تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834946468
ده عادت مردانه و عصبانیت زن ها (1) : ازدواج و مسایل مربوط به آن
واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین:
نويسنده:باربارادي آنجليس
دکتر باربارادي آنجليس در کتاب خود رازهايي درباره زنان بيان مي کند که ده عادت ارتباطي مردها را عصبي مي کند و اينگونه آغاز مي کند که:
اين ده عادت ارتباطي را که زن ها هميشه از آن شکايت دارند در زير ليست کرده ام.اين ليست را براساس تحقيقات و مصاحبه هايم با زوج ها، مقاله هاي تحقيقاتي که دريافت کرده ام و صحبت هاي هزاران زن که در سمينارهاي مختلفم شرکت کرده و داستان هايي از زندگي خود را با من در ميان گذاشته اند، ترتيب داده ام.
خانم هاي عزيز:مطالعه اين مقاله براي خود شما نيز از اهميت زيادي برخوردار است.شايد در رابطه با ازدواج خود احساس خوشبختي چنداني نمي کنيد يا مأيوس و سرخورده شده ايد اما نمي دانيد که چرا. شايد هنگامي که نامزد/همسرتان نيز ازشما مي پرسد که چه چيزي آزارتان مي دهد نتوانيد به درستي به او توضيح دهيد که به راستي از چه چيزي ناراحت يا نگران هستيد. اطلاعات ارائه شده طي صفحات آتي به شما کمک خواهد کرد موارد و نواحي مشکل ساز رابطه خود را دقيقاً مشخص کنيد و درباره ي آن ها با نامزد/همسرتان صحبت کنيد تا بتوانيد کمتر به نزاع بپردازيد و بيشتر عشق بورزيد.
مردان عزيز:اطلاعات ارائه شده در اين مقاله برايتان گرانبها خواهند بود.موجب خواهد شد از دعوا، تنش، بداخلاقي و ترش رويي، مخالفت و نق زدن هاي بسيار جلوگيري کنيد و حرکات و رفتارهايي از خود را که به طرزي ناخودآگاه موجب توليد تنش در رابطه تان شده است و احساسات بدي را در نامزد/همسرتان توليد مي کند، شناسايي کنيد.
پيش از هر چيز توجه داشته باشيد که اين ليست از موارد ده گانه بدين منظور طراحي نشده است تا از شما انتقاد کند.معتقدم که بيشتر مردها از اين عادات ارتباطي خود حتي آگاه هم نيستند و به همين دليل است که آموختن آن ها بسيار مهم و مفيد مي باشد.در اينجا هرگز مقصود و منظورم آن نيست که با اين ليست تقصير را به گردن شما بياندازم.بگذاريد به شما بگويم که در کتاب رازهايي درباره ي مردان که مي بايست بايد هر زني بداند ليست مشابهي نيز از اينگونه عادات ارتباطي زن ها و اشتباهات آورده ام که زن ها در رابطه با مردان مرتکب مي شوند.
هنگامي که اين ليست را تهيه مي کردم با خبرشدم که بسياري از زن ها براي اين عادت هاي ارتباطي نامزد/همسرشان اسم هايي وصفي بر روي آن ها گذاشته بودند که برايم بسيار جالب بود.براي نمونه يکي از زن هايي که به من مراجعه مي کرد مي گفت از آن جا که شوهرش احساساتش را درخود مي ريزد و به اصطلاح آن ها را فرو مي خورد و سپس ناگهان منفجر مي شود و آنها را بيرون مي ريزد او را «آقاي آتشفشاني» ناميده بود!زن ديگري که نامزدش به يکباره ساکت و عبوس مي شد و با او حرف نمي زد گفت که او و دوستان هم جنس آن خانم ـ البته بين خودشان!ـ هر بار که چنان رفتاري از نامزدش سر مي زد اورا «آقاي نامرئي» مي نامند.
مثلاً مي گفتند:حدس مي زني امروز صبح کي سرو کله اش پيدا شد؟ آقاي نامرئي!»
ما زن ها به اين دليل از اين اسامي و القاب نه چندان افتخارآميز استفاده مي کنيم تا با خشم و احساسات سرکوب شده خودـ هنگامي که نامزد/همسرمان اين ده عادت ارتباطي ضعيف را از خود آشکار مي سازندـ کنار بياييم و آن ها را خالي کنيم.فکر کردم مفيد باشد من هم از اين ايده استفاد کنم تا شايد منظور خود را بهتر بيان کرده باشم. خواهيد ديد که هر يک از اين عادات ارتباطي به شخصيتي نسبت داده شده اند که نام آن نماد ويژه ي آن رفتار بخصوص است. اين ده عادت ارتباطي مردها که زن ها را عصبي مي کند به همراه شخصيت هاي نمادين آن در ليست زير آورده شده اند.البته اميدوارم تنها فقط هنگامي اين ليست را به مرد زندگي تان نشان دهيد که مطمئن باشيد ديگر نمي خواهيد او را ببينيد!!
ده عادت ارتباطي مردها که زن ها را عصبي مي کند:
01 مردهاي که همه چيز را ناواضح و در پس پرده اي از ابهام باقي مي گذارند:..... آقاي اسرارآميز
02 مردهايي که از حرف زدن طفره مي روند:...... آقاي لغزنده
03 مردهاي که ساکت و عبوس مي شوند: ...... آقاي نامرئي
04 مردهايي که خواسته ها و نيازهايشان را به ما نمي گويند: ...... آقاي مرموز
05 مردهايي که احساسات شان را فرو مي خورند و به يکباره منفجر مي شوند:...... آقاي آتشفشان
06 مردهايي که وسط صحبت و مذاکره اتاق جلسه را ترک مي کنند: ...... آقاي گريزپا (فراري)
07 مردهايي که زياد دستور مي دهند: ...... آقاي فرمان فرما
08 مرداني که احساسات ما را مسخره مي کنند: ...... آقاي نيش و کنايه زن
09 مردهايي که به منظور فرار کردن از چيزي ناخوشايند به دروغ متوسل مي شوند: ...... آقا مرغه
010 مرداني که سريعاً ناراحت شده و به دنبال آن فوراً ازخود واکنش نشان مي دهند:...... آقاي ترقه
01 آقاي اسرارآميز
هنگامي که از اينگونه مردها سؤالاتي مي پرسيد هيچ چيز واضح و روشني دستگيرتان نمي شود.
از اين که درقبال چيزي تعهد کلامي بدهد، بيزار است.
تمامي تلاش هاي نامزد/همسر خود را براي شنيدن پاسخي روشن از او با شکست مواجه مي کند.
خانمهاي عزيز اجازه دهيد شما را به آقاي اسرارآميز معرفي کنم.آن دسته از نامزد/همسران ما که به هيچ چيز پاسخ روشني نمي دهند هميشه در پس پرده اي از ابهام باقي مي مانند.آقاي اسرارآميز شخصيتي آزارگر دارد. زير شما هرگز نخواهيد توانست بفهميد چه در افکارش مي گذرد يا چه احساسي دارد.اينطورنيست که اصلاً با شما حرف نزند. نه.او با شما صحبت مي کند. اما مشکل اين است که هرگز پس از آنکه صحبت هايش تمام شدند نمي توانيد بگوييد به شما چه گفته است.
