واضح آرشیو وب فارسی:فارس: تلويزيون - كدام بازيگر، كدام سريال
تلويزيون - كدام بازيگر، كدام سريال
الميرا حصاركي:هر سال ماه رمضان بهانهاي ميشود براي فيلمسازها و تهيهكنندگان جهت ساختن سريالهاي مناسبتي. سريالهاي متهم گريخت، خانه به دوش، اغما، كمكم كن، او يك فرشته بود، ميوه ممنوعه، رسم عاشقي، يك وجب خاك، صاحبدلان و.... همه از سريسازيهايي هستند كه تهيهكنندگان دقيقه نود به ياد ساختنش افتادند، و بر خلاف شكايتهاي تيم اجرايي مبني بر سرعت بالا و فشار زياد در سال گذشته باز هم همان آش وهمان كاسه است.هر سال كار به روز پخش ميرسد و تغيرات لحظه اي، اما هيچ توفيري ندارد. خيلي دوست داشتيم به سراغ هنرمنداني برويم كه خودشان تجربه بازي در اين سريالهاي مناسبتي را داشتند و از آنها بپرسيم كه به نظرشان مهمترين سريال ساخته شده كدام است و كدام بازيگر بهترين نقش را ارائه داده است؟ بگذريم كه چقدر انتخاب براي آنها كار سختي بود، اما سختتر آنجا ميشد كه تقريبا 70 درصد آنها سريالها را نديده بودند و قاعدتا نميتوانستند نظر بدهند و انتخاب كنند! يا سر كارند و نميرسند كه سريالها را ببينند يا آنقدر خستهاند كه جلوي تلويزيون خوابشان ميبرد.
كارهاي كميك را دوست دارم
كسي فكرش را نميكرد نيما شاهرخشاهي جواني كه خيلي تصادفي در فيلم «مكس» سامان مقدم بازي كرد به اين زودي خودش را در دل سينما باز كند. او در جواب به سوال ما ميگويد: «از جنبه ديگري به اين قضيه نگاه ميكنم، كارهاي كميك را بيشتر دوست دارم. سريالهاي زيادي ساخته ميشود كه در نظر فني و حرفه خيلي بيشتر قابل بحث و حرف است. اما من ترجيح ميدهم كه يك ساعتي را بنشينم و بخندم!» ميشود حدس كه اگر از او بپرسم كه بين يك كار جدي يا يك كار كميك مثل «متهم گريخت» رضا كدام كار را انتخاب ميكند قطعا كار رضا عطاران را ترجيح ميدهد. شخصيت جدي و عاشقميرزا را مگر ميشود ديد و نخنديد؟! حدسمان درست از آب درآمد «كارهاي رضا عطاران را به شدت دوست دارم طنز خيلي جالبي دارد و خيلي مهم نيست كه در جاهايي ضعف به خرج ميدهد و جاهايي قوي ظاهر ميشود مهم اين است كه من مخاطب يك ساعتي را اختصاص ميدهم و تا آخر نگاه ميكنم و تفريح ميكنم!» نقش شوهر سمج با يك خنگي شيرين علي صادقي در سريال متهم گريخت به ذهنمان ميآيد كه چطور به هر قيمتي فقط منتظر اين بود دست زنش را بگيرد و برود كجا؟ خودش هم نميدانست فقط دوست داشت كه برود. به نظر نيما شاهرخشاهي هم علي صادقي و البته رضا عطاران از دسته بازيگران خوبي هستند كه مخاطب به خوبي يا آنها ارتباط برقرار كرده است.
سروش صحت را همه ما ميشناسيم، كارگردان سريال «چهارخانه» كه خيلي به دل همه چسبيده و هر از گاهي ميشنيديم كه خيلي كار خوبي نيست. با وجود بازيهاي خوب و البته كارگرداني درست نگاه كردنش خالي از لطف نيست. چند وقت پيش هم تصويرش را در هيبت يك شاعر هنرمند در سريال «مرد هزار چهره» مهران مديري ديديم كه آن هم نقدها و حرفهاي مخصوص به خودش را داشت. انتخاب براي او خيلي سخت است اينكه او بين تمام اين كارهاي خوب فقط يكي را انتخاب كند كارش را سخت ميكند و ميگويد كه سوال سختي است. او همه كارها را دوست دارد چه كارهاي كميك و طنز رضا عطاران و چه كارهاي جدي و ماورايي سيروس الوند به نويسندگي افخمي يا صاحبدلان! «واقعا نظر خاصي ندارم و مقايسه آنها با هم كار خيلي سادهاي نيست و نميشود بهترين را انتخاب كرد.»
خيلي دور خيلي نزديك
بهنوش بختياري با بازي در سريالهاي 90 شبي چهره شد. بازي در سريال عيدانه «جايزه بزرگ» مهران مديري سكوي پرتابي شد به سوي نقشهاي بهتر. تصويرش را چند وقت پيش در سريال «چهارخانه» داشتيم با آن خرس دوستداشتني كه هميشه خدا بغلش بود! همان اول ميگويد «خانه به دوش». تصويرش را به ياد ميآوريم وقتي كه سوار 206اش بود و به خانه خاله فقيرش سر ميزد و دل از پسرخاله شيرينعقلش (علي صادقي) ميبرد. «خانه به دوش يك مضمون اجتماعي داشت و در واقع مسائلي كه در بطن جامعه وجود داشت به طور خيلي شيرين براي مخاطب روايت كرد.» دو خانواده خيلي نزديك (دو خواهر و دو باجناق) كه اختلاف طبقاتي خيلي دوري با هم داشتند و مشكلات مربوط به هر كدام، حميد لولايي در نقش يك هندوانهفروش و محمدحسين لطيفي در نقش يك تاجر پولدار طوري كنار هم گذاشته شده بودند كه ناخودآگاه مخاطب را به فكر وا ميداشت كه چقدر اختلاف طبقاتي بين اين دو خانواده نزديك از هم دور است. حسوديهايي كه آناهيتا همتي به بهنوش بختياري ميكرد را واقعا در اين شهر و در خانوادههاي نزديكمان ديدهايم و اينطور ميشود كه يك كار خيلي طنز اينطور احساسات مخاطب را به بازي ميگيرد و او را با فيلم درگير ميكند. اما بهنوش بختياري فقط يك انتخاب طنز ندارد، سريال «اغما» سيروس الوند هم جزء مهمترين سريالهاي مناسبتي محسوب ميشود. «موضوع ماورايي» كه داشت و مسائل متافيزيكي خيلي با مخاطب رابطه برقرار ميكرد و شخصا خودم خيلي به اين مسائل علاقه دارم. «اما او نميتواند بين اين همه بازي خوب و سريالهاي عالي نقشي را به عنوان مهمترين نقش انتخاب كند»، تمام بازيگران انتخاب خود كارگردان هستند و نميشود گفت كه كدام بهترين هستند. قاعدتا اگر انتخاب كارگردان درست باشد (كه هست) نميشود گفت كه يك نقش خوب است و نقش ديگر بهتر. تمام بازيگران خوب بازي ميكنند اما اين نقشها هستند كه متفاوت هستند و رابطه خوب يا بد را با مخاطب برقرار ميكنند، به طور مثال نميشود گفت كه در «ميوه ممنوعه» حسن فتحي كسي بد بازي ميكرد هركدام در نقش خودشان خوب ظاهر شده بودند و نميتوانيم بگوييم كه كدام بهتر بودند.»
سريالهاي به روز
يوسف تيموري از دسته بازيگراني است كه به خاطر چهرهاش در نقشهاي كميك خيلي خوب ظاهر ميشود. چهره او را با سريالهاي سيب خنده نوجوانان به خاطر ميآوريم و به سال پيش ميرسيم كه در «يك وجب خاك» كه سريال مناسبتي ماه مبارك رمضان بود بازي كرد. پسردايي جاهطلب كه دوست داشت يك شبه ره صد ساله را برود و دست به هر كاري ميزد كه موفق شود؛ از خبرچين خرابكاري گرفته تا خودشيريني. همه كار ميكرد تا خود را در دل دخترعمهاش جا كند. در مورد سريالهاي ماهرمضان ميگويد «به همين راحتي نميشود يكي را انتخاب كرد. يك كار ميتواند يك سريال خيلي طنز و كميك باشد اما بزرگترين معناها و ارزشها را در بطن كاري خاصي داشته باشد.» به روز بودن اطلاعات خيلي براي مخاطب مهم است و او را زودتر با معناهاي فيلم درگير ميكند. شايد يك پيام در ايران باستان در فيلمي نهفته باشد ولي كارگردان و فيلمنامهنويس آن را طوري روايت ميكنند كه انگار همين چند ساعت پيش اتفاق افتاده و اينطور ميشود يك كار جدي خيلي مورد استقبال قرار ميگيرد و يك كار كميك مهجور ميماند. «مثلا اگر قرار باشد پيامي در ديناسلام در فيلم روايت شود اگر كارگردان، فرد خلاقي باشد ميتواند آن را به بهترين نحو براي مخاطب به نمايش بگذارد. سريالهايي را كه خودم در آنها بازي كردهام را هم نديدهام خيلي منصفانه نيست وقتي يك سكانس از سريالي را ديدهام بخواهم در مورد بهترين يا بدترينش نظر بدهم و به نظرم تمام بازيگران در نقشهايي كه به آنها داده ميشود نهايت سعيشان را ميكنند كه بهترين باشند و باز هم قضاوت در مورد چگونگي بازي كردنشان يا مهم و غيرمهم جلوه دادن آنها دور از انصاف است.»
ميوه ممنوعه
بهاره رهنما يك هنرمند همه فن حريف است، به همان خوبي كه نقشهاي سينمايياش را ارائه ميدهد، در تلويزيون سريال هم بازي ميكند. عاشقانه، نان عشق موتور هزار و... از فعاليتهاي سينمايياش محسوب ميشوند و اين اواخر در سريال «مرد هزار چهره» نقشي را ارائه داد كه خيلي از سنگدلترين منتقدين سينما و تلويزيون هم نتوانستند به نقش او ايرادي بگيرند. يك دختر فولاد زره كه تمام خواستگارانش را بر چشم برهم زدني روانه آن دنيا ميكرد، نقش تازهاي را در آخرين تله فيلم سروش صحت «بازي» داشته. دختري كه پدري عتيقهفروش داشت و سروش صحت كه يكي از نگهبانان كمرنگ است يك دل نه صد دل عاشقش ميشود. اما بهاره رهنما داستان و شعر هم مينويسد آن هم به خوبي فيلمبازي كردنش. براي او هم انتخاب بين اين همه كار خوب و خيلي سخت است اما مثل اينكه «ميوه ممنوعه» را خيلي دوست داشته. فقط بعد از كمي فكر كردن جواب ميدهد «ميوه ممنوعه» حسن فتحي؛ داستان عشق دوباره يك فرد ميانسال كه زندگياش را به هم ميريزد و چشيدن طعم ميوه ممنوعه او را از بهشتي كه ساليان سال ساخته است بيرون ميكند. قابل حدس است كه بازي بسيار عالي علي نصيريان به خاطرش مانده باشد و بعد از آنكه ميوه ممنوعه را نام ميبرد سريعا مهمترين بازيگرش را علي نصيريان ميداند. «به نظرم خيلي بازي متفاوتي داشت و اينكه خيلي خوب توانست شورعشق يك پيرمرد را به بهترين نحو به تصوير بكشد.»
خيلي از انتظار دور نميتوانست باشد كه علي نصيريان بتواند به خوبي نقش يك عاشق دوباره را بازي كند؛ فردي كه خانه و زندگياش را به خوبي ساخته و در يك نگاه عاشق ميشود و اين را به زبان ميآورد و دل همسرش (گوهر خيرانديش) را ميشكند و بد نيست كه همينجا اشارهاي به بازي خيلي خوب گوهر خيرانديش- كه چقدر خوب نقش يك زن فداكار خيانت ديده را بازي كرده است - كنيم.
گوهر خيرانديش آنقدر كار خوب و دلنشين در كارنامهبازيگريش دارد كه هر كدام را بخواهيم در گزارش نام ببريم به آنهاي ديگر خيانت كردهايم. اما نميتوانيم نقش مادر زحمتكش و فداكارش را در «فصل سرما» از ياد ببريم كه چطور براي سير كردن شكم خودش و بچههايش زير برف كار ميكرد يا نقش حاجيهخانم سر به زيرش در «دنيا» كه چطور از جان براي همسر دغلكارش (محمدرضا شريفينيا) مايه ميگذاشت و با معصوميت و دلشكستگي هر چه تمامتر دم از دو كيسه برنج مهريهاش ميزد! اما از آنجا بهتر و خواستنيتر نقشش در «ميوه ممنوعه» تحريكمان ميكند كه سراغش برويم و از او بپرسيم كه مهمترين سريالي كه در طول اين سالها در ماهرمضان پخش ميشده، كدام است؟
«در نظر من جواب دادن به اين سوال من را به تعارف ميكشاند! و باعث ميشود كه حرف دلم را نزنم، به اين دليل كه تمام سريالهايي كه در ماهرمضان پخش ميشود با فشار كاري زيادي مواجه است.» در حين ساخت «ميوه ممنوعه» در واقع فشار و حجمكار خيلي زياد بود و زمان كم، كه اگر خودم دچارش نبودم ميتوانستم بگويم كه كدام كار مهمترين و كدام بازيگر بهترين بوده. اما از آنجايي كه ميدانم تمام گروهها شبانهروز تلاش ميكنند كه كار به موقع برسد و حتي نويسندگان در لحظه متن را تغيير ميدهند مرا در اين شرايط قرار ميدهد كه نتوانم بگويم كدام كار مهمترين است.
كارگردانها تمام سعيشان را ميكنند كه كار به روز پخش نرسد اما با نزديك شدن ماهرمضان پخش كار روزانه ميشود و كارگردان قادر نيست كار ضبط شده را همان روز يك بار ديگر نگاه كند. و اينجا ميخواهم با خودخواهي بگويم كه «ميوه ممنوعه» در واقع تا به امروز با احترامي كه نسبت به تمام كارهاي قبلي كه زمان پخششان ماهرمضان بوده مهمترين سريال پخش شده در اين زمان است. نه به اين جهت كه خودم در آن بازي كردهام، شده سريالهايي را بازي كردهام كه خودم دوستشان نداشتهام، اما «ميوه ممنوعه» جزو كارهايي بوده كه هميشه با علاقه از آن ياد ميكنم.
سه شنبه 5 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 455]