محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829407030
تشريح مواضع انتخاباتي كارگزاران در گفت وگو با محمد عطريانفر ائتلاف با راست ميانه قابل بررسي است
واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: تشريح مواضع انتخاباتي كارگزاران در گفت وگو با محمد عطريانفر ائتلاف با راست ميانه قابل بررسي است
گروه سياسي، ايرج جمشيدي، حامد طبيبي؛ چگونگي تعيين استراتژي اصلاح طلبان براي ورود به عرصه انتخابات از جمله موضوعاتي است كه به بروز مباحثي بين اصلاح طلبان تبديل شده است. در حالي كه گروه هاي اصلاح طلبي مانند سازمان مجاهدين و مشاركت بر كانديداتوري سيدمحمد خاتمي تاكيد دارند و عنوان كرده اند اگر خاتمي نيايد احتمال عدم حضور آنان در انتخابات نيز وجود دارد اما بيان چنين سياستي با انتقاد برخي ديگر از جريان هاي اصلاح طلب از جمله حزب اعتماد ملي و كارگزاران سازندگي مواجه شده است.در اين ميان مجمع روحانيون مبارز نقش ميانجي را برعهده گرفته است تا با تشكيل جلسات منظم ميان گروه هاي اصلاح طلب امكان حصول توافق ميان آنان را فراهم كند. درباره ديدگاه هاي احزاب مختلف جريان اصلاح طلب تاكنون گفت وگوهايي را با افراد شاخص احزاب سازمان مجاهدين انقلاب، جبهه مشاركت، مجمع روحانيون مبارز و حزب اعتماد ملي انجام داديم كه بازتاب هاي زيادي به دنبال داشت. اين بار تصميم گرفتيم از محمد عطريانفر از اعضاي شاخص حزب كارگزاران سازندگي نظرخواهي انتخاباتي كرده تا با ديدگاه هاي اين حزب هم آشنا شويم. به خصوص اينكه حزب كارگزاران سازندگي هم گزينه هاي متعددي را از حمايت از كانديداتوري خاتمي تا امكان ائتلاف اصلاح طلبان با محافظه كاران ميانه رو مطرح كرده است.عطريانفر در گفت وگو با اعتماد تمام اين گزينه ها را تاييد مي كند و در عين حال معتقد است تناقضي بين چنين انتخاب هايي ديده نمي شود چرا كه به گفته عطريانفر اگر خاتمي- كه كانديداي مورد حمايت كارگزاران خواهد بود- به هر دليلي وارد انتخابات نشود، بازي انتخاباتي تمام نخواهد شد و اين حزب به دنبال گزينه هاي ديگري خواهد رفت كه يكي از آنها امكان ائتلاف با راست ميانه است. گفت وگو با محمد عطريانفر را مي خوانيد.
-اگر موافق باشيد كمي مصداقي تر مصاحبه را شروع كنيم. در ابتداي سال جاري به برخي دوستان اصلاح طلب پيشنهاد شد كه براي فضاي سياسي- رسانه يي ماه هاي آينده طرح و ايده بدهند اما موافقت نشد. اكنون گويي ناگزير به عبور از اين مرحله شده و در حال بحث روي مصداق ها هستند. بيشترين تنوع ديدگاه در اين باره در حزب كارگزاران مطرح شده كه از ائتلاف با چهره هاي معتدل راست سنتي تا حمايت از كانديداتوري دكتر نجفي، سيدمحمدخاتمي و عبدالله نوري را شامل شده است. اين موضع گيري ها مبناي حزبي دارد يا اظهارنظر شخصي اعضا است؟
تا زماني كه ما در فعاليت هاي حزبي و جبهه يي به يك صورت بندي دقيق و مشخص سياسي نرسيم به طور معمول بايد اين گونه اظهارنظرها را شخصي قلمداد كرد. البته اين مسائل صرفاً مبتلا به كارگزاران نيست و فعالان ساير احزاب اصلاح طلب و حتي محافظه كاران هم اظهارات شخصي پيرامون انتخابات داشته اند. البته بايد گفت كه برخي از آن اظهارات چندان بازتاب نمي يابد اما اظهارات اعضاي حزب كارگزاران بازخوردهاي مختلفي در جامعه ايجاد مي كند. اين مساله وراي اشخاص به تاثيرگذاري انديشه و پارادايم كارگزاران بازمي گردد كه در جامعه هم نوعي حس مشترك را برمي انگيزد. همچنين برخي دوستان هم به ما مي گويند كه چرا اين گونه سخنان بايد از سوي اعضاي كارگزاران مطرح شود؟ به نظر مي رسد آنها دوست دارند «ديگراني» چنين اظهاراتي را مطرح كنند.مشكل ديگر نيز اين است كه وقتي برنامه مشخص و مدوني براي مراحل مختلف قبل و حين انتخابات وجود ندارد چطور انتظار دارند كه سايرين را هم به سكوت وادار كنند؟
-منظور شما مجموعه اصلاح طلبان است؟
بله، همه گروه ها و احزاب همفكر و همسو با اصلاح طلبان. در واقع مشكل ما مشكل فقدان ساختار و تضمين براي حضور در انتخابات است. مشكلي كه در ميان اصلاح طلبان وجود دارد اين است كه تا زماني كه ظرفيت هاي مشتركي كه با هم رقم مي زنند مطابق ميل آنها است از آن تمكين و تبعيت مي كنند اما به محض اينكه بخشي از اين برنامه مطابق ميل آنها نباشد به راحتي شكسته مي شود. آخرين نمونه آن را مي توان در انتخابات مجلس هشتم يافت. گفته شد كه ردصلاحيت ها بسيار گسترده تر از انتخابات قبل خواهد بود. به طور غيررسمي به ما اطلاع دادند كه حتي چهره هاي شاخص اصلاح طلب را مي زنند و با نظارت استصوابي، طومار اصلاحات را درمي نوردند. هم آنچه رخ داد- حتي غليظ تر از آن- پيش از ورود به انتخابات براي ما روشن بود. با همه اين اوصاف اما در ستاد ائتلاف اصلاح طلبان روي شركت در انتخابات در اين شرايط اتفاق نظر وجود داشت. چه شد كه در ميانه راه يك يا چند گروه از جمع بريده و براساس چه مبنايي به اين جمع بندي رسيدند كه نبايد فعاليت هاي انتخاباتي را ادامه داد؟
-ردصلاحيت ها البته در مقياس كوچك تر قابل پيش بيني بود اما برخي اصلاح طلبان معتقد بودند تخلفاتي كه صورت گرفته راي به دست آمده توسط كانديداهاي آنها در فضاي سرد انتخابات را نيز مخدوش خواهد كرد؛ دليل آنها اين بود.
باز هم تاكيد مي كنم. ما پيش بيني شرايط بدتر از اين را هم داشتيم. در عين حال حتي اگر چنين برخورد و تخلفاتي هم پيش بيني نشده بود اين اشكال به ما وارد است كه چرا در دستور كار استراتژيك اصلاح طلبان ديده نشده بود؟ گويي عده يي «هزيمت» كردند و هر كسي راه خود را رفت.
مي خواستم روي اين مساله تاكيد كنم عدم پايبندي به توافقات - خصوصاً در زمان هايي كه موافق نظر عده يي نباشد- زياد ديده شده است. در پاسخ به سوال شما يك نكته ديگر را هم ذكر مي كنم. در كارگزاران به جاي پرداختن به مصداق ها و اعلام اينكه «اگر فلاني نيايد ما هم نمي آييم» به سراغ تدوين نقشه راه رفته و اعضاي حزب در گفت وگوهاي خود درباره آن صحبت كردند.