آقاي اسرارآميز متخصص صحبت کردن و ارتباط برقرار کردن بدون دادن کمترين اطلاعات است.براي نمونه، مارتين سعي دارد با شوهرش برايان در باره ي دختر چهارده ساله شان که به طور نيمه وقت با آنها زندگي مي کند صحبت کند.
مارتين: برايان، ديشب شارلوت دوباره داشت توي اتاقش سيگار مي کشيد. من يه چيزي به او گفتم اما او دوباره عصباني شد در را کوبيد به هم.
برايان:من يه کاريش مي کنم.
مارتين:خب، مي خواي بهش چي بگي؟ قبلاً چندين بار در اين باره با او صحبت کرده اي.
برايان:مارتين، من حل اش مي کنم.
مارتين:مي دونم حل اش مي کني.اما خيلي خوب مي شد اگه بگي مي خواي چه سياستي را با او در پيش بگيري.چون که بالاخره من و تو با هم هستيم.روي همين اصل دوست دارم بدونم کي مي خواهي باهاش حرف بزني تا من قبلش با صحبت هاي اضافي خراب نکنم.
برايان:ببين، گفتم باشه.ولم مي کني؟
در اينجا برايان مانند آقاي اسرارآميز رفتار مي کند. پاسخ هاي او همه مبهم و ناواضح هستند.او هيچ گونه جزئياتي را ارائه نمي دهد.به هيچ چيزاشاره ي خاصي نمي کند هيچ يک از پرسش هاي مارتين را اساساً پاسخ نمي گويد و به هيچ يک از نگراني هاي او رسيدگي نمي کند.مارتين اصلاً نمي تواند بگويد شوهرش برايان آنکه مسئله سيگارکشيدن دخترشان را به رخ او کشيده است از دست او ناراحت است يا اينکه اصلاً حتي ناراحت هم نشده است اين مسئله برايش اهميتي ندارد. اين را هم نمي تواند بفهمد که آيا مسئله را جدي گرفته است يا نه. به عبارت ديگر اصلاً نمي داند درون برايان چه مي گذرد!.
در زير نمونه ي ديگري از اين عادت ارتباطي ذکر شده است:
زن سعي دارد با نامزد خود در باره ي برنامه ريزي براي تعطيلات آخر هفته شان صحبت کند.
مي پرسد: «دوست داري جمعه با ماشين يه دوري بيرون شهر بزنيم؟»
مرد پاسخ مي دهد: «بد نيست.»
«خب، مي خواي بپرسم چه جاهايي مي تونيم بريم؟»
در حالي که توجه درست و حسابي نيز از خود نشان نمي دهد، مي گويد:«خب، اگه دوست داري اين کار را بکني، بکن!»
زن مي گويد:«اونجوري که بوش مي ياد خيلي دوست نداري بريم. زياد هيجان زده به نظر نمي رسي.»
مرد پاسخ مي دهد:«من همچين چيزي کفتم؟»
فکر مي کنيد چنين مکالمه اي چه احساسي به زن بدهد. اين احساس که مي خواهد از عصبانيت جيغ بزند. مرد چنان مبهم حرف مي زند که نامزدش هرگز نمي تواند احساس واقعي او را در اين باره بفهمد و بداند که
چکار بايد بکند و چکار نکند.
مردان عزيز:مي توانيد حدس بزنيد نامزد/همسرتان چه ميزان از وقت خود را صرف اين مي کند که چيزي از شما بفهمد؟ ما زن ها به زني از دوستان نزديک خود زنگ مي زنيم و مي گوييم:«آره، ديشب اينو گفت.حالا فکر مي کني منظورش چي بود؟»يا:«با توجه به جوابي که قبلاً داده بود فکر مي کني دوباره موضوع را مطرح کنم يا يه کمي صبر کنم ببينم چي مي شه؟» فکر مي کني زن ها چرا اينطور سؤالات را از هم مي پرسند:زيرا شما مردان مبهم صحبت مي کنيد و زير بار هيچ چيز نمي رويد و نمي گوييد که در افکارتان چه مي گذرد و ما را وادار به ذهن خواني و حدس زدن مي کنيد.
در زير تمثيلي است که به خوبي نشان مي دهد چرا زن ها از اين عادت مردها بيزارند.فرض کنيد يکي از دوستان تان به شما زنگ مي زند و از شما مي خواهد که با او به کوهنوردي برويد.شما با خوشحالي تمام موافقت مي کنيد و دوستتان مي گويد که فردا با ماشين به دنبال شما خواهد آمد.او سر موقع مي رسد و هر دو به راه مي افتيد.از او مي پرسيد:«خب، مي خواهيم به کجا برويم؟»
پاسخ مي دهد:«خودت مي بيني جاي خيلي زيبايي يه.»
«خب، خيلي دوره؟»
«نه زياد.»
مي پرسيد:«چقدر طول مي کشد با ماشين به اونجا برسيم؟»
«زياد طول نمي کشه.آخرش مي رسيم.»
از دوست تان براي آنکه مبهم صحبت مي کند و سؤالات شما را بدون پاسخ مي گذارد ناراحت مي شويد. نمي توانيد از سفر لذت ببريد زيرا سفرتان پر از شک، ترديد و عدم قطعيت است.خب مردان عزيز: زن ها نيز هنگامي که با آنها اينطور صحبت مي کنيد درست دچار همين احساس مي شوند.
چرا مردها خود را اسرارآميز مي کنند.
مردها به دلايل زير در ارتباطات خود مبهم و ناواضح رفتار مي کنند.
01 مبهم بودن برايشان يک مکانيزم امنيتي به حساب مي آيد.
همانگونه که قبلاً نيز ديديم مردها دوست ندارند اشتباه کنند. گاهي اوقات آنان به طرزي ناخودآگاه مبهم بودن و اسرارآميز بودن را به عنوان روشي براي حمايت و محافظت از خود انتخاب مي کنند.چنانچه از پاسخ سؤالي مطمئن نباشند يا در رابطه با چيزي هنوز تصميمي قطعي نگرفته اند، به طرز مبهم و «چند پهلو» پاسخ مي دهند.با اين روش چنانچه مرتکب اشتباهي شوند کسي آنان را بازخواست نخواهد کرد.زيرا هرگز چيزي نگفته اند تا خلاف اش ثابت شود.به همين دليل برايان نمي توانست هيچگونه جزئياتي را در رابطه با سيگار کشيدن دخترشان در اختيار همسرش قرار دهد زيرا خودش هم به درستي نمي دانست مي خواهد چه کار کند و به جاي آنکه به اين موضوع اعتراف کند ترجيح داده بود اسرارآميز باشد.
02 مبهم بودن شکلي از استقلال و خودمختاري محسوب مي شود.
آيا به ياد داريد که آزاد بودن و مستقل بودن براي مردها تا چه حد برايشان اهميت دارد؟ مبهم بودن در ارتباطات درحکم بيمه اي است براي غرور و منيت مرد. هرگاه مردي به سؤالي پاسخي واضح نمي دهد، در واقع براي خود اين حق را محفوظ نگاه داشته است تا نظرش را عوض کند بي آنکه مورد سرزنش نامزد/همسرش قرار گيرد.چنانچه اطلاعات زيادي در اختيار او قرار ندهد هرگز مورد نکوهش و توبيخ قرار نخواهد گرفت.با اين روش دست و پاي خود را هم نبسته است.هر چه کمتر از خودش بگويد، تعهد کمتري را تقبل کرده در نتيجه احساس آزادي بيشتري خواهد کرد.
چگونه مردان اسرارآمير زن ها را وادار مي سازند تا از آنها بازپرسي و بازجويي کنند.
گفتگو با مردان مرموز و اسرارآميز ما زن ها را مأيوس؛ سرخورده و عصبي مي کند. زيرا هرگز موفق نمي شويم اطلاعاتي را که براي احساس امنيت و رهاکردن موضوع نياز داريم، به دست آوريم. بنابراين بي حوصله و کم طاقت مي شويم و نمي توانيم جلو برويم، مگر آنکه اطلاعات و داده هاي بيشتري دريافت کنيم.نتيجه اين مي شود که مي ترسيم و احساس رهاشدگي، ناامني و عصبانيت مي کنيم.
به طرزي اجتناب ناپذير مردان مرموز و اسرارآميز هميشه درنهايت آن روي ما را در مي آورند که خودشان هم از رو به رو شدن با آن بيزارند!«بازپرسي» و «بازجويي».مي گوييم: «بالاخره نگفتي که کي به يک حسابدارزنگ مي زني تا بياد. مي توني تاريخش رو به من بگي؟» «آيا درباره ي تعطيلاتمان فکر کردي؟» «چرا نمي گي چه اتفاقي افتاده که اينقدر ناراحت و عصباني هستي؟» بازپرسي و بازجويي هنگامي که مرد در ارتباطات خود مبهم و ناواضح رفتار مي کند تقريباً حتمي و اجتناب ناپذير است. زيرا ما زن ها نياز داريم احساس امنيت کنيم، برنامه ريزي کنيم و تصميم بگيريم بي آنکه مجبور باشيم تا ابد منتظر شما بمانيم تا سرانجام شما تصميم تان را بگيريد و براي همگي اين ها به جزئيات نياز داريم!
راه حل:
01 سعي نکنيد اينقدر از دست ما بگريزيد!به هنگام ارتباط برقرار کردن سعي کنيد اطلاعات لازم و مکفي را در اختيار نامزد/همسرتان قرار بدهيد. چنانچه هنوز از تصميم تان مطمئن نيستيد و به درستي نمي دانيد چه احساسي داريد، به او بگوييد.
براي نمونه در مثال پيش برايان به جاي آن که بگويد: «يه کاريش مي کنم.» مي توانست بگويد: «درست نمي دانم چه کار بايد بکنم. مي خوام چند ساعت در آن باره فکر کنم.بعداً به تو خواهم گفت چه تصميمي گرفته ام.»
02 به نامزد/همسر خود به چشم يک دشمن که بايد اطلاعات را از او مخفي نگه داريد، نگاه نکنيد.به ياد داشته باشيد هر چه ما زن ها کمتر در رابطه با چيزي بدانيم، عصبي تر مي شويم و احساس ناامني بيشتري مي کنيم و سپس شما بايد با «خانم بازپرس» رو به رو شويد!
در ميان گذاشتن اطلاعات با ما، روشي است براي اينکه به ما نشان دهيد با ما در يک تيم هستيد.لازم نيست يک يک جزئيات را به ما بازگو کنيد.کافي است يک ديد کلي و اجمالي به ما بدهيد.
02 آقاي لغزنده
چنين مردهايي هيچ وقت حوصله حرف زدن ندارند.
مدام مي گويند الآن وقت مناسبي براي حرف زدن نيست.البته اين وقت مناسب هيچ وقت نيز فرا نمي رسد.
تصميم گيري،را همواره به تعويق مي اندازند. به طوري که هيچ وقت خبر نخواهيد شد که اوضاع از چه قرار است و چه پيش خواهد آمد.
خانم هاي عزيز:آيا چنين مردي را مي شناسيد؟ بله. درست حدس زديد. «آقاي لغزنده!» او با مهارت تمام جا خالي مي دهد و از مکالمه و گفت و گو فرار مي کند.سعي مي کند حتي المقدور کمتر با شما، نگراني هاي تان يا قول هايي که داده است مواجه شود.
مرد لغزنده استاد تمام عيار «ليزخوردن»و فرار از «موضوع» است. زيرا نمي خواهد با چيزي سروکله بزند. هنگامي که به او گوش مي کنيد، طوري حرف مي زند که انگار گرفتارترين مرد روي زمين است. هيچ گاه وقت ندارد به آنچه شما را ناراحت کرده است گوش کند. هميشه يک چيز در محل کار يا زندگي او است که اجازه نمي دهد با موضوعاتي که هميشه از آن ها فرار مي کند رو به رو شود. از آنجا که مرد لغزنده اساساً اهل رويارويي و برخورد نيست، لذا در اوايل رابطه ظاهراً چنين به نظر مي رسد که از روحيه ي همکاري و تشريک مساعي خوبي برخوردار باشد. البته تا هنگامي که دست او را نخوانده اند و بر همگان مشخص نشده است که او با ظرافت و هوشمندي تمام با غير قابل دسترس بودن شمارا بازي داده است.
آقاي لغزنده در واقع دوست و فاميل پرو پا قرص آقاي اسرارآميز است. انگيزه هاي اين دو اساساً شباهت هاي بسياري با يکديگر دارند. او نيز مانند آقاي اسرارآميز از اينکه او را «زمين گير» کنند بيزار است و سعي مي کند تا سرحد ممکن از اشتباه کردن و کنترل شدن توسط يک زن، جان سالم بدر ببرد.شايد بتوان گفت که طبيعت لغزنده ي او شکلي از رفتار تخاصمي - انفعالي اوست. بدين معنا که هيچوقت مستقيماً با شما رو در رو قرار نمي گيرد.بلکه فقط از دست تان در مي رود. اما مرد لغزنده چگونه عمل مي کند؟
01 هنگامي که مشکلي پيش مي آيد از آن فرار مي کند.
شعار آقاي لغزنده اين است:هرگز چيزي را که مي تواني تا ابد به تعويق بياندازي، امروز انجام نده.او در به تعويق انداختن کارها و موکول کردن آن ها به زماني نامعلوم يک متخصص زبردست و زبده است و همواره بهانه ي خوبي در دست دارد که چرا الآن زمان خوبي براي پرداختن به مشکل خاصي نيست.يکي از بهانه هايي که او هميشه از بر دارد اين است که: «بذار درباره ش فکر کنم.» مشکل آن است که مسائل، موضوعات، تصميمات و نگراني ها هميشه در مکاني مجهول و زماني نامعلوم به نام «هرگز»حل و فصل خواهند شد.هرگز نمي توانيد مطمئن باشيد که آيا به آنها رسيدگي لازم خواهد شد يا خير.
02 نامزد/همسرش را از روند پيشرفت کارها باخبر نمي کند.
مردان عزيز: فرض کنيد که به فوتبال علاقه مند هستيد و به گزارش مستقيم مسابقه اي که از راديو پخش مي شود گوش مي کنيد. به دلايلي که بر شما معلوم نيست گزارشگر اطلاعات زيادي را در اختيار شنوندگان نمي گذارد. مثلاً نمي گويد که دو تيم در کدام يک از دو نيمه بازي مي کنند. حساب امتيازات را اعلام نمي کند و نمي گويد که تا پايان مسابقه چقدر زمان باقي مانده است. و ضربه در چه فاصله اي از دروازه زده مي شود. در عوض تمام وقت به طرزي مبهم به صحبت هايي درباره ي «کليات فوتبال» مي پردازد و گه گاهي اشاره ي مختصري نيز به آنچه در زمين مي گذرد.دارد و سپس دوباره از موضوع اصلي پرت مي شود.چه احساس به شما دست خواهد داد. طبيعتاً عصباني و سرخورده خواهيد شد.با عصبانيت فرياد خواهيد زد: «مي خواهم بدانم دو تيم «چندـ چند» هستند. چرا هيچ اطلاعاتي نمي دهد؟»
خب، اين درست دقيقاً همان احساسي است که در مواجهه با آقاي لغزنده به زن ها دست مي دهد.ما زن ها خواهان آنيم که در جريان آخرين گزارش ها در باره ي روند پيشرفت مسائل، موضوعات و تصميماتي قرار بگيريم که به عنوان يک زوج، مشترکاً براي هر دوي ما مهم است. ما نياز داريم مرتباً ما را «به روز» کنيد و از جديدترين تغييرات همواره باخبر شويم. بدون اين گونه اطلاعات در تاريکي تنها مي مانيم.
براي نمونه فرض کنيد همين يک ماه پيش به نامزد/همسرتان قول داديد که بيمه ي درماني بهتري براي خانواده مان پيدا کنيدـ پيش از آن که مهلت انقضاي بيمه ي قبلي سرآيدـ هفته ها مي گذرند بدون اين که شما چيزي بگوييد. از آنجا که زن ها هميشه حسان زمان را خوب دردست دارند. به خوبي آگاهيم که مهلت انقضاي بيمه ي قبلي نزديک شده است و بايد آن را تمديد کنيم يا با شرکت ديگري قرارداد ببنديم.سعي مي کنيم درباره اش با شما صحبت کنيم، اما شما ما را با عکس العمل شديداللحن از دور خارج مي کنيد:«به تو گفتم که يک کاريش مي کنم.اين هفته سرم خيلي شلوغ است.»
اين عکس العمل چه احساسي به ما مي دهد؟ احساس ناامني مطلق!نمي دانيم که آيا اصلاً خودمان اين کار را بکنيم يا اين که مدام به جان شما نق بزنيم.تا شما سرانجام آن را انجام دهيد.
آقايي لغزنده: خانم نق نقو!
آقايان لغزنده مهارت ويژه اي در پا در هوا نگه داشتن ما زن ها دارند. نمي توانيم برنامه ريزي کنيم، مسائل را حل و فصل کنيم. در زندگي حرکت به جلو داشته باشيم، تصميم بگيريم، اين ها همه و همه تنها براي آن است که آقاي لغزنده ي زندگي ما از برقراري ارتباط و تبادل اطلاعات با ما سرباز مي زند. بنابراين به طرزي طبيعي و بي آنکه چاره اي داشته باشيم در کمال تأسف به زن هايي «نق نقو»بدل مي شوم: مدام به او «گير» مي دهيم که با ما صحبت کند. همه جا او را تعقيب مي کنيم تا سرانجام تصميمات ضروري را با او فيصله دهيم و تمام مدت مسائل و موضوعات حل و فصل نشده و باقيمانده ي گذشته را پيش مي کشيم تا آنجا که مثل يک CD خش دار مدام صداهاي نابهنجار توليد کنيم!پرواضح است که کل اين ماجرا همچون چرخه اي معيوب توليد اشکال خواهد کرد.بدين معنا که هرچه ما زن ها بيشتر تلاش مي کنيم تا شما را گير بياندازيم، شما مردان احساس فشار بيشتري خواهيد کرد و هر چه شما احساس فشار، اجبار و الزام بيشتري بکنيد.لغزنده تر شده و از دست مان بيشتر فرار خواهيد کرد!
هنگامي که زني با مردي لغزنده رابطه دارد احساس مي کند او را نمي بينند. اينکه بديهي پنداشته مي شود مردهاي لغزنده اهميتي نمي دهند چنانچه از طفره رفتن هاي او در تصميم گيري اذيت و آزار شويم براي او اهميتي ندارد، چنانچه با مسامحه کاري هايش مدام ما را پا در هوا نگه دارد. با وجود اين هنگامي که خودش دل و دماغ صحبت کردن را پيدا مي کند انتظار دارد در آن وقت ما هم با خوشحالي و خوش اخلاقي تمام به صحبت هاي او گوش کنيم و مانند قبل آماده ي گفت و گو و مذاکره با او باشيم. در نهايت آقاي لغزنده از نامزد/همسر خود زن غرغرو و نق نقويي مي سازد که بيشتر مثل مادربزرگ ها با او رفتار خواهد کرد تا يک معشوق يا همسر.
راه حل:
01 هنگامي که نامزد/همسرتان مي خواهد درباره ي چيزي با شما صحبت کند، طفره نرويد.چنانچه نمي توانيد در همان لحظه با ما صحبت کنيد، به جاي انيکه بي خبر ما را بگذاريد و برويد، به ما بگوييد.
در زير فرمول ساده اي براي برخورد هر چه مهربانانه تر با نامزد/همسرتان در مواقعي که قادر به گفت و گو نيستيد يا آمادگي آن را نداريد، ارائه شده است.اين فرمول را فرمول سه مرحله اي ناميده ام.
هنگامي که آمادگي صحبت کردن را نداريد چه کار کنيد:
فرمول سه مرحله اي:
01 دريابيد که او نياز دارد با شما صحبت کند. به عبارت ديگر به اين نياز و گرايش در او صحه بگذاريد.
02 به طريقي پاسخ دهيد.
03 مجدداً برنامه ريزي کنيد (زمان ديگري را تعيين کنيد)براي نمونه بگوييد: عزيزم متوجه ام که برايت خيلي مهمه از حالا بدوني تعطيلات مي خواهيم چه کار بکنيم اين را هم مي دانم که دوست داري از پيش همه چيز رو مرتب کني. اما الان کمي سرم شلوغ است بهتر نيست شنبه يه وقتي پيدا کنيم تا موقعي که بچه ها به کلاس فوتبال رفتن، درباره اي صحبت کنيم؟
02 اطلاعات جديد درباره ي آنچه را که مي دانيد منتظر آن هستم مرتباً به ما بدهيد و ما را از روند پيشرفت کارها با خبر کنيد. براي نمونه:
«عزيزم، مي دانم که قول داده بودم بيمه ي مان را تمديد کنم. راستش هنوز فرصت آن را پيدا نکرده ام. ترتيبي مي دم که اين هفته حتماً انجام اش بدم.»
يا:
«درباره ي گفت و گويي که هفته ي پيش درباره ي رنگ کردن اتاق خوابمان داشتيم فکر کردم. احساس مي کنم هنوز نمي تونم اين کار رو شروع کنم. بخشي از وجودم با اين کار موافق است اما بخشي از وجودم هم مي گويد صبر کنيم.ببينيم شايد خانه را اصلاً فروختيم. تو چه فکر مي کني؟»
اگر کاري را که قولش را داده بوديد انجام نداده باشيد يا به درستي از احساسات خودتان آگاه نيستيد، ما حتي از کمترين اطلاعات و داده ها در آن باره نيز خوشحال مي شويم و براي آن از شما متشکر و ممنون خواهيم بود.
منبع:رازهايي درباره زنان
http://www.rasekhoon.net/Article/Show-40840.aspx
ده عادت مردانه و عصبانیت زن ها (2)
آقاي نامرئي
عميق ترين احساسات خود را با آن ها در ميان مي گذاريد، اما آن ها همان طور مثل مجسمه مي نشينند و به شما زل مي زنند.
هنگامي که نظرشان را درباره چيزي مي پرسيد، مي گويند نظري ندارند. هنگامي که متوجه مي شويد از چيزي ناراحت يا گرفته هستند و ازايشان مي پرسيد چه اتفاقي افتاده است به گونه اي رفتار مي کنند که گويي حرف شمارا نشنيده اند و پاسخي ندارند.
چه بلاهايي که آقايان نامرئي بر سر زن ها نياورده اند!؟ آقايان نامرئي اغلب به تلاش هاي زن به منظور برقراري ارتباط با سکوت پاسخ مي دهند. صحبت کردن با چنين مردهايي مثل انداختن سنگريزه در چاهي است که ژرفاي آن بي انتهاست.منتظريد صدايي از کف چاه بشنويد، اما خبري نمي شود. اين دقيقاً همان اتفاقي است که به هنگام تلاش براي گفت و گو با آقاي نامرئي مي افتد.بدين معنا که فقط «غيبش مي زند»!
گاهي اوقات رابطه داشتن با آقاي نامرئي اين احساس را به انسان مي دهد که با اشباح رابطه دارد.او هم با شماست و هم نيست! او را مي بينيد، اما احساس اش نمي کنيد.او به گونه اي رفتار مي کند که گويي حضور دارد، اما چيزي نمي گويد.
با ماشين و به همراه نامزدتان به طرف رستوراني مي رويد تا شام بخوريد. ظاهراً اوقاتش تلخ است.مي پرسيد:«عزيزم، آيا از چيزي ناراحت هستي؟»سکوت. همين طور به رانندگي ادامه مي دهد.
سر ميز صبحانه به شوهرتان مي گوييد:«فکر مي کردم به زودي مي تونيم از تعطيلاتمون استفاده کنيم.»سکوت.روزنامه اش را مي خواند.چيزي نمي گويد.
به نامزدتان مي گوييد:«از اينکه وقت زيادي را به مکالمه ي تلفني با نامزد قبلي اش مي گذراند، ناراحت هستيد.» او به شما گوش مي دهد بدون آن که کلمه اي بگويد از او مي پرسيد:«آيا چيزي هست که بخواهي در اين باره به من بگويي؟» سرش را به علامت «نه» تکان مي دهد.سکوت.
در اين برخوردها چه چيزي در سر آقاي نامرئي مي گذرد؟ کسي چه مي داند؟ شايد حوصله ي حرف زدن را ندارد.شايد هم نمي خواهد زحمت جواب دادن را به خود بدهد. شايد نمي داند چه جوابي بدهد. شايد ناراحت يا نگران است يا احساس گناه مي کند يا فقط گيج و سردرگم است و نمي داند احساسات اش را چگونه به کلمه بکشد. بنابراين فقط آن جا مي نشيند. البته اين ها حدسياتي بيش نيستند. زيرا آقاي نامرئي اصولاً بر طبق تعريف، قرار نيست حرف بزند.
مردان عزيز:فرض کنيد ماشين تان خوب کار نمي کند. آن را به تعميرگاه مي بريد تا نگاهي به آن بياندازيد. ماشين را چند ساعت آن جا مي گذاريد و مي رويد.هنگامي که باز مي گرديد از مسئول تعميرگاه مي پرسيد:
«خب، متوجه شديد مشکل ماشينم چي بود؟»
او به شما خيره مي شود و چيزي نمي گويد: «ببخشيد، مثل اينکه صدامو نشنيديد. پرسيدم فهميدين مشکلش چي يه؟» او رويش را برمي گرداند و شروع به ورق زدن روزنامه مي کند.
چه احساسي به شما دست خواهد داد؟ مطمئنم از عصبانيت منفجر خواهيد شد.
مثالي ديگر: هفته ها روي گزارشي که رئيس تان از شما خواسته بود کار مي کنيد تا سرانجام آن را تحويل مي دهيد. چند روزي مي گذرد و هيچ بازتابي از او دريافت نمي کنيد.از او وقت مي گيريد که يک روز در دفترش اورا ببينيد.هنگامي که وارد مي شويد پاي ميزش نشسته است.
مي پرسيد:«هنوز چيزي درباره گزارشي که تهيه کرده ام از شما نشنيده ام، آيا فرصت کرده ايد نگاهي به آن بياندازيد؟» او آهي مي کشد و چيزي نمي گويد. در حالي که نگران شده ايد مي پرسيد: «آيا اشکال يا ايرادي در آن ديده ايد؟» مي خواهيد آن را دوباره از نو بنويسم؟» او در حالي که با يک گيره کاغذ ور مي رود همان جا نشسته است و با نگاهي که هيچ چيز را نمي توان از آن خواند، به شما خيره مي شود.
مردان عزيز:چه احساسي به شما دست خواهد داد؟ احتمالاً از ترس اين که قرار است اخراج شويد وحشت شما را فرا مي گيرد.مطمئنم حالا ديگر متوجه منظور من شده ايد:اصلاً درست نيست به کسي که سعي دارد با شما صحبت کند پاسخي ندهيد.به علاوه بي ادبانه، گستاخانه و غيرانساني نيز هست. مطمئناً چنانچه چنين برخوردهايي با شما بشود شما نيز همين احساسات را در خود تجربه خواهيد کرد. خب، فکر مي کنيد نامزد/همسرتان هنگامي که شما «آقاي نامرئي» مي شويد چه احساساتي را تجربه خواهد کرد؟
مطلبي است درباره ي سکوت که مي خواهم به شما مردان بگويم:
سکوت خنثي نيست.بلکه حاوي پيامي است که به همان ميزان صحبت و گفت و گو نيرومند است.سکوت به معناي غيبت يا عدم حضور پيام نيست بلکه تنها به معناي عدم حضور کلمات و واژگان است.سکوت عدم حضور پاسخ نيست.بلکه تنها پاسخي تهي و خالي است. هنگامي که مردي تلاش هاي زني مبني بر ايجاد ارتباط با او با سکوت پاسخ مي دهد،زن احساس نمي کند که به او پاسخي نداده اند. بلکه احساس خواهد کرد پيامي شنيده است که دلش را شکسته و قلبش را به درد آورده است.
هنگامي که مردها پاسخي نمي دهند زن ها چه مي شنوند؟
زن ها در اين اوقات مي شنوند که:
01 آنچه گفته اند آنقدر مهم نيست که به آن پاسخي داده شود.
02 اهميت چنداني براي نامزد/همسر خود ندارند که به آنها جواب بدهد.
03 آنچه گفته اند احمقانه است و استحقاق آن را ندارد که به آن پاسخي داده شود.
04 پاسخي که قرار است به آنها داده شود چنان ناراحت کننده و ناخوشايند است که نامزد/همسرشان آن را در خود نگه مي دارد و بروز نمي دهد.
آقاي نامرئي:خانم ترسو
آيا مي خواهيد بدانيد چگونه مي توان وضعيت روحي زني را تنها ظرف چند دقيقه کاملاً به هم بريزيد و او را به لحاظ احساسي و عاطفي از هم بپاشيد؟ با سکوت به او پاسخ دهيد، از او فاصله بگيريد.ارتباط خود را با او قطع کنيد؛ تنهايي طلب باشيد.و هيچ چيز نگوييد. سپس ببينيد که چگونه به زني ترسو بدل خواهد شد.
در چه اوقاتي از زندگي مان دچار استرس و اضطراب مي شويم؟
هنگامي که چيزي وحشتناک يا گيج کننده ـ آنهم به طور ناگهاني ـ برايمان اتفاق مي افتد.اين دقيقاً همان احساسي است که زن ها در مواجهه با حضور ناگهاني آقاي نامرئي دارند.کنار او نشسته ايم و حال او خوب به نظر مي رسد. اما يک دقيقه بعد هنگامي که چيزي ازگفته هايمان به مذاق او خوش نمي آيد، به طرزي ناگهاني ناپديد و نامرئي مي گردد. اما او به کجا رفته است؟ پاسخ آن را نمي دانيم. سپس خانم ترسو ظاهر مي شود در حالي که احساس رهاشدگي و تنهايي مي کند و بسيار ترسيده است.
البته هنگامي که آقاي نامرئي با خانم ترسو مواجه مي شود نامرئي تر مي شود. خانم هاي ترسو هميشه موجب مي شوند آقاي نامرئي هرچه سريعتر در جهت مخالف فرار کند. هرچه او نامرئي تر مي شود ما بيشتر وحشت مي کنيم، هرچه ما بيشتر بترسيم او نيز بيشتر فرار خواهد کرد و بدين ترتيب چرخه ي معيوب ديگري آغاز مي شود.
به طرز مضحکي، آقاي نامرئي مي تواند موجب شود زن نيز احساس نامرئي بودن کند، گويي که وجود ندارد يا ناپديد شده است. زيرا حرف هايش شنيده نمي شوند. گويي مي توان آنچه را که در پشت ما واقع شده است، ديد. به ياد دارم زني براي من نوشته بود:«انگار توي صورتم در را به هم کوبيده باشد.»بله، اين همان احساسي است که به انسان دست مي دهد، شايد هم بدتر.
راه حل:
01 هنگامي که نامزد/همسرتان سعي دارد با شما صحبت کند،
گذشته از اينکه چه احساسي داريد به او پاسخ دهيد و به يکباره در برابر چشم او در هوا ناپديد نشويد.در زير جايگزين هاي خوبي براي سکوت ارائه شده اند: «متوجه ام چي مي گي. ممنونم که بهم گفتي. اما نياز دارم مدتي در باره اش فکر کنم.»
«الآن وقت بسيار بدي براي صحبت کردن با من است.اصلاً تمرکز حواس ندارم.بذار بعداً صحبت کنيم.»
«مي دونم نياز داريد آلان صحبت کني. اما الآن آمادگي اون رو ندارم. به کمي دقت نياز دارم تا جواب دلخواه تو رو بدم.»
«احساس مي کنم کمي در برابر صحبت کردن از خود مقاومت نشون مي دم. فکر مي کنم به اين دليل که خسته ام و بعد از کار به کمي استراحت نياز دارم. مي تونيم بعد از شام صحبت کنيم؟»
«اينطور که متوجه شدم اين موضوع برايت خيلي مهمه. اما ذهنم الآن خيلي مشغوله و به سختي مي تونم روي گفته هاي تو تمرکز کنم. فکر مي کنم بعد از کمي استراحت/چرت/غذا/ورزش و... احساس بهتري داشته باشم.»
02 هرگاه متوجه شديد که «آقاي نامرئي» شده ايد، به طرزي ملموس تلاش کنيد تا مجدداً به طريق نامزد/همسر خود ارتباط برقرار کنيد. به او نزديک شويد، او را لمس کنيد يا از او درباره ي گفته هايش سؤال کنيد. به ياد داشته باشيد:سکوت هرگز نتيجه ي مثبتي در پي نخواهد داشت و دير يا زود سر و کله ي «خانم ترسو» پيدا خواهد شد!
4-آقاي مرموز
هيچوقت نمي توانيد فهميد چه چيزي را مي خواهند به شما بگويند، مي دانيد سعي دارند چيزي بگويند، اما نمي دانيد که آن چيز چيست!؟ هنگامي که از آنها مي پرسيد آيا به چيزي نياز داريد؟ مي گويند نه.اما کاملاً مشخص است که واقعيت را نمي گويند. به دليل يکي از گفته هايي که از شما سرزده است ناراحت است اما وقتي که از او مي پرسيد، مي گويد که همه چيز خوب است و هيچ مشکلي وجود ندارد.
بگذاريد شما را به «آقاي مرموز» معرفي کنم.او بسيار شيرين، مهربان، جذاب، و خوش برخورد بوده کنار آمدن با او نيز بسيار ساده است. خانم هاي عزيز:اما اين تنها نيمي از ماجرا است. آقاي مرموز با مهارت تمام نيازها و خواسته هاي خود را از شما پنهان مي کند. به طوري که هرگز نمي توانيد بفهميد در اندرون او چه مي گذرد. او همه ي آنها را همچون يک راز از شما مخفي نگه مي دارد. شايد حتي از خودش هم! و هر چه قدر تلاش مي کنيد باز هم نمي توانيد موفق شويد کاري کنيد تا اسرارش را با شما در ميان بگذارد.ممکن است فکر کنيد او را خوشحال کرده ايد، اما نمي توانيد زياد مطمئن باشيد زيرا در رابطه با مرد مرموز واقعيت را همواره به سادگي نمي توانيد ببينيد.ممکن است به ظاهر خوشحال و راضي به نظر آيد، اما آيا واقعاً همينطور است؟ کسي نمي داند. هر بار که از او مي پرسيد آيا به چيز ديگري از جانب شما نياز دارد اصرار مي ورزد که «نه» و اينکه شما عالي و مطلوب هستيد. همين پاسخ شما را مظنون مي کند. زيرا شما مي دانيد که از «مطلوب» فاصله داريد.آيا او واقعاً چنين احساس مي کند؟ آيا او براستي تحقق يک رؤياست يا اينکه چيزي را از شما پنهان مي کند؟
پاسخ البته آن است که آقاي مرموز استاد تمام عيار پنهان کاري است. او مخزن الاسرار است و چيزي را که نخواهد به کسي فاش نمي کند. نارضايتي هاي خود را نيز همينطور، نيازها و خواسته هايش نيز جزو اسرار او هستند.و بدتر از همه اين که همه اينها را بايد خودتان به تنهايي کشف کنيد.
اينگونه مردان که نيازها و خواسته هايشان را چه به لحاظ احساسي ـ عاطفي و چه به لحاظ جنسي بيان نمي کنند معمولاً سعي دارند نامزد/همسر خود راـ البته به طرزي ناخودآگاه ـ امتحان کنند. آنها نزد خودشان فکر مي کنند:«اگر او براستي همان گمشده ي من باشد و اگر براستي نيز مرا دوست داشته باشد. نيازها و خواسته هاي مرا کشف خواهد کرد.» لذا مي نشيند، راحت تکيه مي دهد تا شما خودتان را براي او اثبات کنيد.خانم هاي عزيز: کاملاً طبيعي است که در اين امتحان مردود خواهيد شد. از آنجا که «غيبگو» نيستيد و نمي توانيد ذهن خواني کنيد سپس هر بار که او را مأيوس مي کنيد و خواسته هايش را برآورده نمي سازيد يا بي خبر از همه جا به انجام آنچه ناراحتش مي کند ادامه مي دهيد به اين نتيجه مي رسد که شما همان گمشده ي او نيستيد و نمي توانيد همسر مناسبي براي او باشيد.لذا او نيز عشق و قلب خود را تمام و کمال به شما نخواهد داد.
در واقع ريشه و علت اصلي رفتار مرموزانه او نيز همين است: ترس ازصدمه ديدن و مأيوس شدن. به طرزي مضحک همين ترس اوست که رابطه ي او را با شکست مواجه مي کند و موجب مي شود همان چيزي به سرش بيايد که از آن مي ترسد.زيرا هر چه زني اطلاعات کمتري از خواسته ها و نيازهاي او داشته باشد احتمال اينکه او را مأيوس کند بيشتر مي ود و هر چه آقاي مرموز بيشتر مأيوس و سرخورده شود، مرموزتر مي شود و خواسته هايش را بيشتر پنهان مي کند.
آقاي مرموز احتمالاً توسط زن يا زناني در مقطعي خاص از زندگي خود به لحاظ احساسي و عاطفي صدمه و لطمه ديده است. به همين دليل است که شما را مدام به محک مي کشد و مي آزمايد. از خود مي پرسد: «آيا اين همه خوب بودن او قلابي و مصنوعي نيست؟ آيا واقعاً زني وجود دارد که اين همه مرا دوست داشته باشد؟» اما او از اينکه پاسخ اين سؤال را بيابد، مي ترسد بنابراين به شما فرصت نمي دهد تا خود را نشان دهيد.
مأيوس کننده ترين چيز در رابطه با آقاي مرموز اين نيست که براي برقراري ارتباط با شما تلاش نمي کند. در واقع او چنين فکر مي کند که در تمام مدت نيازها و خواسته هايش را بيان کرده است و هنگامي که شما نيازهايش را بدرستي تشخيص نمي دهيد شگفت زده مي شود. مشکل آن است که تلاشهاي او براي ابراز خودش بسيار پنهان، ناملموس، ضعيف، مبهم و ناواضح هستند. به طوري که مي توان گفت اصلاً وجود خارجي ندارند. بيشتر به سرنخ شباهت دارند تا درخواست هايي رک و مستقيم. بدين معنا که بايد نکته بين باشيد، ذهن خواني کنيد؛ مدام حدس بزنيد و به آزمون و خطا متوسل شويد. براي نمونه: از نامزد خود مي پرسيد آيا دوست دارد غذاي چيني بخورد يا نه؟ او مي گويد: «البته.» سپس اضافه مي کنيد: «البته اگه دوست داشته باشي مي تونيم به يک رستوران مکزيکي بريم و غذاي مکزيکي بخوريم.» پاسخ مي دهد: «مکزيکي؟ خيلي خوبه!» در حالي که گيج شده ايد و نمي دانيد که براستي کداميک را ترجيح مي دهد: «خب، دوست داري کدوم يکي رو امتحان کني؟» پاسخ مي دهد: «هر کدوم که تو بخواي عزيزم.»
سپس از آنجا که ظاهراً براي نامزدتان تفاوتي نداشت به کدام رستوران برويد شما رستوران چيني را انتخاب مي کنيد. سپس همان شب پس از آنکه از رستوران به خانه مي آييد، مي بينيد که او در يخچال سرک مي کشد. با شگفتي مي پرسيد: «مگر گرسنه اي؟» در حالي که مشغول جويدن برشي از پيتزا است که از پيش در يخچال باقي مانده بود مي گويد: هي، يه کمي.» «مگه توي رستوران سير نشدي؟»
پاسخ مي دهد که:«راستش غذاي چيني هيچوقت حسابي ته دلم رو نمي گيره.»
به ناگهان همه چيز را به روشني مي بينيد: او اصلاً از اول هم رستوران چيني را دوست نداشت و نمي خواست که غذاي چيني بخورد. هنگامي که در پاسخ به پيشنهاد ديگر شما گفت: «مکزيکي؟ خيلي خوبه!» بايد خودتان همه چيز را همانجا متوجه مي شديد و مي فهميديد که اين جمله يعني همان بله! گرچه در ابتدا زياد هم از لحن او نمي توانستيد چنين نتيجه اي بگيريد.
اين حادثه چندان جدي نيست که بتواند موجب از هم پاشيدگي ازدواجي بشود.اما فقط تصور کنيد چند بار در هفته اتفاق مي افند که آقاي مرموز شمارا از خواسته هاي خود باخبر نمي کند و نمي گويد که از چه چيزهايي ناراحت بوده يا اينکه در بستر او را راضي مي کنيد يا نه! براي يک زن چقدر وحشتناک است که مثلاً به يکباره بداند که آقاي مرموز انزجار، تنفر و احساسات سرکوب شده و فروخورده ي بسياري نسبت به او در خود انباشته است. چنانچه مرد مرموز مراقب نباشد، روزي تمامي اين احساسات سرکوب شده طغيان مي کند و منفجر خواهد شد و او را به آقاي آتشفشان ـ شخصيتي بعدي که درباره ي آن توضيح خواهيم دادـ تبديل خواهد کرد.
آقاي مرموز:خانم بازپرس
هنگامي که زني به مردي مرموز عشق مي ورزد همواره در فقر اطلاعات بسر مي برد. چه احساسي دارد؟ به چه چيزي نياز دارد؟ آيا او را راضي نگه داشته ام يا خير؟ اين سؤالات همواره ذهن نامزد/همسر آقاي مرموز را به خود مشغول نگه مي دارد و ناگزير او را به خانم بازپرس تبديل مي کند. خانم بازپرس همواره مراقب علايم، نشانه ها و سرنخ هايي است تا از آنچه در افکار و احساسات آقاي مرموز مي گذرد، اطلاعاتي کسب کند.
از کجا بدانيم به خانم بازپرسي تبديل شده ايم يا نه؟ چنانچه همواره نامزد/همسر خود را مانند قرقي «مي پاييد» يا اورا زير نظر گرفته ايد. بنابراين به بازپرس تبديل شده ايد. در اين اوقات معمولاً از دوستان خود (زن هاي ديگر يا به عبارتي دستياران دادستان يامعاونين بازپرس!)
نظرشان را جويا مي شويم و مي پرسيم که درباره ي رفتار يا واکنش نامزد/همسر ما چه فکر مي کنند. تا بدين وسيله بينش بيشتري نسبت به اعمال و رفتار او پيداکنيم. بازپرس بودن کار ساده اي نيست. هيچ گاه آرامش نخواهيد داشت. زيرا هميشه نگرانيد، مبادا سرنخ اصلي را که فاش کننده حقيقت مرد زندگي تان است از دست بدهيد.البته او شاهد آن است که هميشه مضطرب و نگران هستيم و از اين رو چنين نتيجه گيري مي کند که از او خوشحال و راضي نيستيم و احساس خوشبختي نمي کنيم و اين نيز به نوبه ي خود موجب مي شود مرموزتر و تودارتر هم بشود!
مشکل اصلي اين جاست که روش هاي خانم بازپرس همواره متکي بر تجربيات او از آقاي مرموز مي باشند. زيرا آقاي مرموز اصلاً اطلاعات زيادي را در باره ي خودش فاش نمي سازدـ دست کم به طور مستقيم ـ با اين حال چنانچه تصادفاً حقيقتي را از او کشف کنيد به شما خواهد گفت که آيا درست فهميده ايد يا نه.بنابراين هميشه مشغول بازي «حدس زدن» خواهيد بود و پرسش هايي نظير پرسش هاي زير را مطرح خواهيد کرد:
«آيا احساس نمي کني که اين اواخر زياد به تو زنگ زده ام؛ به طوري که آزادي تو را مختل کرده ام؟ آيا به آزادي و فضاي شخصي بيشتري نياز داري؟»
«آيا صحبت هاي طولاني ديشب من درباره مشکلات کاري ام تورا نارحت کرده اند؟»
«آيا ازاين که قرار است خواهرم هفته ي بعد پيش ما بيايد و مدتي را با ما باشد ناراحت شده اي و ترجيح مي دهي که تنها باشيم؟»
هنگامي که نامزد/همسرمان به يکي از پرسش هاي فوق پاسخ مثبت مي دهد احساس موفقيت مي کنيم،زيرا احساس مي کنيم موفق شده ايم معماي قلب او را حل کنيم. اما اين الگو پس از مدتي بسيار تکراري خسته کننده خواهد شد زيرا مدام مجبوريم قطعات مختلف پازل شخصيت گيج کننده ي او را آن هم بدون کمترين کمک و راهنمايي از جانب او حل کنيم و کنار يکديگر بچسبانيم.
راه حل:
01 با بيان کردن خواسته ها و نيازهاي تان اين فرصت را به نامزد/همسرتان بدهيد که شما را خوشحال و راضي کند.چنانچه شما را خوشحال کرديم يا کاري کرديم که شما از آن لذت برديد بگوييد: «از اينکه فلان کار را کردي خيلي خوشحال شدم.» هنگامي که از چيزي ناراحت شده ايد يا مسئله اي شمارا نگران کرده است به اين اميد نباشيد که ما خودمان آن را به تنهايي کشف کنيم.زيرا احتمالاً موفق نخواهيم شد. در عوض با گفتن اين جمله ما را راهنمايي کنيد:«مي خواستم درباره چيزي که مرا ناراحت کرده است با تو صحبت کنم تا بلکه کدورت مان برطرف شود.»
02 هنگامي که درباره ي نيازها و اولويت هاي تان با ما صحبت مي کنيد به طور واضح و روشن و با ارائه ي جزئيات کافي اين کار را انجام دهيد. تنها هنگامي بگوييد:«هر چه تو بخواهي.» يا:«براي من فرقي نمي کند.»که واقعاً حقيقت داشته باشد. به ياد داشته باشيد ما زن ها عشق ورزيدن را شغل و وظيفه ي خود مي دانيم بنابراين هر چه اطلاعات و داده هاي بيشتري را در اختيار ما قرار دهيد، بهتر خواهيم توانست نيازها و خواسته هاي تان را برآورده سازيم.
03 هرگاه متوجه شديد که از شما بازجويي مي کنيم، بار را از دوش ما برداريد و به ما کمک کنيد.شما خيلي خوب مي دانيد که در اين اوقات، ما سعي داريم از احساسات شما باخبر شويم بنابراين کار ما را سخت نکنيد!
5-آقاي آتشفشان
اينگونه مردها مسئله اي را بهانه قرار مي دهند و سپس بدون تناسب منفجر مي شوند.
به دليل ناراحتي يا عصبانيت از دست شما در سکوت «خودخوري مي کنند. اما چيزي نمي گويند و سپس ناگهان از کوره در مي روند. از آنجا که چيزي به شما نمي گويند، هيچ وقت نمي فهميد که عصباني هستند. سپس مدت ها مي گذرد و تنها با يک سؤال ساده و کوچک شما منفجر مي شوند.
يگان ويژه ي خنثي سازي بمب را خبر کنيد، لباس ايمني خود را بپوشيد و از منطقه ي خطر دور بايستيد، زيرا آقاي آتشفشان وارد مي شود.
خانم هاي محترم:او را خيلي خوب مي شناسيد. او احساساتش را فرو مي خورد. اصرار مي ورزد که حالش خوب است تا سپس به يکباره و به طرزي کاملاً ناگهاني هنگامي که اصلاً انتظار آن را نداريد، منفجر مي شود.فقط آن وقت است که مي فهميد در تمام مدت مثل يک بمب ساعتي تيک تيک مي کرده و اينکه دير يا زود قرار بوده است منفجر شود و شما يا هر کس ديگري را که در آن حوالي است مجروح کند.
البته او هرگز متوجه نمي شود که با انفجار خود چه آسيبي به بار مي آورده است زيرا هميشه پس از آن که منفجر شود و فشار اضافي را تخليه کرد و احساساتش را بيرون ريخت، حالش خوب مي شود. حتي شايد پس از آن احساس نياز جنسي بکند!و هنگامي که علاقه ي چنداني به اين کار در شما نمي بيند گيج و حيران مي شود. شايد اگر تا اين حد خودخواه نبود مي توانست جراحتي را که خشم او به شما وارد ساخته است ببيند و بفهمد که چرا تا اين حد شکسته و بي رمق شده ايد.
آقاي آتشفشان کيست؟ او کسي است که نمي داند با اضطراب و تنش خود چه کار کند. از اين رو آن را بر روي کساني که دوست شان دارد خالي مي کند. معمولاً او فرزند پدر يا مادري آتشفشاني است که به او آموخته اند. تنها راه تخليه ي اح
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 299]
-
گوناگون
پربازدیدترینها