تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):تكميل روزه به پرداخت زكاة يعنى فطره است، همچنان كه صلوات بر پيامبر (صلى الله عليه و آل...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829199025




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

طبيب و حبيب


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: طبيب و حبيب
من آن نيَم كه سعايت كنم ز درد جراحت

بگو چگونه روايت كنم ز درد جراحت

طبيب كو كه حكايت كنم ز درد جراحت

به زخم خورده شكايت كنم ز درد جراحت

كه تندرست ملامت كند چو من بخروشم

سعدي و بعدي ـ هر دو ـ درد جراحت را با طبيب در ميان مي‌گذاشته‌اند. در نظر گاه آنان تنها زخم خوردگان مي‌دانسته‌اند كه جراحت يعني چه؛ و باز هم در نظرگاه آنان طبيب در حكم زخم خورده بوده است. مردم، شادي و سلامت و شيرين‌زباني‌شان را با ديگران قسمت مي‌كنند ولي غم و درد و جراحت و عصبيّتشان را به طبيب تقديم مي‌كنند. و اين، كم مقامي نيست!‏‏«روز پزشك»، كه در واقع روز كادر پزشكي و درماني است و از اين بابت با روز پرستار و پرستاري هم بي‌ارتباط نيست، روزي است كه ايرانيانِ پزشك و غيرپزشك را به درك يكديگر و درك دردِ يكديگر فرا مي‌خواند. بيماران، اهل دردند. و اگر اهل درد با اهل درك (پزشكان) محشور باشند، مصيبت بيماري‌شان مضاعف خواهد شد. پزشكِ اهل درك، در واقع اهل درد هم هست. زيرا وقتي بتواني دنياي ديگري و درد ديگري را درك كني، خود نيز دردمند و صاحبدرد خواهي بود. يكي از ويژگي‌هاي پزشكان اين است كه شاهد و شريك دردها و زخم‌هاي بيماران‌اند. بيمار ناچار آنان را به چشم مرهم مي‌نگرد. و محرم. شايد اشارت و بشارت اين شعر نيز معطوف به همين واقعيّت است:‏گر طبيبانه بيايي به سر بالينم

به دو عالم ندهم لذّت بيماري را

يا «گر طبيبانه به بالين من آيي امروز». و يا «گر طبيبانه به بالين من آيي اي دوست». باز هم معنا و مضمون، همان است. نتيجه و جزاي شرط، همان است: «به دو عالم ندهم لذّت بيماري را». و حالا «دريچه» مي‌خواهد بگويد: عليرغم همه انتقادهاي درست و نادرست، روا و ناروا، سزا و ناسزا، بي‌شك بوده‌اند و هستند طبيباني با همين صفت برجسته‌ي «طبيبانه سخن گفتن و طبيبانه احوال پرسيدن و طبيبانه با بيمار همدردي كردن». در صدش را نمي‌دانم، اقليّت يا اكثريّتش را آمار ندارم. امّا بوده‌اند و هستند طَبيباني نه فقط طبيب بلكه حبيب. و طبيب به معناي حبيب. طبيب در اين فرض كسي غير از حبيب نيست، تا به قول آن تصنيف‌خوان بگوييم «حبيبم اگر خوابه، طبيبم را مي‌خوام»!... نه، اينجا حبيب همان طبيب است.‏ما مي‌خواهيم در داوري خويش براي همه اصناف انصاف داشته باشيم. اصناف يا صنوف پزشكان نيز مثل ديگران، انواع و اقسام دارد. به قول حافظ «عيب مي جمله بگفتي هنرش نيز بگوي». و براي آنكه جهات شرعي را نيز مراعات كرده باشيم(!) مي‌توانيم بگوييم عيب وي جمله بگفتي هنرش نيز بگوي. روزي در دهه شصت، كسي شكوه كرد كه: فلان پزشك في‌الواقع در مقام بيمار درماني‌اش طبابت نمي‌كند بلكه تجارت مي‌كند. ديگري گفت: چرا فقط به پزشكان چنين نسبت مي‌دهي؟ در اين جامعه، بسيارند از غيرپزشكان كه آنها هم تجارت مي‌كنند و بر سر انسان معامله مي‌كنند؛ هزار برابر. سوّمي تكميل كرد: با اين تفاوت كه آن يكي جان مي‌بخشد و اين يكي جان مي‌ستاند!‏ما، در جامعة قبل و بعد از انقلابِ‌مان مرحوم دكتر سامي را داشته‌ايم كه مسئولانه و دلسوزانه طبابت مي‌كرد و بر زخم‌هاي جسمي و روحي بيماران خويش مرهم مي‌نهاد و به همدردي و همنوايي با طبقات محروم برمي‌خاست. و نيز همواره اين آرمان را در دل مي‌پروراند كه شايد روزي بتوان در باب طرح طبّ ملّي راهي نو گشود و راهكاري ديگر نشان داد. ما، در همين جامعه نيز (پيش و پس از پيروزي انقلاب) دكتر عباس شيباني را داريم كه علاوه بر علم و تخصّص پزشكي‌اش انسان نمونه‌اي از حيث اخلاقي و شخصيتي است. طبيبانِ امثال او، با بيماران خويش همدرد و همدرك‌اند و چه بسيار بوده است كه بار هزينه‌هاي مداوا را نيز خود بردوش كشيده‌اند.‏اهل ولايت كرمان از پزشكي ياد مي‌كنند كه در كار طبابتش دانا و توانا بوده است. طبيب مورد نظر، از هيچ بيماري، حق ويزيت ثابت و رسمي و تغييرناپذير درخواست نمي‌كرد. هر كس هرچه در توان داشت، همان را مي‌پذيرفت. حتّي گفته‌اند كه روستائيان حقّ ويزيت را با تقديم مرغ و تخم‌مرغ پرداخت مي‌فرموده اند! و اگر بيماري به مطب مي‌آمد كه به هيچ وجه از توانايي مالي برخوردار نبود، پزشك پس از معاينه و تشخيص و نسخه‌نويسي، براي آنكه مراجعه كننده متّهم به مفت‌خواري نشود و خودش هم كار را ساده و پيش پاافتاده حساب نكند، از بيمار يا همراهانش مي‌خواست كه در ازاي ويزيتِ پرداخت نشده، باغچه حياط مطبّ را بيل بزنند و آبياري كنند!‏دكتر سيّد ابوالقاسم علوي در خراسان، يكي از دانشجوياني بود كه در نخستين سال‌هاي دهه هزار و سيصد هجري شمسي براي تحصيل طبابت به فرانسه اعزام شده بود. او در همه عمر طبابت خويش با بيماران چنان رفتار مي‌كرد كه از حبيب انتظار مي‌رفت و نه فقط از طبيب. هرچند آنان كه از اطراف و اكناف يا از مركز و ميدان شهر به او مراجعه مي‌كردند، بعضاً انتقاد هم داشتند و او را در برخي از حوادث ناگوار مؤثّر و مقصّر مي‌خواندند، امّا همدردي‌اش را انكار نمي‌كردند. تقريباً محال بود كه او را براي حضور بر بالين بيماري كه در خانه بستري شده دعوت كنيد و او سريع و ساده و با پاي پياده همراه نشود و بي‌ادّعا و بي تكبّر در كنار بيمار (با هر نوع بيماري) حضور پيدا نكند. مراجعه‌كنندگان، به او و به درستي طبابتش و به سرعت اثرگذاري داروهايش باور داشتند. تجربه‌هاي معالجاتي‌اش مؤثّر و ممتاز بود.‏يادش به خير باد. يكي از ويژگي‌هاي شگفت‌انگيزش اين بود كه گاهي چند كار را با هم انجام مي‌داد و از عهده برمي‌آمد. مثلاً براي مريض قبلي نسخه مي‌نوشت و در همان اثنا احوال مريض جديد را مي‌پرسيد و همان موقع به تلفن جواب مي‌داد و همزمان نيز چايي مي‌خورد!... كسي كه او را نمي‌شناخت، مي‌پنداشت كه با بيمارش خويشاوند است. هميشه گرم، صميمي، بدون نرخ(!) و با صيغة غايب سخن مي‌گفت. معمولاً براي هر بيمار پرونده‌اي پربرگ در ذهن داشت و همه را مي‌شناخت:‏ـ چطورَن؟ اخوي كجا هستن؟ هنوز بدبخت نشدن؟ (ازدواج نكردن؟!)‏




 يکشنبه 3 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 202]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن