واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: کتاب - سید ابوالحسن مختاباد فرزندی که 28 آبان 61 سال قبل در یکی از ساختمانهای خیابان ناصرخسرو متولد شد، اکنون شصت و یکمین سال تولد خود را میگذراند. نمیخواهیم مطلقنگری کنیم و بگوییم در دوره کنونی انتشارات امیرکبیر، به خصوص 10 سال اخیر، کاری صورت نگرفته است، اما اگر آن انرژی و ظرفیتی که عبدالرحیم جعفری در سیسالگی انتشارات امیرکبیر داشت(سال 1358) با تلاطمهای ابتدای انقلاب فرو نمیخسبید و برخی آسانخواران دست تطاول بر چنین سرمایه فرهنگی دراز نمیکردند، اکنون به قطع و یقین وضعیتی دگرگونه را شاهد بودیم. متاسفانه جلد سوم خاطرات آقای جعفری با عنوان «در جستوجوی عدالت» چند سالی است که در اداره کتاب است و اجازه انتشار نیافته است تا جامعه نشر و افکار عمومی دقیقتر و ظریفتر در جریان آنچه که بر وی گذشت بیفتند. اما خلاصه ماجرا این است که فضای تب آلود روزهای نخست انقلاب، دامن انتشارات امیر کبیر و صاحبش را هم گرفت. ابتدا وی زندانی شد و مدتی بعد انتشارات امیرکبیر از تصرفش خارج شد. بنیانگذار امیرکبیر اما به رغم کشیدن زندان و ازدست دادن انتشارات امیر کبیر از پای ننشست و در تمامیاین سالها درپی راهی بود که بتواند تشکیلات خود را دوباره به دست آورد. او در این مسیر راههای قانونی را طی کرد و با شکایت از کسانی که سرمایهاش را از کفش به در آوردند، توانست از طریق آیت الله موسوی بجنوردی که زمانی رئیس دادگاه عالی انقلاب بود، حکم بازگشت اموالش را بگیرد. آیتالله بجنوردی نظر میدهد که حکم صادر شده خلاف شرع و قوانین جمهوری اسلامی است و باید در آن تجدید نظر شود. اما این تنها قانون نیست که تعیین کننده امور است و آقای جعفری به رغم آنکه در مرحله نظر و قانون از هر گونه خلافی مبری شد، در عمل مالباختهای بزرگ بود که به هر جا سر زد نتوانست اموالش را پس بگیرد. جالب ترین اتفاق درباره امیر کبیر و جعفری زمانی رخ داد که سالها پس از مصادره اموال، نهادی دیگر در مراسمیخاص از تلاشهای او تجلیل به عمل آورد. تابستان سال 83 بود که در مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی با حضور جمع کثیری از بزرگان علم و ادب از سالها تلاش عبدالرحیم جعفری تقدیر به عمل آمد و بهاءالدین خرمشاهی، در مقالهای از «ستمیکه بر جعفری رفت» یاد کرد و خواستار بازگشت انتشارات امیرکبیر به صاحبش شد و کار تا آنجا پیش رفت که مدیران وقت امیرکبیر هم در همان مراسم حضور یافتند و به وی هدیهای اهداء کردند. سخن عبدالرحیم جعفری در این مراسم بسیار جالب بود آنجا که گفت: «از اموال من به من هدیه میدهند.» حتی پاپوشی که برای آقای جعفری درست کردند(ماجرای مرگ رایین و انتسابش به امیرکبیر که یکی از دلایل اصلی و بسترساز برای تصرف امیرکبیر بود) در نهایت در سال 69 دادگاه کیفری یک تهران با تشکیل جلسات متعدد به خلاف بودن اتهامات رای داد و به قول آقای جعفری «این پرونده شوم که از اول به نیت باج گیری و اخاذی تشکیل شده بود، باتبرئه همه متهمین بسته شد.» عبدالرحیم جعفری در حوزه نشر ذهنی شگفتانگیز داشت و هم او بود که تشخیص داد زمانه در حال تغییر است و طبقه متوسط در حال شکلگیری و این گروه از ایرانیان نیازمند آثاری متفاوت در حوزه کتاب و فرهنگند که با کتابهای پیش از این دوره اختلافات شکلی و محتوایی بسیاری داشته باشد. اما کار جعفری و امیرکبیر در انتشارات منحصر نشد، بلکه او چاپخانهای مجهز تدارک دید و به دنبال آن 12 کتابفروشی در اقصی نقاط ایران و در کنارش باجههایی در فرودگاهها ایجاد کرد و تحولی جدی در تولید و توزیع کتابهای درسی ایجاد کرد، کار به جایی رسید که همزمان با گسترش وسایل ارتباط جمعی و آمدن تلویزیون برنامهای هفتگی در حوزه کتاب را برای این رسانه تدارک دید. در طول 30 سال کار فشرده نزدیک به دو هزار عنوان کتاب که در میان آنها آثاری چون فرهنگ معین، دائرةالمعارف مصاحب، شاهنامه فردوسی و قرآن کریم و حتی برخی آثار شاخص دینی و مذهبی و آثار برخی از بزرگان فرهنگ و ادب ایران به چشم میخورد، نمونههایی از کار سترگ جعفری است که جا دارد سعی این مرد بزرگ را در تاریخ کتاب و کتابخوانی و نشر ایران پیش چشم داشته باشیم و قدر تلاشهایش را ارج نهیم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 486]