-مي توانيد بخشي از بندهاي نقشه راه حزب را برشماريد؟
بله، نخست اينكه اصلاح طلبان بايد در انتخابات رياست جمهوري دهم شركت كنند. چرايي آن را هم اعلام كرديم؛ كشور در مسير راديكاليسم در حال دست و پا زدن است و جامعه هم دچار آسيب هاي جدي اقتصادي، سياسي و اجتماعي شده است. اين تكليف سياسي، ملي و شرعي ماست. يكي ديگر از دلايل اصلي براي حضور در انتخابات هم اقبال جامعه به اصلاح طلبان است. مردم از ما سوال مي كنند كه چه زماني براي كمك به كشور و زندگي مردم وارد عرصه مي شويم؟ دوم در گفت وگوهاي اعضاي كارگزاران گفته شد كه براي اين مشاركت و حضور، هيچ گاه اصول اوليه خود را از دست نخواهيم داد. حركت اصلاح طلبانه تدريجي و غيرخشن بر مبناي قانون اساسي، چانه زني براي كاهش سطح تشنج و امنيت سازي در نهادهاي مرجعي كه قصد تصفيه حساب با اصلاح طلبان دارند در دستور كار قرار بگيرد. سوم اينكه براي تحقق اهداف جبهه اصلاحات، بي هيچ ترديدي نيازمند اتحاد و انسجام ميان اصلاح طلبان هستيم.بر اين اساس تاكيد داشته و داريم كه اين اتحاد بايد به هر قيمتي به طور وسيع تر سازمان داده شود. حتي اگر امروز شخصيتي مانند آقاي كروبي از استقلال حزب خود سخن مي گويد به طور قطع بايد گفت وگو شود كه اين ظرفيت - حتي اگر فردي و نه حزبي باشد - به كار گرفته شود. چهارم تاكيد داشته و داريم كه براي پيروزي، نيازمند يك كانديداي واحد بوده و از هرگونه تفرق كانديدا بايد فاصله بگيريم. محور پنجم هم لزوم كار بابرنامه بود؛ اينكه چگونه و حول چه مبنايي ائتلاف شود، گفتمان اصلاح طلبان در اين انتخابات چه باشد و چطور اعتمادسازي كنيم. گزينه نخست اصلاح طلبان براي رياست جمهوري كيست و اگر به هر دليلي اين گزينه وارد عرصه نشد گزينه هاي لايه هاي دوم و سوم چه افرادي هستند؟ اگر اينها به صورت يك بسته جامع ديده شود، مي توان به تناسب زمان و براساس واكنش هايي كه رقيب يا نهادهاي مرجع دارند برنامه هاي خود را به مقاطع زماني تقسيم، آن را به صورت زيرپروژه تعريف كرده و حركت كنيم. اين طرحي بود كه نوعاً در اظهارات اعضاي حزب ديده مي شود. به عنوان مثال با بنده تماس گرفته اند كه گروه هايي به سراغ دكتر نجفي يا آقاي عبدالله نوري رفته اند و من به عنوان فردي نزديك به آنها چه موضع گيري در اين باره دارم؟ من ضمن برشمردن نكاتي مانند رسيدن به كانديداي واحد، يادآور شده ام كه در صورت حضور آقاي خاتمي در عرصه انتخابات به عنوان گزينه نخست، به طور طبيعي اين دو كانديداي بالقوه وارد ميدان انتخابات نخواهند شد. بعد پرسيدند اگر آقاي خاتمي نباشد و پاسخ دادم كه به طور طبيعي آقايان نوري و نجفي مي توانند گزينه هاي داراي اعتباري باشند. بنابراين اين پاسخ من، طرح چهره هايي به عنوان جايگزين آقاي خاتمي نيست.
-طرح دولت وحدت ملي يا ائتلاف با «راست عاقل» هم توسط چهره هاي برجسته حزب شما مطرح يا حمايت شد. آيا با آن موافق هستيد؟
بله. اين هم جزء بسته يي بود كه بايد روي آن صحبت مي شد، اينكه ممكن است نفرات اول تا سوم اصلاح طلبان امكان ورود به عرصه را نيابند و براي نفرات بعدي هم شانس پيروزي متصور نباشد. عقل سياسي ما حكم مي كند - براساس اصلي كه در ابتدا برشمردم يعني مشكلات اساسي كشور - با بخش عقل گراي جريان اصولگرا نوعي همسويي نشان دهيم تا به دست خودشان راديكاليسم را به زير بكشند؛ اينكه كيفيت آن چگونه باشد و آيا با آنها چانه زني شود براي سهم از كابينه يا اينكه در قالب طرح دولت وحدت ملي كه منسوب به آقاي ناطق نوري است، مشاركت جدي داشته باشيم، يا اينكه صرفاً از مردم دعوت كنيم در ميان كانديداها به فردي راي دهند كه از خشونت و رفتارهاي غيرعقلي پرهيز مي كند،همگي قابل بررسي است.
-اما اصلاح طلبان معتقدند اساساً امكان ائتلاف با جريان راست ممكن نيست چون آنها هم نگران مقاومت در بدنه جريان اصولگرايي هستند. همچنين اين اتفاق را شكستن پرنسيب ها و خط قرمزهاي اصلاح طلبان مي دانند.
اول اينكه من طرفدار اين نظريه و همزيستي با جريان اصولگرا نيستم و موضع شخصي من حضور فعال سياسي اصلاح طلبان با محوريت شخص آقاي خاتمي است و به پيروزي قطعي ايشان هم باور داشته و هيچ ترديدي در اين باره هم به رسميت نشناخته و قبول ندارم، اما اينكه شما مي گوييد اين ائتلاف با راست عاقل به هيچ عنوان عملي نيست، اين به هيچ عنوان را از كجا آورده ايد.
-از شاخصه ها و باورهاي سياسي هر دو جناح، از تعهدي كه اصلاح طلبان بايد به هواداران و مواضع خود داشته باشند، از تفاوت ديدگاه فاحش ميان دو جناح در برخي زمينه ها و از وجود كانديداهاي داراي راي در ميان اصلاح طلبان.
خير، به اين برخي از دلايل اعتقادي ندارم. اتفاقاً در اين زمينه نشانه يي در تاييد صحبت شما نيست اما معكوس آن هست. وقتي فردي مانند آقاي اسدالله بادامچيان از تمايل مختصري سخن گفته و اين احتمال را عقلاني و منطقي مي داند، اين مساله موضع قاطع شما را تضعيف مي كند، در عين حالي كه من اين تفاهم را محتمل نمي دانم اما ما پالس ها و بارقه هايي از اين اتفاق را كم و بيش دريافت مي كنيم.
-آنها در برهه هاي زماني مختلف دست به پاكسازي اصلاح طلبان يا چهره هاي منتسب به آنها زده اند. هر زمان كه قدرت را در دست گرفته اند، حتي اجازه نداده اند در جايي مانند مجلس، چهره هاي تخصصي اصلاح طلبان وارد كميسيو ن هاي تخصصي خود شوند.
بيان من و بيان شما در دو طبقه بندي است. من اثباتاً بحث مي كنم و شما در نفي آن. من مي گويم اين طرح به لحاظ منطقي امكان وقوع دارد اما شما عقيده خود را بيان مي كنيد كه من اصلاح طلب براساس اين فكت ها، اين احتمال را مردود مي دانم. اشكالي ندارد اما ما در مقام توصيف بر اين باوريم كه اين احتمال منتفي نيست. اما اين هنوز منتفي نيست به معناي تحقق حتمي آن است؟ مشخص است كه اين گونه نيست اما زمينه هاي طرح آن وجود دارد. در نهايت پس از صورت گرفتن گفت وگو و مذاكرات، اين طرح به كنار گذاشته مي شود.
-پس اصلاح طلبان اصل را بر شركت در انتخابات گذاشته اند؟
بله همين طور است و پس از مباحث صورت گرفته، اصل بر شركت در انتخابات رياست جمهوري سال آينده قرار گرفت. هدف من در بحث با شما تبيين اين مساله است كه چرا اصلاح طلبان حق كناره گيري از انتخابات را به خود نمي دهند و نبايد هم بدهند مگر اينكه واجد استدلال هاي قانع كننده باشند. اما در خصوص آن سوال شما كه موانع عملي را براي حضور اصلاح طلبان در عرصه انتخابات و حاكميت مورد اشاره قرار داديد بايد گفت در دو صورت كناره گيري ما از انتخابات قابل پذيرش است. نخست آنكه اگر كناره گيري بخواهد معطوف به اصول سياسي ما باشد به نكته اول مورد بحث در اين گفت وگو مي رسيم؛ اينكه به پايان تاريخ سياسي خود نزديك شده و امكان هرگونه تحرك سياسي- اجتماعي از ما سلب شده باشد. در آن صورت بود كه گفته شده احتمالاً نوعي تغيير فاز از جايگاه پوزيسيون به جايگاه اپوزيسيون يا حتي يك عنصر يا نيروي سياسي دورافتاده انجام خواهد شد.
-يعني اين نوع انتخاب آگاهانه خواهد بود؟
بله انتخاباتي آگاهانه بر مبناي شرايط موجود چرا كه آن جريان سياسي، امكان تحول در ساختار سياسي و حاكميتي را منتفي دانسته است. در آن صورت واژه يي به نام فعال سياسي اصلاح طلب معناي خود را از دست مي دهد چرا كه پس از اين انتخاب آگاهانه يا تبديل به يك عنصري خواهد شد كه با انواع مبارزه، قصد برگرداندن شرايط را دارد يا به زندگي عادي و به دور از دغدغه هاي سياسي- مانند بسياري از اقشار جامعه- خواهد پرداخت. شيوه دوم اما نوعي كناره گيري موقت است به اين معنا كه پايبندي به اصول سياسي همچنان وجود دارد؛ جايي كه فكر مي كنيم ظرفيت هاي قانوني، امكان ايجاد تغيير و تحول را با همفكري با ديگران و پرداخت هزينه سياسي خواهد داشت اما در مقطعي از زمان و در يك موقع خاص، ناگزير به دست كشيدن از فرع سياسي خود مي شويم و به عنوان مثال در يك انتخابات وارد نمي شويم تا مخالفت خود با روش ها و وضع موجود از اين طريق نشان دهيم.در عين حال جنس استدلالي كه براي كناره گيري از اصول سياسي به كار مي رود با مدل استدلال براي فاصله گرفتن مقطعي و موردي از يك فرع سياسي تفاوت هايي دارد. اولي به يك مطالعه عميق تاريخي براي بررسي مجموعه جريانات سه دهه انقلاب نياز داشته اما در بخش فروعات مي توان در لحظه يا در ماه و سال به چنين جمع بندي رسيد.
-سوالي كه مطرح شد مبناي يك استدلال بود كه اكنون طرفداراني در ميان اصلاح طلبان دارد. اينكه اگر قرار است كانديداهاي اصلي ردصلاحيت شوند و كانديداهاي لايه هاي بعد هم در جريان برگزاري انتخابات با برخي تخلفات حذف شوند، جريان سياسي اصلاح طلبان با آغوش باز به سوي شكست يا همان «هزيمت» كه مورد اشاره شما بود، مي رود. اين ابهام وجود دارد كه اگر چنين برخوردي صورت گرفت بهتر نيست اعلام شود كه نيروهاي اصلاح طلب در رياست جمهوري كانديدايي نخواهند داشت؟
بله اما شما در اين سوال دو مبحث را با هم مخلوط كرديد. بهتر است ابتدا به هر كدام به صورت تفكيكي بپردازيم و سپس به موضوع مورد نظر شما برسيم. دغدغه يي در ميان اصلاح طلبان وجود دارد كه در يك رقابت سياسي، حقوقي از آنها تضييع مي شود و علاوه بر آن نهادهاي مرجعي كه تعيين كننده نصاب ها هستند هم به شكلي نابرابر با اصلاح طلبان برخورد مي كنند. اين تنها يك آسيب و ضربه سياسي به ما به شمار مي رود و آسيب ديگر اين است كه نهادهاي حكومتي كه تحكيم بخش مفاهيم قانوني شناخته مي شوند و مجريان و كارگزاران قانون هستند، خودشان از جناح سياسي كه از قضا رقيب اصلاح طلبان است هم به نوعي طرفداري و حمايت مي كنند.
-به نظر مي رسد اصلاح طلبان هنوز يك راه حل تمام عيار براي مواجهه با اين وضعيت نيافته اند.
ببينيد زماني ممكن است يك انسان در خواب باشد و هنگام غفلت او يك تخلف رخ دهد. در اين شرايط بايد اين انسان را بيدار كرده و تخلف را به وي گوشزد كرد. اما گاهي آن فرد خود را به خواب زده و هر چقدر هم تلاش شود كه بتوان موضوعي را به وي فهماند، تلاش بي نتيجه است و او همچنان به نفع رقيب ما، رويكردي جانبدارانه دارد.
-اگر تلاش ها براي تغيير رفتار ناظران و مجريان مانند انتخابات قبل بي نتيجه باشد و با توجه به اينكه معتقديد همچنان امكان سياست ورزي وجود دارد، ممكن است راهكار دوم يعني كناره گيري مقطعي را برگزينيد؟
در اين زمينه بايد بحث شود كه اين اتفاقات ناياب و غلط، از كدام سنخ از آسيب هاست. من حس مي كنم اصلاح طلبان در موقعيتي هستند كه به دليل برخي رفتارهاي راديكال عده يي در دوران اصلاحات كانون هاي مرجع كه بايد متولي قانون باشند، تكاليف قانوني خود در قبال ما به عنوان رقيب جناح مورد حمايت آنها را انجام نمي دهند. در واقع هنگام كاوش در عمق ذهن اين نهادها و افراد يك پيام دريافت مي شود كه به اين نهادها اين گونه القا شده كه اصلاح طلبان به عنوان يك جناح اصلي نظام كه بناي سياست ورزي دارند، ظاهر اعتقاد به نظام را به خود گرفته و در واقع نوعي رويكرد براندازانه دارند. برخي جهت گيري ها و مقالاتي كه در برخي رسانه ها و نشريات آنها مشاهده مي شود دلالت بر اين نوع افكار دارد. به بيان ديگر آنها مي خواهند اين پيام را به ما بدهند كه با تمام قوا- به هر صورت ممكن- قصد دارند در برابر اصلاح طلبان بايستند. يعني اگر نياز به تفسير خلاف واقع از قانون هم باشد از آن ابايي نخواهند داشت. در اين سو هم اصلاح طلبان دريافته اند متاسفانه اين آسيب در حال شدت گرفتن است و بنابراين ثبت نام كانديداهاي آنان براي حضور در انتخابات بي نتيجه بوده و نمي توانند در موقعيتي قرار بگيرند كه به نهادهاي مرجع اعتماد كنند. اين بدين معناست كه اطميناني براي ما وجود ندارد كه از امكانات و اختيارات سياسي هم ارز و هم طراز با رقباي سياسي خود برخوردار باشيم و براي حضور در عرصه قدرت وارد ميدان رقابت سياسي شويم.
-راه حل پايان دادن به اين شرايط از نظر شما چيست؟
در اينجا ما به يك تعمق و توقف نياز داريم. توقف به اين معنا كه در مقابل آن دسته از نهادهاي مرجع كه به طور ناخواسته اصلاح طلبان را ناگزير به تغيير موقعيت كرده تا توانايي هاي خود را از جايگاه «همگرايي» با نظام به حوزه اپوزيسيون منتقل كنند چه بايد كرد؟ اينكه آنها تحت تاثير چه مسائلي به چنين ذهنيتي رسيده اند و آيا اصلاح طلبان مي توانند اين مساله را از اذهان آنها بزدايند يا رقيق كنند؟ به نظر مي رسد اين توقف چنين پيامي را منتقل كند.من احساس مي كنم مي توان اين مساله را مديريت كرده و اين تغيير ذهنيت را در اين نهادها ايجاد كرد.اين دو تفكر دو پايگاه دارند. نيروهاي رفرميست كه روي پيشاني آنها به غلط، برچسب برانداز زده شده داراي چه وجوهي از قدرت هستند؟ وجه قدرت ما در درون مردم است و در واقع اصلاح طلبان بيشتر و بهتر مي توانند نظرات مردم را نمايندگي كرده و آن را به رخ بكشند. اين توانايي غيرقابل انكار اصلاح طلبان است. در نقطه مقابل اما بايد بررسي شود كه مولفه هاي قدرت رقيب در كجاست؟ نقطه قوت آنها در درون نظام وجود دارد كه واجد «قدرت برهنه» است. در حالي كه اصلاح طلبان داراي «قدرت نرم» هستند. حال سوالي كه مطرح است اين است كه آيا اصلاح طلبان مي توانند با هوشمندي و ذكاوتي كه دارند در نبرد ميان قدرت نرم و برهنه و قدرت خشن و ساقط كننده به جناح مقابل تفهيم كنند كه بايد فضا براي رقابت منطقي فراهم شود يا خير؟ من فكر مي كنم اين ظرفيت در ميان اصلاح طلبان وجود دارد.
-با چه استدلالي چنين ديدگاهي را مطرح مي كنيد؟
به خاطر دارم پس از دوران جنگ با مديريت دولت سازندگي در هشت سال فعاليت خود بر كشور بسترهاي رفاه ملي براي مردم فراهم شده و مردم به يك آسايش نسبي دست پيدا كردند. حقيقتاً اثبات شد كه نظام جمهوري اسلامي ظرفيت اداره بهينه امور كشور را داراست، اين ظرفيت ها به گونه يي به كار گرفته شد كه مردم را در يك حوزه مشترك با مديريت ديني به صحنه آورد. اين ادبياتي بود كه آقاي هاشمي رفسنجاني از ديدگاه خود در تريبون هايي مانند نماز جمعه به جامعه عرضه مي كرد و در آن عمل سياسي، اجتماعي و فرهنگي را آموزش مي داد. در انتخاباتي كه جناب آقاي خاتمي پذيراي مسووليت رياست جمهوري شده و يك اتفاق بزرگ را نمايندگي كردند، مردم عدم اقبال خود را نسبت به رقيبي كه به پشتيباني هاي نهادهاي مرجع متكي بود، نشان دادند و جناح اصلاح طلب هم پيام بزرگي را به جناح مقابل و نهادهايي كه حقوق اصلاح طلبان را تضييع مي كردند، فرستاد. به نظر مي رسيد اصلاح طلبان به محوريت آقاي خاتمي اين توانايي را خواهند داشت كه به عنوان نماينده جامعه بيست و چند ميليوني هواداران اصلاحات ضمن مديريت امور اجرايي كشور و دولت فراتر از آن به عنوان رهبران جنبش اصلاحي ايران به مذاكرات طولاني جهت رفع اختلافات تاريخي با نهادهاي مرجع اقدام كنند.
-خود را در پيشبرد اين دو پروژه موفق مي دانيد؟
در مورد ماموريت اول بله اما در خصوص استفاده از ظرفيت بي بديلي كه پس از دوم خرداد ايجاد شد جهت گفت وگو با نهادهاي حاكميت خير، در اين زمينه ما دچار نوعي عقب ماندگي هستيم و عملاً اين اتفاق رخ نداده. من خدمت جناب آقاي خاتمي هم عرض كردم كه پس از دوم خرداد ايشان دو ماموريت را بر دوش داشتند؛ ابتدا رياست دولت و ديگري پرچمداري جنبش اصلاحات. از نظر من پرچمداري اصلاحات امري بسيار سخت تر و پيچيده تر از رياست بر دولت بود اما آقاي خاتمي تمام ظرفيت هاي خود را منحصر به اداره دولت كرد و به تبع آن فرصت هايي كه مي توانست براي كاهش تنش ميان ما و رقباي سياسي و نهادهاي مرجع مورد استفاده قرار گيرد، از ميان رفت. به ايشان گفتم كه ظرفيت هاي لازم جهت ايجاد مفاهمه با طرف مقابل در وجود آقاي خاتمي احساس نشده و اين بار بر زمين ماند. اين بار ناخواسته توسط چه كساني حمل شد؟ امثال عباس عبدي، محمد عطريانفر و عماد باقي كه اين چهره ها از نظر رقيب و نهادهاي مرجع به رسميت شناخته نمي شدند.
-چه كساني چنين اجازه يي به جناح مقابل يا نهادهاي مرجع داده اند كه چنين تصوراتي درباره رقيب داشته باشند؟ بحثي كه اكنون مطرح است اين است كه افراد و احزابي كه اصولگرايان تندرو يا نهادهاي مرجع مانع حضور آنها در انتخابات و حاكميت هستند جزء بنيانگذاران نظام، حلقه ياران امام و نيروهاي فعال قبل و بعد از انقلاب هستند. حتي گفته مي شود استدلال محافظت از نظام حربه يي در دست نهادهاي مرجع جهت حذف رقباي سياسي آنهاست.
ما اصلاً قصد نداريم وفاداري اصلاح طلبان به نظام را به طرف مقابل اثبات كنيم چون موضوعي كاملاً روشن است و مراجعه به سوابق تك تك اصلاح طلبان اين امر را اثبات مي كند. ما در صحنه نبردي سياسي قرار داريم و زبان گويايي كه مي توانست توفيق مذاكرات با طرف مقابل را تضمين كند حول موجوديت آقاي خاتمي امكان شكل گيري داشت. اين به اين معنا نيست ديگراني كه در پيروزي و موفقيت جنبش اصلاحات به ايفاي نقش پرداخته و نه به عنوان پياده نظام كه در جايگاه «ژنرال» در اين صحنه حضور داشته و دارند حق سخنگويي ندارند، بحث ما اين نيست. واقعيت اين است كه در چنين نبردي با چه امكاناتي مي توانيم بيشترين منافع را به سود اصلاح طلبان كسب كنيم؟ منافعي كه نخستين آن كاهش تنش و ايجاد باور مثبت در نهادهاي مرجع است؟ من تصور مي كنم اداره چنين شرايطي تنها برازنده آقاي خاتمي بود. البته آقاي هاشمي هم در طول سه دهه گذشته در فراز و فرودها چنين نقشي را ايفا كرده و هنوز هم تاثيرگذار است. در سال 81 يكي از دوستان صاحب نظر معتقد بود كه اكنون 5 سال است كه آقاي هاشمي در قدرت حضور ندارد و آقاي خاتمي 5 سال است كه در قدرت حاضر است و سه سال ديگر هم حضور وي تداوم خواهد داشت و اتكاي تاريخي به مردم پيدا كرده است. چه شده كه آقاي هاشمي همچنان حس پدرسالاري، حس قدرت و حس سخنگويي نظام را دارد اما آقاي خاتمي خود را تسليم شده قلمداد كرده و عنوان تداركاتچي را به خود مي دهد؟ چرا مي گويد تنها 20 درصد قدرت در اختيار من است؟
مگر در زمان آقاي هاشمي شرايط غير از اين بود؟ اگر در آن دوره تكيه گاه آقاي خاتمي، پشتوانه عظيم مردمي بود، آقاي هاشمي كه در اين زمينه حاميان كمتري داشت. حتي در مناسبات لايه هاي فوقاني قدرت مگر گفته نمي شد هاشمي رفسنجاني را باور ندارند چرا كه ظاهر وي چنين است اما درنهايت آنچه را بخواهد انجام مي دهد؟ پس چطور ما هنوز حس زنده بودن آقاي هاشمي را داريم اما اصلاح طلبان با اينكه سه سال از دوران قدرت شان باقي مانده احساس مي كنند كه حذف شده اند ؟ بيان اين سخنان آن هم در سال 81 نشان دهنده نگراني اصلاح طلبان از شرايط بود. اين نگرش ناشي از اين بود كه اصلاح طلبان جايگاه سخنگويي نظام- به عنوان چهره هاي مردمي و انقلابي- را براي خود قائل نبودند. ما اين فرصت را از دست داديم اما همچنان اين فرصت مي تواند ايجاد شود.
-اما عده يي قائل به آن هستند كه برخي محافل و نهادها با راهكارهاي متعددي كه در طول سال هاي گذشته فرا گرفته اند، اجازه نمي دهند كابوس بازگشت دوباره اصلاح طلبان به قدرت براي آنها تعبير شود.
اين گونه نيست. ما از سال 1368 و پس از پايان جنگ هر چه به جلو رفتيم قشر روشنفكر، نخبگان سياسي و اجتماعي، كارشناسان و لايه هايي از مديران دولتي و در نماي كلي «عقل منفصل حاكميت» در كنار افزايش ظرفيت هاي علمي و مديريتي، روز به روز تمايل بيشتري به اصلاح طلبان پيدا كرده اند. اتفاقي كه در سال 84 و در مرحله دوم انتخابات حول محور آقاي هاشمي رخ داد- به رغم همه گلايه ها و دلخوري ها- نشان از وجود يك ظرفيت ملي در كشور و در ميان مردم دارد.اصلاح طلبان بايد اين فرصت را فراهم كنند كه چهره هاي شاخص ما كه سخنگويان نيرومندي هم به شمار رفته و امكان گفت وگو با لايه هاي بالايي قدرت، جناح رقيب و نهادهاي مرجع را نيز دارند وارد شوراي رهبري اصلاح طلبان شوند. در غرب ملاحظه مي شود احزاب رقيبي كه بر سر يك درصد آرا به يكديگر رحم نمي كنند تعطيلات آخر هفته خود را با هم مي گذرانند تا گفت وگو كنند. در ايران اما گويي دنيايي از فاصله ها ميان رقباي سياسي وجود دارد. اتفاقي كه اكنون رخ داده و بسياري از احزاب اصلاح طلب و اصولگرا روي آسيب دولت نهم به كشور به اشتراك رسيده اند نيز نمونه يي ديگر از ظرفيت هاي ما است. امروز آقاي محمد خاتمي و علي اكبر ناطق نوري كه در انتخابات دوم خرداد 76، رقباي سرسخت يكديگر بودند داراي دردها و دغدغه هاي مشترك شده و ممكن است نشست هاي مشترك هم داشته باشند كه خروجي آن عملكرد «همگرايانه» خواهد بود. بنابراين اصلاح طلبان ابتدا بايد ذهنيت نهادهاي مرجعي را تصحيح كنند كه باور دارند ما حس دلبستگي لازم را به انقلاب نداريم از اين رو به حذف ما اقدام كردند. دوم اينكه در عرصه رقابت از تمامي حقوق خودمان دفاع كنيم.
يکشنبه 3 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 65]
-
گوناگون
پربازدیدترینها