واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: امام را بشناس
[حضرت آيت الله جوادى آملى/ بخش دوم و پايانى]
امام؛ وكيل مردم يا خليفه خدا !
بيانُ ذلك به عنوان استدلالى كه حضرت ياد «زراره» داد، اين است: ما امام را به عنوان وكيل مى شناسيم، به عنوان رهبر مى شناسيم، يا امام را به عنوان جانشين پيغمبر ! اگر معاذ الله امام را به عنوان وكيل الرِّعايا بشناسيم، به عنوان پيشوايى كه ما انتخاب مى كنيم، مشكل ما را حل بكند، خب اين از سقيفه هم بر مى آيد. نيازى به غدير نيست!
ما كه امام را براى اين نمى خواهيم كه خواسته ما را عمل كند. ما امام را براى اين مى خواهيم كه به جاى پيغمبر بنشيند. خب پس اگر ما پيغمبر را نشناسيم، آن مَنوبِ عنه را نشناسيم، آن مستخلف عنه را نشناسيم، خليفه را مى شناسيم نائب را مى شناسيم امام وكيل مردم است يا نائب پيغمبر اگر وكيل مردم باشد، مى شود مردمسالارى خشك، مردم در سقيفه جمع مى شوند، امام انتخاب مى كنند. امّا امام كه اين نيست.
امام شناسى مان بايد تكميل شود
امام حافظ قرآن است، مفسّر قرآن است، مبيّن قرآن است، از وحى با خبر است، از باطن قرآن با خبر است. از تأويل قرآن با خبر است. از گذشته و حال و آينده با خبر است. از اعمال مردم با خبر است. يك همچنين آدمى وكيل مردم نيست، جانشين پيغمبر است. تا آدم پيغمبر را نشناسد، امام شناس نخواهد بود.
خب پيغمبر كيست پيغمبر هم جزو نوابغ روزگار است پيغمبر هم جزو نمايندگان مردم است پيغمبر را مردم انتخاب مى كنند يا پيغمبر بر اساس إنّى جاعِلُ فِى الأرضِ خَليفَه (۲۱)، خليفة الله است ! خوب اگر پيغمبر خليفة الله است؛ اما انسان مستخلفُ عنه را نشناسد، خليفه را مى شناسد منوبِ عنه را نشناسد، نائب را مى شناسد توحيدش مستحكم نباشد، خداشناسى اش، خدا بينى اش، خدا پرستى اش محكم نباشد، او پيغمبر را مى شناسد
ما اوّل بايد توحيدمان كامل باشد، تا نبوّت مان تكميل! نبوّت مان بايد تكميل باشد، تا امامت مان كامل! امام شناسى ما بايد تكميل باشد، تا ذخيره عالم شناسى ما كامل! لذا فرمود: وظيفه شما در عصر غيبت اين است؛ اين يكى از احكام انتظار است. اين يك معناى علمى است، وظيفه منتظران.
يك انسان منتظر، موحّد خوبى است، پيغمبرشناس خوبى است، امام شناس خوبى است، آنگاه ولى عصرش را مى شناسد كه اَللّهُمَّ عَرِّفنِى نَفسَكَ فَإنَّكَ، اين برهان لِمّ است. براى اينكه من اگر مَنوب عنه را نشناسم، خب نائب را نمى شناسم. من كه با معجزه نمى توانم بشناسم. وقى معجزه سند است كه سند قطعى توحيد را ما از قبل تأمين كرده باشيم. اَللّهُمَّ عَرِّفنِى نَفسَكَ فَإنَّكَ إنْ لَمْ تُعَرِّفنِى نَفسَكَ لَمْ أعرِفْ نَبِيَّكْ / اَللّهُمَّ عَرِّفنِى رَسُولََكَ فَإنَّكَ إنْ لَمْ تُعَرِّفنِى رَسُولَكَ لَمْ أعرِفْ حُجَّتَكْ / اَللّهُمَّ عَرِّفنِى حُجَّتَكَ فَإنَّكَ إنْ لَمْ تُعَرِّفنِى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينى …
ما در كدام گروه هستيم
ما از چيزى پاس مى داريم كه او را بشناسيم. منتظر شىء يا شخصى هستيم كه او را بشناسيم. اگر او را درست شناختيم، منتظر او خواهيم بود. و اگر او را نشناختيم، منتظر نيستيم. امّا اينچنين نيست كه اگر كسى منتظر نبود، حيات معقول دارد و زنده است. انسان در عصر غيبت يا منتظر است، يا گرفتار جاهليّت. ما در عصر غيبت شِقّ سوّم و قسم سوّم نداريم. يا مردم منتظران راستين ظهور ولى عصر (أرواحنا فداه)اند، يا اگر منتظر نشدند، در جاهليّت به سر مى برند.
برهان مسئله اين است: اين سخن به تعبيرات گوناگون از همه معصومين (عليهم الصَّلاه و عليهم السَّلام) رسيده است كه زمين بى حجّت نخواهد بود. اين حجّتى كه در اين نصوص دارد لُولا الحُجَّه لَساخَتِ الأرضْ (۲۲)، اين حجّت فقهى نيست. اين حجّت اصولى نيست، اين ظاهر يك آيه يا يك ظاهر حديث نيست. اين اجماع يا شهرت نيست. منظور از اين حجّت آن خليفه خدا، آن انسان كامل، آن مظهر اسم أعظم كه هم تشريع از اوست به اذن خدا، هم تكوين از اوست به اذن خدا. اگر كه اين رابطه رخت بر بندد، فيض به مردم نمى رسد، ساخَتِ الأرضُ بِأهلِها.
بيان اين روايات كه دارد: لُولا الحُجَّه لَساخَتِ الأرضُ بِأهلِها، نظير بيان سوره انبياء قرآن كريم است. در سوره انبياء ذات أقدس إله اهميّت توحيد را طرحى بيان مى كند كه مى فرمايد: اگر توحيد نباشد و شرك در عالم حكومت كند، لُو كانَ فِيهما آلِهَة إلا اللهْ لَفَسَدَتا (۲۳)/ اين نصوص مظهريّت همان آيه سوره انبياء را تبيين مى كند. يعنى اگر گيرنده فيض نباشد از طرف خدا و رساننده فيض نباشد از طرف خدا، اين رابطه قطع شود، فيض به انسانها نمى رسد. وقتى فيض به انسان و اهل زمين نرسيد، اين زمين رخت بر مى بندد.
مطلب بعدى آن است كه از رسول گرامى رسيده و فريقين نقل كرده اند، مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعرِفْ اِمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَتَاً جاهِليّه (۲۵)/ اگر كسى بميرد و ولى عصرش را نشناسد، مرگ او، مرگ جاهليّت است. چون مرگ عصاره حيات است اگر مرگ جاهليّت بود، يقيناً حيات، حيات جاهلى است. ممكن نيست حيات معقول باشد، مرگ جاهلى! كَمَا تَعيشُونَ تَمُوتُوا! اگر مرگ جاهليّت شد، نشان مى دهد كه حيات، حيات جاهلى است.
خوب، اگر كسى امامش را نشناسد، منتظر او نيست و اگر منتظر او نبود، حيات او حيات جاهلى است. در جاهليّت به سر مى برد. ممكن است كسى به حسب ظاهر در خدمت قرآن باشد، در مسجد پيغمبر باشد، در جايگاه پيغمبر نماز بخواند، ولى حيات او حيات جاهليّت باشد! احتجاج فاطمة كُبرى، فاطمة زهرا، سيّدة نساء عالميان (عليها آلاف التحيّه والثناء) در هنگام استرداد حقّ خلافت و ولايت در مسجد مدينه چنين بود: اَفَحُكْمَ الجاهِليَّة يَبغُونْ وَ مَنْ اَحسَنُ مِنَ اللهِ حُكماً لِقُومٍ يُوقِنُونْ (۲۶)/ بنابراين اگر كسى امام زمانش را نشناسد، يقيناً منتظر او هم نخواهد بود. وقتى نشناخت و منتظر نبود، حيات او مى شود حيات جاهليّت. و چون حياتش حيات جاهلى است، مرگ او هم مرگ جاهليّت است.
بهترين انتظار آن است كه انسان قلب را در اختيار كسى قرار بدهد كه او به اذن خدا زير و رو كند؛ يَهدُونَ بِأمْرِنا! انسان اگر متحوّل شد و منقلب شد، عالم را در كام خود شيوا و شيرين مى بيند. چيزى براى او تلخ نيست. هيچ حادثه اى آن توان را ندارد كه قلب متحوّل شده را قبض كند! ألا إنَّ اُولياءَ اللهِ لا خُوف عَلَيهِمْ وَ لا هُمْ يَحزَنُونْ (۲۷)/ اين اختصاصى به قيامت ندارد؛ در دنيا هم اينچنين است. پس كسى منتظر آن حضرت است كه حضرت را بشناسد! و اگر شناخت، حيات او حيات معقول اس ت، انتظار او انتظار معقول و اگر نشناخت، حيات او حيات جاهلى است، مرگ او مرگ جاهلى است.
پانوشت ها در دفتر روزنامه موجود است
پنجشنبه 31 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 103]