واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام به همه دوستای مهربونم
خواهش میکنم کمکم کنید بهتون احتیاج دارم خیلی
من یک سال و نه ماهه که ازدواج کردم .من با خانوادم زیاد رابطه ی خوبی ندارم چند سالی هست که اینجوری شده . اصلا به خاطر همین مسائلم دوست داشتم زود ازدواج کنم و خلاص بشم . چون اخلاق بابا مامانم خوب نبود .ما بچه ها هم که دست پرورده اونا هستیم زیاد اخلاق درست حسابی نداریم.اما من خیلی سعی کردم که خودموتغییر بدم الانم خیلی تغییر کردم.
الانم که ازدواج کردم یک سال اول در ظاهر با خانوادم خوب بودم تا خانواده شوهرم چیزی نفهمن البته از روز اول شوهرم همه چیزو میدونست . اما چند ماهی میشه که خانواده شوهرم یه بوهایی بردن البته تا الان به روم نیاوردن اما به شوهرم گفتن چرا پریا هر وقت خانوادشو میبینه زیاد باهاشون گرم نمیگیره و ناراحته انگار ؟ شوهرمم حرفو عوض کرده .حالا کم کم دارن میفهمن . منم رابطم تازگی ها با خانوادم کم شده .دیگه هم زیاد نمیخام با خانوادم رابطه داشته باشم چون اصلا نمیتونیم بسازیم . من و شوهرم باهم خیلی خوبیم و همدیگرو خیلی دوست داریم کلی هم احساس خوشبختی میکنیم.اما بابا مامانم هر موقع میان خونه من یه جوری با من شروع به دعوا میکنن و میخان بگن که تو زندگیت خوب نیست هر چیم میگم من خیلی خوشبختم باور نمیکنن و منو اذیت میکنن. تازگیها که مامانمینا اومده بودن خونمون کلی دعوا کردن هرچی گفتم ساکت همسایه هامون متوجه میشن باز یه کاری کردن که بدتر بفهمن . واقعا ابروم تو درو همسایه رفت .
آخرشم من بهشون گفتم اگه هر دفعه میاید اینجا میخاید دعوا کنید دیگه نیاین که بابام خیلی ناراحت شد و گفت ما دیگه نمیایم اصلا تو هم نیا . منم دیگه نمیخام زیاد برم .
حالا بگید چیکار کنم ؟ آیا کار درستی کردم که گفتم منم دیگه نمیام شما هم نیاید ؟
حالا اگه خانواده شوهرم ازش بپرسن چرا پدر و مادر زنت نمیان ؟چرا زنت نمیره چی بگه ؟ شوهرم میگه وقتی اونا این سوالارو ازم میپرسن من از خجالت آب میشم . توروخدا جواب بدید بهم کمک کنید که چیکار کنم ؟
در ضمن اینم بگم که بابا مامان من هر چیز کوچیکی بهشون بر میخوره و سرش دادو هوار راه میندازن بعدم میزنن تو سرشونو گریه میکنن . من راه دورم وغریب هستم اما اصلا دوست ندارم برم بهشون سر بزنم یا اونا بیان آخه وقتی میان اعصابم بهم میریزه و تا چند وقت همش گریه میکنم و افسرده میشم بعد شوهرم غر میزنه که چرا غمگینی ؟
به خدا نمیدونم باهاشون چه جوری رفتار کنم ؟
خانوادم اخلاقشون افتضاحه . بابام که اصلا انگار روانیو عصبیه و به همه چی شک داره .
خانواده شوهرم اگه بفهمن سواستفاده میکنن و حسابی منو دیگه اذیت میکنن . اگرم نفهمن همش از شوهرم میپرسن . به نظر شما بهشون بگیم یا نه ؟اگه بپرسن چه جوابی بدیم ؟
چیکار کنم ؟مرسی
سلام عزیزم مگه خانوادت با ازدواجت با شوهرت مخالف بودن؟سعی کن آروم باشی میدونم چی میگی من یکی رو توآشنا هام میشناسم که مامانش همیشه اهل ناله س دختره نمیتونه یک کلمه با مامانش درد دل کنه فوری از کاه کوه میسازه میگه حروم شدی سعی کن صبور وخود دار باشی با اخلاقشون بساز حالاهم که میگی ازشون دوری کمترببینشون ولی اگه اونا عصبانی شدن توخونسردیتوحفظ کن بهشون لبخند بزن محبت کن تاببینن توبا ازدواجت به آرامش رسیدی وخوشبختی برای خودت یه دوست خوب که تجربه اش از توبیشتره پیدا کن مادر شوهرتوبشناس اگه زن منطقی وخوبی باشه اگه بفهمه یا هیچی بهت نمیگه یا برای همفکری باهات صحبت میکنه توسعی کن به خانواده شوهرت محبت کنی یادت نره از محبت خارها گل میشوند اول خودت حرص نخور خداروشکر کن شوهر خوبی داری به اینم فکر کن مادر پدر که همیشه سایشون بالاسرمون نیست نذاریم بعدن بگیم چرا این کارو نکردیم . تااونا نفهمیدن سعی کن با خوبی کردن به مامان وبابات رابطه تو بهتر کنی سعی کن بتونی عزیزم میدونم سخته ولی شدنیه .......ببخشید پرحرفی کردم توکل کن ایشالله درست میشه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 470]