تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداوند از نادانان پيمان نگرفته كه دانش بياموزند، تا آنكه از عالمان پيمان گرفته كه به...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815338946




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آسيب ‌شناسي يك عارضه فرهنگي جامعه‌ همه فن حريف ها


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: آسيب ‌شناسي يك عارضه فرهنگي جامعه‌ همه فن حريف ها
جام جم آنلاين: يكي از ويژگي‌هاي منحصر به فرد جامعه ايران، همه فن حريف بودن افراد آن است. در كشور ما اكثرا دوست دارند فراتر از نقشي كه عهده‌دار آنند ، خودي نشان دهند و تصويري جذاب به ديگران ارائه كنند. اگر اين حرف را باور نداريد ، كافي است فقط يك روز با تاكسي از نقطه‌اي به نقطه ديگرشهر برويد ، دقايقي را در اين فضاي عمومي بگذرانيد و در اين محفل و گردهمايي از نوع اتومبيلي آن شركت كنيد تا اين موضوع بر شما مسلم شود.


جامعه‌شناسان معتقدند مردم ايران از جمله مردماني در جهان هستند كه زود تحت تاثير شرايط محيطي قرار مي‌گيرند و جوگير مي‌شوند. بيشتر اين مردم گاهي در محافل عمومي چنان با شما صحبت مي‌كنند كه گويا همين الان از آسمان هفتم به زمين آمده‌اند. البته در اين زمينه ما در جهان خيلي هم تنها نيستيم. همه فن حريفي يك ويژگي فرهنگي در ميان جهان سومي‌هاست.

مردم جهان سوم چون در بسياري از تحولات اجتماعي، تاريخي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي كمتر ديده شده‌اند يا از لحاظ روحي و رواني نتوانسته‌اند خودي نشان دهند گاهي اين عقده‌هاي فروخورده را به اشكال گوناگون جلوه مي‌دهند.

تاكسي يك ويژگي خاص و منحصر به فرد دارد. اين‌كه هر فردي مي‌تواند براي دقايقي با ديگران در مورد هر موضوع و سوژه‌اي وارد عرصه گفتگو و ديالوگ شود و به نوعي خود را از انباشت هيجانات و فشارهاي روحي و رواني تخليه كند؛ اما آنچه در اين خصوص جالب و حائز اهميت است، درونمايه اين گفتگوها و مباحث است كه اگر مورد تحليل محتوا قرار گيرد، نتايج جالبي خواهد داشت.

تحقيقات نشان مي‌دهد يكي از مشكلات فرهنگي جامعه ما، تبلور احساسات و هيجانات فروخورده در يك قالب اتوپيايي و آرماني است، قالبي كه با آرزوها و آمال‌هاي فرد همخواني دارد. فقط كافي است يكي از مسافران اين وسيله نقليه از موضوعي مثل تورم، بيكاري، اعتياد و... لب به سخن بگشايد، در آن صورت پس از دقايقي تب بحث و ارائه نظريات گوناگون بالا مي‌گيرد و هر كس از پشت سنگر خود به ديگري هجوم مي‌برد و خواسته و ناخواسته خود را به رخ ديگران مي‌كشد.

آنچه قابل توجه است، اين است كه كمتر ديده مي‌شود افراد در اين مجادله‌ها و بحث‌ها مشاركت نكنند يا نظري ارائه ندهند؛ البته ناگفته نماند اين‌كه يك فضا و بستر مناسب بحث و گفتگو ميان مردم وجود داشته باشد، نه تنها نابهنجار نيست، بلكه بسيار سودمند و داراي كاركردهاي مثبت است، اما آسيب و معضل اين فرهنگ در اين است كه بيشتر مردم در مباحث و مسائلي وارد بحث مي‌شوند و نظر مي‌دهند كه در آن صاحب‌نظر نيستند، مثلا گاهي مشاهده مي‌شود يك فرد چنان از تورم و راه‌هاي كنترل آن صحبت مي‌كند كه هر شنونده‌اي تصور مي‌كند كه او حتما در رشته اقتصاد تحصيل كرده است. اگر از او بپرسيم كه شغل شما چيست با شنيدن اين‌كه او فرش فروش يا آرايشگر است، دچار شگفتي و تعجب مي‌شويم.

شايد بگوييد يك فرد مي‌تواند در زمينه‌هاي مختلف اطلاعات كسب و در مورد آن اظهارنظر كند. در اين مورد كسي ترديدي ندارد، اما بايد دانست كه بين ابراز نظر با طرح يك ايده كارشناسانه بسيار تفاوت وجود دارد. در كشورهاي پيشرفته مردم عموما درباره مسائل مختلف اظهارنظر نمي‌كنند و ترجيح مي‌دهند بحث و نظر در مورد مسائل غيرمرتبط با تخصصشان را به اهل فن واگذار كنند. اين تفاوت حتي در ميان اهل نظر و نخبگان فكري كشورهاي فرادست و فرودست هم ديده مي‌شود.

در غرب اگر از يك استاد رشته جامعه‌شناسي بپرسيد كه نظر شما در مورد افزايش فاصله طبقاتي در جهان چيست؟ ممكن است بگويد: «من در اين مورد مطالعه‌اي ندارم. تخصص من در رشته جامعه‌شناسي خنده است» كه اين پاسخ براي ما قابل قبول نخواهد بود و تعجب و شگفتي فراواني را بر خواهد انگيخت.

معلم‌ها و توهم بحرالعلومي‌

با توجه به گسترش فرهنگ همه فن حريفي، تصوري كه دانش‌آموزان يا دانشجويان از معلم‌ها و استادان خود دارند نيز يك تصور خيالي و فراتر از حقيقت است. دانش‌آموزان دوست دارند‌ معلمشان در مورد همه مسائل علامه دهر بوده، داراي اطلاعات كافي و فراوان باشد. واي به روزي كه معلمي در مورد مساله‌اي ابراز بي‌اطلاعي و ناآگاهي كند كه با برچسب بي‌سوادي در ميان شاگردان مشخص خواهد شد.

يك دانشجو در مورد يكي از استادانش كه بتازگي از بهترين دانشگاه فرانسه (سوربن) فارغ‌التحصيل شده بود، مي‌گويد: اين استاد، متخصص مردم‌شناسي در شاخه فرهنگ عاميانه مردم فرانسه بود. هر وقت دانشجويان از او در مورد مسائل فرهنگ عامه ديگر كشورها از جمله ايران سوال مي‌كردند او بصراحت پاسخ مي‌داد نمي‌دانم، كه اين ندانستن‌ها پس از مدتي منجر به ايجاد برچسب كم‌سوادي او در ميان دانشجويان شد و حتي در ميان برخي از استادان ديگر و مديران دانشگاه اين بحث به ميان آمد و عنوان شد كه پايان‌نامه دكتري‌اش را با كمك ديگران نوشته و با پول دكتر شده است، اما اين دانشجو تاكيد مي‌كند كه او به واقع استادي فاضل و متخصص در زمينه رشته تخصصي‌اش بود.

اين مساله به شكل حادتر نيز قابل مشاهده است و آن وقتي كه يك استاد در كلاس از روي نوشته يا متن از پيش آماده شده به دانشجويان درس مي‌دهد و در آن صورت صداي نجواها و در گوش صحبت كردن‌هاي دانشجويان از دور شنيده مي‌شود كه مي‌گويند:‌ «بابا اين كه سوادش را روي كاغذ با خود حمل مي‌كند.» در حالي كه در كشورهاي پيشرفته نه تنها استادان دانشگاه بلكه هر شخصيت سياسي و فرهنگي در هر سخنراني يا مجلسي، بدون نوشته و كاغذ و ارائه دقيق آ‌مار و ارقام سخني به زبان نمي‌آورد. متاسفانه تصور ما از معلم، استاد و اهل فن اين است كه او بايد علامه دهر باشد و از نحوه توليد سوزن تا ساخت شاتل و ماهواره و زندگي در كره ماه بداند. اما دانستن و دانايي در دنياي امروز بشدت تخصصي و خردنگر شده است، در حالي كه ما هنوز به دنبال ابوعلي سيناها و خواجه نصيرالدين طوسي‌هايي هستيم كه در بسياري از زمينه‌ها متبحر و استاد باشند.

همه فن حريفي و جامعه شتابزده‌

ولاديمير پائلوكوويچ، متخصص مسائل فرهنگ عامه معتقد است:‌ همه فن حريفي يك عارضه تمدني در مشرق زمين است. مردم مشرق زمين چون با يك فاصله عميق فرهنگي با غرب مواجه هستند براي جبران اين فاصله دچار شتابزدگي شده‌اند و سعي مي‌كنند كمبودهاي تمدني خود را با سطحي‌نگري و طي كردن چند مسير به شكل ناقص در يك زمان كمبودها را به نوعي جبران كنند.

بر همين اساس ديده مي‌شود كه بسياري از جوانان در آن ‌واحد در 2 رشته تحصيل مي‌كنند يا بسياري از مردم به طور همزمان در چند شغل مشغول به كار هستند كه بعضا چون اين شغل‌ها از لحاظ فرهنگي و ارزشي با هم متفاوتند، در فرد تعارض و آشفتگي روحي و فكري ايجاد مي‌كند؛ البته از وجود مشكلات اقتصادي و ناتواني تامين نيازهاي خانواده با درآمدهاي يك شغل هم نبايد غافل ماند. مساله همه فن حريفي فراتر از مشكلات تورمي و اقتصادي نمود دارد، به طوري كه اين شتابزدگي در تمام شوونات زندگي مردم رسوخ مي‌كند و ديده مي‌شود.

ديدگاه ديگري هم در اين زمينه وجود دارد. اين‌كه در ايران چون در سطوح مديريتي چه در بخش دولتي و چه در بخش خصوصي تخصص‌گرايي رعايت نمي‌شود و بارها ديده شده كه افراد در مشاغل و منصب‌هاي مهمي اشتغال دارند كه با تخصص آنها همخواني ندارد. به طور طبيعي در ميان مردم عامه نيز اين فرهنگ گسترش مي‌يابد. اين موضوع نه تنها ميان بزرگسالان، بلكه در كودكان، نوجوانان و جوانان هم ديده مي‌شود.

بسياري از نوجوانان و جوانان با ورود به دوران بلوغ دچار بلاتكليفي‌ها، سردرگمي‌ها و تصميم‌گيري‌هاي خام و ناقص مي‌شوند. همين مساله آنها را به مبالغه و زياده‌روي در مورد خود دچار مي‌سازد. جوانان امروز مي‌خواهند مسير رشد و ترقي را يكشبه بپيمايند و وقتي در واقعيت با مشكلات و بن‌بست مواجه مي‌شوند، خود را در ميان همسالان، فاميل و خويشاوندان و حتي خانواده فراتر از حد ممكن نشان مي‌دهند بخصوص وقتي فاصله طبقاتي و سطح زندگي ميان مردم بسيار متفاوت باشد، اين مساله حادتر خواهد بود.

متاسفانه پديده همه فن حريفي اين روزها گسترش بيشتري پيدا كرده و بويژه ميان دختران و زنان جامعه ما كه در شكستن انحصارات جامعه پدرسالار عجله دارند، بيشتر ديده مي‌شود. زنان كه مي‌خواهند اعتبار و منزلت اجتماعي برابر با مردان بيابند ، بيشتر در گردباد همه فن حريفي گرفتار مي‌شوند؛ البته ناگفته نماند اين خصوصيت در زناني ديده مي‌شود كه توانسته‌اند پله‌هاي ترقي را طي كنند و در شغل و منصب‌هاي مهمي مثل مديريت يك شركت، تدريس در دانشگاه و تدريس موسيقي و... به كار مشغول شوند وگرنه در ميان زنان خانه‌دار همچنان عقده خودكم‌بيني در مقابل همسران و ديگران ديده مي‌شود.

جامعه‌شناسان معتقدند: همه فن حريفي آفتي است كه مي‌تواند يك جامعه را به مسيرهاي نامطمئن و شغل‌هاي آسيب‌زا سوق دهد، چون رسيدن به منزلت‌هاي اجتماعي بالاتر، هزينه‌هاي بالايي دارد و زمان زيادي را بايد براي آن گذاشت و در جامعه‌اي ديده مي‌شود كه مردم حوصله و صبر و تحمل زيادي براي رسيدن به پيشرفت و موفقيت ندارند، بنابراين تمايل و علاقه ورود به مشاغل آسيب‌زا مثل دلالي، ‌واسطه‌گري، سوداگري، روسپي‌گري، قاچاق موادمخدر و... براي رسيدن به آرزوها و طي پله‌هاي ترقي بيشتر مي‌شود.

از سوي ديگر، با توجه به گسترش فرهنگ مصرف بيشتر، رسيدن به پول و ثروت براي پاسخگويي به نيازها و آرزوها بيشتر شده است. بر همين اساس مشاهده مي‌كنيم آمار رو به رشد پزشكاني كه تجارت فرش مي‌كنند و تجاري كه به دنبال مدرك ليسانس و فوق ليسانس براي حفظ پرستيژ اجتماعي خود هستند. در يك تحقيق از 3 دانشگاه غيرانتفاعي در تهران مشخص شد كه بيش از 80 درصد پسران براي داشتن مدرك و حفظ پرستيژ اجتماعي خود به دانشگاه آمده‌اند، در حالي كه شغل اصلي بيش از 60 درصد آنها آزاد و غيردولتي بود.

فعاليت در چند جبهه در افراد يك جامعه باعث گسترش سطحي‌نگري در كارها و تخصص‌ها شده است، به طوري كه همه خود را در تمام امور متخصص، باتجربه و اهل فن مي‌دانند، در حالي كه حتي فرصت مطالعه و ژرف‌ نگري در يكي از آن كارها هم برايشان وجود ندارد. وقتي ژرف‌نگري و فرهنگ كندوكاو و مطالعه در جامعه‌اي ضعيف شود، افراد براي ديده و مطرح شدن به حرف زدن و نظر دادن درباره همه امور روي مي‌آورند كه اين چالشي بزرگ بر سر راه فرهنگ‌هاي ريشه‌دار است.

بازار داغ تقلب‌گرايي‌

علاوه بر موارد ذكر شده، در ايران به دليل ضعف در سيستم استعدادسنجي و برنامه‌ريزي براي كاناليزه كردن افراد در مسير علايق قلبي‌شان با نوعي آشفتگي در تصميم‌گيري،‌ چند كار را با هم انجام دادن، تجربه تحصيل در رشته‌هاي مختلف و در نهايت بلاتكليفي و سردرگمي ميان دانش‌آموزان و دانشجويان مواجه مي‌شويم.

در تحقيق يك NGO مشخص شد در ايران نسبت به ديگر كشورها تغيير رشته دانشگاهي بيشتر ديده مي‌شود. بسياري از دانش‌آموزان هنگام انتخاب رشته تحصيلي نمي‌دانند كه از ادامه تحصيل در اين رشته چه مي‌خواهند و آينده شغلي آنها به كجا خواهد انجاميد؟ همچنين تغيير شغل‌هاي پي در پي به دليل تطابق نداشتن رشته تحصيلي با كار افراد يا عدم ارتباط عميق قلبي آنها با كاري كه انجام مي‌دهند، نوعي تعارض شخصيتي و سردرگمي را در افراد پديد آورده است؛ اما حال اگر از فردي كه تجربه كار در مشاغلي نظير نجاري، جوشكاري، برقكاري و... داشته و سوالاتي در مورد هر سه كار كنيد، فرد با اعتماد به نفس به شما در مورد اين كارها نظر كارشناسي مي‌دهد، در حالي كه براي تربيت يك نجار يا جوشكار يا برقكار حرفه‌اي حداقل 30 سال وقت و زمان لازم است و يك فرد بنابر اقتضاي كار كردن در مدت كوتاهي در يك كار به فردي صاحب‌نظر و كارشناس بدل نمي‌شود.

در تحقيق ديگري مشخص شد در ايران به دليل گسترش روحيه دانايي محوري و عدم شك در ابراز نظر و بر حق دانستن خود، آمار جرائمي مثل پزشكان قلابي، وكلاي قلابي، استادان دانشگاه قلابي‌، از بسياري از كشورهاي آسيايي و خاورميانه بالاتر است.

بارها در رسانه‌ها شنيده و خوانده‌ايد كه فردي با مدرك سيكل، ادعاي پزشك متخصص داخلي را كرده و عده زيادي از مردم را فريب و آنها را مورد سوء‌استفاده‌هاي مختلف مالي،‌ جنسي و... قرار داده است حتي در برخي مراسم‌هاي خواستگاري، فردي خود را دكتر يا مهندس معرفي كرده، اما پس از مدتي دروغ فرد آشكار شده و بحران‌هاي روحي، عاطفي فراواني را به خانواده‌ها وارد كرده است.همه اين موارد بخشي از فرهنگي است كه به مرور در جامعه ايران پديد آمده و هيچ‌كس حتي كارشناسان مسائل اجتماعي تاكنون به آن توجهي عميق نكرده‌اند.

هنرمندان و غرورهاي كاذب‌

از جمله اقشاري كه به نوعي روحيه آگاهي كاذب و همه فني حريفي در آنها در حد بسيار بالايي ديده مي‌شود، برخي از به اصطلاح هنرمندان شامل شعرا، نويسندگان، موسيقيدان‌ها، فيلمسازان، نقاشان و... هستند.

متاسفانه بسياري از افرادي كه دستي در هنر دارند، خود را تافته جدا بافته از جامعه دانسته و معتقدند هنر فقط نزد آنان است و بس. گاهي ديده مي‌شود كه جواني به محض چاپ يك مجموعه شعر يا رمان خود چنان دچار غرور و نخوت مي‌شود كه گويا روح حافظ و فردوسي در او حلول كرده و اين شعر زلال و ناب اوست كه ايران را جهاني خواهد كرد و اين احساس خودباوري كاذب باعث مي‌شود كه افراد ذكر شده در ديگر رشته‌هاي هنري و غيرهنري نيز خود را صاحب‌نظر بدانند.

در چنين فضايي است كه يك فيلمساز برجسته كه دست بر قضا ذوقي هم در ادبيات دارد، به خود اجازه مي‌دهد مجموعه‌هايي از شعر و نقد ادبيات چاپ كند يا يك بازيگر برجسته كه زماني به خوانندگي علاقه داشته، با استفاده از موقعيت اجتماعي و هنري خود وارد عرصه خوانندگي و برگزاري كنسرت براي هواداران دو آتيشه خود شود.

اين مسائل ريشه در خودباوري و غرور كاذب بسياري از اين افراد دارد.

پروفسور كيتزل، متخصص مردم‌شناسي ايران معتقد است:‌ در ميان مردم ايران روحيه خودبزرگ‌بيني و فخرفروشي بسيار پررنگ و قوي است. آنها بسياري از مردم جهان را از بالا به پايين مي‌بينند و معتقدند جامعه آنها، جامعه همه‌دان‌هاست.

در حالي كه اين يك حبابي از آگاهي كاذب است كه روي حقيقت بنا و مانع تغيير اين تفكر فرهنگي شده است كه متاسفانه نمود واقعي و بيشتر اين فرهنگ ميان هنرمندان ايراني بسيار مشهود و قابل ذكر است.

در چنين شرايطي است كه مي‌بينيم اين روزها در جامعه ايران همه روشنفكر و نويسنده و محقق شده‌اند و همه مي‌خواهند جامعه را از مسير توفان سهمگين روزگار به سلامت به خشكي برسانند، در حالي كه تداوم اين روند مي‌تواند جامعه را با توهم و سراب توسعه مواجه كند.

هر روز كتاب‌ها، ‌مقالات و روزنامه‌هاي جديدي به بازار مي‌آ‌يد كه به بخشي از تب همه فن حريفي ما پاسخ مي‌دهد ، بدون آن‌كه براي لحظه‌اي تامل و تدبر شود كه آيا براي رسيدن به توسعه بايد از همين پل عبور كرد؟ پاسخ به اين پرسش و چگونگي رسيدن به پيشرفت آسان نيست، اما به يقين بدون باريك‌انديشي و توجه به تخصص در امور و مقابله با سطحي نگري نمي‌توان از اين پل به سلامت گذر كرد، چون توفان‌ها همواره در راهند.

مهرداد ناظري‌
 شنبه 2 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 238]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن