تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس وصيت ميت را در كار حج بر عهده بگيرد، نبايد در آن كوتاهى كند، زيرا عقوبت آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815660381




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خانم هاي شاغل بعد از آنكه به خانه مي آيند چه كار مي كنند؟ : چه كنم؟


واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: خانم هاي شاغل بعد از آنكه به خانه مي آيند چه كار مي كنند؟

بچه ها وقتي من از سر كارم ميرم خونه خيلي خسته ام بايد چه كار كنم شما چه كار مي كنيد كه به كاراتون برسيد من حتي حوصله غذا درست كردن هم ندارم بيشتر اوقات ميرم خونه مامانم اينا؟

من یکم خونه رو مرتب میکنم و بیشترظرف میشورم و یه چیزی مثل میوه میخورم ( استراحت) اگرم بخوام غذا بپزم  هم بعد یه کم استراحت شروع میکنم

من اصلا نمي دونم چي بايد درست كنم چون شوهرم تو غذا خوردن خيلي ادا و اصول در ميياره

من شاغل نیستم اما به نظر من اگه شوهرت اینجوریه باید هر روز فکر این باشی که شام برای شوهرت فردا چی بپزی؟
وقتی هم میری خونه چون خسته ای یه چرت بزن پاشو سراغ شام و کارات.
روزهای تعطیلم خونتو تمیز کن

میتونی وقتایی که تعطیلی مثله جمعه ها مواد اولیه غذاهاتو که اون هفته میخوای درس کنیو اماده کنی بزاری فریزر هر روز یکمی کار بیشتر نداشته باشه و غذایه مورد علاقتون هم زود حاضر بشه

من که خونه رو روزای تعطیل تمیز می کنم
لباسا رو هم روزای تعطیل می شورم و اتو می کنم
غذا هم سعی میکنم یه خورشت تو پنج شنبه که تعطیلم درست کنم بذارم فریزر
مواد چندتا چیز دیگه هم درست میکنم مثل مایه ماکارانی و ...
 

kkkkkk نوشته است:
بچه ها وقتي من از سر كارم ميرم خونه خيلي خسته ام بايد چه كار كنم شما چه كار مي كنيد كه به كاراتون برسيد من حتي حوصله غذا درست كردن هم ندارم بيشتر اوقات ميرم خونه مامانم اينا؟

ساعت چند میرسی خونه؟

من که دانشجو بودم هر هفته جمعه ها با خواهرم کلی غذا درست می کردیم و می ذاشتیم توی فریزر و وقت هایی که فرصت آشپزی نداشتیم اونا رو گرم می کردیم و می خوردیم.
تو فریزرم همه چی آماده داشتیم،پیاز سرخ شده،هویج آماده،گوشت پخته،نخود لوبیا پخته
وقتی می خواستیم غذا درست کنیم خیلی کارمون راحت بود،مثلا آش رشته رو نیم ساعته می پختیم.
ولی الان دیگه همه کارا رو مامانم انجام می ده طفلی

من ساعت 5/6 می رسم خونه.نیم ساعتی یه چیزی می خورم واستراحت می کنم.بعد دیگه بلند میشم یه خورده خونه رو جمع و جور میکنم،ظرف می شورم.لباسارو میریزم تو ماشین(اگه لباس کثیف داشته باشم).بعد یه غذای ساده درست میکنم(شوهرم اصلا بد غذا نیست خیلی هم تشکر میکنه بابت غذا).شوهرم که اومد میزو میچینه شامو می خوریم(البته شوهرم 9/5 -10 میاد)بعد یکی ظرفارو میشوره یکی چایی دم میکنه میوه و چای می خوریم. بعد موقع تلوزیون تماشا کردن  دیگه غش میکنم .البته بعضی وقتها که مهمون داشته باشم یاکارم زیاد باشه مجبورم تاساعت 1 -5/1 بیدارباشم.دیگه چاره ای نیست باید یه جوری بگذرونیم دیگه.روزای تعطیل هم یامهمونی هستیم یا مهمون میاد.اگر هم کسی نیاد کارامو انجام می دم یا میریم خرید...... شمام سخت نگیر کم کم عادت می کنی.

