تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 11 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فال بد زدن شرك است و هيچ كس ازما نيست مگر اين كه به نحوى دستخوش فال بد زدن مى شود، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1847309344




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تاريخچه پيدايش نفس شناسي به شيوه مدرن ظهور ‌روان ‌شناسي علمي‌


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: تاريخچه پيدايش نفس شناسي به شيوه مدرن ظهور ‌روان ‌شناسي علمي‌
جام جم آنلاين: پيشينه روان‌شناسي: واژه روان‌شناسي در اصل ترجمه لغت psychology است كه از 2 واژه يوناني پسيكه (psyche) به معناي روح و لوگوس (logos) به معناي شناخت و نطق مشتق شده است. در تاريخ يونان باستان چنين آمده است كه پسيكه نام يكي از خدايان بوده است كه ابتدا حياتي فناپذير داشته و سپس به واسطه قرار گرفتن در جايگاه خدايان، از حياتي جاودان برخوردار مي‌شود.


در بررسي زمان ظهور روان‌شناسي و قرار گرفتن آن در منظومه معرفت بشري شايد نتوان به زمان دقيق و مشخصي اشاره كرد. از همان زمان كه بشر با نگاه فلسفي به تحليل جهان پيرامون خود پرداخت، روان‌شناسي نيز در قامت يك معرفت خود را نشان داد.

در نتيجه مي‌توان چنين گفت كه نخستين روان‌شناسان در جامه فيلسوفان ظهور كردند. بسياري از موضوعات همچون آگاهي و ماهيت آن، حافظه و ادراك، انتخاب آزاد و... كه فيلسوفان يونان باستان همچون افلاطون و ارسطو بدان‌ها پرداخته‌اند، امروزه نيز همچنان به عنوان پرسش‌هاي كليدي روان‌شناسي محسوب مي‌شوند.

در نگاه تاريخي به روان‌شناسي مي‌توان چنين گفت كه روان‌شناسي به لحاظ پيشينه فلسفي قدمتي بسيار طولاني دارد، ولي به لحاظ پيشينه علمي قدمتي كمتر از 2 قرن را دركارنامه خود ثبت كرده است. به تعبير هرمن ابينگهاوس، روان‌شناس قرن نوزدهم«روان‌شناسي پيشينه‌اي دراز اما تاريخچه‌اي كوتاه دارد».

در بسياري از كتب روان‌شناسي 2 تركيب بظاهر متعارض به چشم مي‌خورد: يكي روان‌شناسي كهن و ديگري روان‌شناسي نوين. در بيان تفاوت ميان اين دو برخي معتقدند كه قوام آموزه‌هاي روان‌شناسي كهن مبتني بر فلسفه بوده و حال آن كه در روان‌شناسي نوين، علم (science) فصل‌الخطاب و معيار نهايي است.

در تحليل دقيق‌تر درباره تفاوت روان‌شناسي كهن و روان‌شناسي نوين مي‌توان چنين گفت كه تفاوت ميان اين دو را نه در قلمرو پرسش‌ها، بلكه بايد در شيوه پاسخ دادن به پرسش‌ها جستجو كرد.

به عبارت ديگر، ميان پرسش‌هاي امروز و ديروز روان‌شناسي قرابت بسياري وجود دارد و تفاوت تنها در شيوه ارائه راه‌حل است. در هر دو نظام، بحث درباره ماهيت و طبيعت رفتار انسان پرسشي مشترك است ولي متدولوژي پاسخگويي متفاوت است.

روان‌شناسي كهن از طريق حدس، گمان، شهود و تعميم مبتني بر تجارب درصدد پاسخگويي و حل پرسش‌ها بر مي‌آيد، در حالي كه يگانه معيار روان‌شناسي نوين استفاده از روش‌ها و ابزارهاي علمي است كه پيشتر در علوم طبيعي و بخصوص زيست‌شناسي مورد استفاده قرار گرفته است. چنين روش‌ها و ابزاري، دقت و عينيت را وارد قلمرو روان‌شناسي كرده و موجبات جدايي و استقلال روان‌شناسي از فلسفه را فراهم آورده‌اند.

علم‌زدگي روان‌شناسي تا بدانجا تشديد شد كه برخي بر آن شدند بديلي مناسب جايگزين واژه روان‌شناسي كنند. به همين دليل واژه رفتارشناسي را انتخاب كردند. چنين گزينشي از آنجا نشات مي‌گرفت كه موضوع روان‌شناسي علمي، مطالعه رفتار موجودات به طور كلي است و در روند اين مطالعه، مسائل روح و روان آن‌گونه كه مورد توجه فلاسفه و قدما بوده، مورد توجه واقع نمي‌شود.

از سوي ديگر، واژه روان‌شناسي همواره قرين مباحث مابعدالطبيعه و ماوراءالطبيعه بوده و به همين دليل از روان‌شناسي به علم النفس تعبير شده است. مسلما وقتي روان‌شناسي به عنوان علم‌النفس تلقي شود ديگر اميدي به اثبات مبادي علمي آن وجود ندارد. اين در حالي است كه واژه رفتارشناسي همچون واژگان مشابه آن (زيست‌شناسي، انسان‌شناسي و...) جنبه علمي آن را نشان مي‌دهد.

روان‌شناسي در يونان باستان و قرون وسطي‌

امروزه مطالعه بسياري از علوم بدون بررسي تاريخي آن علوم، نه‌تنها ممكن بلكه اجتناب‌ناپذير است، زيرا بسياري از مباحث مطرح شده در علوم مختلف پس از گذشت زمان جايگاه واقعي خود را از دست داده، جاي خود را به مباحث و مسائل جديدتري مي‌دهند. بدون ترديد پزشكي امروز نه تنها با پزشكي دوران يونان باستان و قرون وسطي بسيار متفاوت است بلكه پيشرفت‌ها و مسائل مطرح شده در پزشكي امروز قابل مقايسه با ربع قرن پيش نيز نيست.

به همين دليل براي دانشجوي پزشكي ضرورتي وجود ندارد كه به بررسي تاريخ پزشكي بپردازد. اما در اين ميان، برخي علوم بويژه در حوزه علوم انساني وجود دارند كه تاريخ آن علوم مقدمه و پيش نياز مطالعه آن علوم است. به عنوان مثال، تاريخ فلسفه، چيزي جز خود فلسفه نيست و مطالعه آن ضروري و اجتناب‌ناپذير است.

حال اين پرسش مطرح مي‌شود كه چه نيازي به مطالعه تاريخ روان‌شناسي است؟ بدون ترديد ميان آنچه در نظام روان‌شناسي كهن مطرح بوده و آنچه امروزه در روان‌شناسي نوين مطرح مي‌شود، پيوند عميقي وجود دارد. امروزه قلمرو روان‌شناسي به سرزمين‌هاي كوچك‌تري تقسيم شده است. مسلما فهم چنين شاخه‌شاخه شدن و چندپارگي روان‌شناسي نوين جز با مطالعه تاريخ روان‌شناسي امكانپذير نخواهد بود. به عبارت ديگر، تاريخ روان‌شناسي، موقعيت فعلي آن را تبيين مي‌كند.

از سوي ديگر شايد بتوان يكي از دلايل علاقه‌مندي روان‌شناسان به مطالعه روان‌شناسي كهن را در اين مساله جستجو كرد كه با وجود اختلاف در روش‌ها هنوز هم پرسش‌هاي مطرح شده در هر دو نظام روان‌شناسي كهن و نوين از قرابت بسياري برخوردارند.

هنوز نيز بسياري از پرسش‌هايي كه در اذهان فلاسفه يونان و قرون وسطي مطرح بوده امروزه نيز ذهن روان‌شناسان را به خود مشغول كرده است. به همين دليل اگر نتوان از تداوم روش‌ها در قلمرو روان‌شناسي سخن گفت لااقل مي‌توان از تداوم پرسش‌ها سخن به ميان آورد؛ هرچند برخي روان‌شناسان در پاسخ به چرايي مطالعه تاريخ روان‌شناسي آن را امري بديهي دانستند و معتقدند مطالعه تاريخ روان‌شناسي به دفاع نيازي ندارد.

در اين بخش نگاهي گذرا به روان‌شناسي يونان باستان و قرون وسطي خواهيم داشت.

يونان باستان: از آن زمان كه بشر قدرت تفكر منطقي را در خود يافت همواره خويشتن خويش به عنوان معمايي لاينحل براي وي مطرح شد. براي حل چنين معمايي، نخست به علل و عوامل ماورايي و مرموز روي آورد و از جهان خدايان براي حل اين معما ياري خواست. توجيه پديده حيات از طريق حلول ارواح خدايان در كالبد آدميان، نمونه‌اي باز از تلاش براي يافتن پاسخي به اين معما بود.

در يونان باستان نيز ذهن فيلسوفان متوجه ماهيت پيچيده آدمي شد و درصدد تبيين آن برآمدند. ارزش و اهميت برخي نظريات كه توسط اين فيلسوفان در آن دوران مطرح شده امروزه همچنان به قوت خود باقي مانده است. نظريه بقراط (Hipocrates) كه از او به عنوان پدر پزشكي ياد مي‌شود، در مورد مزاج‌هاي چهارگانه كه متاثر از نظريه عناصر چهارگانه امپدوكلس (Epedocles) است امروزه نزد برخي روان‌شناسان به عنوان اساس سازمان شخصيت در نظر گرفته شده است.

نظرات افلاطون و ارسطو درباره ماهيت آگاهي و اين كه آيا آدميان ذاتا منطقي هستند يا غير منطقي و اين كه آيا چيزي به نام انتخاب آزاد وجود دارد و پرسش‌هايي از اين قبيل امروزه نيز همچنان مطرح است. به زعم برخي روان‌شناسان، مطالعات ارسطو درباره شناخت رفتار بشري را مي‌توان به عنوان نخستين گام‌هاي علمي در اين موضوع در نظر گرفت.

عصر مسيحيت: با ظهور مسيحيت، بينشي خاص در جهان متولد شد. عقلانيت و منطق جاي خود را به بشارت و رستگاري داد. تجربه جديدي از حيات فراروي انسان گذاشته شد؛ رهايي از جهان مادي و رستگاري در ملكوت آسمان. الهيات بر همه امور از علم و فلسفه گرفته تا روان‌شناسي سايه افكنده و بررسي هر پديده بدون توجه به اين مساله، بيهوده و تلاشي بي‌ثمر به نظر مي‌رسيد.

چنان كه مي‌دانيم مفاهيمي همچون گناه اوليه، منجي، رستگاري و... مفاهيم كليدي در قرون وسطي هستند. در اين دوران مهم‌ترين مساله روان‌شناسي بحث درباره نفس و ماهيت و مراتب آن بوده كه بشدت تحت تاثير تعاليم مسيحي بود.

در نتيجه مي‌توان چنين گفت كه در قرون وسطي، روان‌شناسي تبعيت كامل خود را از الهيات نشان داد چنان كه فرنان لوسين مولر معتقد است: از نظر مدافعان دين مسيح، روان‌شناسي كاملا تابع مسائل الهيات است و از جهت عيني نيز از تجربه ديني انفكاك‌ناپذير است؛ بنابراين هرگاه به طور انتزاعي و بدون رجوع دائم به اين خصيصه اساسي مطالعه شود علاوه بر كاستن محتواي آن، خطر اين است كه ماهيت آن نيز قلب شود.

روان‌شناسي علمي در عصر جديد

عصر جديد كه با رنسانس آغاز شد نوزايي در تمام ابعاد بشري را به همراه داشت. نگاه انسان عصر جديد نگاهي متفاوت از نگاه انسان مسيحي است. انسان عصر جديد به دنبال شناخت طبيعتي است كه مسيحيت آن را طرد مي‌كرد. براي انسان عصر رنسانس، فعاليت و حركت به منظور بهره‌برداري از طبيعت، اصلي بنيادين به حساب مي‌آيد.

پيشرفت‌هاي چشمگيري در حوزه‌هاي مختلف علوم طبيعي از جمله كالبدشناسي و علم وظايف اعضا صورت گرفت و اين مساله موجب تضعيف علم كلام مسيحي شد. به عبارت ديگر، سيمايي كه دوران رنسانس و عصر جديد براي تاريخ بشر ترسيم كردند موجب شد بتدريج علوم طبيعي و روان‌شناسي از يوغ الهيات مسيحي خارج شوند.

در قلمرو روان‌شناسي، فيلسوفان با طرح مسائل علمي گام‌هاي مهمي را براي ظهور روان‌شناسي علمي برداشتند. فعاليت فيلسوفاني همچون دكارت با طرح نظريه دو جوهر روح و جسم، پاسكال و روان‌شناسي ديني او، اسپينوزا و نظريه تلازم روح وجسم همگي مويد اين مطلب است.

ظهور روان‌شناسي علمي مقارن با نهادينه شدن مفاهيمي همچون اثبات‌گرايي، تجربه‌گرايي و ماده‌گرايي در فضاي انديشه غرب است. روان‌شناسان در بررسي پديده‌هاي ذهني به روش‌هاي علمي روي آوردند و با كاركردهاي ذهني، برخوردي آزمايشگاهي كردند. بدون شك، نقش اصلي چنين حركتي به عهده روان‌شناسان آلماني است.

بسياري، آغاز روان‌شناسي علمي را مقارن با تاسيس نخستين آزمايشگاه روان‌شناسي در دانشگاه لايپزيك آلمان در سال 1879 مي‌دانند كه توسط ويلهلم وونت‌ (Wilhelmwundt) بنيانگذاري شد. ويلهلم وونت اعتقاد داشت ذهن و رفتار را نيز مي‌توان همانند سياره‌ها و مواد شيميايي يا اندام بدن مورد بررسي علمي قرار داد. اندكي بعد در سال 1881 نخستين مجله روان‌شناسي منتشر شد. سال 1888 جيمز مكين كاتل‌ (James Mekeen Katall) به عنوان نخستين استاد روان‌شناسي در دانشگاه پنسيلوانيا منصوب شد.

پيش از كاتل، انتصاب روان‌شناسان در بخش فلسفه دانشگاه‌ها صورت مي‌گرفت. سير رشد و پيشرفت روان‌شناسي آنچنان سريع بود كه در خلال سال‌هاي 1880 تا 1895 در آمريكا 26 آزمايشگاه روان‌شناسي تاسيس شد. همچنين در سال 1892 اولين سازمان علمي روان‌شناسي يعني انجمن روان‌شناسي آمريكا ‌ (American psychological association)تاسيس شد.

استقبال از اين انجمن و در اصل علم روان‌شناسي تا به آنجا بود كه تا سال1986 تعداد 61 هزار نفر در سراسر جهان به عضويت اين انجمن درآمدند. سرعت تحقيقات و پژوهش‌هاي روان‌شناسي غيرقابل‌باور و غيرقابل توصيف است و به همين دليل، برخي واژه انفجار اطلاعات را در حوزه روان‌شناسي به كار برده‌اند. براي مثال اگر فردي بخواهد از تمام كارهايي كه در حوزه روان‌شناسي منتشر مي‌شود آگاهي يابد روزانه بايد، بيش از 100 مطلب منتشر شده را مورد مطالعه قرار دهد.

تكامل روان‌شناسي‌

براي تبيين روند تكامل علوم مختلف ازجمله روان‌شناسي 2 نظريه مطرح شده است؛ نظريه شخصيت‌گرا و نظريه طبيعت‌گرا. ما در اينجا به اجمال به بررسي هر يك از اين دو نظريه مي‌پردازيم:

نظريه شخصيت‌گرا (personalistic): پيروان اين نظريه معتقدند پيشرفت‌هاي علوم مختلف ازجمله روان‌شناسي معلول تلاش مردان و زنان بزرگ بوده است. به عبارت ديگر، اگر مردان و زنان بزرگ نبودند هرگز چنين پيشرفت‌هايي حاصل نمي‌شد و رويدادهاي مهم علمي رخ نمي‌داد.

در نتيجه مي‌توان چنين گفت كه اشخاص آفريننده دوران هستند و نامگذاري هر دوره از تاريخ به نام يكي از بزرگان، خود گواهي بر اين مدعاست. بسيار شنيده‌ايم كه هنگام سخن گفتن از فيزيك به تقسيم‌بندي فيزيك قبل از اينشتين و فيزيك بعد از اينشتين اشاره مي‌شود يا وقتي بحث‌هاي روان‌شناسي مطرح مي‌شود از روان‌شناسي قبل و بعد از واتسون سخن به ميان مي‌آيد.

نظريه طبيعت‌گرا (naturalistic): پيروان اين نظريه سخن از روح زمان (zeit-geist) به ميان مي‌آورند و معتقدند اگر انديشه دانشمندي فراتر از زمان خود باشد مورد طرد و نفي قرار مي‌گيرد. تاريخ مملو از اكتشافات و نظريات بديعي است كه در زمانه خود مورد پذيرش قرار نگرفته‌اند.

به همين دليل، پيروان اين نظريه بيان مي‌كنند مادام كه روح زمان براي پذيرش يك نظريه آماده نباشد كسي حرف صاحب انديشه را گوش نخواهد كرد. براي نمونه، نخستين بار دانشمندي اسكاتلندي به نام رابرت ويت، مفهوم پاسخ شرطي را مطرح كرد ولي در آن زمان مورد پذيرش واقع نشد. پس از يك قرن، ايوان پاولف به طرح آن پرداخت و مورد پذيرش واقع شد. اكتشافات مشابه توسط دانشمنداني كه فرسنگ‌ها از يكديگر دور هستند نظريه طبيعت‌گرا را تاييد مي‌كند.

نكته قابل توجه اين كه پيروان نظريه طبيعت‌گرا بر اين مساله اذعان دارند كه تاكيد بر جايگاه روح زمان به معناي ناديده گرفتن اهميت بزرگان علم نيست. بدون ترديد تاريخ هر علم بايد به نام يكي از بزرگان علم ناميده شود تا از طريق چنين افرادي تحولات علوم مختلف نشان داده شود.

در باب تكامل روان‌شناسي مي‌توان گفت، در تكامل اين علم بايد به هر دو نظريه شخصيت‌گرا و طبيعت‌گرا توجه كرد. با وجود اين نقش اصلي را روح زمان ايفا خواهد كرد.

روان‌شناسي و نظريه پارادايمي‌

در بحث تكامل علوم 2 مرحله مهم پيش پارادايمي‌(preparadigmatic) و پارادايمي‌ (paradigmatic) مطرح مي‌شود. مرحله پيش پارادايمي براي هر علم مرحله‌اي است كه آن علم در قالب مكاتب فكري مختلف عرضه مي‌شود و تشتت آراء و نظام‌ها در آن وجود دارد. گذر از مرحله پيش پارادايمي و ورود به مرحله پارادايمي مستلزم حذف چنين تشتت و حاكم شدن يك نظام در قالب الگو و سرمشق است.

براي مثال، در تاريخ فيزيك از پارادايم‌هايي همچون پارادايم گاليله نيوتوني يا پارادايم اينشتيني نام برده مي‌شود. حدود 300 سال مفهوم گاليله نيوتني از مكانيسم مورد پذيرش همه فيزيكدانان بود و تمام فعاليت‌هاي فيزيك در چارچوب همان پارادايم انجام مي‌شد. هرچند در نهايت پارادايم اينشتيني جايگزين آن شد. اين به آن معناست كه پاراديم‌ها هميشگي نيستند و امكان جايگزيني يك پارادايم به جاي پارادايم ديگر كه كوهن از آن به عنوان انقلاب علمي ياد كرده وجود دارد.

روان‌شناسي در‌كدام مرحله قرار دارد؟

بدون شك در طول تاريخ روان‌شناسي، مكاتب مختلفي ظهور كرده‌اند و در اين روند هر يك به طرد يا تكميل يكديگر پرداخته‌اند. ظهور هر نظام جديدي موجب مي‌شود پيروان بسياري را به خود جذب كند و در عين حال مخالفان خود را نيز به وجود آورد. ظهور هر نظام جديدي مستلزم انقلابي است، ولي چنين انقلابي پس از پيروزي به سنتي پابرجا تبديل مي‌شود و مقدمه انقلابي ديگر را عليه خود فراهم مي‌آورد.

بدون شك وجود مكاتب و نظام‌هاي مختلف روان‌شناسي در عصر حاضر، گوياي اين مطلب است كه روان‌شناسي هنوز به مرحله پارادايمي نرسيده است. در حدود 2 قرن است كه روان‌شناسان به دنبال ارائه تعريفي واحد و دقيق از روان‌شناسي هستند ولي به دليل جهتگيري‌هاي خاص خود در قلمرو روش‌شناختي، هنوز توافقي بر سر اين مهم صورت نگرفته است.

كيمبل از چنين نابساماني‌ با عنوان مشكل هويت روان‌شناسي ياد مي‌كند. با وجود مكاتب مختلف، هيچ يك در مقام يك محصول كامل و تمام شده به حساب نمي‌آيند. در نتيجه مي‌توان چنين گفت كه روان‌شناسي امروز در شكل نهايي خود نيست. به عبارت ديگر، مكاتب تازه جانشين مكاتب قبلي شده‌اند، اما هيچ چيز دائمي بودن آنها را در فرآيند تكامل ساختن يك علم تضمين نمي‌كند.

منابع:

1- اتكينسون، ...، زمينه روان‌شناسي هيلگارد، ترجمه براهني و...، رشد، ششم، 1386.

2- شولتز، تاريخ روان‌شناسي نوين، ترجمه سيف شريفي ...، رشد، 1375.

3- عظيمي سيروس، روان‌شناسي عمومي، تهران، انتشارات صفار، 1375.

4- مولرفرنان لوسير، تاريخ روان‌شناسي، ترجمه كاردان عليمحمد، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1367.

محمد مهدي ميرلو
 يکشنبه 3 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 267]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن