تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 3 دی 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):پشیمانی از گناه برای توبه کافی است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843278777




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اعجاز قران:


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: اعجاز قرآن




صحبت ما درباره اعجاز قرآن از نظر معارف الهى يعنى از نظر مسائل مربوط به خدا بود . عرض كرديم كه در قرآن مسائل مربوط به خدا و به اصطلاح فلاسفه ماوراء الطبيعه , به شكلى عالى بيان شده است كه قطعا براى يك بشر عادى مقدور نبوده است اينچنين مطلب را توصيف و توجيه كند , مخصوصا با توجه به محيط و وضع شخصى پيغمبر اكرم , و حتى اگر ما اين جهت را هم در نظر نگيريم و فرض كنيم كه پيغمبر در متمدن ترين نقطه هاى جهان آن روز به دنيا آمده بود و آن مراحل فرهنگ عصر و زمان خودش را مثل ديگران طى كرده بود بازهم اين شكل و اين وضعى كه قرآن درباره خدا و ماوراءالطبيعه سخن مى گويد غير عادى است . اين مطلب را ما در چند تيتر به اصطلاح , خواستيم بيان كنيم : يكى اينكه قرآن خداوند را از نظر تسبيح و تنزيه به پاكترين و بى شائبه ترين وجهى توصيف كرده است يعنى قرآن خدا را از آنچه كه بايد مبرا دانست به شكل عجيبى مبرا دانسته است و در اين جهت بايد قرآن را مخصوصا با كتابهاى مقدس ديگرى كه در جهان وجود داشته و دارد مقايسه كرد كه قرآن چقدر خدا را تنزيه مى كند و از يك سلسله نسبتها و توصيفها مبرا مى داند , كه در همه كتب مقدسى كه در آن زمان وجود داشته و هنوز هم وجود دارد چنين تسبيح و تنزيه و تقديسى نيست . در جلسه گذشته راجع به اين جهت صحبت كرديم .

قسمت دوم اين است كه قرآن خدا را از جنبه عظمت و جلال , باز به نحوى توصيف كرده است كه مافوق ندارد و در اين جهت اگر قرآن را با همه مكتبهاى مثبت دنيا درباره خدا مقايسه كنيم , قرآن را مافوق همه آنها مى بينيم و مى دانيم . در اين جهت ما مى توانيم قرآن را مقايسه كنيم با مكتبهاى فلسفى جهان , آنها كه معتقد به خدا بوده اند . آنها هرگز خدا را به اين عظمت و جلالى كه قرآن شناسانده است معرفى نكرده اند كه البته بعدها علم و فلسفه روى همين خط قرآن سير كرده است اما هيچ مكتب فلسفى به اندازه قرآن خدا را عظيم توصيف نكرده است . راجع به اين قسمت هم ما در جلسه پيش صحبت كرديم .





قرآن خدا را به زيباترين وجه توصيف كرده است

قسمت سوم مسأله اى است كه به نظر مى رسد خيلى جالب است و آن اين است كه قرآن خدا را به زيباترين وجهى توصيف كرده است . غير از عظيم توصيف كردن است . اگر من بتوانم اين مطلب را خوب توضيح بدهم آن طور كه دلم مى خواهد , به نظر مى رسد مطلب خوبى است . اول يك مقايسه كلى مى كنيم : آنهايى كه معتقد به خدا بوده اند , در قديم و اكنون هم همين طور , دو تيپ و دو دسته اند : يكى دسته فيلسوفان الهى و ديگر دسته انبياء . ما وقتى كه سراغ آن فيلسوفان الهى مى رويم , فرض كنيد در رأس آنها در قديم افلاطون و ارسطو را در نظر مى گيريم , مى بينيم آنها هم از خدا ياد مى كنند و با دلايلى كه دارند وجود خدا را اثبات مى كنند . اما مى بينيم كه خدايى كه آنها به ما نشان مى دهند حداكثر آنچه بتوانند نشان بدهند يك موجود خشك بى روحى است . خدايى كه آنها معرفى مى كنند مثل اين است كه يك ستاره اى را يك ستاره شناس به ما بشناساند . فرض كنيد يك ستاره شناس مىآيد مدعى مى شود كه غير از اين سياراتى كه ما مى شناسيم به دور خورشيد مى چرخند و آنها را مى بينيم . سياره ديگرى هم وجود دارد كه اسمش را مثلا مى گذارند ( نپتون ) يا ( ارانوس) . بسيار خوب , يك ارانوسى هم در دنيا وجود دارد . آن فلاسفه وقتى كه خدا را معرفى مى كنند مثلا مى گويند عله العلل . از اين بيشتر ديگر حرفى ندارند . مى خواهند با دلايل فلسفى ثابت كنند كه همه علتها در يك نقطه متمركز مى شود . البته حرف درستى است . مى گويند آيا تمام علتهاى عالم در يك علت نهايى متمركز مى شود و آن علت نهايى منبع تمام علتها و اسباب ديگر است و يا اينكه در يك نقطه و در يك علت نهايى متمركز نمى شود ؟ بسيار خوب , ما با دليل فهميديم كه در يك نقطه نهايى متمركز مى شود . اين درست مثل اين است كه يك كسى بيايد قانون جاذبه عمومى را كشف كند كه يك قانونى در دنيا هست به نام جاذبه عمومى . چنين چيزى براى روح بشر جاذبه ندارد , يعنى روح بشر را به سوى خودش نمى كشد , در روح بشر عشق و طلب به سوى خودش ايجاد نمى كند , پرواز ايجاد نمى كند .

ولى خدا به آن شكل كه انبياء عموما ( 1 ) بيان كرده اند , آن خدايى كه قرآن به بشر معرفى مى كند جاذبه دارد , جميل است , زيباست , شايسته است كه محبوب و مطلوب بشر قرار بگيرد , بلكه تنها چيزى كه شايسته است به تمام معنا مطلوب و محبوب بشر قرار بگيرد اوست . به گونه اى خدا را به انسان مى شناسانند كه در انسان نوعى اشتعال ايجاد مى شود يعنى انسان برافروخته مى شود , در او عشق و حركت به سوى آن خدا به وجود مىآيد , شب زنده دارى ها به وجود مىآورد , تشنگى در روزها به وجود مىآورد كه براى اين خدا تشنگيها مى كشد , گرسنگيها مى كشد , شب زنده دارى ها پيدا مى كند , ( & تجاهدون فى سبيل الله باموالكم و انفسكم) & ( 2 ) مى شود , جان در راه اين خدا فدا مى كند , مال در راه اين خدا فدا مى كند . اصلا ارسطو قادر نيست كه خدا را به اين شكل به بشر بشناساند . مى گويد علة العلل . همه علتهاى دنيا در يك نقطه متمركز مى شود . بسيار خوب در يك نقطه متمركز بشود , آخرش چى ؟ اما آن خدايى كه ما در قرآن مى بينيم , غير از اينكه علة العلل است يا به تعبير قرآن ( & الاول) & است , اول مطلق است , همه چيز از آنجا پيدا شده , عمده مطلب آن ( الاخر) بودنش است يعنى آن كه باز به تعبير قرآن همه اشياء طبعا به سوى او بازگشت مى كنند و به سوى او مى روند و نهايت همه چيز به سوى اوست . ايندو از زمين تا آسمان فرق مى كنند . اينجور خدا را توصيف كردن يعنى خدا را در روبروى خلقت قرار دادن , نه تنها در پشت سر خلقت . عله العلل , خدا را در پشت سر خلقت قرار مى دهد يعنى اين خلقتى كه دارد همين طور حركت مى كند , در آن عقب يك علت نهايى بوده است كه اين دستگاه را به وجود آورده . اما قرآن اصلا به اين مطلب قناعت نمى كند , همين طور كه مى خواهد بگويد در پشت سرت يك قدرت اساسى است كه تو را و همه عالم را به وجود آورده است , عمده اين است كه مى گويد اين جلوى روى تو كه به آن سو دارى مى روى باز به سوى او دارى مى روى , از او آمده اى و به سوى او مى روى , و بالاتر اينكه قرآن مخصوصا اصرار دارد كه بگويد همه چيز به سوى او مى رود : ( & ا فغير دين الله يبغون و له اسلم من فى السموات و الارض) & ( 3 ) چه مى گويند اينها ؟ ! اينها غير از دين خدا چيز ديگرى را مى خواهند و حال آنكه هر چه هست و هر كه هست , بالا و پايين , تسليم راه اوست ؟ ( & ان كل من فى السموات و الارض الا اتى الرحمن عبدا) & ( 4 ) اى بشر تو از عبوديت او مى خواهى سرپيچى كنى و حال آنكه هر كه هست و هر چه هست عبد و بنده و مطيع او هستند و هر كارى كه مى كنند فرمان او را مى برند ؟ اين خورشيد مسخر اوست و اين ماه مسخر اوست و اين ستارگان همه مسخر او هستند و همه چيز مسخر اوست .

خدا را به شكل بسيار زيبايى توصيف مى كند به گونه اى كه او را شايسته دلبستگى بشر معرفى مى كند به طورى كه ساير دلبستگيها و وابستگيهاى بشر را از بشر مى گيرد و پيوندش را با او برقرار مى كند : ( & لا اكراه فى الدين قد تبين الرشد من الغى فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن بالله فقد استمسك بالعروه الوثقى) & ( 5 ) . پيوندهاى ديگر را مى برد و اين يك پيوند را متصل مى كند . به تعبيرى كه امروزپسند است خدا را به صورت يك ايده مطلق براى بشر معرفى مى كند و لهذا در زندگى اجتماعى پايه و مبناى ايدئولوژى بشر قرار مى گيرد . خداى فيلسوفان اصلا چنين صلاحيتى نداشته و نمى توانسته چنين چيزى باشد . چنين منطقى كه خدا را به يك شكل زيبا و به شكل شايسته ترين محبوب و شايسته ترين مطلوب معرفى مى كند از مختصات انبياء البته به زبان قرآن يعنى از مختصات قرآن است . چرا ارسطو و افلاطون و سقراط اين جور بيان نكرده اند ؟ آنها كه خيلى فيلسوف و دانشمند بودند , در يك فرهنگ عظيم پرورش پيدا كرده بودند , چرا ما به چنين جمله هايى در كلمات آنها برخورد نمى كنيم ؟ چون آنها با نيروى فردى و بشرى خودشان و با قدرت فكرى خودشان سير كرده بودند , تا اين مقدار بيشتر نتوانسته بودند بروند ولى پيغمبر كسى است كه از جاى ديگرى لبريز شده است . او در واقع وقتى هم كه مى گويد , خودش نيست كه مى گويد . وقتى كه از زبان وحى مى گويد , قدرت ديگرى است كه دارد به زبان او مى گويد و به زبان او مى گذارد . در واقع هستى است كه با زبان او سخن مى گويد .








این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 306]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن