محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845882402
/بيانتهاست...درباره ذكر/ فرازهايي از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي؛ ذكر مثل مدافعي در برابر هجوم هوسهاست
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: /بيانتهاست...درباره ذكر/ فرازهايي از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي؛ ذكر مثل مدافعي در برابر هجوم هوسهاست
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: انديشههاي امام و رهبري
به مناسبت حلول ماه شعبانالمعظم، پايگاه اطلاعرساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتالله العظمي خامنهاي، اقدام به انتشار ويژهنامهاي كرده است.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران، ايسنا، آنچه در پي ميآيد، بخشي از اين ويژهنامه با عنوان « بيانتهاست... درباره ذكر» است كه به فرازهايي از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در اين ارتباط ميپردازد.
***
« اندكى هم استفاده كنيم براى چيزى كه مقدم است بر استنتاجها و تبيينها و تصميمهاى سياسى ما؛ و آن حرف دل و حرف ايمان خالصانهى ماست كه ميتواند در همهى مراحل اين حركت مثل جانى در كالبد، مثل نورى در ظلمت، مثل حياتبخشى در ميان اجسام بىروح، نقش بيافريند؛ لذا اين آيات را انتخاب كردم تا اينها را قدرى با هم مرور كنيم. خود من هرچه نگاه ميكنم، مىبينم احتياج دارم به اين كه اين آيهى شريفهى «يا أيها الّذين امَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيراً وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ اَصيلاً» را تكرار كنم و در آن تدبر كنم و به آن عمل كنم. قياس به نفس كردم، به نظرم ميرسد كه شما هم و همهمان محتاج به اين هستيم.
ميفرمايد: «يا أيهَا الّذينَ امَنُوا». اين، بعد از آن است كه جامعهى ايمانى شكل گرفته و اين جامعه آزمونهاى بزرگ را از سر گذرانده است. اين آيات سورهى احزاب است و بعد از سال ششم هجرت نازل شده است؛ يعنى بعد از جنگ بدر و اُحد و جنگهاى متعدد ديگر و بالاخره جنگ احزاب. در يك چنين شرايطى، قرآن به مسلمانها خطاب ميكند كه «اُذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيراً». خدا را ذكرِ كثير كنيد. ذكر يعنى ياد. ذكر و ياد در مقابل غفلت و نسيان است. غرق در عوارض و حوادث و پيشآمدهاى گوناگون شدن و از مطلب اصلى غفلت كردن. اين گرفتارى بزرگ ما بنىآدم است. ميخواهند اين نباشد. آن وقت اين ياد هم صِرف ياد كردن و متذكر شدن نيست؛ ذكر كثير را از ما خواستهاند.
*اهميت ذكر
همهى اين فرائض و احكام الهى حدى دارند، اندازهاى دارند، كه وقتى به آن حد و مرز رسيدند، تمام ميشود؛ تكليف تمام ميشود؛ «الاّ الذِّكْر»؛ مگر ذكر. «فَلَيسَ لَهُ حَدٌّ ينْتَهى إلَيه»؛ ذكر حد ندارد؛ اندازهاى ندارد، كه وقتى اين اندازه ذكر و ياد حاصل شد، بگوييم ديگر بس است؛ ديگر لازم نيست.
در دنبالهى آيه ميفرمايد كه: «هُوَ الّذى يصَلّى عَلَيكُم وَ مَلائِكَته». مرحوم علامهى طباطبائى رضواناللَّهعليه در الميزان ميفرمايند اين آيهى شريفه در مقام تعليل براى امر «اذكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيراً» است؛ يعنى اين ذكر كثيرى كه از شما خواسته شده است، به اين خاطر است كه خدايى را ياد كنيد كه اين خدا همان كسى است كه «يصلّى عليكم»؛ بر شما درود ميفرستد، صلوات ميفرستد. خداى متعال صلوات را به شما ميفرستد. «هُوَ الّذى يصَلّى عَلَيكُم وَ مَلائِكَته»؛ نه فقط خداى متعال، ملائكهى الهى هم بر شما مؤمنين درود و صلوات ميفرستند كه صلوات از طرف پروردگار رحمت اوست؛ صلوات از ملائكه استغفارى است كه براى مؤمنين ميكنند؛ «وَ يسْتَغْفِرونَ لِلّذينَ امَنُوا» كه در آيات قرآن هست.
چرا اين رحمت و اين صلوات و اين استغفار را ذات اقدس حق و فرشتگان الهى براى شما از عالم غيب، از ملأ اعلى ميفرستند؟ «لِيخْرِجَكُم مِن الظُّلُماتِ إلَى النُّورِ»؛ براى اين كه شما را از ظلمات نجات بدهند، به نور بكشانند؛ كه داستان اين ظلمات و اين نور هم داستان گسترده و مفصلى است. ظلمات در انديشهى ما، ظلمات در قلب ما، در خلقيات ما؛ و نور در مقابل اينهاست.
عمل هم ميتواند ظلمانى باشد، هم ميتواند نورانى باشد. ذهن و فكر و عقايد انسان ميتواند نورانى باشد، ميتواند ظلمانى باشد. خلقيات و صفات انسان ميتواند ظلمانى باشد، ميتواند نورانى باشد. حركت اجتماعى يك ملت ميتواند به سمت ظلمات و تاريكى باشد، ميتواند به سمت نور باشد.
اگر بر ملتى، بر كشورى، بر هيأت حاكمهاى، بر فردى، شهوات غالب شد، خشونت ناشى از حيوانيت غالب شد، حرص غالب شد، دنيادارى و دنياطلبى غالب شد، اين ظلمات است؛ حركت ظلمانى است، جهت ظلمانى است، هدف هم ظلمات است. اگر نه، معنويت غالب شد، دين غالب شد، انسانيت غالب شد، فضائل اخلاقى غالب شد، خيرخواهى غالب شد، صدق و راستى غالب شد، اين ميشود نورانيت. اسلام و قرآن ما را به اين دعوت ميكنند. خداى متعال و ملائكهى او ما را براى اين تجهيز ميكنند كه از آن ظلمات خلاص كنند و ما را وارد اين وادى نور كنند. ذكر خدا را بكنيد؛ اين هم علت و دليلش.
* مراحل ذكر
حالا اين ذكر و ياد الهى، مراحلى دارد. ما آدمها همه در يك حد و در يك مرحله كه نيستيم، رتبهى ماها مختلف است. بعضيها از لحاظ روحى در درجات بالا هستند؛ مثل اولياء و انبياء و صالحين و اهل دل و اهل معني. بعضى هم هستند مثل امثال بنده و ماها كه به آن سطوح دسترسى ندارند. بعضيمان خبر هم نداريم از آنچه كه در آن سطوح هست. براى همهى ما ذكر هست؛ هم براى آنها هست، هم براى ما هست. ذكر براى آنها، همانى است كه در روايت از اميرالمؤمنين عليهالصّلاة و السّلام است كه فرمود: «الذِّكْرُ مُجالَسَةُ الْمَحْبوبِ»؛ ذكر همنشينى با محبوب است. اين براى اولياست. لذت ذكر براى آنها لذت همنشينى است. اميرالمؤمنين سلاماللَّهعليه در يك روايت ديگر ميفرمايد؛ «الذِّكْرُ لَذّةُ الْمُحِبّينَ»؛ ذكر لذت عاشقان و محبان است. خوب، اين مال آنهاست.
خوش به حال شماها اگر چنانچه در برخى حالات شبانهروز جرقهاى، پرتوى از اين حالت در زندگى شما بدرخشد؛ گاهى ممكن است پيش بيايد. البته مال آنها دائمى است. «خوشا آنانكه دائم در نمازند»؛ اين مال آنهاست، لكن كسانى كه در رتبههاى پايينتر هم هستند، گاهى ممكن است جرقهاى بزند؛ بايد اينها را قدر دانست. اين حالا يك مرحلهى از ذكر است كه مال محبين است؛ مال اهل دل است، لكن براى ما هم كه در آن مرحله نيستيم، ذكر فوايد عجيبى دارد كه حالا من آنچه را كه در اينجا يادداشت كردهام، عرض ميكنم.
ذكر مثل مدافعى است كه در مقابل هجوم اين هوسها، ما را و دل ما را محافظت ميكند. دل خيلى آسيبپذير است. ما دلمان، روحمان خيلى آسيبپذير است. در مقابل چيزهايى تحت تأثير قرار ميگيريم. دل مجذوب به جاذبههاى گوناگونى ميشود. اگر بخواهيم دل -كه جاى خداست، جايگاه خداست، رفيعترين مرتبه در وجود انسان دل انسان است؛ يعنى همان باطن و حقيقت وجودى انسان- سالم و پاكيزه بماند، مدافعى لازم است. اين مدافع ذكر است.
ذكر نميگذارد كه دل دستخوش تهاجم بىامان هوسهاى گوناگون شود و از دست برود. ذكر دل را نگه ميدارد كه در فساد و در جاذبههاى گمراهكننده غرق نشود. در همين رابطه من روايتى را ديدم كه خيلى پرمعناست. ميفرمايد: «الذّاكِرُ فى الْغافِلينَ كَالْمُقاتِلِ فِى الْفارّينَ.» در ميدان جنگ، يك رزمنده را مىبينيد كه دفاع ميكند، ايستادگى ميكند و از همهى امكاناتش براى ضربه زدن به دشمن و جلوى تهاجم دشمن را گرفتن استفاده ميكند، اما رزمندهى ديگر هم ممكن است باشد كه بگريزد؛ طاقت و تحمل از دست بدهد و از مقابل دشمن بگريزد. ميفرمايد ذاكر در ميان جمعِ غافل مثل همان سرباز رزمندهى ايستادگىكننده است در ميان كسانى كه دارند فرار مىكنند. اين تشبيه و تنظير به همين لحاظ است. چون او دارد در مقابل تهاجم بيگانه دفاع و ايستادگى ميكند، ذكر شما هم دارد ايستادگى ميكند، دارد از مرز دفاع ميكند؛ از مرز دل شما دارد دفاع ميكند.
لذاست كه شما در آيهى شريفهى قرآن كه جزو آيات جهاد است، مىبينيد كه ميفرمايد: «إذَا لَقيتُم فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثيراً»؛ در ميدان جهاد وقتى در مقابل تهاجم دشمن قرار گرفتيد، ايستادگى كنيد و ذكر كثير خدا بكنيد. «اُثْبُتُوا وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثيراً»؛ ثبات قدم به خرج بدهيد، ايستادگى كنيد و ذكر خدا كنيد. اين ذكر خدا آنجا هم به درد ميخورد؛ «لَعَلّكُم تُفْلِحونَ» كه اين وسيلهاى است براى اين كه شما به فلاح و كاميابى دست پيدا كنيد. چرا؟ چون اين ذكر، دل را قرص ميكند. دل كه قرص شد، دل كه ثبات پيدا كرد، قدم هم ثبات پيدا ميكند. در ميدان جنگ اينجورى است. ميدان جنگ قبل از آن كه پاهاى ما، كه سستعنصر هستيم، به طرف عقب جبهه مشغول دويدن و فرار شود، دل ما فرار كرده. اين دل ماست كه جسم ما را به فرار وادار ميكند. والاّ اگر دل ايستاده باشد، جسم مىايستد.
در همهى ميدانهاى جنگ -هم ميدان جنگ نظامى، هم ميدان جنگ سياسى، هم ميدان جنگ اقتصادى، هم ميدان جنگ تبليغاتى- ذكر خدا كنيد كه اين ذكر خدا موجب فلاح و كاميابى شماست. ذكر خدا پشتوانهى ثبات قدم است.
بنابراين ذكر موجب ميشود كه ما بتوانيم در آن صراط مستقيم سلوك كنيم، پيش برويم. آن هدفى كه ترسيم كرديم براى خودمان به عنوان مؤمن، به عنوان مسلمان، به عنوان پيرو يك مكتب مترقى، به عنوان كسانى كه انگيزه داريم براى برپا داشتن اين بناى رفيعى كه خبر از شكوفايى تمدن اسلامى در آينده و در قرون آينده ميدهد، احتياج داريم به ذكر خدا تا بتوانيم در اين جاده حركت كنيم.
[...] و اين ذكر -ذكر اللَّه- كه بر دل ما حاكم شد، بدون ترديد در رفتار ما اثر ميگذارد؛ در انجام دادن آنچه بر عهدهى ماست از وظايف و تكاليف، در اجتنابكردن و پرهيزكردن از آنچه بر ما حرام و گناه است و موجب وزر و وبال و موجب غضب الهى است، اثر ميگذارد و كمك ميكند كه از اينها دورى كنيم.
*ذكر چيست؟
خوب، حالا ذكر چيست؟ روايتى از حضرت أبى عبداللَّه عليهالسّلام است. روايت ديگرى هم هست كه آن روايت دوم بيشتر مورد توجه من بود، اما هر دو روايت را ميخوانم. روايت اول از حضرت أبى جعفر عليهالسلام است. حضرت باقر سلاماللَّهعليه فرمود: «ثَلاثٌ مِن اَشَدّ ما عَمِلَ الْعِبادُ»؛ سه چيز هست كه جزو تكاليف بسيار مهم و دشوار مؤمنين است؛ كارهاى سخت. يكى، «إنْصافُ الْمُؤمِنِ مِنْ نَفْسِهِ»؛ اين كه انسان در قبال ديگران انصاف به خرج بدهد. يعنى آن جايى كه امر دائر ميشود بين اين كه حق را به خاطر خود زير پا بگذارد يا خود را به خاطر حق زير پا بگذارد، اين دومى را انجام بدهد. آن جايى كه حق به طرفِ مقابل هست و شما حق نداريد، منصفانه حق را به او بدهيد. خودتان را اگر چنآنچه موجب كوچك شدن و زير پاگذاشتن است، زير پا بگذاريد. اين كار سختى است، اما كار مهمى است. امام باقر ميگويد اين، جزو مهمترين كارهاست؛ البته سخت است و هيچ كار خوب و بزرگى بدون سختى كه امكان ندارد.
دوم، «وَ مُواساةُ الْمَرْءِ اَخاهُ»؛ مواسات ورزيدن با برادر مؤمن. مواسات با مساوات فرق دارد؛ برابرى نيست. مواسات يعنى همراهى كردن و كمك كردن به برادر مؤمن در همهى امور. انسان وظيفه بداند؛ كمك فكرى، كمك مالى، كمك جسمانى، كمك آبرويى. اين مواسات است.
سوم، «وَ ذِكْرُ اللهِ عَلى كُلِّ حالٍ»؛ در همه حال ذاكر خداى متعال باشد. ذكر اين است.
آن وقت حضرت باقر در همين روايت، «ذِكْرُ اللهِ عَلى كُلِّ حالٍ» را معني كردهاند: «وَ هُوَ أنْ يذْكُرَ اللهَ عَزّ وَ جَلّ عِنْدَ الْمَعْصِيةِ يهُمُّ بِها»؛ وقتى كه ميرود به سمت معصيت، ذكر خدا او را مانع بشود. ياد كند خدا را و اين معصيت را انجام ندهد انواع معاصى را؛ خلاف واقع گفتن، دروغ گفتن، غيبت كردن، حق را پوشاندن، بىانصافى كردن، اهانت كردن، مال مردم را، مال بيتالمال را، مال ضعفا را تصرف كردن يا دربارهى آنها بىاهتمامى به خرجدادن. اينها گناهان گوناگون است. در همهى اينها، انسان توجه كند به خدا؛ ذكر خدا مانع بشود از اين كه انسان به سمت اين گناه برود.
«فَيحُولُ ذِكْرُ اللهِ بَينَهُ وَ بَينَ تِلْكَ الْمَعْصِيةِ وَ هُوَ قَوْلُ اللهِ عَزّ وَ جَلّ إنّ الذّينَ اتّقَوْا إذا مَسّهُمْ طائِفٌ مِن الشّيطانِ تَذَكّرُوا.» بعد حضرت ميفرمايند كه اين، تفسير آن آيه است كه فرمود: «إنّ الذّينَ اتّقَوْا إذا مَسّهُمْ طائِفٌ مِن الشّيطانِ»؛ وقتى شيطان به اينها تنه ميزند، گذرندهى شيطان اينها را مس ميكند؛ يعنى هنوز درست به جانش هم نيفتاده، «تَذَكّرُوا»؛ فوراً اينها متذكر ميشوند. «فَإذا هُمْ مُبْصِرُونَ»؛ اين ذكر موجب ميشود كه چشم اينها، بصيرت اينها باز بشود. معناى «ذِكْرُ اللهِ عَلى كُلِّ حالٍ» اين است.
در صدر روايت بعدى كه مورد توجه من است، تقريباً عباراتش شبيه همين روايتى است كه خواندم و همان سه چيز را ذكر ميكند. در آن روايت، «ذِكْرُ اللهِ عَلى كُلِّ حالٍ» را داشت، در اينجا و در روايتى كه حضرت أبىعبداللَّه ميفرمايد، آمده است: «وَ ذِكْرُ اللهِ فى كلِّ الْمَواطِنِ»؛ انسان در همهجا ذكر خدا كند. اما آن نكتهى مورد توجه اين است كه ميفرمايد: «أمّا اِنّى لا أقُولُ سُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إلهَ إلاّ اللهُ وَ اللهُ اكْبَرُ»؛ اينى كه ميگويم در همه حال ذكر خدا را بگوييد، مقصودم اين نيست كه بگوييد سُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إلهَ إلاّ اللهُ وَ اللهُ اكْبَرُ. اين ذكر لفظى است. «وَ إنْ كانَ هَذَا مِن ذاكَ»؛ اگرچه اين هم ذكر است، اين هم مطلوب است، اين هم شريف است و خيلى باارزش است، اما مقصود من فقط اين نيست، بلكه «وَلَكِنْ ذِكْرُهُ فِى كُلِّ مَوْطِنٍ إذَا هَجمْتَ عَلى طَاعَتِهِ اَوْ مَعْصِيتِهِ» -هجمت يا هممت. نسخهاى كه من ديدم، هجمت است. احتمال ميدهم هممت باشد- وقتى به سمت طاعت خدا ميروى، يا به سمت معصيت خدا ميروى، ياد خدا باشى. اين «ياد خدا بودن» مورد نظر است؛ اين ذكر الله. البته اين اذكارى كه در روايات ما، در اين دعاها، در اين اوراد گوناگون، تسبيحات حضرت زهرا و بقيهى اذكارى كه هست -اينها همه وسايل ذكرند، اينها كپسولهاى ذكرند- ذكر شده است، انسان بايد اينها را با توجه به معانى و حقايقشان بر زبان جارى كند؛ توجه پيدا كند. البته اينها خيلى باارزش است.
* ما در تربيت اسلامي عقب هستيم
از اين مقولات نميشود فارغ شد. واقعاً اگر ساعتهاى متمادى هم ما دربارهى همين مسائل معنوى و آنچه كه به درد دل ما ميخورد، بپردازيم، زياد نيست. حقيقتش اين است؛ من به شما عرض كنم ماها عقبيم. ما به قدر اقتضاى نظام اسلامى در تربيت اسلامى پيش نرفتيم. حالا بعضى ميگويند ما مثلاً در مقولهى فرض كنيد كه سازندگى، فناورى، چه و چه بيشتر از اين ميتوانستيم پيش برويم، ولى پيش نرفتيم. اما آنچه كه ما بيشتر از همهى مقولات و همهى عرصهها بايد در آن پيشروى ميكرديم و نكرديم، همين عرصهى معنويات و خودسازى و دل را آراستن و اخلاق را زيور دادن است. ما در اين زمينهها انصافاً عقبيم.
اگر بخواهيد يك نمونه براى آنچه شايستهى ماست، پيدا كنيد، نگاه كنيد به دوران دفاع مقدس. ببينيد آن جوانهايى كه در جبهه بودند، آن پدر و مادرهايى كه اين جوانها را اينجور ميفرستادند، آن خانوادههايى كه آنجور با شوق و ذوق جبهه را پشتيبانى ميكردند، چه حالتى، چه احساساتى داشتند. آنها نمونههاى خوبى است. البته نميگوييم نمونهى اعلاست، اما نمونههاى بسيار خوبى بود. ما بايد به همان سياق، با همان آهنگ و نواخت، پيش ميرفتيم؛ پيش نرفتيم. البته آنها را هم گاهى داريم فراموش ميكنيم. بعضيهامان فراموش ميكنيم، بعضيهامان متأسفانه انكار ميكنيم و بدتر، بعضيها آن حالات را تخطئه ميكنيم. اين مسائل را در بعضى از اظهارات مىبينيد. نسنجيدهگوييها و ياوهگوييهايى كه گاهى گوشه كنار شنيده ميشود؛ حتى تخطئهى آن حالات زيبا و مقدس رزمندگان ما و جوانان ما در دوران دفاع مقدس.
البته ماها غالباً از آن جزئيات خبر هم نداريم؛ حتى من هم كه دارم ميگويم و حتى آن كسانى هم كه در جنگ بودند -فرماندهان- آنها هم از همهى آنچه كه اتفاق افتاده، خبر ندارند. اين قدر ميدان صيرورت و تحول و پيشرفت به سمت صفات عاليه و فضائل انسانى در آنجا زياد بوده -تقريباً به عدد افرادى كه آنجا بودند- كه واقعاً احصاء آنها ممكن نيست. [...] آنجا آدم ميفهمد كه فضائل اخلاقىاى كه اسلام و خدا و اعتقاد به غيب و ايمان به غيب به انسان ميدهد، چگونه در زندگى انسان اثر ميگذارد؛ آنجا انسان مىبيند. اين بايستى رشد پيدا ميكرد. خوب، به آن اندازه رشد پيدا نكرده. بايد خيلى بيش از اينها به خودمان بپردازيم.»
سخنراني در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام 31 / 6 / 86
انتهاي پيام
پنجشنبه 31 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 326]
-
گوناگون
پربازدیدترینها