واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: سگ در ضرب المثلها و نوشته های شاعران
این بخش به ظاهر به شعر و ادبیات نزدیک به نظر میرسه اما من فکر میکنم جای واقعیش توی بخش فرهنگه
چونت فرهنگ و نگرش انسان های جامعه س که این نوشته ها رو ساخته
ضرب المثل سگ
«آب دریا از دهان سگ نجس نمیشود»
«از سگجونی مثل هفتجوش است.»
«از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه.»
«استخوان، قوم و خویش سگ است و سگ، قوم وخویش استخوان.»
«بستن سنگ و گشودن سگ.» (این واو واو مباینه یا استبعاد است در زبان ما هم کردی ضرب المثلی داریم که دقیقا هم واو مباینه در آن هست هم سگ !
(سگ و مزگوت ؟ یعنی سگ و مسجد ؟ یعنی مگه میشه ؟ نمیشه .... آدم پلید و مکان مقدس / ؟ فلانی و زود آمدن سر قرار ؟ )
«به بهلول گفتند: ریش تو بهتر است یا دم سگ؟ گفت: اگر از پل جستم ریش من و گرنه دم سگ.»
«به نفرین سگ، نان در تنور نمیافتد.»
«تازی كه پیر شد، از آهو حساب میبرد.»
«حرف او و چاقوی جیب سگ یکی است»
«خرگوش هرمزد را سگ هرمزد گیرد.»
«دستی که از من بریده شد میخواهد سگ بخورد، میخواهد گربه.»
«دلم خوشه زن بگم (بیگ) اگر چه کمتر از سگم.»
«دیگی که واسه ما نمیجوشه سر سگ توش بجوشه.»
«زن سلیطه، سگ بیقلادهاست.»
«سر سگ بودن بهتر از دم شیر بودن است»
«سگ اخته میکند.»
«سگ است آنکه با سگ رود در جوال.»
«سگ استخوان سوخته را بو نمیکند.»
«سگان از ناتوانی مهربانند وگرنه سگ کجا و مهربانی.» این هم مثل همون بالا واو مباینه داره
«سگ بابا نداشت سراغ حاجعموش را میگرفت.»
«سگ بادمش زیر پاشو جارو میکنه.»
«سگ باش، کوچک خونه نباش.»
«سگ باقلاده شکار نمیکند.»
«سگ بعد از شستن نجستر است.»
«سگ پاچه صاحبش را نمیگیره.»
«سگ پارس میکند و خرس (بیخیال) میگذرد.» ضربالمثل رومانی نمونه ش پایین تر هست همون شعر مولوی که مه نور فشاند و سگ عوعو کند
«سگ چیه که پشمش چی باشه.»
«سگ در حضور به از برادر دور.»
«سگ در خانهٔ صاحبش پارس می كند.»
«سگ در خانهٔ صاحبش شیره.»
«سگ داد و سگ توله گرفت.»
«سگ دستش نمیشه داد که اخته کنه.»
«سگ را پیش یوز ادب میكند»
«سگ را چو در تنگی بگیرند بگزد»
«سگ را که چاق کنند هار میشه.»
«سگ را میزند كه شیر هوای كار خود را داشته باشد.»
«سگ زرد برادر شغاله.»
«سگ، زرد و سیاه ندارد.»
«سگ زنده بهتر از شیر مرده است»
«سگ سفید ضرر پنبهفروشه.»
«سگ، سگ را ندرد»
«سگ سوزن خورده.»
«سگ سیر دنبال کسی نمیره.»
«سگ سیر قلیه ترش»
«سگش بهتر از خودشه.»
«سگ صاحبش را نمیشناسد.» (کنایه از شلوغ بودن جایی) اصولا در این مورد یا اینو میگن یا میگن شتر با بارش گم میشه یا میگن بازار شام یا بازار مکاره !
«سگ که چاق شد گوشتش خوراکی نمیشه.»
«سگ كه سیر شد سركش میشود»
«سگ گر و قلاده زر؟» فوق العاده س نه ؟ به نظر من با وجود اینکه باز هم واو اون به مباینه میخوره اینیکی دیگه نیست چون خیلی دور نیست کاریه که شده و حالا گوینده داره تعجب میکنه و میگه ایندو سنخیتی با هم ندارند راستی شما تا حالا چقدر سگ گر و قلاده زر دیدین ؟
«سگ، گوشت سگ را نمیخورد.» ضربالمثل ارمنی
«سگ لاید و كاروان گذرد»
«سگ لاینده گیرنده نباشد.»
«سگ ماده در لانه، شیر است.»
«سگ نازیآباده، نه خودی میشناسه نه غریبه.»
«سگ نمکشناس به از آدم ناسپاس.»
«سگ هم سرمایه میخواهد.»
«سگی به بامی جسته، گردش به ما نشسته.» بسیار زیباست
«سگی که برای خودش پشم نمیکند برای دیگران کشک نخواهد کرد.»
«سگی که پاچه از قصابخونه بدزده، نون خودش را بریده.»
«سگی که برای خودش پشم نمیکند برای دیگران کشک نخواهد کرد.»
«سگی که پارس کنه، نمیگیره.»
«سگی كه پارس میكند گاز نمیگیرد.»
«شغال بیشه مازندران را نگیرد جز سگ مازندرانی» مشابه همون بالا که خرگوش هرمز را فقط سگ هرمز میگره
«كاه را پیش سگ و استخوان را پیش خر میریزد.» این هم زیباست و همون بستن سنگ و گشودن سگه که در بالا اومد
«کلهپز برخاست سگ جایش نشست»
«مثل سگ پشیمونه.»
«مثل سگ و گربه»
«مثل سگ هفت جان دارد»
«مرگ خر عروسی سگ است.»
«مواظب باش سگ پاچهات را نگیرد.»
«نه خود خورد، نه كس دهد؛ گـَنده شود، به سگ دهد.»
منبع این نوشته ها جستار سگ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DA%AF) در دانشنامه آزاد ویکی پدیا بخش فارسیست
سگ در شعر فارسی
«از پدر مرده ملاف ای جوان// گرنه سگی چون خوشی از استخوان»
امیر خسرو
«اگر برکهای پر کنند از گلاب// سگی در وی افتاد کند منجلاب»
ناشناس
«با بدانديش هم نكویی كن// دهن سگ به لقمه دوخته به»
سعدی
«بترس از سگی کو کند روبهی»
ادیب پیشاوری
«بخت بد با كسی كه یار بود// سگ گزدش ار شتر سوار بود»
ناشناس
«چه خطر بود سگی را که قدم زند به جایی// که پلنگ در وی الا ز ره خطر نیاید»
خاقانی
«چه خوش گفت آن نهاوندی به طوسی// كه مرگ خر بود سگ را عروسی»در بالا تر مشابه-ش رو دیدیم
نظامی
«زانهمه بانگ و علالای سگان// هیچ واماند ز راهی كاروان؟»
مولوی
«سگ آن به كه خواهندهٔ نان بود// چو سیرش كنی دشمن جان بود»
سعدی
«سگ اصحاب كهف روزی چند// پی نیكان گـرفت مردم شد»
سعدی
«سگ بر آن آدمی شرف دارد// كه چو خر دیده بر علف دارد»
نظامی
«سگ به دريای هفتگانه مشوی// كه چو تر شد پليدتر باشد»
سعدی
«سگ تازی که آهوگیر گردد// بگیرد آهویش، چون پیر گردد»
نظامی
«سگ گیرنده چون دندان كند باز// تو حالی استخوانی پیشش انداز»
سعدی
«سگ و یوز در پیش شاهین و باز// همی راند بر دشت روز دراز»
فردوسی
«سگ هماره حمله بر مسكين كند// تا تواند زخم بر مسكين زند»
مولوی
«شبان بره آن به كه دارد نگاه// از آن سگ كه با گرگ شد آشنا»
ابن یمین
«شیر اگر مفلوج باشد همچنان از سگ به است»
سعدی
«طمع کی گربه در انبان فروشد// که بخل امروز با سگ در جوال است»
انوری
«که خرگوش هر مرز را بیشگفت// سگ آن ولایت تواند گرفت»
نظامی
«كه سگ را به خانه دلیری بود// چو بیگانه شد، بانگ او كم شود»
فردوسی
«مرد عالیهمم نخواهد بند// سگ بود، سگ به لقمهای خرسند»
سنایی
«مر سگان را عید باشد مرگ اسب// روزی وافر بود بی جهد و كسب»
مولوی
«مهتاب كه نور پاك دارد// از بانگ سگی چه باك دارد»
مولوی
«مه فشاند نور و سگ عوعو كند// هركسی بر خلقت خود میتند»
مولوی
«كی شود دریا به پوز سگ نجس// كی شود خورشید از پف منطمس»
مولوی
«ملک او از طعنه دشمن کجا یابد خلل// آب دریا از دهان سگ کجا گردد پلید»
معزی
«مه نور میفشاند و سگ بانگ میزند// مه را چه جرم؟ خاصیت سگ چنین بود»
مولوی
«نخورد شیر نیم خورده سگ// ور به سختی بمیرد اندر غار»
سعدی
«نهادست این گنبد تیزتک// پی موش، گربه؛ پی گربه، سگ// مپندار صیاد کز دام جست// که صیاد را نیزِ صیاد هست»
ادیب پیشاوری
به وبلاگ ما هم سری بزنید ممنون میشم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5376]