واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: بچه ها من تو اين سايت هر چي خوندم . گلايه ما خانوما از وابستگي شوهرمان به ماماناشون بود. خداييش بياين يه سوزنم به خودمو بزنيم. آيا ما مامانامونو بيشتر از شوهرامون دوس نداريم(اكثريت)؟ آيا ما به نظر مامانامون بيشتر از شوهرمون اهميت نمي ديم؟ آيا مامانامون تو تصميم گيري زندگيمون نقش بيشتري ندارن؟ آيا بيشتر رازهامونو به مامانامون نميگيم تا شوهرامون؟ آيا وابستگي ما به مامانامون بيشتر از وابستگي شوهره به مامانش نيست؟ آيا .... بياين صادقانه حرف بزنيم. حالا مردا چيزي نميدونن اما خودمون كه تو جمع خودمون مي تونيم در موردش حرف بزنيم. من فكر ميكنم اين مبحث كمك كنه كمي بهتر قضايا را درك كنيم. خداييش اينطور نيست؟
من اگر بخوام صادقانه پاسخ بدم حتی یک ذره به مامانم وابستگی ندارم... با اینکه خیلی خیلی دوستش دارم و هم برام پدره و هم مادر اما چون اون یه آدم منطقی و تا حدی بدبین به زندگی هست و من احساساتی و خوش بین ذره ای اجازه نمی دم توی امورات زندگیم دخالت کنه و با اینکه همیشه احترامشو حفظ می کنم اما همه تصمیماتم رو شخصا میگیرم...
بحث دوست داشتن جدای این چیزاست... محبت مادر و فرزندی جنسش با عشق به همسر متفاوته... اصلا درست نیست اینا رو مقایسه کنیم و بگیم کدوم کمتر و کدوم بیشتره... هر کسی جای خود داره
من هم با نظر reyhan82عزیز موافقم اینها کاملاً باهم فرق می کنن عشق به مادر و عشق به همسر.
من حتی توی ذهن خودم هم اینها رو با هم مقایسه نمیکنم وابستگی با علاقه یه بحث کاملاً جدایه من به شوشو خیلی وابسته هستم ولی نمی تونم بگم کدومشون رو بیشتر دوست دارم. درسته بعضی وقتها یه رازهایی رو با مادرم در میون می زارم که همسرم از او خبری نداره و حتی برعکس هم هست ولی چیزی که هست حداقل تو زندگی من اینه که اگر به نظر هر کدوم از طرفین (چه مامان و چه شوشو) بیشتر اهمیت بدم طرف مقابل زود در مقابلم جبهه میگیرن به خاطر همین تو تصمیم گیریها سعی میکنم نهایت احتیاط رو داشته باشم که هیچ کس بهش بر نخوره. (ولی خودمونیم عشق به فرزند یه چیز دیگه هست که اینو کسایی که مامان شدن متوجه میشن)
پرنیا جون نظر منو بهتر از خودم توضیح داد!!!
سلام من اصلا با نظر شما موافق نيستم آيا چيزهايي كه شوهرانمون به مامانشون ميگن به ماهم ميگن درثاني چطور ميشه رابطۀ فرزند و با پدر و مادر با رابطه و نوع دوست داشتن شوهر مقايسه كرد. وقتي زن و شوهري به تفاهم نرسند از هم جدا ميشن و ممكنه براي هردوشون يه همسر مناسبتري هم پيدا بشه آيا تو ميتوني يا كسي ميتونه از عشق پدر و مادرش جدا بشه و ميتوني ديگه كسي را بجاي اونها پيدا كني ايا شده مرهمي كه مادري رو دلت ميذاره همسرت به همون نسبت بگذاره تازه اين نظر منه كه هر رازي رو هم شوهرمون نبايد بدونه مثل اينكه ما هم خيلي از رازهاي اونهارو نميدونيم. من عشق به پدر و مادر و برادر و خواهرم رو با هزار تا شوهر مهربون هم عوض نميكنم آيا نوازش پدرت مثل شوهرته ايا عشق به برادرت مثل عشق به شوهرته من همسرم و خيلي دوست دارم و قبل از اينكه با هم زير يه سقف بيايم فكر ميكردم ميتونه جاي تك تك خانواده منو پر كنه اما حالا ميگم هرك سي جاي خودش.
من هم بانظر بچه ها که دوست داشتن مادر باعشق به شوهر متفاوته ونمیشه مقایسشون کرد موافقم
واما خودم من هیچ وقت نمی ذارم مامانم حتی یک درصدتویه زندگیم دخالت کنه چون اون شرایط زندگی وشوهرم رو به اندازه من درک نمی کنه ونمی شناسه
خوشبختاه شوهرمم همینجوریه به کسی اجازه نمیده توزندگیمون دخالت کنه اگرهم حرفی بزنن فقط گوش می کنه ولی اصلا انجامش نمیده به قول معروف یه گوش دریه گئش دروازه
سلام دوستان من هم با نظر شما موافقم. اما آيا خانوما حاضرن اين علاقه اي رو كه به مامانشون دارن از شوهرشون نسبت به مامانش هم راحت قبول كنن. مثلا شما در مورد پس انداز شخصي تون به احتمال زياد به مامانتون گفتين. آيا اگر زماني متوجه بشين شوهرتون هم در مورد پس اندازش به همون اندازه كه شما مي دونين و يا بيشتر به مامانش گفته اونوقت چكار مي كنين؟ آيا باز هم با همين ديد بهش نگاه مي كنين؟
salaam ,
b nazareh man , nemishe moghyaseh kard, chon shekelh dost dashtan motefaveteh,b madar heseh ehtramo darim vali b hamsareh eshgh
سهي نوشته است:سلام من اصلا با نظر شما موافق نيستم آيا چيزهايي كه شوهرانمون به مامانشون ميگن به ماهم ميگن درثاني چطور ميشه رابطۀ فرزند و با پدر و مادر با رابطه و نوع دوست داشتن شوهر مقايسه كرد. وقتي زن و شوهري به تفاهم نرسند از هم جدا ميشن و ممكنه براي هردوشون يه همسر مناسبتري هم پيدا بشه آيا تو ميتوني يا كسي ميتونه از عشق پدر و مادرش جدا بشه و ميتوني ديگه كسي را بجاي اونها پيدا كني ايا شده مرهمي كه مادري رو دلت ميذاره همسرت به همون نسبت بگذاره تازه اين نظر منه كه هر رازي رو هم شوهرمون نبايد بدونه مثل اينكه ما هم خيلي از رازهاي اونهارو نميدونيم. من عشق به پدر و مادر و برادر و خواهرم رو با هزار تا شوهر مهربون هم عوض نميكنم آيا نوازش پدرت مثل شوهرته ايا عشق به برادرت مثل عشق به شوهرته من همسرم و خيلي دوست دارم و قبل از اينكه با هم زير يه سقف بيايم فكر ميكردم ميتونه جاي تك تك خانواده منو پر كنه اما حالا ميگم هرك سي جاي خودش.
منم فکر می کنم ما همین رو گفتیم که محبت پدر و مادر از جنس محبت زن و شوهر نیست... رابطه فرزند و پدر و مادر یه چیز دیگه است!
اما عزیزم خیلی از خواهر و برادر ها بعد از ازدواج میرن سراغ زندگیشون و شاید سالها سراغ همدیگر رو نگیرند... ما خیلی از خاله و دایی و عمه و عموها رو داریم که سالهاست از هم بیخبرند ولی زندگیشون هم پابرجاست... و خیلی از دوستانم رو میشناسم که سر خواهر و برادر هاشون زندگی شخصی خودشون رو از هم پاشیدند و یا همیشه با همسرشون اختلاف دارند
همسر یار و همراه همیشگی زندگیه و اگر واقعا خوب باشه می تونه چنان جایگاهی برای خودش ایجاد کنه که ما دوری از خانوادمون رو به ندرت احساس کنیم برای من عشق به همسر خیلی خیلی خیلی بالاتر از عشق به برادره!
البته وقتی کلی نگاه کنیم این مساله در مورد افراد مختلف کاملا متفاوته... من که یه تار موی همسرم رو با دنیا عوض نمی کنم چون محبت هایی بهم می کنه که تصورش رو هم نمی کردم
راحيل نوشته است:سلام دوستان من هم با نظر شما موافقم. اما آيا خانوما حاضرن اين علاقه اي رو كه به مامانشون دارن از شوهرشون نسبت به مامانش هم راحت قبول كنن. مثلا شما در مورد پس انداز شخصي تون به احتمال زياد به مامانتون گفتين. آيا اگر زماني متوجه بشين شوهرتون هم در مورد پس اندازش به همون اندازه كه شما مي دونين و يا بيشتر به مامانش گفته اونوقت چكار مي كنين؟ آيا باز هم با همين ديد بهش نگاه مي كنين؟
راحیل جان اون چیزی که شما حرفشو می زنید به رابطه مادر و پسری ربطی نداره به قابل اعتماد بدن انسانها ربط داره... وقتی شما سفارش می کنید که همسرتون حرفی رو نگه و یا خودش اونهمه فهم داره که نباید این حرف رو کس دیگه بدونه حالا این کس چه مامامانش باشه چه همکارش! اونی که رازدار و مورد اعتماد نیست حتی میره و در مورد روابط خصوصی با همسرش برا دوستاش تعریف می کنه!
من عاشق مادرم هستم و به قول بچه ها عشق به مادر با عشق به همسر دوچیز از دو وادیه مختلفه.
اما وقتی هر زنی ازدواج میکنه یه جورایی همه آیندشو در کنار همسرش میبینه حداقل تو ایران اینطوریه راحت از زندگیش نمیگذره و برای ساختنش اگه لازم باشه حتی به مادرش اجازه دخالت نمیده این با وابستگی به مادر تفاوت داره درثانی مادری که دخترش رو عروس میکنه هیچ وقت دامادو رقیبش نمیبینه در عوض وقتی میبینه دخترش همسرش رو عاشقونه دوست داره کلی ذوق میکنه ثالثا ازونجا که تو ایران مردا قدرتشون بیشتره قضیه دختر برای مادرش مثل گوشت لای دندونه هوای دامادو داره که یه وقتی به دخترش صدمه نرسه
اما عروس هوویه مادر شوهره اکثر پسرا نمیتونن جلو مامانشون اونقدرا قربون صدقه زنشون برن اگه همونطور که ما زنا و مادرامون ملاحظاتی رو که در ارتباط با خونواده خودمون رعایت میکنیم همسرامون و مادراشون رعایت کنن حساسیت عروسا هم کم میشه
عشق به مادربا عشق به همسرخیلی متفاوته من هردوتاشون روخیلی دوست دارم اما این دوست داشتن باعث نشده که مادرم توزندگی من دخالتی بکنه یا همسرم خدای نکرده به اونا بی احترامی کنه که این موردو اصلاً نمیبخشم ولی هیچ محبتی به نظرم جای محبت مادر به فرزندشو نمیگیره مادرا بی توقع وبی ریا به فرزندشون محبت میکنن
منم عاشق مامانم هستم و به نظرم قابل مقايسه نيستند شوهرمم خيلي دوست دارم
ضمنا خوشبختانه مامان من انقده مهربونه كه اصلا اهل دخالت نيست و هميشه مثبت فكر ميكنه حتي راجع به اتفاقاي بد
سلام
به نظر من دوست داشتن هر کدام (مامان) (شوهر) متفاوته و نمیشه مقایسه کرد عشق و دوست داشتن خانواده و مامان که بیشتر از بیست سال با اونها زندگی کردیم یک چیزیه و دوست داشتن شوهر که همه عشق و امید و آینده آدم بهش بستگی داره یه چیز دیگه هس (من یه بار اوایل ازدواجمون از شوهرم پرسیدم منو بیشتر دوست داری یا مامانتو؟ گفت هر دوی شما رو ولی محبت مادر و پسری با محبت زن و شوهری فرق داره) من خودم به شوهرم بیشتر از مامان اینا وابستگی دارم و بیشتر دوستش دارم.
ولی اینکه راحیل خانم گفتند بحث جداست مثلاٌ ما (مثلاٌ من خودم) دوست داریم با مامانمون بشینیم صحبت کنیم (پچ پچ) کنیم ولی وقتی می بینیم شوهرمون با مامانش صحبت می کنه یا مثلاً بدون ما می ره خونه مامانش زود خانم مارپل میشم میگیم چه خیره چی میگی و غیره ....
وای ببخشید چقدر پرچونگی کردم.
آره باران جون .منم هينطوريم.من هر روز با مامانم تلفني صحبت مي كنم. حتي اگر ديده باشمش. اما شوهرم سه چهار روز يكبار با خانواده اش تلفني صحبت مي كنه. هميشه پيش خودم اعتراف مي كنم اگه شوهرم مثل من بود اونوقت من طاقت مي آوردم؟ فكر نمي كنم. البته من تو تصميماتم مستقلم. اما هميشه خانواده خودم زودتر از خانواده شوهرم خبردار ميشن. فكر كنم طبيعي باشه؟ نه؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 438]