واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: درمقابل هم جبهه گيري نكنيد!
افسران، درجه داران، و سربازان رشيد اسلام، شما خوب مي دانيد كه منافقين كه امروز به عنوان طرفداران پروپا قرص «بعضيها» اطراف آنها را گرفته اند و به بهانه طرفداري از آنان دست به انفجار و درگيري مسلحانه مي زنند و هر روز در گوشه اي تشنج مي آفرينند، همانها بودند كه از روز اول پيروزي انقلاب، شعار انحلال ارتش را سرمي دادند.
من با قدرت ملت دلاور، مقابل ضدانقلاب كه تصميم گرفته است بعضي افراد را بهانه قرار داده و عليه شما هر روز دست به اغتشاش بزند خواهم ايستاد.
شما ارتشيان و پاسداران، بسيج، ژاندارمري و شهرباني و تمامي نيروهاي مردمي مسلح و تمامي مردمي كه جانتان را براي اسلام و ايران فدا مي كنيد، بهوش باشيد كه اسلام را معيار حركتهاي خود قرار دهيد.
امروز منافقين و جبهه ملي و حزب دمكرات و تمامي ضدانقلابيون دست در دست يكديگر گذاشته اند تا شما و انقلاب پاك ملت را نابود كنند.
مگر نمي بينيد كه هر روز در گوشه اي جمع مي شوند و دست به خرابكاري مي زنند؟ مگر نبود كه اگر حضور شما نبود، آبروي انقلاب شما را در جهان ريخته بودند؟
مگر اعلاميه هاي اتحاديه كمونيستهاي ايران را نديده ايد كه به بهانه پشتيباني از يك نفر، به تمام مقدسات شما توهين كرده اند؟ شما مردم عزيز هوشيار باشيد و آرامش خودتان را حفظ كنيد و به انتظار حكم خدا باشيد.
سعي كنيد اخلاق اسلامي را هميشه در مد نظر داشته باشيد و از شعارهاي زننده پرهيز كنيد و با حضور دائمي خود، كيد هرج و مرج طلبان را خنثي كنيد. و بدانيد كه گناهي بزرگتر از اين نيست كه خداي ناكرده در مقابل ضد خدا و ضد مردم ساكت باشيد و پاداشي بالاتر از حضورتان در مقابل ضدانقلاب نمي باشد. آرامش را حفظ نماييد و در حفظ وحدت و اخوت اسلامي كوشش نماييد.(592)
28.3.60
¤¤¤
جريان ائتلاف بني صدر و گروهكهاي منحرف
اين نقشه اي كه مدتهاست در كار است، و نقّاشان بي خبر از خدا دنبال شكل دادن آن بودند، و من مطالعه مي كردم در حال آنها و در وضع آنها، بالاخره با ناشيگري خودشان را لو دادند و باطنشان را ظاهر كردند و ملت فهميد كه اينها چه كاره اند؛ با يك صورت اسلامي و حق به جانب در اين مملكت آمدند، و نقشه شوم قدرتهاي بزرگ را؛ يعني امريكا را، مي خواستند در اين كشور پياده كنند. اينها ملت را نشناخته بودند. اينها ملت اسلامي را نمي شناختند. اينها با همه هوششان و با همه علمشان اين علم را نداشتند كه ملت اسلام يعني چه و قدرت اسلام يعني چه. اينها خواستند راه را براي امريكا باز كنند و امريكاييان همه دور پرچمشان جمع شدند. نصيحت من را گوش نكردند و مصلحتي كه من براي آنها مي انديشيدم و براي كشور خودمان، از آن غفلت كردند و آنچه كه من مي خواستم نشود، شد. من نمي خواستم كه مثل زمان رضا خان ]بشود[ كه وقتي او را بيرونش كردند، آن رفيق صديق آنها اول كلمه اي كه در مجلس گفت، ]اين بود كه [ گفت الخير ف ي ما وقع! من نمي خواستم كه در كشور بپاخاسته اسلامي ما يك همچو اشخاصي باشند و بيايند و گوش به حرفها ندهند و مصلحتهايي كه ما براي آن ها، پيش پاي آنها مي گذاشتيم گوش ندهند، و كار را به جايي بكشند كه آنهايي كه ديروز براي آنها پشتوانه بودند امروز دشمن آنها باشند! اينها نشناختند اسلام را، و نشناختند اين ملت اسلام را. اينها خيال مي كردند كه همان طوري كه در غرب يا در شرق گروه سياسي، بازيهاي سياسي مي كنند و مردم را با بازيهاي سياسي گول مي زنند و بسيج مي كنند، مي توانند در ايران هم با آن بازيهاي سياسي، مردم را متفرق كنند و جدا كنند و در مقابل اسلام و جمهوري اسلامي بسيج كنند، و مردم را وادار كنند كه اين مجلس را خودشان منحل كنند و اين دولت را خودشان بر كنار كنند و اين قوه قضائيه را خودشان منحل كنند و جمهوري اسلامي را خودشان به دست خودشان به باد فنا بدهند، و راه را باز كنند از براي قدرتهايي كه طعمه هاي خودشان را از دست داده اند، تا اين مملكت باز طعمه امريكا و دنبال او شوروي شود. اينها نشناخته بودند اسلام را؛ خيال مي كردند اسلام هم مثل مسلكهاي ديگر فقط يك مسلك سياسي است كه بشود اينها با آن بازيهاي شيطاني سياسي، اين مردم را از راه خودشان، كه بيست سال است در راه آن خون داده اند، بيست سال است جوانان خودشان را فدا كرده اند، اينها را از آن راه حق به سوي راه باطل و از نور به ظلمات بكشند و راه را براي دوستان خودشان باز كنند.
من بسيار متأسفم از اينكه كوشش كردم كه در اين دوره اول جمهوري اسلامي اين طور مسائل پيش نيايد، و اين طور عزل و نصبها نشود؛ لكن با كمال كوششي كه كردم اينها نتوانستند بفهمند. من با زبانهاي مختلف آنها را دعوت كردم به اينكه رها كنند اين راهي را كه در پيش دارند و با ملت ايران اين طور نكنند. من مي خواستم كه تمام اين كساني كه در كار دولتمردي هستند تا آخر انقلاب و پيروزي انقلاب، همه در محل خودشان باقي باشند و اين جمهوري اسلامي را همه باهم به آخر برسانند و به پيروزي مطلق؛ لكن دستهايي در كار بود و گرگهايي بود در بين اينها كه نگذاشتند آن مطلبي را كه مي خواستيم نشود، نشود. وقتي احساس شد كه اينها ]با[ نقشه شيطاني اتحاد با منافقيني كه ديروز، پريروز ريختند در خيابانها و جوانهاي ما را سر بريدند، اموال مردم را آتش زدند و خيابانها را به فساد كشاندند، با اينها دست در دست هم داده بودند و با گروههاي منحرف ديگر دست به دست هم داده بودند براي اينكه اين كشور را به تباهي بكشند، وقتي كه احساس همچو خطري شد]... [من قبلاً هم گفته بودم كه اگر من احساس خطر بكنم، آن چيزي را كه به شما داده ام پس مي گيرم.
همين است، كساني كه ادعاي اسلام مي كنند، همين است رفتار آنهايي كه ادعاي ]حفظ[ منافع مردم را مي كنند؛ مي گويند ما طرفدار خلق هستيم. من نمي دانم اين «خلقي» كه اينها طرفدار آنها هستند در كجاي دنيا زندگي مي كنند؟ اين «خلق» در ايران است يا در امريكاست يا در شوروي؟ اينها طرفدار خلق هستند، طرفدار خلق ايران، اما در مقابل اين خلق ميليوني ايران مي ايستند و به جنگ مسلحانه بر مي خيزند؟
مع الأسف چون مي بينم در بين اينها بسياريشان گول خورده اند، جوانان پاكدلي بودند كه اين گرگها آنها را منحرف كردند، و من اميد اين را دارم كه اين جوانها برگردند، اينها به دامن ملت برگردند، به دامن اسلام برگردند، از اين جهت، من موعظه مي كنم آنها را، موعظه مي كنم پدر و مادر اينهايي را كه گول خورده اند، كه جوانان خودشان را نگذارند براي ايده هاي چند نفر خائن كه مي خواهند در اين كشور حكومت كنند، و پشتيبان آنها هم امريكاست يا شوروي، نگذاريد جوانان شما تباه شوند. اينها نشناخته بودند ملت ايران را؛ و نشناخته بودند قواي مسلح ملت ما را. اينها مقايسه مي كردند اين زمان را با زمان شاه مخلوع. اينها گمان مي كردند كه ارتش امروز ما هم ارتش زمان شاهنشاهي است. اينها گمان مي كردند كه ملت ما هم ملتي است كه ديگر مي شود گولشان زد با تمام قوا براي گول زدن ملت قيام كردند. و مع الأسف گروههاي مختلفي كه بعضيشان هم متدين هستند و نمازخوان هستند، آنها هم در اين ميدان وارد بودند و هستند.
كراراً من گفتم كه بيا برو از اين گروهكهاي فاسد، از اين منافقين، تبرّي كن؛ حيثيت خودت را از دست نده. بيا برو در ملأعام و اينها را از خود بران. اينها تو را به تباهي مي كشند. اين گرگهايي كه اطراف تو جمع شده اند الّا بعض معدود آنها، همه آنها گرگهايي هستند كه مي خواهند ترا به تباهي بكشند، اينها را از خود بران. و براي اينكه نتوانست بفهمد اسلام يعني چه و كشور اسلامي يعني چه و ملت اسلام يعني چه و ارتش اسلام يعني چه و ساير قواي مسلح اسلام يعني چه، اين خودش را به تباهي كشاند. من امروز هم علاقه به اين دارم كه اين گروههايي كه مسلمان هستند، اين جمعيتي كه نمازخوان هستند، اين جمعيتي كه با خدا باز قطع مراوده نكرده اند، اين آقاياني كه باز رابطه شان را با اسلام قطع نكرده اند، اينها به هوش بيايند و حساب خودشان را از آنهايي كه قيام به ضد اسلام كردند جدا كنند، در ملأ عام و در راديو و تلويزيون بروند و اين گروههايي كه چند روز پيش آن قدر جنايت كردند محكوم كنند] .از[ آن اشخاصي كه با پشتيباني اين گروهها و با اساسي كه مي خواست درست كند و مي خواستند درست كنند كه ملت ايران را تكه تكه كنند، و شهرهاي ايران را يكي بعد از ديگري به تباهي بكشند، اينها بروند و از آنها تبرّي كنند و حساب خودشان را از توطئه گران فاسد و از كساني كه به اسلام هيچ عقيده ندارند، و آن غائله پريروز را ايجاد كردند، بروند اينها از آنها تبرّي كنند؛ از آنهايي كه اسلام را براي امروز صحيح نمي دانند و احكام اسلام را مال هزار و چهار صدسال پيش مي دانند! اينها از آنها تبري كنند. من صلاح شما را مي دانم. نگذاريد خداي نخواسته آن چيزي كه به سر ديگران آمد به سر شما بيايد. من علاقه دارم به اينكه همه شما دور پرچم اسلام باهم بايستيد، در مقابل امريكا، در مقابل شوروي؛ نه در مقابل خودتان. جبهه گيري نكنيد در مقابل هم. باهم دست به هم بدهيد تا اين كشور را نجات بدهيد. اين اختلافاتي كه شما مي خواهيد درست كنيد، و در سخنرانيهايتان درست مي شود و در نوشته هايتان ايجاد مي شود. اينها به صلاح اسلام، به صلاح كشور، به صلاح ملت، نيست. شما مي خواهيد به كجا بكشانيد اين كشور را؟ كوشش شما متدينين اين است كه اين كشور كجا برود؟ در آغوش امريكا برود؟ در آغوش شوروي برود؟ شما نمي دانيد كه اگر به فرض محال، ايجاد اختلاف بتوانيد بين گروههاي اسلامي بكنيد، اين به جز اينكه امريكا بيايد و اين كشور را به دست بگيرد يا شوروي اين كار را بكند نتيجه ديگري دارد؟ شما غفلت از اين داريد؟ شما دانشمندان هستيد و از اين معنا غافليد؟! شما همه اين ملت را به امريكا مي خواهيد بفروشيد؟
من باز، با كمال علاقه اي كه به اين دارم كه همه باهم متحد باشيد، نصيحت مي كنم به شما كه شما از اين تجربه نصيحت و عبرت بگيريد؛ توجه بكنيد اين مجلس يك مجلسي است كه در مقابل اين امور انحرافي ايستاده است. اين مجلس در دست هيچ حزبي نيست؛ در دست هيچ گروهي نيست؛ اكثريت اين مجلس اشخاص مستقلي هستند كه خودشان فكر مي كنند و خودشان عمل مي كنند؛ آنها انحرافات را ]مي بينند[، و رضاي خدا را در نظر مي گيرند و با رضاي خدا مي خواهند راه را به آخر برسانند. و شما كه انحلال يك همچو مجلسي را مي خواهيد مي دانيد چه مي كنيد؟ غافل هستيد شما، آدمهاي تحصيل كرده متدين، شما را غافل كردند شياطين؟ يا خداي نخواسته با توجه يك همچو كارهايي انجام مي دهيد؟ شما متنبه بشويد! اين حوادثي كه در دنيا واقع مي شود اين حوادث براي تنبه ما لازم است واقع بشود و كافي است متنبه بشويد و بر خلاف اين سيل خروشان اسلام و ملت اسلامي شنا نكنيد. من خير شما را مي خواهم. من خير همه شان را مي خواستم. من خير اين گروهكها را هم مي خواهم؛ اين گروهكها دست بردارند و در مقابل اسلام و كشور اسلامي قيام نكنند؛ آنهايي كه قيام نكردند توبه كنند برگردند به دامن اسلام. و اين جوانهايي كه به دام اينها افتادند تنبه پيدا كنند و برگردند به دامن اسلام. بيخود جان خودشان را فداي شيطان نكنند. جان برادرانشان را فداي هواهاي شيطاني نكنند. سران اينها شياطيني هستند كه آن شياطين مي خواهند جوانهاي ما را دخترهاي بيچاره ما را، پسرهاي بيچاره ما را، مي خواهند در مقابل ملت نگه دارند و قيام كنند در مقابل ملت، و همه را به باد فنا بدهند. اينها يك گروههاي كوچكي هستند كه چنانچه اين مصلحت، كه عبارت از اين است كه جوانهاي گولخورده ما برگردند به آغوش اسلام و ملت، اگر نبود اين، خوب، تكليف آنها زود معلوم مي شد. ملت هم فرياد مي زنند و از من مي خواهند كه تكليف آنها را معين كنم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت :
295- پيام به ملت مسلمان ايران
يکشنبه 3 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 78]