تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835292052
زندگی نامه رودکی سمرقندی
واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: رودکی سمرقندی
شاعر بزرگ آغاز قرن چهارم هجری متوفی 329 هجری برابر با 940 میلادی است ، ولادت او در ناحیه ای به نام رودک نزدیک سمرقند اتفاق افتاد و غالب مورخان معتقدند که کور مادر زاد بود . وی نخستین بار به شعر فارسی ضبط و قاعده معین داد و آنرا در موضوعات مختلفی از قبیل داستان و غزل و مدح و وعظ و رثا و جز آن بکار برد و به همین دلیل نزد شاعران بعد از خود استاد شاعران و سلطان شاعران نامیده می شده است ، عظمت دیوان وی مشهور بود و مشهورترین و عظیم ترین کارش نظم کلیله و دمنه است که اکنون ابیاتی از آن باقی است ، اختصاص او به دربار سامانیان خاصه امیر نصر بن احمد بوده است ، کتاب هایی که از او باقی است شامل دیوان اشعاری است که بسیار دل چسب و زیباست
بوی جوی مولیان
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان آید همی
ای بخارا ، شاد باش و دیر زی
میر زی تو شادمان آید همی
میر ماهست و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
میر سروست و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی
با تشکر از شما دوست عزیز و عرض خوش آمدگویی خدمت شما
نوشته شما کمی به هم ریخته بود که تصحیحش کردم البته این ناخواسته-س بعضی وقتها برای خود ما هم پیش میاد...
در صورت امکان تاپیک خوبتونو ادامه بدین و کاملترش کنین بقیه تاپیکاتونم کمی اصلاح میکنم
تونستین اونا رو هم کاملتر کنین که ان شاالله بازدید بیشتری هم داشته باشه
موفق باشید
زندگی نامه رودکی سمرقندی
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/4b/Rudaki-Panjakent.jpg/250px-Rudaki-Panjakent.jpg
رودكي
رودكي، ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حكيم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم.از كودكي و چگونگي تحصيل او آگاهي چنداني به دست نيست. در 8 سالگي قرآن آموخت و آن را از بر كرد و از همان هنگام به شاعري پرداخت.
برخي مي گويند در مدرسه هاي سمرقند درس خوانده است. آنچه آشكار است، وي شاعري دانش آموخته بود و چيرگي او بر واژگان فارسي چندان است كه هر فرهنگ نامه اي از شعر او گواه مي آورد. رودكي از روزگار جواني آوازي خوش داشت، در موسيقي و نوازندگي چيره دست و پر آوازه بود. وي نزد ابوالعنك بختياري موسيقي آموخت و همواره مورد ستايش او بود، آن چنان كه استاد در روزگار كهنسالي چنگ خود را به رودكي چنگ نواز بخشيد. رودكي در همان دوره شعر نيز مي سرود. شعر و موسيقي در سده هاي چهارم و پنجم همچون روزگار پيش از اسلام به هم پيوسته بودند و شعر به همراه موسيقي خوانده مي شد. شاعران بزرگ آناني بودند كه موسيقي نيز مي دانستند. از همروزگاران رودكي مانند منجيك ترمذي (نيمه دوم سده چهارم) و يا پس از او مانند فرخي (429 ق) استاد موسيقي زمانه خويش بودند. شاعران، معمولاً قصيده هايشان را با ساز و در يكي از پرده هاي موسيقي مي خواندند. هركس كه صدايي خوش نداشت يا موسيقي نمي دانست، از راوي مي خواست تا شعرش را در حضور ممدوح بخواند. رودكي، شعرش را با ساز مي خواند و در آن روزگار به خنياگري برجسته آوازه داشت.
رفته رفته آوازه رودكي به دربار سامانيان رسيد و نصربن احمد ساماني (301 ـ 331 ق) او را به دربار خواند. برخي بر اين گمانند كه او پيش از نصربن احمد به دربار سامانيان رفته بود، در آنجا برآمد و بزرگترين شاعر دربار ساماني شد. در آن روزگار در محيط ادبي، علمي، اقتصادي و اجتماعي فرارود، آن چنان تحولي شگرف روي داده بود كه دانش پژوهان، آن دوره را دوران نوزايي (رسانس) ايراني مي نامند. دربار ساماني با نام
نژاد ايراني و از خاندان ساسانيان، به تحكيم موقعيت سياسي خود پرداختند. جوش و خروش ملي آغاز شده در آن ديار به گسترش و پيشرفت زبان و فرهنگ ايراني انجاميد. سمرقند و بخارا كه در كشاورزي، داد و ستد و صنعت رونق يافته بودند، از مراكز مهم آن روزگار بودند. صنعت كاغذ سازي سمرقند آوازه اي جهاني يافت و فراواني برنج، گندم و برخي فرآورده هاي كشاورزي زبانزد بود.
صنعت پارچه هاي پنبه اي، پشمي، گليم بافي، ساختن ابزار چرمي، پرورش كرم ابريشم در بخارا به پيشرفتي چشمگير رسيده بود. بر بستر چنين زمينه مناسب اقتصادي، اجتماعي و برپايه دانش دوستي برخي از پادشاهان ساماني، همچنين با تلاش و خردمندي وزيراني دانشمند و كاردان چون ابوالفضل بلعمي (330 ق) و ابوعلي محمد جيهاني (333 ق)، بخارا به صورت مركز بزرگ علمي، ادبي و فرهنگي درآمد. دربار سامانيان، محيط گرم بحث و برخورد انديشه شد و شاعران و فرهنگمداران از راههاي دور و نزديك بدانجا روي مي آوردند. بهترين آثار علمي، ادبي و تاريخي مانند شاهنامه منصوري، شاهنامه ابوالمؤيد بلخي (سده چهارم هجري)، عجايب البلدان، حدود العالم من المشرق الي المغرب در جغرافيا، ترجمه تفسير طبري كه چند تن از دانشمندان فرارود فراهم كرده اند، ترجمه تاريخ طبري از ابوعلي بلعمي، آثار ابوريحان بيروني (440 ق) و ابوعلي سينا (428 ق) در روزگار سامانيان پديد آمدند. دانشمندان برجسته اي مانند محمد زكرياي رازي (313 ق) ابونصر فارابي (339)، ابوريحان بيروني، ابوعلي سينا و بسياري از شاعران بزرگ مانند فردوسي (410/416 ق) در اين روزگار يا متأثر از آن برآمده اند.
بزرگترين كتابخانه در آن دوران در بخارا بود كه ابوعلي سينا آن را ديد و گفت كه نظير آن را هرگز نديده است. تأثير اين تحول، نه تنها در آن دوره كه در دوران پس از آن نيز پيدا است. رودكي فرزند چنين روزگاري است. وي در دربار ساماني نفوذي فراوان يافت و به ثروتي افزون دست يافت. نفوذ شعر و موسيقي او در دربار نصربن احمد چندان بود كه داستان بازگشت پادشاه از هرات به بخارا، به خوبي بيانگر آن است. هنگامي كه نصربن احمد ساماني به هرات رفته، ديرگاهي در آن ديار مانده بود، هيچ كس را ياراي آن نبود تا از پادشاه بخواهد كه بخارا بازگردد؛ درباريان از رودكي خواستند تا او اين وظيفه دشوار را بپذيرد.
رودكي شعر پر آوازه « بوي جوي موليان آيد همي ـ ياد يار مهربان آيد همي » را سروده است. درباريان و شاعران، همه او را گرامي مي داشتند و بزرگاني چون ابوالفضل بلعمي و ابوطيب مصعبي صاحب ديوان رسالت، شاعر و فيلسوف. شهيد بلخي (325 ق) و ابوالحسن مرادي شاعر با او دوستي و نزديكي داشتند. گويند كه وي از آغاز نابينا بود، اما با بررسي پروفسور گراسيموف (1970 م) بر جمجمه و استخوانهاي وي آشكار گرديد كه در دوران پيري با فلز گداخته اي چشم او را كور كرده اند، برخي استخوانهايش شكسته بود و در بيش از 80 سالگي درگذشت. رودكي گذشته از نصربن احمد ساماني كساني ديگر مانند امير جعفر بانويه از اميران سيستان، ابوطيب مصعبي، خاندان بلعمي، عدناني، مرادي، ابوالحسن كسايي، عماره مروزي و ماكان كاكي را نيز مدح كرده است. از آثار او بر مي آيد كه به مذهب اسماعيلي گرايش داشته است؛ شايد يكي از علتهاي كور شدن او در روزگار پيري، همين باشد.
رودكي در پيري با بي اعتنايي دربار روبرو شد و به زادگاهش بازگشت؛ شعرهاي دوران پيري او، سرشار از شكوه روزگار، حسرت از گذشته و بيان ناداري است. رودكي از شاعران بزرگ سبك خراساني است. شعرهاي اندكي از او به يادگار مانده، كه بيشتر به صورت بيتهايي پراكنده از قطعه هاي گوناگون است.
كامل ترين مجموعه عروض فارسي، نخستين بار در شعرهاي رودكي پيدا شد و در همين شعرهاي باقي مانده، 35 وزن گوناگون ديده مي شود. اين شعرها داراي گشادگي زبان و توانايي بيان است. زبان او، گاه از سادگي و رواني به زبان گفتار مي ماند. جمله هاي كوتاه، فعلهاي ساده، تكرار فعلها و برخي از اجزاي جمله مانند زبان محاوره در شعر او پيداست. وجه غالب صور خيال در شعر او، تشبيه است. تشبيهات از امري حسي به حسي يا انتزاعي به حسي است. تخيل او نيرومند است. پيچيدگي در شعر او راه ندارد و شادي گرايي و روح افزايي، خردگرايي، دانش دوستي، بي اعتبار دانستن جهان، لذت جويي و به خوشبختي انديشيدن در شعرهاي او موج مي زند. وي نماينده كامل شعر دوره ساماني و اسلوب شاعري سده چهارم است. تصويرهايش زنده و طبيعت در شعر او جاندار و تپنده است. پيدايي و مطرح كردن رباعي را به او نسبت مي دهند. رباعي در بنياد، همان ترانه هايي بود كه خنياگران مي خوانده اند و به پهلويات مشهور بوده است؛ رودكي به اقتضاي آوازه خواني به اين نوع شعر بيشتر گرايش داشته، شايد نخستين شاعري باشد كه بيش از ساير گويندگان روزگارش در ساختن آهنگها از آن سود برده باشد. از بيتها، قطعه ها، قصيده ها و غزلهاي اندكي كه از رودكي به يادگار مانده، مي توان به نيكي دريافت كه او در همه فنون شعر استاد بوده است. تعداد شعرهاي رودكي را از صدهزار تا يك ميليون بيت دانسته اند؛ آنچه اكنون مانده، بيش از 1000 بيت نيست كه مجموعه اي از قصيده، مثنوي، قطعه و رباعي را در بر مي گيرد. از ديگر آثارش منظومه كليله و دمنه است كه محمد بلعمي آن را از عربي به فارسي برگرداند و رودكي به خواسته اميرنصر و ابوالفضل بلعمي آن را به نظم فارسي در آورده است (به باور فردوسي در شاهنامه، رودكي به هنگام نظم كليله و دمنه كور بوده است.) اين منظومه مجموعه اي از افسانه ها و حكايتهاي هندي از زبان حيوانات است كه تنها 129 بيت آن باقي مانده است و در بحر رمل مسدس مقصور سرود شده است؛ مثنويهاي ديگري در بحرهاي متقارب، خفيف، هزج مسدس و سريع به رودكي نسبت مي دهند كه بيتهايي پراكنده از آنها به يادگار مانده است. گذشته از آن شعرهايي ديگر از وي در موضوعهاي گوناگون مدحي، غنايي، هجو، وعظ، هزل و رثاء و چكامه مادر مي كه بزرگترين چكامه او است و به خواست نصربن احمد براي ابوجعفر بانويه سروده شده، در دست است.
منبع : مشهد تیم
http://tajikistan.blogspirit.com/photos/medium_Tajikistan.%20Fann%20mountain.%20Rudaki%20mausoleum.J PG
غزل رودکی وار، نیکو بود
غزلهای من رودکی وار نیست
اگر چه بپیچم به باریک و هم
بدین پرده اندر مرا راه نیست
"عنصری"
زندگینامه
رودکی، ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حکیم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم.
از کودکی و چگونگی تحصیل او آگاهی چندانی به دست نیست. در 8 سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت.
َ
برخی می گویند در مدرسه های سمرقند درس خوانده است. آنچه آشکار است، وی شاعری دانش آموخته بود و تسلط او بر واژگان فارسی چندان است که هر فرهنگ نامه ای از شعر او گواه می آورد.
رودکی از روزگار جوانی آوازی خوش داشت، در موسیقی و نوازندگی چیره دست و پر آوازه بود. وی نزد ابوالعنک بختیاری موسیقی آموخت و همواره مورد ستایش او بود، آن چنان که استاد در روزگار کهنسالی چنگ خود را به رودکی بخشید. رودکی در همان دوره شعر نیز می سرود. شعر و موسیقی در سده های چهارم و پنجم همچون روزگار پیش از اسلام به هم پیوسته بودند و شعر به همراه موسیقی خوانده می شد. شاعران بزرگ آنانی بودند که موسیقی نیز می دانستند.
از هم عصران رودکی ،منجیک ترمذی (نیمه دوم سده چهارم) و پس از او فرخی (429 ق) استاد موسیقی زمانه خویش بودند. شاعران، معمولاً قصیده هایشان را با ساز و در یکی از پرده های موسیقی می خواندند. هرکس که صدایی خوش نداشت یا موسیقی نمی دانست، از راوی می خواست تا شعرش را در حضور ممدوح بخواند. رودکی، شعرش را با ساز می خواند .
رفته رفته آوازه رودکی به دربار سامانیانرسید و نصربن احمد سامانی (301 ـ 331 ق) او را به دربارفرا خواند. برخی بر این گمانند که او پیش از نصربن احمد به دربار سامانیان رفته بود، در آنجا بزرگترین شاعر دربار سامانی شد. در آن روزگار در محیط ادبی، علمی، اقتصادی و اجتماعی فرارود، آن چنان تحولی شگرف روی داده بود که دانش پژوهان، آن دوره را دوران نوزایی (رسانس) ایرانی می نامند.
بر بستر چنین زمینه مناسب اقتصادی، اجتماعی و برپایه دانش دوستی برخی از پادشاهان سامانی، همچنین با تلاش و خردمندی وزیرانی دانشمند و کاردان چون ابوالفضل بلعمی (330 ق) و ابوعلی محمد جیهانی (333 ق)، بخارا به صورت مرکز بزرگ علمی، ادبی و فرهنگی درآمد.
دربار سامانیان، محیط گرم بحث و برخورد اندیشه شد و شاعران و فرهنگمداران از راههای دور و نزدیک به آنجا روی می آوردند.
بهترین آثار علمی، ادبی و تاریخی مانند شاهنامه منصوری، شاهنامه ابوالمؤید بلخی (سده چهارم هجری)، عجایب البلدان، حدود العالم من المشرق الی المغرب در جغرافیا، ترجمه تفسیر طبری که چند تن از دانشمندان فراهم کرده اند، ترجمه تاریخ طبری از ابوعلی بلعمی، آثار ابوریحان بیرونی (440 ق) وابوعلی سینا (428 ق) در روزگار سامانیان پدید آمدند. دانشمندان برجسته ای مانند محمد زکریای رازی (313 ق) ابونصر فارابی (339)، ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا و بسیاری از شاعران بزرگ مانند فردوسی (410/416 ق) در این روزگار یا متأثر از آن برآمده اند.
بزرگترین کتابخانه در آن دوران در بخارا بود که ابوعلی سینا آن را دید و گفت که نظیر آن را هرگز ندیده است. تأثیر این تحول، نه تنها در آن دوره که در دوران پس از آن نیز پیدا است. رودکی فرزند چنین روزگاری است. وی در دربار سامانی نفوذی فراوان یافت و به ثروتی افزون دست یافت. نفوذ شعر و موسیقی او در دربار نصربن احمد چندان بود که داستان بازگشت پادشاه از هرات به بخارا، به خوبی بیانگر آن است.
هنگامی که نصربن احمد سامانی به هرات رفته، دیرگاهی در آن دیار مانده بود، هیچ کس را یارای آن نبود تا از پادشاه بخواهد که بخارا بازگردد؛ درباریان از رودکی خواستند تا او این وظیفه دشوار را بپذیرد.رودکی شعر پر آوازه « بوی جوی مولیان آید همی ـ یاد یار مهربان آید همی » را سروده است.
درباریان و شاعران، همه او را گرامی می داشتند و بزرگانی چون ابوالفضل بلعمی و ابوطیب مصعبی صاحب دیوان رسالت، شاعر و فیلسوف. شهید بلخی (325 ق) و ابوالحسن مرادی شاعر با او دوستی و نزدیکی داشتند.
گویند که وی از آغاز نابینا بود، اما با بررسی پروفسور گراسیموف (1970 م) بر جمجمه و استخوانهای وی آشکار گردید که در دوران پیری با فلز گداخته ای چشم او را کور کرده اند، برخی استخوانهایش شکسته بود و در بیش از 80 سالگی درگذشت.
رودکی گذشته از نصربن احمد سامانی کسان دیگری مانند امیر جعفر بانویه از امیران سیستان، ابوطیب مصعبی، خاندان بلعمی، عدنانی، مرادی، ابوالحسن کسایی، عماره مروزی و ماکان کاکی را نیز مدح کرده است.
از آثار او بر می آید که به مذهب اسماعیلی گرایش داشته است؛ شاید یکی از علتهای کور شدن او در روزگار پیری، همین باشد.
با توجه به مقاله کریمسکی، هیچ بعید به نظر نمی رسد که پس از خلع امیر قرمطی، رودکی را نیز به سبب هواداری از قرمطیان و بی اعتنایی به مذهب رایج زمان کور کرده باشند.
آنچه مسلم است زندگی صاحبقران ملک سخن ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی سمرقندی در هاله ای از رمز و راز پوشیده شده است و با اینکه بیش از هزار و صد سال از مرگ او می گذرد، هنوز معماهای زندگی او حل نشده و پرده ای ابهام بر روی زندگی پدر شعر فارسی سایه گسترده است.
رودکی در پیری با بی اعتنایی دربار روبرو شد و به زادگاهش بازگشت؛ شعرهای دوران پیری او، سرشار از شکوه روزگار، حسرت از گذشته و بیان ناداری است. رودکی از شاعران بزرگ سبک خراسانی است. شعرهای اندکی از او به یادگار مانده، که بیشتر به صورت بیتهایی پراکنده از قطعه های گوناگون است.
سیری در آثار
کامل ترین مجموعه عروض فارسی، نخستین بار در شعرهای رودکی پیدا شد و در همین شعرهای باقی مانده، 35 وزن گوناگون دیده می شود. این شعرها دارای گشادگی زبان و توانایی بیان است. زبان او، گاه از سادگی و روانی به زبان گفتار می ماند.
جمله های کوتاه، فعلهای ساده، تکرار فعلها و برخی از اجزای جمله مانند زبان محاوره در شعر او پیداست. وجه غالب صور خیال در شعر او، تشبیه است.
تخیل او نیرومند است. پیچیدگی در شعر او راه ندارد و شادی گرایی و روح افزایی، خردگرایی، دانش دوستی، بی اعتبار دانستن جهان، لذت جویی و به خوشبختی اندیشیدن در شعرهای او موج می زند.
وی نماینده کامل شعر دوره سامانی و اسلوب شاعری سده چهارم است. تصویرهایش زنده و طبیعت در شعر او جاندار است. پیدایش و مطرح کردن رباعی را به او نسبت می دهند. رباعی در بنیاد، همان ترانه هایی بود که خنیاگران می خوانده اند و به پهلویات مشهور بوده است؛ رودکی به اقتضای آوازه خوانی به این نوع شعر بیشتر گرایش داشته، شاید نخستین شاعری باشد که بیش از سایر گویندگان روزگارش در ساختن آهنگها از آن سود برده باشد. از بیتها، قطعه ها، قصیده ها و غزلهای اندکی که از رودکی به یادگار مانده، می توان به نیکی دریافت که او در همه فنون شعر استاد بوده است.
معرفی آثار
تعداد شعرهای رودکی را از صدهزار تا یک میلیون بیت دانسته اند؛ آنچه اکنون مانده، بیش از 1000 بیت نیست که مجموعه ای از قصیده، مثنوی،قطعه و رباعی را در بر می گیرد. از دیگر آثارش منظومه کلیله و دمنه است که محمد بلعمی آن را از عربی به فارسی برگرداند و رودکی به خواسته امیرنصر و ابوالفضل بلعمی آن را به نظم فارسی در آورده است (به باور فردوسی در شاهنامه، رودکی به هنگام نظم کلیله و دمنه کور بوده است.)
این منظومه مجموعه ای از افسانه ها و حکایتهای هندی از زبان حیوانات فابل است که تنها 129 بیت آن باقی مانده است و در بحر رمل مسدس مقصور سرود شده است؛ مثنویهای دیگری در بحرهای متقارب، خفیف، هزج مسدس و سریع به رودکی نسبت می دهند که بیتهایی پراکنده از آنها به یادگار مانده است. گذشته از آن شعرهایی دیگر از وی در موضوعهای گوناگون مدحی، غنایی، هجو، وعظ، هزل ، رثاء و چکامه، در دست است.
عوفی درباره او می گوید: " که چنان ذکی و تیز فهم بود که در هشت سالگی قرآن تمامت حفظ کرد و قرائت بیاموخت و شعر گرفت و معنای دقیق می گفت، چنانکه خلق بر وی اقبال نمودند و رغبت او زیادت شد و او را آفریدگار تعالی آوازی خوش و صوتی دلکش داده بود. از ابوالعبک بختیار بر بط بیاموخت و در آن ماهر شد و آوازه او به اطراف واکناف عالم برسید و امیر نصر بن احمد سامانی که امیر خراسان بود، او را به قربت حضرت خود مخصوص گردانید و کارش بالا گرفت و ثروت و نعمت او به حد کمال رسید.
زادگاه او قریه بنج از قراء رودک سمرقند است. یعضی او را کور مادر زاد دانسته اند و عقیده برخی بر آن است که در اواخر عمر نابینا شده است. وفات وی به سال 320 هـجری در زادگاهش قریه بنج اتفاق افتاده و در همان جا به خاک سپرده شده است.
رودکی در سرودن انواع شعر مخصوصاً قصیده، مثنوی ، غزل و قطعه مهارت داشته است و از نظر خوشی بیان در تاریخ ادبیات ایران پیش از او شاعری وجود ندارد که بتواند با وی برابری کند.
به واسطه تقرب به امیر نصر بن احمد سامانی (301-331) رودکی به دریافت جوائز و صله فراوانی از پادشاه سامانی و وزیران و رجال در بارش نائل گردید و ثروت و مکنتی زیاد به دست آورده است چنانکه به گفته نظامی عروضی هنگامی مه به همراهی نصر بن احمد از هرات به بخارا می رفته، چهار صد شتر بنه او بوده است.
علاوه بر دارا بودن مقام ظاهری رفعت پایه سخنوری و شاعری رودکی به اندازه ای است که از معاصران او شعرای معروفی چون شهید بلخی و معروفی بلخی او را ستوده اند و از گویندگان بعد از او کسانی چون دقیقی، نظامی عروضی، عنصری، فرخی و ناصرخسرو از او به بزرگی یاد کرده اند.
ویژگی سخن
سخنان رودکی در قوت تشبیه و نزدیکی معانی به طبیعت و وصف ،کم نظیر است و لطافت و متانت و انسجام خاصی در ادبیات وی مشاهده می شود که مایه تأثیر کلام او در خواننده و شنونده است. از غالب اشعار او روح طرب و شادی و عدم توجه به آنچه مایه اندوه و سستی باشد مشهود است و این حالت گذشته از اثر محیط زندگی و عصر حیات شاعر نتیجه فراخی عیش و فراغت بال او نیز می باشد. با وجود آنکه تا یک میلیون و سیصد هزار شعر بنا به گفته رشیدی سمرقندی به رودکی نسبت داده اند تعداد اشعاری که از او امروزه در دست است به هزار بیت نمی رسد.
از نظر صنایع ادبی گرانبهاترین قسمت آثار رودکی مدایح او نیست، بلکه مغازلات اوست که کاملاً مطابق احساسات آدمی است، شاعر شادی پسند بسیار جالب توجه و شاعر غزلسرای نشاط انگیز، بسیار ظریف و پر از احساسات است.
گذشته از مدایح و مضمون های شادی پسند و نشاط انگیز در آثار رودکی، اندیشه ها و پندهایی آمیخته به بدبینی مانند گفتار شهید بلخی دیده می شود. شاید این اندیشه ها در نزدیکی پیری و هنگامی که توانگری او بدل به تنگدستی شده نمو کرده باشد، می توان فرض کرد که این حوادث در زندگی رودکی، بسته به سرگذشت نصر دوم بوده است. پس از آنکه امیر قرمطی را خلع کردند مقام افتخاری که رودکی در دربار به آن شاد بود به پایان رسید.
با فرا رسیدن روزهای فقر و تلخ پیری، دیگر چیزی برای رودکی نمانده بود، جز آنکه بیاد روزهای خوش گذشته و جوانی سپری شده بنالد و مویه کند.
نمونه اشعار
زمانه پندی آزاد وار داد مرا ----- زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
به روز ِ نیک ِ کسان گفت تا تو غم نخوری ----- بسا کسا که به روز ِ تو آرزو مند است
زمانه گفت مرا خشم خویش دار نگاه ----- کرا زبان نه به بند است پای دربند است
***
اندر بلای سخت
ای آنکه غمگنی و سزاواری ----- وندر نهان سرشک همیباری
رفت آنکه رفت و آمد آنکه آمد----- بود آنچه بود، خیره چه غم داری؟
هموار کرد خواهی گیتی را؟----- گیتیست، کی پذیرد همواری؟
مستی نکن که او نشنود مستی ----- رازی مکن که نشنود او زاری
شو، تا قیـامت آیـد زاری کن! ----- کی رفته را به زاری باز آری؟
آزار بیـش بیـنی زیـن گردون ----- گر تو به هر بهانه بیـازاری
گوئی گماشته است بلائی او ----- بر هر که تو بر او دل بگماری
ابری پدیدنی و کسوفی نی ----- بگرفت ماه و گشت جهان تاری
فرمان کنی و یا نکنی ترسم ----- بر خویشتن ظفر ندهی باری
اندر بلای سخت پدیـد آید ----- فضل و بزرگمردی و سالاری
***
کلیله و دمنه رودکی
مهمترین کار رودکی به نظم در آوردن کلیله و دمنه است، متاسفانه این اثر گرانبها مانند سایر آثار و مثنویهای رودکی گم شده است و از آن جز ابیاتی پراکنده در دست نیست. از ادبیات پراکنده ای که از منظومه کلیله و دمنه و سایر مثنویهای رودکی باقی مانده است می توان فهمیند که صاحبقران ملک سخن لقبی برازنده او بوده است. در شعر او قوه تخیل، قدرت بیان، استحکام و انسجام کلام همه با هم جمع است و بهمین دلیل در دربار سامانیان، قدر و مرتبه ای داشت که شاعران بعد از او همیشه آرزوی روزگار او را داشتند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 708]
-
گوناگون
پربازدیدترینها