من ميرسم خونه ساعت 5 گاهي خيلي خسته ام ضرفا رو مي شورم اگه لباس كثيف باشه ميندازم تو لباس شويي اگه غذا برا ناهار فردامون داشته باشم يه فكري برا شام مي كنم اگر هم نه بايد برا ناهار فرداي خودمو شوهرم نا هار درست كنم گاهي هم شام بيشتر درست مي كنم كه برا ناهر فردا مون هم بشه مثلا ما كاروني يا شامي
يه دوش ميگيرم كمي هم به خودم مي رسم البته گاهي با تموم اين كارا شوهرم مي گه خونه مياي چيكار مي كني آخه قبل اين كه بياد انگار كارم تموم ميشه منم ياد گرفتم مثلا شستن ظرفا يا جمع كردن لباسارو مي زارم اون كه اومد انجام بدم كه بفهمه وقتي خونه ميام فقط واستاده ام كنترل تلوزيون هم همون جوري كه گذاشت مي زارم  كه نفهمه تلوزيون ديدم   نضافت خونمم رو  كلا مي زارم برا جمعه آخه وسط هفته نه وقت هست نه جون باز تابستون كه روز بلند بود يه كارايي مي كردم 
 اكثر جمعه ها هم يه خورشت آبكي مي زارم كه تا آخر هفته اگه كم آوردم غذا باشه برنج هم به اندازه چندسهميه آبكش مي كنم مي زارم يخچال تا هر موقع خواستم يه مقداري ازش بگيرم دم بدم
 

من 7:30 می رسم خونه تا اونجایی که بتونم سعی می کنم ظرفای شام رو شب بشورم که برای فرداش ظرف نداشته باشم  معمولا هم برنج رو صبح موقع رفتن سر کار خیس می کنم اینطوری خیلی راحت ترم وقتی می رسم هم اول چایی درست می کنم وشروع می کنم شام پختن برنجم که خیس باشه خیلی چیزا می تونم درست کنم مثل ماهی ، مرغ ، انواع خرشتها ، عدس پلو، لوبیا پلو و ... بعد از شام هم ظرف می شورم و گاز رو تمیز می کنم بقیه نظافت خونه هم پنجشنبه و جمعه

