دهد ولى متاسفانه برخى از همكارها در سينماها مثل تلويزيون كار مىكنند. اما ما در اين فيلم حرفهاى به نياز فيلمنامه در اين فضاها كار كرديم.
تا قبل از اينكه فيلم را ببينيم فكر مىكرديم اسم «تلخ عين عسل» بىمسماست اما بعد از نمايش فيلم هر كسى فيلم را ديد و از تغييرنامش به «فرزند خاك» مطلع شد معتقد بود نام اوليه به درستى و برازنده فيلم انتخاب شده بود.
اين داستان هم مثل تيزر است. مثلا اگر من بگويم تيزر، تيزر خوبى نيست فكر مىكنند اذيت مىكنم و زحمات آنها را ناديده مىگيرم در صورتى كه واقعا اينگونه نيست. «تلخ عين عسل» با مسماترين اسم براى اين فيلم بود و گفتند اين نام تماشاگر را پس مىزند. در صورتى كه اگر تبليغ خوب براى فيلم صورت بگيرد تماشاگر به سينما مىآيد و حتما هم استقبال مىكند. هيئت انتخاب فيلم هم ضمن اينكه گفتند بايد چند پلان فيلم درآورده شود شرط ديگرشان هم اين بود كه نام فيلم عوض شود.
چرا حاضر شديد كه چند پلان از فيلم درآورده شود و آيا به اين حذفيات به كليت فيلم لطمه زد يا خير؟
به هر حال براى اينكه فيلم در جشنواره به نمايش گذاشته شود و بتواند راحتتر مجوز اكران بگيرد چارهاى به جز درآوردن آن پلانها نداشتيم. در مورد سوال دومتان هم بايد بگويم هيچ پلانى توسط كارگردان بىهدف گرفته نمىشود و مجموعه پيوند اين پلانها به هم، كليت فيلم و نظر نهايى كارگردان را بيان مىكند. پس درآوردن يكى از پلانها در نهايت به نفع فيلم نخواهد بود.
در مورد شخصيت «مريوان» توضيح دهيد با اينكه شخصيت قاچاقچى براى او تعبيه شده اما هرگز روند فيلم نشان نمىدهد كه اين قاچاقچى آدم بدى است يا حتى كار بدى مىكند؟
واقعا آن آدمهايى كه در آن شرايط آدم قاچاق مىكردند آدمهاى بدى نبودند خيلى از آنهايى كه ما در مرزها به اسم قاچاقچى مىشناسيم از فرط گرسنگى و فقر اين كار را مىكنند و آدمهاى حلالخورى هستند و نماز مىخوانند.
يعنى تعريف قاچاقچى به معناى سينماى كلاسيك در اين فيلم مدنظر نبوده است؟
خير، در اين نوع سينما كه شما اشاره مىكنيد. يك قاچاقچى بايد آدم عجيب و غريبى باشد آدم بكشد و.... در «فرزند خاك» اين گونه نيست. «گونا» اتفاقا يك نفر خاص را از مرز عبور مىدهد. اگر در ابتداى فيلم خاطرتان باشد بهرام و مريوان به دليل اينكه مىدانند «مينا» آدم محترمى است «گونا» را برايش انتخاب مىكنند تا از مرز عبورش دهند. «گونا» يك آدمى سوم است بسيار سالم، اهل حلال و دنبال قاچاق مشروب نمىرود و خانوادهدار است و براى خانوادهاش تلاش مىكند. «گونا» اصلا قاچاقچى نيست و به خاطر كمك به آن زن حاضر مىشود از مرز عبورش دهد. اولش هم خيلى راضى نيست ولى وقتى ماجراى مينا را مىشنود دوست دارد به يك زن كه مثل خودش است كمك كند به همين دليل در كل فيلم ما آدم بد نمىبينيد.
مىپذيريد اگر فيلم را به دو فصل تقسيم كنيم فصل دوم «خروج مينا از مرز و حضور گونا» فصل درخشان فيلم محسوب مىشود؟
من فكر مىكنم برعكس است. هميشه نگران آن قسمت به بعد فيلم بودم كه «مينا» روى «گونا» اسلحه مىكشد و به يك فرود مىرسند. هميشه فكر مىكردم تا اينجا قصه را در لفافه نگه داشتيم ولى از آنجايى كه اين دو كاراكتر با هم به يك آرامشى مىرسند، حالا آرامش مىشود مقدمهاى براى حرفهاى جديد.
حرفهاى جديد؟
بله، اينكه مينا شوهرش كشته شده است (با تعاريفى كه سينماى دفاع مقدس ما از اين شرايط داده و انزجار مردم از اين فيلمها) اصلا مردم مىنشينند، ببينند يك زن شهيد حاضر است براى پيدا كردن جنازه شوهرش آنقدر مشقت تحمل كند. نگرانى من بيشتر سر اين بخش از فيلم بود و مطمئن بودم كه از شروع تا بعد از نيمهفيلم تماشاگر محو فيلم است. ولى در نظرسنجىها متوجه شدم فيلم تماشاگر را كاملا همراه مىكند.
ولى من فكر مىكنم از آنجايى كه مهتاب نصيرپور به صورت مستمر در فيلم حضور دارد «فرزند خاك» جان دوبارهاى مىگيرد و نقطه عطف است يعنى با گرهگشايى كه صورت مىگيرد كاراكتر «گونا» مىتواند تا انتهاى فيلم تماشاگر را نگه دارد؟
يكى از اهرمها حضور «گونا» بوده است، در فيلمنامه «مينا» به عنوان شخصيت اول خلق مىشود.
ولى اگر فيلمنامه كلاسيك باشد «مينا» شخصيت اول خلق شده است شما گفتيد فيلمنامه «فرزند خاك» كلاسيك نيست؟
بله، فيلمنامه ما كلاسيك نيست. مينىماليستى است يعنى وقتى شما مسيرهاى شخصيت اول، دوم، نقش منفى قوى باشد، درام داشته باشي، به نقطه عطف اول، دوم و... برسي. اوج و فرود، محمدرضا گوهرى حرف خوبى مىزند و مىگويد: وقتى مىخواهى درباره دفاع مقدس فيلمنامه بنويسى بايد تمام قواعد را كنار بگذارى به دليل اينكه مىخواهى براى تماشاگر و مخاطب ايرانى كار كنى قواعد قبلى به دليل آموختههاى قبلى غلط است، به كار نمىآيد. به همين خاطر طرح ما اينگونه است ما شخصيت بد در فيلم نمىبينيم كه قرار باشد با شخصيت مثبت وارد چالش باشد و به پيروزى قهرمان منجر شود. به همين خاطر اينگونه تهيه شد. گونا هم از ابتدا در فيلم حضور دارد. مىتوانم بگويم 5 دقيقه اول آنجايى كه كات مىخوريم به گونا و مريوان در بازار همان 5 دقيقه اول است اما برخى فكر مىكنند ديرتر گونا وارد قصه مىشود.
ديرتر شخصيت «گونا» پررنگ مىشود؟
بله، ولى از زمان ورود «گونا» هواى تازهاى وارد فيلم مىشود زيرا شما يك شخصيت درونگرا را در 5 دقيقه اول شاهد بوديد به يكباره با يك شخصيت برونگرا روبهرو مىشويد يك شخصيتى كه شاد و سرزنده است و نقطه مقابل مينا قرار مىگيرد.
جزئيات رفتارهاى ماموستا (بزرگ دينى كردها) را از طريق مشاور دينى دريافتيد؟
خير، چندين و چند حوزه علميه اهل تسنن را در سنندج، خانقاه و مريوان رفتم و با ماموستاها گفتوگو كردم و با آنها ناهار خوردم. شرايط حوزه دينى اهل تسنن خيلى با حوزه علميه شيعه فرق دارد در آنجا هر ماموستا به يك، دو سال كوچكتر از خودش درس مىدهد. حتى من ماموستاى 10 ساله هم ديدهام كه به ماموستاى 8 ساله درس مىداده.
ماموستا مگر بزرگ دينى نيست؟
روحانى درستتر است. ماموستا هر چه سنش بالا برود علمش بالاتر مىرود.
مولوى هم مىگويد؟
بله، ولى بيشتر ماموستا مىگويند و اسمش و آن بازيگرى كه در «فرزند خاك» نقش ماموستا را بازى مىكند خودش واقعا ماموستاست. ماموستا حوزه علميه پاوه بود. خيلى هم به ما كمك كرد خودش بوده و فقط ما سعى كرديم در چارچوب خودمان كنترلش كنيم به اين دليل به دل مىنشيند كه خودش است و ما سعى نكرديم فضاى عجيب و غريبى برايش مهيا كنيم.
فكر مىكنيد در جشنواره فجر با توجه به آن اكران محدود و ساعت نمايش فيلم آنگونه كه شايسته بود فيلم ديده شد؟
ترجيح مىدهم راجع به جشنواره صحبت نكنم يكى به دليل اينكه من توقع خاصى از جشنواره دارم كه رانتى برايم به وجود آيد و دليل ديگر اينكه خيلى از دوستان اصلا فيلم را نديده بودند و ذهنيتشان راجع به دفاع مقدس ذهنيت شفافى نيست. فكر مىكنم به خاطر مردم و فضاى دفاع مقدس مىشد جور ديگرى با فيلم رفتار شود ولى من ديگر هيچ توقعى از هيچكس و هيچ جشنواره و مديرى ندارم.
قبلا گفتيد ترجيح مىدهيد فقط در همين ژانر كار كنيد؟
شعارى نمىدهم كه مجبور شوم بعدا نقضش كنم. تا زمانى كه بتوانم استحقاق و توان جنگ را از زواياى مختلف نشان دهم در اين ژانر كار خواهم كرد.
در مورد انتخاب بازيگر نقش «گونا» و درآمدن لهجه اين كاراكتر توضيح دهيد؟
در مورد انتخاب بازيگر نقش «گونا» به اين نتيجه رسيدم كه اگر بازيگر كرد براى نقش «گونا» بياوريم توانايى اين بازى را ندارد و اگر بازيگر فارس بياوريم نمىتواند كردى حرف بزند. خود مهتاب نصيرپور به من كمك كرد و گفت: اين نقش را مىگيرم و تمام زندگىام را روى اين نقش مىگذارم. مهتاب نصيرپور هم يك چهره متفاوت از بازيگرى در سينماى ايران است. ما چند بازيگر زن پرقدرت در طول سينما بيشتر نداريم (سوسن تسليمي، مهتاب نصيرپور، فاطمه معتمدآريا و پروانه معصومي) مهتاب نصيرپور در اين نقش خيلى مواقع پيش رو بود. ولى اين اتفاق براى ايشان هم سخت بود. فيلمنامه به صورت فارسى نگارش شده بود، اما تمام اين را به لهجه سورانى و نه اورامى ترجمه كرديم به دليل اينكه از (عراق) از آنجا مرز «بنه» سليمانيه نام دارد كه به اين لهجه صحبت مىكنند لهجه غالب در كردستان اورامى است ولى ما سورامى كه سختتر است را انتخاب كرديم. مترجم كاملا به لهجه سورانى ترجمه كرد و مهتاب نصيرپور كه قبلا بين مردم راه رفته بود، نان پخته بود و... متوجه شد ترجمه ما ادبى است.
بايد محاوره ترجمه مىشد؟
بله، يك مترجم ديگرى گرفتيم كه محاورهاش كند. اما اينكه چكار كنيم كه اين محاوره كردى براى بيننده فارس زبان هم جذاب باشد گفتيم مثلا چند كلمه از جمله درآوردند و ما ديديم معنى از دست نمىرود. مهتاب نصيرپور تمام مدت واكمن توى گوشش بود و كردى تمرين مىكرد و آنقدر به اين زبان مسلط شده بود كه هر كردى هم سر صحنه مىآمد فكر مىكرد واقعا كرد است. مترجم ما هم فول تايم در صحنه حاضر بود و حتى تكه كلامها و... را نيز با حضور ايشان بررسى مىكرديم. به تمام اين اتفاقات فكر كرديم و تلاش كرديم.
سه شنبه 5 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 174]
-
گوناگون
پربازدیدترینها