محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846457387
معیارهای یک ازدواج موفق : ازدواج و مسایل مربوط به آن
واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: یکی از مسائل بسیار مهم و اساسی قبل از ازدواج در نظر گرفتن معیارهایی برای انتخاب همسر است . به جرئت می توان گفت بیشترین مشکلاتی که در زندگی مشترک به وجود می آید به خاطر این است که دختر و پسر ، همسر مناسب خود را انتخاب نکرده اند و پس از چند سال زندگی متوجه می شوند این دو مناسب یکدیگر نبوده اند. پس جا دارد برای این انتخاب وقت بگذاریم و مطالعه کنیم.
معیارها و ملاک هایی که در انتخاب همسر باید در نظر گرفته شود دو نوع است:
الف – آنهایی که رکن و اساس اند و برای یک زندگی سعادتمندانه حتماً لازم اند.
ب – آنهایی که شرط کمال هستند و برای بهتر و کاملتر شدن زندگی لازم اند و بیشتر به سلیقه افراد و موقعیت آنها بستگی دارند.
اگر گذشته فردی که می خواهید با وی ازدواج کنید خیلی شیک بوده، اصلاً بالاتر از گل به او نگفته اند، و گذشته شما همه اش درد و رنج و زحمت بوده، و دائم خون دل خورده اید؛ رهایش کنید این فرد مناسب زندگی شما نیست.
یکی از معیارهایی که باید حتماً در ازدواج در نظر گرفته شود،عامل مذهب و نگرش فرد مقابل نسبت به مذهب است. اگر شما فردی هستید که به اصول و فرامین مذهبی معتقدید، ولی شخص مورد نظرتان ، نسبت به مذهب بی اعتماد یا بی تفاوت باشد، شما با هم زندگی خوبی نخواهید داشت.انسان متدین، همسری متدین می خواهد، اگر یکی متدین و دیگری بی دین و بی قید باشد، خوشبخت نخواهند شد. بنابراین از این لحاظ باید فردی را انتخاب کنید که همانند شما فکر کند.
یکی دیگر ازمسائل تناسب خانوادگی است. ازدواج با یک فرد مساوی است با پیوند با یک خانواده، فامیل و یک نسل؛ خانواده دختر و پسر باید با یکدیگر سنخیت و تناسب داشته باشند. در انتخاب همسر معقول نیست شما بگویید «من می خواهم با این فرد زندگی کنم و کاری با خانواده اش ندارم» چرا که این فرد جزیی از همان خانواده و فامیل و شاخه ای از همان درخت است.
این شاخه، از ریشه همان درخت تغذیه کرده؛ مسلم است که بسیاری از صفات اخلاقی، روحی، عقلی و جسمی آن خانواده و فامیل از راه وراثت و تربیت و محیط به این فرد منتقل شده است، این فرد در دامن همان خانواده بزرگ شده است. باید موقع ازدواج ارزش های درون خانواده فرد را بررسی کنید و با ارزش های درون خانواده خودتان مقایسه نمایید. اگر این ارزش ها با یکدیگر تناسب داشته باشند، شما زندگی آرامی خواهید داشت. در مقایسه ارزش ها دقت داشته باشید. برای مثال اگر در خانواده شما تحصیل یک ارزش است، در خانواده فرد مقابل نیز تحصیل یک ارزش باشد، اگر در خانواده شما حجاب یک ارزش است، در خانواده طرف مقابل حجاب ضد ارزش نباشد.
آنچه در تناسب اجتماعی باید در نظر داشت،ارتباطات و رفت و آمدهای خانوادگیاست. این که خانواده با چه افرادی رفت و آمد می کنند و دارای چه جایگاهی هستند، آیا شهرت اجتماعی دارند یا خیر، مهم است. همه اینها در جایی جمع می شود که به آن تناسب اجتماعی می گوییم. در حقیقت مردم دوست دارند با افرادی رفت و آمد کنند که از جایگاه اجتماعی خوبی برخوردار باشند. دو خانواده باید از این حیث با یکدیگر تناسب داشته باشند. مسئله دومتناسب رفتار اجتماعی دختر و پسر است. مثلاً اگر یک دختر لوس و جلف با مرد متین و موقری ازدواج کند، تحمل رفتار اجتماعی زن برای مرد مشکل است.
بنابراین از مسائل مهم انتخاب همسردر نظر گرفتن تناسب اجتماعی دو خانواده است و چقدر خوب است که پسر و دختر در یک ردیف اجتماعی با هم ازدواج کنند.یکی دیگر از مواردی که باید در ازدواج در نظر گرفت مسائل مالی و اقتصادی است، هر چقدر دو خانواده از لحاظ مالی در یک سطح باشند ازدواج، ازدواج خوبی است. صلاح نیست دختر و پسر و خانواده هایشان از لحاظ مالی و ثروت تفاوت زیادی با هم داشته باشند، ازدواج دو طبقه متضاد اجتماعی همیشه مشکلاتی به همراه خواهد داشت. شما نمی توانید با فردی زندگی کنید که از نظر اقتصادی در ردیف شما نیست، هرگز این کار را نکنید.
برای مثال کسی که از نظر اقتصادی در یک طبقه بالای اجتماعی است در ناز و نعمت بزرگ شده، همه چیز برایش مهیا بوده، هیچوقت مشکلات و تنگنای مالی نداشته است، حالا با فردی از خانواده بسیار پایین از نظر اقتصادی ازدواج می کند که سبک زندگیش با این فرد متفاوت بوده است.
فرهنگ خانوادگیش متفاوت، نیازهایش متفاوت. فرضاً قرار می شود این دو با یکدیگر به مهمانی بروند، شخص اول هر لباسی می پوشد خجالت می کشد، احساس می کند نازیباست ، مورد تأییدش نیست، در عوض همسرش زمانی که به خانه آنها می رود احساس کدخدایی می کند. خانه سطحش پایین است.
این احساسات در وی ایجاد تعارض می کند. عصبانی می شوند، با هم دعوا می کنند، دعوا بر سر یک قضیه بسیار ساده زندگی است ولی ریشه اش در عدم همخوانی و تناسب طبقه اقتصادی است، اکثر دعواهای چنین زن و شوهرهایی بعد از میهمانی ها شروع می شود.
یکی دیگر از معیارهایی که باید در ازدواج در نظر گرفته شود، تناسب تحصیلی است. بسیار خوب است که زن و شوهر از نظر معلومات و تحصیلات علمی، خیلی با هم فاصله نداشته باشند و در ردیف یکدیگر باشند تا تفاهم بیشتر در زندگی شان به وجود آید. مهم است که زن و شوهر سطح دانششان به هم نزدیک باشد، زنی که تحصیل کرده و دانشگاهی است نمی تواند همسر یک مرد بی سواد یا کم سواد باشد. اگر هم توانست مدت کوتاهی می تواند ولی در درازمدت خیر. ممکن است یک آدم بی سواد بسیار فرهیخته باشد، مهربان و سطح آگاهیش هم بالا، کلاً شخصیت خوبی داشته باشد ولی در اینجا تشابهاتی وجود ندارد. بالاخص این که تفاوت یک زن تحصیل کرده با یک مرد تحصیل کرده بسیار زیاد است.
غالباً خانم تحصیل کرده از تحصیلاتش در طول زندگی استفاده می کند ولی مرد تحصیل کرده کمتر. برای مثال خانمی که در رشته هنر تحصیلات دانشگاهی دارد، می توانید آثار هنری را در تمامی خانه ملاحظه کنید اما ممکن است آقای مهندس برق در سیستم برق خانه اش کلی اشکال داشته باشد! به نظر می رسد زندگی با زن تحصیل کرده راحت تر است. او خیلی زودتر مسائل را می فهمد و نیاز نیست که خیلی تکرار کنید. متقابلاً مردی که دارای تحصیلات عالی است نمی تواند با زنی که دارای تحصیلات پایینی است ازدواج کند. حتی بهتر است مردان یا زنان پزشک با هم ردیفان خود ازدواج بکنند. یکی از چیزهایی که باید در ازدواج رعایت شود
فاکتورهای حرفه ای است. بنابراین سطح تحصیلات و سطح حرفه در زندگی زناشویی بسیار مهم است.
حالا که به مسئله تحصیل اشاره کردیم خوب است که به مسئله تفکر نیز اشاره کنیم. متأسفانه مردان ما بسیار مقیدند که همسر زیبا داشته باشند، در صورتی که زیبایی در آمار جهانی بهداشت فقط ۲۵ نمره دارد در حالی که به تفکر ۳۰۰ نمره داده اند. در مورد عروس خانم همیشه می پرسند آیا زیبا هست یا نیست. زیبایی دوره محدودی دارد، ولی ما نمی توانیم تفکر و تعلیم و تربیت را انکار کنیم. بعضی از مردم ما در ازدواج جایی برای تفکر باز نگذاشته اند.
اولین چیزی که در تفکر جلوه گر می شود،عامل هوش است. زندگی با یک آدم کم هوش بسیار مشکل است. ممکن است بپرسید چگونه می شود هوش یک نفر را قبل از ازدواج تشخیص داد؟ پاسخ بسیار آسان است. افرادی که درجه هوشی خیلی پائین دارند کاملاً در رفتار و کردارشان مشخص است، پختگی لازم را ندارند، قدرت تشخیصشان ضعیف است. عامل دیگر تشخیص هوش، تفکر انتزاعی است. انتزاع کردن یعنی بیرون کشیدن، و تفکر انتزاعی یعنیتوانایی استنباط و درک مفاهیم از موقعیت های کلی. این نوع تفکر ابعادش بسیار گسترده است، افرادی که تفکر انتزاعی دارند خیلی زود شما را می فهمند. لازم نیست که دائم برایشان تکرار کنید. بعد دیگرش، تفکر حل مسئله ای است، تفکری که در آن انسان می تواند مسائل خودش را حل کند. کسانی که این نوع تفکر را ندارند دائم دور خودشان می چرخند، گیج اند، دائم می پرسند چه گفتی، یعنی چه، منظورت چه بود…. کسی که این نوع تفکر را ندارد به همسری برنگزینید. گاهی اوقات افراد از روی ترحم با فردی ازدواج می کنند که از نظر هوشی در سطح پایینی است، می خواهند ایثار کنند ولی سخت در اشتباهند.
زندگی با افراد کم هوش بسیار مشکل است.کسی که تفکر و هوش خوبی دارد کیفیت فراوان در مدیریت دارد. یکی از ارکان اصلی مدیریت ، تفکر خوب است. یکی دیگر از معیارهایی که باید در ازدواج در نظر گرفت گذشته افراد است. یعنی، باید تشابهاتی بین گذشته شما با گذشته فردی که می خواهید با وی ازدواج کنید باشد. اگر این تشابهات بود، آن وقت شما به درک متقابل خواهید رسید. بسیاری از مردم می گویند همسرم مرا درک نمی کند. درک چه موقع صورت می گیرد، زمانی که ما سرنوشت مشابهی داریم، شما کسی را درک می کنید که در زندگی تان باشد، یک غریبه را نمی شود درک کرد. اگر گذشته فردی که می خواهید با وی ازدواج کنید خیلی شیک بوده، اصلاً بالاتر از گل به او نگفته اند، و گذشته شما همه اش درد و رنج و زحمت بوده، و دائم خون دل خورده اید؛ رهایش کنید این فرد مناسب زندگی شما نیست. گذشته بسیار مهم است. این فرد نمی تواند شما را درک کند. نمی تواند بفهمد موقعیت فعلی را به چه قیمتی به دست آورده اید؛ برایش اهمیتی ندارد.
تمام آنچه با زحمت به دست آورده اید را جزء بدیهیات و لوازمات زندگی می داند، حتی گاهی اوقات اصرار می کند موقعیت فعلی را نیز از دست بدهید در حالی که موقعیت فعلی حاصل یک عمر تلاش شماست. در ازدواج به سراغ فردی بروید که گذشته ای مشابه شما داشته باشد و شما را درک کند.
یکی از مسائلی که در گذشته ماست، عشق و عاطفه در زندگی است. بعضی ها در گذشته ، بسیار دوست داشته شده اند، مثل این که هیچکس به اندازه اینها مهم نبوده است، مانند عروسک در دست این و آن مورد نوازش و محبت قرار گرفته اند. عده ای دیگر اصلاً مورد توجه نبوده اند و کسی به اینها اهمیتی نداده است مثل این که اصلاً شناسنامه ای ندارند . حالا اگر این دو نفر با هم ازدواج کنند ، نمی دانند چه اتفاقی می افتد . گاهی می گویند این شخصیت خلاء عاطفی مرا پر خواهد کرد. در صورتی که چنین نیست. کسی که هیچوقت مورد محبت قرار نگرفته، تشنه محبت است، هرچه محبت کنید سیراب نمی شود. همیشه می پرسد مرا دوست داری، می گویید بله، باز می پرسد، قسم می خورید، ولی باور نمی کند. برعکس، شخصی که برایش همه چیز مهیا بوده سیراب است هیچ چیز چشمش را نمی گیرد، به زحمت هدیه ای را برایش فراهم می کنید اما جلب توجهش را نمی کند. گاهی اصلاً شما را تحویل نمی گیرد، آنها آدم های سردی اند، هر کاری کنید فایده ای ندارد، در مقابل آنها وضعیت شما مثل فردی است که می گوید نمی دانم چرا دستم نمک ندارد. می گوییم دست شما نمک دارد اما این شخص سیراب است.
پس بهترین حالت، تعادل است. باید دنبال کسی بگردید که گذشته معتدل داشته استگذشته ما سرنوشت ما را تعیین می کند. خب حالا چطور می توانید به این مسئله پی ببرید؟ کافی است از او سؤال کنید شما را چقدر دوست داشته اند. اگر گفت «تا حالا هیچکس را به اندازه من دوست نداشته اند و از ابتدای امر هر چه خواسته ام برایم فراهم بوده است.» قدری دست نگه دارید. یا مثلاً چنانچه مادر دختر خانم می گوید «اگر قسمت شد و داماد ما شدید این را بدانید که ما تا حالا بالاتر از گل به این دختر نگفته ایم.» بگویید «خداحافظ!» این دختر خیلی به درد شما نمی خورد. پدر و مادرها در محبت کردن به بچه ها، باید حد تعادل را رعایت کنند.
از دیدگاه دکتر مجد، یکی از مسائل بسیار مهم که باید در ازدواج مورد توجه قرار گیرد ردیف فرزندان خانه است. فرزند چندم خانواده باشد خوب است و یا چرا خوب نیست. به اعتقاد ایشان بچه های ردیف اول غالباً دارای وضعیتی هستند که عمدتاً معاون اند، دختر معاون مادر، پسر معاون پدر، بچه های ارشد خانواده غالباً مسئولیت های زیادی را قبول می کنند و مثلاً از دیگر فرزندان مراقبت می کنند، تکالیف اقتصادی و خرید به آنها واگذار می شود بسیاری از کارهای خانه را انجام می دهند. بچه های اول سنگ های زیرین آسیاب هستند. علاوه بر کارهای منزل و خرید و مواظبت از بچه های دیگر باید به عنوان قاضی، مجادلات بین پدر و مادر را نیز حل کنند. بچه های اول عمدتاً زندگی سختی دارند. این زندگی سخت ، مزایا و معایبی دارد.
از این جهت خوب است؛ افرادی که زندگی سختی تجربه کرده اند مسئولیت پذیرند، اتفاقاتی را تجربه می کنند که سبب می شود برای زندگی بعدی پخته شوند، غالباً نظرشان شرط است. اینها رأی شان نافذ است اگر پدر و مادر بخواهند با کسی مشورت کنند معمولاً با فرزندان ارشد است. روی دیگر فرزندان نفوذ دارند، اصلاً گاهی به جای پدر و مادر مهار زندگی را اینها به دست می گیرند. از بعضی جهات هم خوب نیست. اینها معمولاً مظلوم واقع می شوند، حقشان خورده می شود. همیشه زمانی که دو بچه با یکدیگر دعوا می کنند به بچه بزرگتر می گویند تو بزرگتری تو ببخش، و غافل از این که اینها هر دو کودک اند و هر دو احساسات کودکانه دارند.
بچه های آخری چه وضعیتی دارند؟ بچه آخر معمولاً ً هیچ مسئولیتی ندارد. ریلکس است خیلی راحت است. بعد از او دیگر بچه ای به دنیا نیامده و تاج پادشاهی همچنان بر سرش باقی مانده است. اگر در خانه مشکلاتی به وجود بیاید این قدر افراد هستند که مشکلات را حل بکنند بنابراین کاری به این فرد ندارند. به اینها سرویس زیاد داده شده و خیلی به آنها خوش گذشته است به کسی هم که زیاد خوش بگذرد خیلی بد عاقبت خواهد بود. تمام افرادی که به این ترتیب بزرگ می شوند تحمل اتفاقات عادی زندگی را ندارند. هیچ استرسی را نمی توانند تحمل بکنند.
حالا اگر بچه اول خانواده ( پسر) با دختری ازدواج کند که فرزند آخر خانواده است چه اتفاقی می افتد؟ بیچاره پسر، عمری حقش ضایع شده بود و در خانه بچه داری کرده بود حالا هم بایستی از خانمش به عنوان یک بچه نگهداری کند! این دختر خانم هم به کوچکترین مطلبی قهر می کند. اینها همان افرادی هستند که دو ماه بعد از ازدواج چمدانهایشان را بسته اند و راهی خانه پدرشان می شوند.
اگر دختر فرزند اول باشد و پسر فرزند آخر، چه خواهد شد؟ خانم ها معمولاً تحملشان خیلی زیاد است معمولاً دندان روی جگر می گذارند، گاهی نقش مادر را برای همسر بازی می کنند و بعضی مردها نیز از این حالت استقبال می کنند. بچه های اول عادت کرده اند بگویند خب حالا مهم نیست و بعد می بینند که به دردهای روان تنی دچار شده اند.
مسلم است که تربیت خانوادگی بر شخصیت و نحوه رشد افراد اثر می گذارد. به نظر می رسد آنچه بیشتر از ردیف و جایگاه فرزندان خانه اهمیت دارد نحوه تربیت آنهاست. اگر در خانواده راه و رسم زندگی مشترک به افراد آموخته شود و آنها را برای پذیرش یک سری از مسائل و واقعیات زندگی آماده نمایند آخر یا اول بودن آنها چندان اهمیتی ندارند. نکته دیگر این که همیشه برای فرزندان آخر همه چیز مهیا نبوده است. گاهی فرزندان آخر بیشتر از دیگر فرزندان دچار استرس می شوند برای این که پدر و مادر در جوانی بیمار نبوده اند و حالا بیمار شده اند و این در حالی است که دیگر فرزندان خانواده ازدواج کرده اند و مسئولیت پدر و مادر بیمار بر عهده فرزند آخر است. گاهی نیز فرزند آخر خانواده نقش مربی مهدکودک را بازی می کند و خواهران و برادران جهت نگهداری فرزندانشان از بچه آخر کمک می گیرند. از همه اینها گذشته اگر در یک خانواده دو فرزند بیشتر وجود نداشت، یکی اولی بود و دیگری آخری، تکلیف چیست؟ در اینجاست که می گوییم نوع تربیت، نحوه برخورد و گذشته افراد مهمتر از جایگاه آنها در خانواده است.
تناسب سنی
در انتخاب همسر توجه به همتایی و تناسب در سن نیز لازم است. تفاوت سن بلوغ جنسی در دختر و پسر، یک امر طبیعی است، پسر حدود چهار سال دیرتر از دختر به بلوغ جنسی می رسد. پس خوب است که تفاوت سن آنها در امر ازدواج نیز به همین مقدار باشد ( پسر بزرگتر باشد)بهتر است چنین باشد ولی الزامی نیست. اگر در بقیه موارد گفته شده یعنی زمینه های اقتصادی، خانوادگی، اجتماعی، عاطفی، تناسب وجود داشته باشد ولی تناسب سنی وجود نداشته باشد مثلاً زن و شوهر هم سن باشند و یا حتی زن یک سال نیز بزرگتر باشد به شرط این که مرد وقوف و آگاهی کامل به این موضوع داشته باشد مشکل خاصی ایجاد نمی شود. اما ازدواج هایی که اختلاف سنی زیاد وجود دارد مثلاً یک نفر بیست سال از دیگری بزرگتر است اصلاً صلاح نیست.
اخلاق نیک
یکی از ویژگی های اساسی و لازم برای زندگی شاد، اخلاق نیک است. منظور از اخلاق نیک تنها خنده رویی وخوش خلقی اصطلاحی نیست، زیرا خندیدن و … در بعضی مواقع، نه تنها مطابق اخلاق نیست بلکه ضداخلاق نیز هست. منظور از اخلاق نیک ، داشتن صفات و خلق و خوهای پسندیده از نظر عقل و شرع است.
سلامت جسمانی و روانی
سلامت جسمانی و روانی در موفقیت و سعادت زندگی مشترک، نقش مهمی بر عهده دارد. بعضی از بیماریهای جسمانی و روانی اهمیت چندانی ندارند و مانع زندگی نیستند و لطمه ای به آن وارد نمی کنند و با معالجه و مراقبت، درمان می شوند. آنچه باید در زمینه انتخاب همسر مورد توجه قرار گیرد بیماری ها و نقص ها و معلولیت های جسمی و روحی عمیق و غیرقابل درمان است که در طول عمر همراه انسان است و تحملش برای همسر سخت است. توجه نکردن به این امر و برخورد «احساساتی و غیرمنطقی» با آن ممکن است لطمه های سنگینی به زندگی بزند.
همتایی و هماهنگی فرهنگی و فکری
تفاهم و توافق فکری و فرهنگی میان دو همسر در زندگی مشترک، نقش اساسی دارد. برای ایجاد یک زندگی پربار و سعادتمند، باید معماران این کانون بتوانند یکدیگر را درک کنند و مکنونات و محتویات درونی خود را به هم تفهیم کنند و در بسیاری از مسائل، تصمیم مشترک و یکسان بگیرند و بر مبنای آن عمل کنند و در نشیب و فرازهای زندگی، یاور هم باشند و فرزندانشان را براساس یک طرح هماهنگ تربیت کنند.
تناسب س*ی*ا*س*ی
دختر و پسر باید از لحاظ گرایش نسبت به مسائل س*ی*ا*س*ی شبیه به هم باشند. اگر یک نفر علاقه شدیدی به مسائل س*ی*ا*س*ی و شرکت در آن دارد و برای دیگری سیاست هیچ جایی در زندگیش ندارد، در زندگی مشترک دچار مشکلاتی خواهند شد و آرامش لازم را از دست می دهند.
تناسب شخصیتی
دختر و پسری که می خواهند با یکدیگر ازدواج کنند، بهتر است تناسب شخصیتی داشته باشند و از نظر صفات شخصیتی با یکدیگر
بفرما داداش سامان این تاپیکو برای شما اوردم بالا.
up
به سلامتي آقا سامان هم ميخوان متاهل بشن؟ پس عروسي افتاديم. انشاءالله كه يه همسر خيلي خيلي خوب و نجيب و مهربونو كدبانو گيرتون بياد..........
شاید مهمترین اتفاق زندگی هر فرد ازدواج او باشد. زمانی که یک زندگی
مشترک شروع میشود، زن و شوهر در موقعیت خاصی قرار میگیرند که قبلاً آن را
هرگز تجربه نکردهاند و هر دو در ابتدای کار بیتجربه و مبتدی هستند.
بسیاری اوقات همین بیتجربگی باعث بروز تنشها و اختلافهای بین همسران
میشود. متاسفانه خیلی از زوجها پس از گذشت چند سال و با داشتن فرزند باز
هم با هم اختلاف دارند و زندگی پرتنش و آزار دهندهای را سپری میکنند. در
ابتدا آنها یکدیگر را دوست داشتند، قول و قرارهایی با هم گذاشتند و عهد
کردند که به آنها پایبند بمانند. حالا مدام تحت استرس و فشار عصبی هستند و
زیر این فشار فرسوده و خسته و درمانده شدهاند. مسأله اینجاست که آنها حتی
نمیدانند مشکلی که پیش آمده چیست و چرا همسری که عاشقانه دوستش داشتند،
حالا به موجودی ناراحتکننده تبدیل شده که حتی گذراندن روزی با او هم
آزاردهنده است.
آنها میدانند که یک جای کار میلنگد، ولی نمیدانند این مشکل از کجاست و
کجای کارشان اشتباه است. شاید بارها برای پیدا کردن این نقطه مجهول با هم
به گفت و گو هم نشسته باشند، ولی هربار یکی یا هردوی آنها برآشفته میشود و
گفت و گویی که قرار بود سازنده و نتیجهبخش باشد، بیحاصل پایان مییابد و
کدورت و تنش میان آن دو نفر را بیشتر میکند. در اینجاست که باید از یک
مشاور کمک بخواهند تا کمکشان کند و به جای اینکه از اول سراغ کوتاهترین و
بدترین راه یعنی طلاق بروند، با توجه به راهنماییهای او زندگی مشترکشان
را نجات دهند.
البته در بسیاری اوقات اگر این فرد یک فرد عادی از اطرافیان آنها باشد،
مراجعه به او سودی نخواهد داشت. در این موقعیت کمک یک حرفهای مورد نیاز
است. در ضمن، درخواست کمک و مشاوره باید بموقع باشد و نگذارند کار به جایی
برسد که دیگر کاری نتوان کرد. باید همان زمانی که اولین نشانههای بروز
مشکل را میبینند و متوجه میشوند یکی از آنها از وضع کنونی راضی نیست، دست
به کار شوند و کمک حرفهای درخواست کنند. اکثر مواقع مشکلاتی که بین
زوجها ایجاد میشود، به خاطر این است که زن و شوهر نمیتوانند درست با هم
ارتباط برقرار کنند. در واقع، آنها نمیتوانند به حرفهای هم گوش دهند و
مهارت گوش دادن موثر را ندارند و نمیتوانند منظورشان را درست به هم تفهیم
کنند.
مطالعه کتابها و مقالاتی درباره ازدواج موفق، ارتباط موثر، روابط بین
زوجها و مسائلی از این قبیل هم میتواند به شما و همسرتان کمک کند تا گره
کور زندگیتان را باز کنید و ابرهای تیرهای را که بر روابط شما سایه
افکندهاند، کنار بزنید. مهم است که فرد یا منبعی که به آن مراجعه
کردهاید، حرفهای باشد و بر پایه علایق و گرایشهای شخصی راهکار ارائه
ندهد. او باید بیطرفانه موضوع را بررسی و از هر گونه قضاوت و پیشداوری
خودداری کند.
همه در روز عروسی بسیار شادند و دوران ماه عسل هم اکثرا به خوبی سپری
میشود؛ ولی گاه بعضی از زوجها نمیتوانند در زیر یک سقف با هم درست رفتار
کرده و زندگی پربار و بدون تنشی را سپری کنند. به راستی چه اتفاقی میافتد
که چنین حالتی به وجود میآید؟
در اینجا نکاتی برای استحکام بخشیدن به زندگی مشترک مطرح میشود:
زوجهای موفق مسائلشان را مستقیم مطرح میکنند
زمانی که شما دوران پیش از ازدواج یا نامزدی را میگذرانید، انتظاراتی از
همسر آیندهتان دارید که با انتظاراتتان در زیر یک سقف تفاوت دارد. مثلا
ممکن است در دوران نامزدی شوهر دانشجو باشد، ولی حالا که زندگی مشترک شروع
شده، همسرش انتظار دارد برای گذران زندگیشان درآمد کافی داشته باشد.
زوجهای موفق پیش از اینکه عروسی کنند و زیر یک سقف بروند، به صراحت درباره
انتظاراتشان از یکدیگر با هم گفت و گو میکنند. هرگز در این موقعیت رو
دربایستی نکنید و همه خواستهها و انتظاراتتان را مطرح کنید. هرگز با این
فکر که پس از ازدواج همسرتان مطابق میل شما رفتار خواهد کرد، ازدواج نکنید؛
چون در بسیاری مواقع این طور نیست. همین سهلانگاری میتواند بنای تنش و
فشار عصبی را در زندگی بگذارد. گاهی اوقات هم یکی از همسران به خواسته
دیگری تن میدهد؛ ولی این موافقت اجباری موجب احساس سرخوردگی در او میشود و
حس میکند زیر سلطه همسرش قرار گرفته و مورد ظلم واقع شده است و همین باعث
تیرگی روابط میشود.
زوجهای موفق استقلال فردی خود را حفظ میکنند
هر قدر هم که شما پیش از ازدواج مستقل بوده باشید، ازدواج، شما را به
همسرتان وابسته میکند؛ چرا که زندگیتان از زندگی شخصی به زندگی مشترک
تغییر کرده است. این وابستگی به خصوص اگر شما صاحب فرزند شده باشید بیشتر
هم خواهد شد. ولی زوجهای موفق میدانند که هرقدر هم زوجی یکدیگر را دوست
داشته باشند و به یکدیگر عشق بورزند، هرکدام برای خود حریم شخصی دارد و شرط
دوام ازدواج این است که هرکدام به حریم و زندگی شخصی دیگری احترام
بگذارند. اگر زوجها مدام بگویند ” ما” و برای خود من” قائل نشوند، از
سرگرمیها و علایق ” من “، ناراحتیهای ” من” و مشکلات ” من” صحبت نکنند،
علاقهای که بین آنها وابستگی ایجاد کرده است، به مرور زمان کمرنگ خواهد
شد؛ چرا که حس میکنند مدام وقف خانواده و همسرشان هستند و خودشان نادیده
گرفته شده مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند و موجودیت شخصی خود را از دست
دادهاند. همین احساس در درازمدت میتواند به سرد شدن روابط بین زوجها
بینجامد.
زوجهای موفق یکدیگر را در اولویت قرار میدهند
پیش از ازدواج و در
دوران نامزدی، همسران جوان مدام به یکدیگرتعارف میکنند. وقتی به رستوران
میروند، یکی صندلی را برای دیگری بیرون میکشد، اول غذا را به او تعارف
میکند، در اتومبیل را برایش باز میکند و به حرفهایش با دقت گوش میدهد؛
ولی پس از ازدواج، انگار این رفتارها فراموش میشود و مانند کار، بچه،
اتومبیل و بر همسر اولویت پیدا میکنند. همسران موفق یکدیگر را در اولویت اول قرار میدهند. البته منظور ما این نیست که زن و
شوهر رفتاری تمام رسمی با یکدیگر داشته باشند و یکی مدام برای دیگری در
اتومبیل را باز کند! بلکه منظور این است که به حرفهای همسرشان علاقه نشان
میدهند، او را جدی میگیرند و در مقابل دیگران با کلمات احترامآمیز با او
صحبت میکنند. به عبارت دیگر، آنها هیچ وقت یکدیگر را سرسری نمیگیرند و
از کنار افکار، حرفها، احساسات، علایق و مشکلات یکدیگر به سادگی
نمیگذرند.
زوجهای موفق صبورند و قادرند تعارضات بین خود را حل کنند
همیشه بین دو نفری که زیر یک سقف زندگی میکنند، تفاوت عقیده و سلیقه پیش
میآید و گاهی اوقات این تفاوتها باعث دردسر و تنش هم میشوند. در این
حالت زوجها دو رفتار را در پیش میگیرند: یا تحمل کرده سعی میکنند تعارض
به وجود آمده را حل کنند و یا تحمل نمیکنند و فورا به آخرین راه فکر
میکنند و با فکر کردن به جدایی، دست از تلاش میکشند و امید به بهبود
اوضاع و حل مشکل را از دست میدهند. البته اشتباه نکنید تحمل اعتیاد، خشونت
و همسرآزاری درست نیست و نباید تحمل این شرایط ظالمانه را با صبر و
بردباری اشتباه کرد؛ ولی اگر همسر شما فقط کاری را انجام میدهد که مطابق
میل شما نیست یا عقیدهای مخالف عقیده شما دارد، باید تلاش کنید تا به
تفاهم برسید.
زوجهای موفق به روابط جنسی اهمیت میدهند
زوجهایی که زندگی پایدار و موفق دارند، همیشه روابط جنسی با همسرشان را
حفظ میکنند و آن را زنده نگه میدارند؛ چون این میل پس از گذشت چند سال از
ازدواج کمرنگ خواهد شد و همین کیفیت زندگی مشترک را پایین میآورد، ولی
همسرانی که با شادی و موفقیت کنار هم زندگی میکنند، از اهمیت این رابطه
باخبرند.
همسران موفق در کنار هم با تغییرات کنار میآیند
پس از گذشت چندین سال از ازدواج، همسر شما همانی نیست که در گذشته به دست
او حلقه ازدواج کردهاید؛ بلکه به خاطر حوادث گوناگونی دارای شخصیتی متفاوت
از پیش است. در واقع خود شما هم چنین شدهاید. زوجهای موفق میدانند که
اکنون شرایط فرق کرده است و همسرشان دیگر همان آدم قبلی نیست و قواعدی که
با هم برای زندگی خانوادگیشان وضع کرده بودند باید تغییر کند. برای اینکه
زندگی همچنان پایدار بماند و به خوشبختی خانواده آسیبی نرسد، باید هر دو
انعطافپذیر بوده خودشان را با شرایط جدید وفق دهند و قوانین جدیدی برای
زندگی مشترکشان وضع کنند.
زن و شوهرهای موفق، مراقب زندگی مشترکشان هستند
گاهی اوقات ممکن است شمایی که سالهاست زندگی خوبی با همسرتان دارید، فکر کنید که زندگی خوشبخت شما تا ابد دوام خواهد داشت و هیچ چیز نمیتواند رابطه پایدار شما را
خدشهدار کند. ولی این را بدانید که تغییرات آهسته و پیوسته شرایط و
صدمههای جزئی وارد آمده به زندگی که طی سالها روی هم انباشته میشوند،
میتوانند پایدارترین عشقها را هم نابود کنند. برای پیشگیری از چنین
اتفاق دردناکی باید هر چند وقت یکبار با همسرتان بنشینید و زندگی و شرایط
کنونی را مرور کنید و ببینید که کجای زندگی مشترکتان هستید با این
گفتوگوها از احساسات یکدیگر باخبر شده و مطمئن خواهید شد که هر دو از
زندگیتان راضی هستید. هرگاه یکی از شما ناراضی باشد یا به مشکلی در
رابطهتان برخورده باشید، باید برای برطرف کردن آن تلاش کنید. به این ترتیب
مشکلات روی هم انباشته نمیشوند و رابطه شما از گزند آسیبها در امان
خواهد بود. اگر دیدید که نمیتوانید از پس حل مشکل برآیید، حتما از یک فرد
حرفهای کمک بخواهید و برای درخواست کمک خجالت نکشید. یادتان باشد که اگر
این کار را پشت گوش بیندازد ممکن است بی آنکه خود بفهمید، جلوی میز دادگاه و
برگههای طلاق قرار گیرید. اگر ازدواج کردن مشکلاتی داشته باشد، حفظ زندگی
مشترک بسیار دشوارتر است. مهارت زندگی در کنار یک فرد دیگر که خصوصیات
منحصر به فرد خود را دارد، نیازمند داشتن مجموعه مهارتهایی است که
مهمترین جزء این مجموعه هنر ارتباط برقرار کردن با دیگران است. اینکه چطور
بتوانیم گوش دهیم، بفهمیم و بفهمانیم، نتیجه بگیریم و شرایط نامناسب را به
بهترین وجه به نفع خود و همسران تغییر دهیم، تنها چند مورد از هنرهایی
است که برای دوام یک زندگی مشترک لازماند. بخشی از این مهارتها میتوانند
پیش از ازدواج به دست آیند و بخشی دیگر تنها در حین زندگی مشترک کسب
خواهند شد. کسب این مهارتها خود هنر دیگری است که نبودش شرایط را برای
زوجها سخت خواهد کرد.
زیبــا شـــو دات کام
مرسی آجی ترنم گلم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1480]
-
گوناگون
پربازدیدترینها