واي كار كردن من خيلي جالبه انگار يه فيلم رو گذاشتن دور تند
اول كه ميرم بايد كلي ابراز علاقه شديد به دخترم بكنم در رو كه وا ميكنه بگم سلام دخترم عشقم الا آخر
وگرنه متهم به مامان نامهربون ميشم كه اصلا انگار نه انگار دخترش از ظهر تو خونه تنها بوده
بعدش همين جور كه مي رم تو اتاق لباسهام رو در مي يارم هم زمان لباسهاي دخترم رو كه مثلا آويزون كرده رو چوب لباسي كج و كوله دوباره مرتب مي كنم
ما بين اين كار دولا ميشم وسايل بازيش رو كه مثلا خواسته جمع كنه چپونده گوشه اتاق ميكشم بيرون مي ذارم سر جاش
هم زمان بايد تلفن همسرمو جواب بدم كه اومدم و چي مي خوام و چه خبر بوده شركت همزمان كتابهاي دخترم از رو مبلها جمع ميشه با پا توپهايي كه وسط اتاق شوط ميشه زير تخت
ميام از اتاق بيرون ليوان اب و بشقاب ميوه دخترم رو بر مي دارم مي رم آشپزخونه بعد بايد تمام ظرفهاي ناهار دخترم رو كه شسته يواشكي دوباره بشورم چون بعضي هاش چرب و چيليه
بعد مي رم سراغ فريز همزمان بايد مثلا مرغ سرخ كنم و به دخترم ديكته بگم هي ميرم دم گاز هي ميرم سمت اپن كه كتاب رو نگاه كنم
اين جور مواقع داد دخترم مي ره هوا مامان بگو ديگه يه ساعته معطلممممممممممممممممممم يه كلمه گفتي دو ساعت صبر ميكني
وسط برنج آبكش كردن بايد سوال رياضي بنويسم يه نگاه به كتاب رياضي ميكنم يه گردن ميكشم تو اشپزخونه كه يه وقت برنجم زياد نمونه خمير شه
تازه شام كه اماده ميشه ميرم حموم بعد حمام در حال مو خشك كردن بايد از دخترم علوم يا ..... بپرسم
به تلفن جواب بدم كه مامانم ميگه يه زنگ نزدي چرا همزمان بايد مشقهاي دخترم رو چك كنم كه يه وقت غلط نداشته باشه
بايد زنگ بزنم به مادر دوستش خبر بگيرم كه مدرسه چه خبر
واييييييييييييي سرم گيج رفت
تازه همسر جان ميرسن برو استقبال و وسايلي رو كه گرفته و خريدهايي رو كه كرده بگير و جابه جا كن
بعد سالاد درست كردن - شام اوردن - شستن - چاي و ميوه بعد شام...............
نظارت رو برنامه فرداي مدرسه دخترم
ده دقيقه خوابيدن كنارش و قربون صدقه رفتنش كه فردا يه نامه ي بلند بالا ننويسه تو به من توجه نداري
وقتي خوابيد بايد تازه براي فرداي دخترم سالاد درست كنم بذارم يخچال - ميوه بشورم
واييييييييييييييييييي يعني يه دقيقه من وقت استراحت هم ندارم
تازه اين جدا از زمانيه كه بعضي وقتها شام جدا مي پزم ناهار فرداي دخترم رو هم جدا كه دو نوبت شبيه هم نخوره
تازه هفته ايي يه بار بايد حتما همراهيشون كنم از 8تا 9 كه ميخوان برن پارك لاله تمرين تنيس اگه نرم بي ذوقم- بي احساسم
وقت براشون ندارم - تنها بايد برن بهشون نمي چسبه منم كه ميرم اينقدر سرم بين اون توپي كه مي فرستن اين ور اونور ميره كه گيج ميزنم
اين يه روز كاري معمولي من بعد از سر كاره بماند شرايطي كه مهمان باشه - خريد باشه - و يا بيماري و نوبت دكتر باشه

ماندگار نوشته است:
واي كار كردن من خيلي جالبه انگار يه فيلم رو گذاشتن دور تند
اول كه ميرم بايد كلي ابراز علاقه شديد به دخترم بكنم در رو كه وا ميكنه بگم سلام دخترم عشقم الا آخر
وگرنه متهم به مامان نامهربون ميشم كه اصلا انگار نه انگار دخترش از ظهر تو خونه تنها بوده
بعدش همين جور كه مي رم تو اتاق لباسهام رو در مي يارم هم زمان لباسهاي دخترم رو كه مثلا آويزون كرده رو چوب لباسي كج و كوله دوباره مرتب مي كنم
ما بين اين كار دولا ميشم وسايل بازيش رو كه مثلا خواسته جمع كنه چپونده گوشه اتاق ميكشم بيرون مي ذارم سر جاش
هم زمان بايد تلفن همسرمو جواب بدم كه اومدم و چي مي خوام و چه خبر بوده شركت همزمان كتابهاي دخترم از رو مبلها جمع ميشه با پا توپهايي كه وسط اتاق شوط ميشه زير تخت
ميام از اتاق بيرون ليوان اب و بشقاب ميوه دخترم رو بر مي دارم مي رم آشپزخونه بعد بايد تمام ظرفهاي ناهار دخترم رو كه شسته يواشكي دوباره بشورم چون بعضي هاش چرب و چيليه
بعد مي رم سراغ فريز همزمان بايد مثلا مرغ سرخ كنم و به دخترم ديكته بگم هي ميرم دم گاز هي ميرم سمت اپن كه كتاب رو نگاه كنم
اين جور مواقع داد دخترم مي ره هوا مامان بگو ديگه يه ساعته معطلممممممممممممممممممم يه كلمه گفتي دو ساعت صبر ميكني
وسط برنج آبكش كردن بايد سوال رياضي بنويسم يه نگاه به كتاب رياضي ميكنم يه گردن ميكشم تو اشپزخونه كه يه وقت برنجم زياد نمونه خمير شه
تازه شام كه اماده ميشه ميرم حموم بعد حمام در حال مو خشك كردن بايد از دخترم علوم يا ..... بپرسم
به تلفن جواب بدم كه مامانم ميگه يه زنگ نزدي چرا همزمان بايد مشقهاي دخترم رو چك كنم كه يه وقت غلط نداشته باشه
بايد زنگ بزنم به مادر دوستش خبر بگيرم كه مدرسه چه خبر
واييييييييييييي سرم گيج رفت
تازه همسر جان ميرسن برو استقبال و وسايلي رو كه گرفته و خريدهايي رو كه كرده بگير و جابه جا كن
بعد سالاد درست كردن - شام اوردن - شستن - چاي و ميوه بعد شام...............
نظارت رو برنامه فرداي مدرسه دخترم
ده دقيقه خوابيدن كنارش و قربون صدقه رفتنش كه فردا يه نامه ي بلند بالا ننويسه تو به من توجه نداري
وقتي خوابيد بايد تازه براي فرداي دخترم سالاد درست كنم بذارم يخچال - ميوه بشورم
واييييييييييييييييييي يعني يه دقيقه من وقت استراحت هم ندارم
تازه اين جدا از زمانيه كه بعضي وقتها شام جدا مي پزم ناهار فرداي دخترم رو هم جدا كه دو نوبت شبيه هم نخوره
تازه هفته ايي يه بار بايد حتما همراهيشون كنم از 8تا 9 كه ميخوان برن پارك لاله تمرين تنيس اگه نرم بي ذوقم- بي احساسم
وقت براشون ندارم - تنها بايد برن بهشون نمي چسبه منم كه ميرم اينقدر سرم بين اون توپي كه مي فرستن اين ور اونور ميره كه گيج ميزنم
اين يه روز كاري معمولي من بعد از سر كاره بماند شرايطي كه مهمان باشه - خريد باشه - و يا بيماري و نوبت دكتر باشه

 خسته نباشي جدي مي گم
 اين ريزه كاراي كه ازش گفتي تو زندگي همه هست  حالا ما بدون جزييات گفتيم

واي من از الان ترس افتاده توي دلم که رفتم سره خونه زندگيم چيکار بايد بکنم با اونهمه خستگي که از سره کار ميام؟!! آخه من الان 7 صبح ميام از خونه بيرون تا 8.30 سره کارم باشم بعداز ظهرم 6.30 از شرکت ميام بيرون 8.30 ميرسم خونه آخه کارم تهرانه خونمون مهرشهر کرج خونه خودم و همسري هم همون جاس!! الان ميرسم خونه مامانم طفلي شام پخته چاي دم کرده من يه دوش ميگيرم و بعد شام و چاي و لالا ولي بعد که رفتم خونه خودم ساعت 8.30-9 شب با همسري همزمان برسيم خونه آخه به کدوم کارم ميرسم؟!! شما بگيد......فکر کنم زود از پا دربيام وکم بيارم....شرکتمون خيلي خوبه ولي اشکال بزرگش ساعته کاريشه که بايد در حقيقت 5.30 باشه ولي به 6.30-7 کشيده ميشه هميشه...تازه پنجشنبه هم تعطيل نيست.تا 2 سره کاريم....بعدم تا من برسم کرج 1.30 ساعت طول ميکشه ديگه جنازم ميرسه خونه...ميترسم روي زندگيه مشترکم تاثير منفي بذاره....به دليله قسط فراوان فعلاً از استعفا يا تغيير شغل دادن هم معذورم....حالا شما بگيد چجوري برنامه ريزي کنم که يه جوري اين 2-3 سال اول زندگيمو بگذرونم  که به خودمو آقاي همسر و زندگيه مشترکمون لطمه وارد نشه؟؟( تا 2-3 سال ديگه قسطامون يکم سبک ميشه بعد يه فکر ديگه ميکنم)






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 262]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن