تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816728485
گفت وگو با نویسنده و کارگردان نمایش «بیداری خانه نسوان»
واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان:
[b]گفت وگو با نویسنده و کارگردان نمایش «بیداری خانه نسوان»
[/B]
حسین کیانی در نمایش قبلی خود، «همسایه آقا»، عادت شکنی کرد و به فضای معاصر و این روزها گام گذاشت. اما آنچه این روزها از حسین کیانی در تالار چهارسو روی صحنه رفته است، بازگشتی است دوباره به فضاهای تاریخی و قجری مورد علاقه او.
● در دو سه سال اخیر دیده شده بسیاری از کارگردانان نمایشنامه نویس ما ناچار به اجرای متون دیگران شده اند در حالی که شما که جزء همین طیف محسوب میشوید توانسته اید نمایشنامه های خودتان را اجرا کنید. آیا این به دلیل رویکرد تاریخی شماست یا دلیل دیگری دارد؟
▪ اینکه نمایشنامه نویسان جوان و هم دوره های من چرا کمتر متون خود را اجرا میکنند و به اقتباس و کار خارجی رو میآورند، عوامل گوناگونی دارد. یکی از این عامل ها ممکن است نگاه سختگیرانه به مضامین آثار باشد. عامل دیگر به خود نویسندگان و تئاتری ها برمیگردد. ممکن است کندی ها یا رخوت هایی دست داده باشد که اینها خود عوامل بیرونی زیادی دارد که موجب شده دست به نوشتن نبرند. بی شک نمیتوان بر عوامل اقتصادی سرپوش گذاشت. تئاتر هنری است که به شدت از جامعه خود تاثیر میپذیرد. نمایشنامه نویس هم مانند دیگر اعضای جامعه مشکلات دارد، زندگی دارد و با این شرایط بد اقتصادی طبیعی است نمایشنامه نویسان که جزء آسیب پذیرترین قشرهای جامعه هستند حتی در بین اهل قلم نتوانند فرصتی چندماهه را صرفاً به نگارش یک نمایشنامه اختصاص بدهند و ترجیح دهند آثار دیگران را اقتباس کنند یا صرفاً یک متن خارجی را به صحنه ببرند.
بنابراین در عدم پرداخت به نوشتن نمایشنامه ایرانی یک عامل نمیتواند دخیل باشد. اما اینکه چرا من به این سمت روی میآورم، کار قبلی من «همسایه آقا» که سال ۸۵ اجرا شد، بن مایه های تاریخی نداشت و تا حد مجاز هم محتوای خود را بیان کرد. پس اینکه من نمایشنامه های خود را اجرا میکنم، ارتباطی به رویکرد تاریخی ندارد. کمیصبر و تحمل میخواهد به ویژه در این شرایط و قدری هم جنون و عشق (میخندد).
● برخی از نمایشنامه نویسان معتقدند این رویکرد به دلیل شرایطی است که شورای نظارت ایجاد میکند. گفته میشود چندین متن پیشنهاد بدهید تا از این میان یک اثر انتخاب شود. در حالی که یک نمایشنامه نویس نمیتواند تمام زندگی اش را تعطیل کند و متن بنویسد که تضمینی هم برای پذیرش آن وجود ندارد. چقدر با این موضوع موافقید؟
▪ چنین چیزی تا به حال برای من پیش نیامده، اما به هر حال قدری نگاه اداره محترم نظارت و ارزشیابی مرکز هنرهای نمایشی میتواند تعدیل شود و قدری از سختگیری عدول و روان تر عمل کند، مگر اینکه تعامل بین نمایشنامه نویسان و اداره نظارت و ارزشیابی مرکز هنرهای نمایشی وجود داشته باشد و با نمایشنامه نویسان رو در رو شوند. رد شدن یک اثر توسط اداره نظارت و ارزشیابی هزار حرف و حدیث درست میکند. شاید آن اثر به دلیل ضعف تکنیکی و ساختاری رد شده باشد. بنابراین از این اداره و تصویب کنندگان متون میخواهم دلایل رد شدن آثار را به صورت شفاف بیان کنند. در ذات این دوستان جز همکاری و همراهی با تئاتر چیز دیگری نمیبینم چون خودشان از اهالی تئاتر هستند. این روشنگری تنها توسط این اداره و چند تعامل میان نمایشنامه نویسان و مطبوعات شدنی نیست.
● امروزه این دیالوگ وجود ندارد.
▪ این جزء نقاط ضعف این اداره است. اگر خواستار روشنگری و جلوگیری از شایعات هستیم، بهتر است دلایل متقن و مستدل رد شدن هر نمایشنامه به مطبوعات ارائه شود و حتی آن نمایشنامه در اختیار مطبوعات قرار بگیرد تا کسی که اثرش رد شده نتواند غلونمایی کند و کسی هم که اثرش بی دلیل رد شده، مورد ظلم قرار نگیرد؛ یعنی حق به حق دار برسد.
● شما در آثارتان معمولاً مسائل معاصر و مسائل مربوط به تئاتر را که جزء دغدغه های همیشگی شماست به دل تاریخ میبرید. تصور میکنید این روند تا چه زمانی جوابگو است چرا که به تدریج ممکن است با مسائلی روبه رو شویم که ویژه امروز است؟
▪ همان گونه که اول صحبتم عرض کردم تجربه «همسایه آقا» را داشته ام که اصلاً به دل تاریخ نرفته بودم. خود موضوع به من نویسنده حکم میکند که در چه زمان و فضایی نوشته شود. اگر سوژه یی قابلیت این را نداشته باشد که لباس تاریخی به آن پوشانده شود، هیچ اصراری ندارم که حتماً آن را به گذشته ببرم و سعی میکنم آن را در زمان حال پنهان کنم.
● در مورد همین «همسایه آقا» که تنها کارتان است که در آن به دوره معاصر پرداخته اید، چرا بعد از اجرای این کار دوباره به دوره تاریخی بازگشته اید آیا «همسایه آقا» شما را ارضا نکرده بود که دوباره همان روند قبلی را انتخاب کردید صرف نظر از مناسبت سوژه که توضیح دادید؟
▪ چرا اتفاقاً «همسایه آقا» را یکی از بهترین آثار خود میدانم و حتی عده یی آن را بهترین کارم میدانند. از آن تجربه بسیار راضی ام. سوژه و ایده یی نبود که آنقدر مرا جذب کند که سبب شود متنی در زمان معاصر بنویسم همچنان که برای کار بعدی ام سوژه یی دارم که آنقدر جذبم کرده که چاره یی ندارم جز اینکه در زمان معاصر آن را بنویسم؛ سوژه یی با نام موقت «جنگ و صلح» که کاملاً معاصر است و ماجراهای آن در سال ۸۷ رخ میدهد.
● آقای کیانی وقتی هنرمندی صاحب سبک میشود، بسیاری از تماشاگران با دغدغه های ذهنی اش آشنا میشوند، اما تصور نمیکنید بیان این دغدغه های آشنا در فضاهای کاملاً آشنا برای مخاطب به کار شما لطمه بزند، چرا که مخاطب پیش از ورود به سالن حتی میتواند طراحی صحنه و لباس نمایش را هم تصور کند. دوست ندارید مخاطب را با فضاهای متفاوت تر و وجوه دیگری از هنرتان آشنا کنید؟
▪ ببینید آشنا بودن فضا نمیتواند کاستی اثر باشد. مهم قصه، رفتار آدم ها یا اتفاقاتی است که در آن فضا رخ میدهد، همچنان که میشود به سمت فضاهای خاص رفت. مثلاً یکی از طرحهای من ایدهیی است به نام «مرگ در حمام بنفش» که ماجراهای آن در یک حمام سنتی اتفاق میافتد؛ حمامیکه خزینهیی دارد و بخار از آن بیرون میزند و در یک فضای وهم آلود ماورایی میگذرد و حتی یکی دو تا از کاراکترهای آن جزء اجنه هستند که رفتار انسانی دارند. بنابراین چنین طرحهایی هم وجود دارد.
● قرار بود این طرح را پیش از این اجرا کنید.
▪ بله اما این سوژه هنوز به مرتبه و درجه یی نرسیده که بخواهد نوشته شود چون سوژه ها وقتی به ذهن نویسنده میرسند نوشته میشوند اما پروسه زمانی خاصی باید طی شود که نویسنده احساس ضرورت کند. سوژه ها به محض ورود به ذهن نویسنده نوشته نمیشوند، بلکه باید دوره یی را طی کنند تا کاملاً پخته شوند و نویسنده را به شوق بیاورند برای نوشته شدن. فکر نمیکنم آشنایی زدایی از آثار صرفاً به جذابیت اثر کمک کند. این آشنایی زدایی باید هدفمند باشد کما اینکه شاید در فضاهای آشنا و ملموس مخاطب ارتباط بهتری با کار برقرار کند.
● بله البته میتوان این گونه هم فکر کرد که هنرمندی مانند شما میتواند فضاهای دیگر را هم تجربه کند.
▪ حتماً چنین است. اما من نویسنده یی هستم که کاملاً حسی مینویسم. خیلی به دنبال این نیستم که با یک کار خلاف واقع باعث جذابیت شوم. حسم به من میگوید وارد چه فضایی شوم و میدانم که این حس به من دروغ نمیگوید. خیلی به دنبال تفاوت نمایی نیستم و اینکه به تماشاگرانم بگویم ببینید من چقدر میتوانم متفاوت باشم و اصلاً موافق نیستم که یک تفاوت قلابی را نشان دهم. به دنبال حسم میروم و این شیوه تا به حال جواب داده است.
● دغدغه شما در پرداختن به قشر مظلوم درام نویس در این نمایش کاملاً قابل احترام است. اما آیا تصور نمیکنید این دغدغه با ارائه یکسری اطلاعات تاریخی، لحظاتی از این اثر را شبیه کلاس درس میکند و ممکن است ارائه مستقیم این اطلاعات مخاطب را آزار دهد؟
▪ به هر حال قرار است این زن ها نمایشنامه نویس داشته و درباره نمایشنامه نویسی سخن بگویند. میدانم منظورتان از کلاس درس کدام صحنه است؛ همان صحنه میانی نمایش که زن ها جمع میشوند و از اتفاقات شب گذشته درباره سوخته شدن تئاتر میگویند، نگران میشوند و به یاد مصائبی میافتند که پیش از این بر سر تعدادی از زنان اهل درام آمده است. بعد به ترتیب موضوع نمایشنامه های خود را تعریف میکنند. تنها این صحنه است که ممکن است قدری طولانی به نظر برسد. به رغم ت***** که در زمان نگارش و تمرین کردم، نتوانستم این صحنه را حذف کنم به این دلیل که مخاطب باید در جایی بفهمد اینها دور هم چه میگویند که مردها با آن مخالفند. چه رفتارهای اجتماعی و سیاست فرهنگی را نقد میکنند که باعث میشود جمع شدن آنها مخالفت وابستگان آنان را برانگیزد. اگر صرفاً ما به تبعات درام نویسی میپرداختیم، به خودی خود میتوانست جذاب باشد کما اینکه پرداخته ایم که تبعات نمایشنامه نویسی باعث قتل یکی از این زنان و حبس یکی دیگر و آزردگی روحی دیگری و در نهایت ویرانی این بیداری خانه میشود. هر چند این تبعات به خودی خود جذاب میبود اما نمیتوانستم از این بگذرم که بالاخره باید وجهه روشنفکری، نقادی، ترقی خواهی و باسوادی آنان را در جایی میدیدیم چون در تقابل با این مردها نمیتوانند چیزی بگویند؛ اصلاً این مردها اجازه حرف زدن به آنان نمیدهند بنابراین تنها موقعیتی که این زنان میتوانند چیزی را نقد کنند محفلی بود که میتوانستند دور هم جمع شوند. از نظر تکنیکی بسیار لازم بود، شاید از نظر حسی اگر هم حذف میشد اتفاقی نمیافتاد.
● البته منظورم این نبود که کلاً حذف شود بلکه میشد یک سری اطلاعات را اشاره وار و خلاصه شده به تماشاگر منتقل کرد. اینکه همه چیز به طور جزیی منتقل شود.
▪ همیشه هر کاری تمام و کمال نیست و کم و کاستی هایی دارد. قطعاً اگر بخواهم این نمایش را چند سال دیگر اجرا کنم یا آن را منتشر کنم، تغییراتی بر آن اعمال میکنم منتها با توجه به زمان محدودی که برای نگارش و اجرای این اثر داشتم تا این اندازه توانستم این اثر را فشرده کنم. از تمامیت آن هم رضایت نسبی دارم اما قطعاً اجرای آن در سال های آینده متفاوت خواهد بود.
● علاوه بر این، یک سری مستقیم گویی هایی دارید که ممکن است مطالب را پس زند.
▪ وقتی اینقدر صریح و بی پروا و مستقیم به این زن ها توهین میشود و این جمعیت این گونه گزنده و تلخ از هم پاشیده میشود و وقتی هیچ پرده یی میان این زنان و مردان باقی نمیماند و وابستگان اینها با قساوت تمام کمر به ویرانی این بیداری خانه میبندند، مستقیم گویی این زنان در یکی دو صحنه این نمایش نه تنها ایرادی ندارد بلکه شاید از نظر روحی و ذهنی هم به نوعی باعث تخلیه روانی مخاطب شود. با مستقیم گویی صرف و بی پشتوانه و اساس به شدت مخالفم ولی با مستقیم گویی که در دل یک بستر شکل بگیرد، مخالفتی ندارم. باید دید چه اتفاقاتی پیش از این مستقیم گویی ها رخ داده است. تصور میکنم آن اتفاقات آنقدر تلخ است که این مستقیم گویی آنقدر شعاری نباشد کما اینکه باز هم سلیقه است. برخی از مخاطبان هنگام ادای همین سخنان مستقیم کف زده اند اما برخی دیگر مثل شما هم ممکن است پس زده باشند. جنس تفکر مخاطبان هم متفاوت است و یک نویسنده نمیتواند تمام مخاطبان را راضی نگه دارد.
● در مورد این موضوع به مساله دیگری هم فکر میکردم. زمان اجرای «مضحکه شبیه قتل» عنوان کردید همیشه هنگام اجرای یک نمایش به این فکر میکنید که شاید مخاطبی برای اولین بار به دیدن تئاتر آمده است و تلاش میکنید کاری کنید که او باز هم به دیدن تئاتر بیاید. فکر کردم شاید زمان اجرای نمایش «بیداری خانه نسوان» هم به این موضوع فکر کرده باشید.
▪ همیشه این فکر با من است و به این میاندیشم که مخاطبی که برای اولین بار به دیدن تئاتر من آمده است، رم نکند. چون با تماشاگرانی برخورد کرده ام که با دیدن یک نمایش بد دیگر هرگز به دیدن تئاتر نیامده اند بر عکس این هم وجود دارد. همیشه تئاتری را دوست داشته ام که بتواند تمام تماشاگران را راضی نگه دارد. اجرای چنین تئاتری بسیار دور از دسترس و دشوار است چرا که این تئاتر به شعر حافظ میماند که هم پشت کامیون نوشته میشود و هم شاعری مانند «گوته» را به دانستن زبان فارسی وا میدارد تا بتواند شعر حافظ را به فارسی بخواند. هنر کامل چنین است و تئاتر هم که از نظر ما کامل ترین هنر است باید بتواند این دو گروه از مخاطبان را با وجود فاصله زیادی که دارند، با خود همراه کند.
● آقای کیانی، نمایش شما درست زمانی اجرا شد که بسیاری از گروه ها با معضل نبود یا تغییر بازیگر روبه رو شدند. در نمایش شما هر بازیگر مرد ایفاگر چند نقش است، آیا این به خاطر شرایط بازیگری طی ماه های اخیر بود یا دلایل دیگری داشت؟
▪ به جز نقش مادر محبوبه که چون خیلی کوتاه بود نمیتوانستیم از بازیگر دیگری استفاده کنیم و پونه عبدالکریم زاده دو نقش بازی کرد، در مورد نقش های مرد این تعمدی است. تم نمایشنامه و ساختار اثر حکم میکرد نقش ها را تقسیم نکنیم تا نشان دهیم این مردها به رغم تفاوت رای و موقعیت اجتماعی، یک نقطه مشترک دارند که همان مخالفت تام و تمام با هنر درام نویسی است.
● در بررسی کارنامه کاری تان از «رژیسورها نمیمیرند» تا همین نمایش «بیداری خانه نسوان» مدام از بار کمیک کارها کم میشود تا اینکه در این نمایش آخر، بار تراژیک بر کمدی پیشی میگیرد. چرا؟
▪ همان گونه که گفتم نمایشنامه نویس به شدت متاثر از اتفاقاتی است که در جامعه اش رخ میدهد. اگر در آن دوره یک کمدی تام و تمام مینوشتم باید دید در آن زمان جامعه ما به چه سمتی حرکت میکرد. الان هرچقدر تلاش کنم نمیتوانم یک کمدی تمام عیار که از آغاز تا پایان خنده ناک باشد بنویسم و این طبیعی است چون از شرایط اطرافم خیلی خرسند نیستم، کما اینکه این اثر حتی بیش از آنچه باید خنده دار است اما نیمه دوم و پایان نمایش آن قدر تلخ است که حس کردم اگر این تلخی بیش از این باشد شاید تماشاگر پس بزند و نتواند ارتباط کاملی با نمایش برقرار کند. شاید آن خنده ها در لحظاتی بیشتر برای سرگرم کردن و نشاندن تماشاگر است اگر بخواهیم از ابتدا تلخ باشیم طبیعی است تماشاگر نمیتواند این بار غم را تحمل کند. در هر حال باید کاوید چرا دیگر نمیتوان یک کمدی تمام عیار نوشت.
● صرف نظر از شرایط کلی جامعه، فکر میکنید شرایط درام نویسی چقدر در این مساله دخیل است؟
▪ گفتم جنس اثر خیلی به احوالات درونی نمایشنامه نویس وابسته است. خودم را در وضعیتی نمیبینم که بتوانم یک کمدی صرف بنویسم، این مساله دلایل گوناگونی میتواند داشته باشد. اصولاً میتوان در جامعه درام نویس تحلیل کرد که سمت و سوی نمایشنامه نویسی ما چگونه است. خود من کمتر حال خوشی دارم. نوشتن یک کمدی صرف حال خوشی میخواهد که در شرایط فعلی ما کمتر چنین حالتی وجود دارد.
● برگردیم به «بیداری خانه نسوان» گویا قبلاً هم ایده مشابهی با این نمایشنامه را در یکی از آثار اولیه تان داشته اید...
▪ ایده دور هم جمع شدن پنج زن و علم آموزی آنان در «پنهان خانه پنج در» هم اتفاق افتاد و در آنجا نیز این زنان توسط شوهرانشان از بین رفتند. آن زنان در دوره مغول زندگی میکردند. همیشه در ذهنم بود که اگر آن زنان را ششصد سال به جلو بیاوریم آیا آن مصائب شان تمام شده است (میخندد) ای بسا بدتر هم شده. ماجراهای آن نمایش به نوعی در این اثر به گونه یی دیگر اتفاق میافتد. پنداری روح مشکلات ما پایان ناپذیر است و ما دائماً تنها شکل مشکلات را عوض میکنیم و به جای حل مساله صورت آن را پاک میکنیم که این اصلاً به صلاح فرهنگ و تئاتر ما نیست. فرهنگ و تئاتر هنر زودبازده نیست و با بخشنامه درست نمیشود بلکه زمان بر است. باید خون دل خورد و هزینه کرد و هنرمندان را تامین کرد. و از همه مهم تر ضرورت درک هنر تئاتر از سوی مسوولان است. بسنده کردن به فرمایش و دستور و شعار راه به جایی نمیبرد و شاید ۶۰۰ سال دیگر نمایشنامه نویس دیگری بخواهد از این نمایشنامه من اقتباس کند و ببیند شرایط تئاتر در ایران هیچ تغییری نکرده است که اگر چنین شود بسیار باعث تاسف و مضحکه است.
● در بیشتر آثارتان دغدغه تئاتر را دارید اما در این اثر این دغدغه بیشتر به چشم میخورد.
▪ در کارهای قبلی بود اما نه به این اندازه چون دیگر احساس میکنم تئاتر به هیچ انگاشته میشود. این بزرگ ترین دستاورد بشر و نخستین هنری که از روی کاغذ بالای دو هزار سال قدمت دارد، چرا در جامعه یی که داعیه فرهنگ گستری دارد به هیچ انگاشته میشود. دغدغه اساسی من در این اثر این بود که نمیتوانستم نگویم و به این شکل مستقیم هم نگویم باید حتماً میگفتم و به این شکل مستقیم هم میگفتم.
● در آثارتان همواره با زنانی روبه رو هستیم که نقش محوری دارند. این نگاه از کجا میآید؟
▪ در جامعه ما کمتر در عرصه های گوناگون به زنان بها میدهند. نمیدانم چگونه است که یک بخش عمده جامعه را به حساب نمیآورند. همه میدانیم زنان در چه عرصههای مهمی نادیده انگاشته میشوند. در حالی که اگر قرار بود خداوند تنها به مردان بها بدهد دیگر زنان را نمیآفرید. فلسفه آفرینش زن همراهی و یگانگی با مرد است تا با هم جهان را بسازند و اندیشه آفرینی کنند و هیچ کس کم از دیگری نباشد. تصور میکنم این موضوع یکی از دغدغه های تمام نویسندگانی است که در جامعه ما زندگی میکنند. اصلاً به دنبال فمینیسم یا دیگر ایسم ها نیستم چون هر ایسمیباعث تعصب میشود. به دنبال دیدگاه واقع بینانه هستم بنا براین همان گونه که به مردهای یک نمایشنامه پرداخته میشود به زنان هم باید پرداخت. باید هم سنگ مردان به زنان هم پرداخت. تلاش کرده ام در کارهایم این واقع بینی و روشن بینی را حفظ کنم و از هیچ سو دچار افراط نشوم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 570]
-
گوناگون
پربازدیدترینها