تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 13 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):از خوشبختى انسان درخواست خير از خداوند و خشنودى به خواست اوست و از بدبختى انسان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837239424




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

هميشه پاى يك «المپيك» در ميان است!


واضح آرشیو وب فارسی:ابرار: هميشه پاى يك «المپيك» در ميان است!
نتايج گل و بلبل ورزشكاران ما در المپيك باعث شده تا علم و دانش رشد معكوسى داشته باشد! مطابق شنيده هاى ما اين روزها والدين بچه ها با مراجعه به آموزشگاه ها و باشگاه هاى ورزشى فرزندان دلبند خود را با پس گردنى بيرون مى آورند و با صداى بلند مى گويند: فوق فوقش مى خواهى المپيكى بشى ديگر و اين نتايج را بگيرى! صد سال سياه المپيك نروى بهتر است. پاشو برو سر درس و مشقت! اتفاقاً همين قضيه باعث شده تا ظرفيت كلاس هاى كنكور و جبرانى و تقويتى، از صددرصد هم فراتر برود. به همين علت كليه دبيران و فرهنگيان اين روزها مشغول دعا كردن به جان المپيكى ها هستند. همين قضيه باعث شده تا روزگار طلايى فرهنگ و دانش و علم در اين مملكت آغاز شود!
•••
بگذريم. اين روزها در المپيك آنقدر شاهكار رو شده كه همه از خود مى پرسند در المپيك چه خبر است! روزى نيست كه خوانندگان عزيز روزنامه ابرارورزشى از ما اين سؤال را نپرسند و ما هم با بالا انداختن شانه و اظهار تأسف و بى خبرى پاسخگويشان نباشيم. به هر حال براى اينكه بدانيم چه خبر است خودمان به شيوه «محرمانه - مخفيانه» عازم پكن شديم و سرى زديم به مسابقات تا متوجه شويم كه مشكل چيست! اين شما و اين گزارش ما از سالن هاى مختلفى كه ورزشكاران افتخارآفرين ما قرار است در آن حضور پيدا كنند!
تيراندازى با كمان
رشته تيراندازى با كمان از رشته هاى قديمى و باستانى المپيك است. در اين رشته «نجمه آبتين» به عنوان تيرانداز نماينده المپيكى ماست. ساعت شروع نزديك است. ورزشكاران همه پشت خط ايستاده اند. داور فرمان پرتاب مى دهد. همه تيرها به سمت هدف پرتاب مى شوند. همه تيرها به هدف خورده و تنها يك «سيبل» است كه پاك پاك مانده! حدستان درست است! اين سيبل مربوط به ورزشكار ايرانى خودمان است! داور با تعجب از او مى پرسد: چرا به سمت هدف شليك نكردى؟ ورزشكار ما هم با خونسردى مى گويد: من عادت دارم قبل از شروع عكس مادرشوهرم را به سيبل بچسبانم. تا اين عكس روى سيبل نباشد، دست و دلم به كار نمى رود! دور دوم پرتاب تيرها مى رسد. داور فرمان پرتاب مى دهد. تيرها پرتاب مى شوند. صداى برخورد تيرها به سيبل در صداى يك فرياد محو مى گردد! ظاهراً تير يكى از ورزشكاران كمانه كرده و به يكى از عكاسان بدبخت خورده! نپرسيد تير كدام ورزشكار چون خودتان مى دانيد!
ورزشكار ما هم مى داند. چون بلافاصله جايش را با يك تيرانداز هندى كه بغل دست او ايستاده عوض مى كند. بلافاصله همسر عكاس تير خورده «ضارب» را شناسايى مى كند و با چوب و لنگه كفش به جان تيرانداز هندى از همه جا بى خبر مى افتد! دعوا مى شود و مسابقه به هم مى ريزد!
•••
مصاحبه ورزشكار در تهران: مى دونين چيه؟! من خيلى آماده بودم اما اونجا دعوا شد. من هم تمركزم را از دست دادم. البته سطح مسابقات خيلى بالا نبود. يك تيراندازهايى آورده بودند كه حتى بلند نبودند سيبل را هدف قرار دهند! همان المپياد ايران كلاسش خيلى بالاتر است!
مصاحبه رئيس فدراسيون: ما خيلى تلاش كرديم. ما خيلى زحمت كشيديم. ما خيلى خوب بوديم. ما خيلى قربان آقاى رئيس مى رويم. ما خيلى بد آورديم. در ضمن قهر مربى ما از اردو هيچ ربطى به عرضه بنده ندارد! قسمت نبود كه در خدمت اين مربى باشيم!
دوچرخه سوارى
در رشته دوچرخه سوارى ما ۳ عزيز برادر داشتيم. قادر ميزبانى، حسين عسگرى و مهدى سهرابى. هر ۳ در كنار ديگر دوچرخه سواران شروع كردند به ركاب زدن و از چشم بقيه دور شدند. پس از گذشت چند ساعت، دوچرخه سواران يكى يكى از خط پايان گذشتند اما از ركابزنان قهرمان ما خبرى نبود. سرانجام حسين عسگرى به عنوان نفر سى وپنجم (البته از بين ۴۰نفر!) از خط عبور مى كند و بلافاصله بعد از گذر از خط مثل قهرمان ها جيغ و داد مى كند. رئيس فدراسيون هم به سمت او مى دود و او را كول مى كند و با شادى دور دوچرخه ها مى گرداندش! در حالى كه همه با تعجب مشغول تماشاى اين صحنه هستند يكى از همراهان مى پرسد: پس قادر و مهدى كجا هستند؟
•••
دوربين كات مى شود روى نقطه اى از جاده. ۲ دوچرخه سوار ايرانى كه مى دانند از همه عقب تر هستند كنار جاده يك سفره پهن كرده اند و مشغول خوردن نان و پنير و سبزى هستند كه آقاجان در تهران برايشان پيچانده بود داخل بقچه! ۲دوچرخه سوار درد دل مى كنند.
اولى: عجب سخت بود ۵ دقيقه كه گذشت همه از ما جلو زده بودند.
دومى: من مشغول خوش وبش كردن با يكى از عكاسان خارجى بودم كه سرپرست كاروان داد زد: بابا راه بيفت! مسابقه ۵ دقيقه است كه شروع شده!
اولى: البته مى دانى كه! نفس حضور در المپيك مهم است وگرنه بين اول تا چهلم شدن چندان فرقى نيست!
دومى: موافقم. راستى فكر مى كنى مجسمه ما را بسازند؟
اولى: بعيد مى دانم. در وطن ما كسى قدر ما قهرمانان و پهلوانان واقعى را نمى داند! بى معرفت ها فقط مدال مى خواهند!
•••
مصاحبه ورزشكار سى وپنجم شده: من فكر مى كنم امروز را بايد در تاريخ، روز جهانى دوچرخه سوارى نام بنهند! همين كه من سى وپنجم شدم از مدال طلاى المپيك هم مهمتر است به جان شما!
مصاحبه ۲ ورزشكار از خط رد نشده: ما در جاده گم شديم اما آقاى پليس ما را پيدا كرد و به دهكده المپيك تحويل داد! جا دارد اينجا از پليس پكن، مسئول دهكده المپيك كه ساعت ۱۱ شب از خواب بيدار شد و در را به روى ما باز كرد، مسئولان فدراسيون، زحمتكشان سازمان
تربيت بدنى و بقيه كسانى كه در راه گام نهادن ما به المپيك و كليد زدن افتخار حضور در اين مسابقات نقش اساسى داشتند، بسى تشكر نموده و يادآورى مى كنيم كه قهرمانان واقعى المپيك ما هستيم اما دليلش را نمى دانيم چرا! ان شاء الله تا وقتى برگشتيم تهران يك فكرى براى اين قسمت كار نيز مى كنيم!
رئيس فدراسيون: سى و پنجمى المپيك را بايد جشن گرفت. عاجزانه و خاضعانه براى خودم درخواست مدال درجه يك افتخار مى كنم. البته اگر درجه دومش را هم دارند مى پذيرم اما به جان شما اگر از مدال درجه دوم يك درجه پايين تر بيايم، اصرار نكنيد!
بوكس
در رشته بوكس ۲ ، ۳ نفرى داشتيم كه همه حذف شدند. از بوكس تنها يك صحنه ثبت شده كه مربوط است به مبارزه مهدى قربانى با حريفش. قربانى داخل رينگ حريف خود را به گوشه رينگ برده و مدام مشغول ضربه زدن به سينه و شكم اوست. در عين حال حريف همان طورى كه مشت مى خورد، روى طناب رينگ لم داده و با تلفن همراهش صحبت مى كند! بعد از آنكه قربانى ۵ دقيقه تمام مشت هايش را زد و از نفس افتاد ورزشكار حريف به آن سمت خط مى گويد: ببخشيد يك لحظه گوشى را نگه داريد! بعد يك مشت به ورزشكار ما مى زند كه طرف نقش بر زمين مى شود. داور بالاى سر ورزشكار ما مى ايستد و تا ۱۰ مى شمارد و مسابقه را پايان يافته تلقى مى كند. ورزشكار حريف دوباره موبايلش را دست مى گيرد و مى گويد: مى بخشيد كه معطل شديد! من كارم تمام شد!
•••
مصاحبه ورزشكار: حقيقتش روند مسابقه آن طورى كه من مى خواستم پيش نرفت. من اول قضيه سوار مسابقه بودم و به قول معروف داشتم در جاده پيروزى مى رفتم اما يك دفعه فهميدم كه دارم برمى گردم! به هر حال نفس حضور در المپيك است كه مهم است نه چيز ديگر!
مصاحبه رئيس فدراسيون: نشد كه بشود! ما زورمان را زديم حتى براى تقويت روحيه بوكسور خودمان دى وى دى آخرين قسمت مجموعه راكى با نام «راكى بالبوآ» را براى او گرفتيم اما از شانس ما در تهران برق رفت!
جودو
بعد از حذف جودوكاران نام آور ما در همان روزهاى اول «على معلومات» جودوكار كم اميد ما از همان لحظه اول تصميم مى گيرد كه روى پاى خودش بايستد. در حالى كه هيچ كس در كاروان او را تحويل نمى گيرد و به او محل نمى گذارد، معلومات آماده مى شود كه به سمت محل مسابقه برود.
معلومات: آقا داره دير ميشه! نمياين؟
سرپرست تيم: كجا؟
معلومات: من يك ربع ديگر بازى دارم.
سرپرست: (با خنده) خودت برو و سعى كن حداقل ۲ ۳، دقيقه اى دوام بياورى. بذار ما هم برويم بيرون براى خودمان يك گشتى بزنيم و خريد كنيم!
على معلومات: آقا مى خواين اصلاً نريم؟! حالا روحيه نميدين چرا توى ذوق آدم مى زنيد!
سرپرست: برو آقاجون از اين شيرين زبونى ها در نيار. برسيم تهران از تيم ملى خطت مى زنم! برو ضربه شو برگرد!
به اين ترتيب جودوكار بى ادعاى ما را با اين روحيه مى فرستند روى تاتامى (ياوازارى يا ويپون يا هر اسم ديگرى كه دارد!) جودوكار ما هم نامردى نمى كند و از همان بازى اول مثل اين كارتون تام و جرى دست رقيب را مى گيرد و او را محكم روى تشك ( يا وازارى يا ويپون يا تاتامى) مى كوبد!
به سرپرست ايران خبر مى دهند اما طفلك تازه مشغول خريد كردن است: برده؟! چطورى؟! ايراد ندارد! بازى بعدى حذف مى شود. حذف شد خبر بدهيد!
معلومات بازى بعدى را آغاز مى كند و اين دفعه حسابى حال طرف مقابل را مى گيرد. او دست و پاى طرف مقابل را مى گيرد و بعد از آنكه يك گره مشتى به او زد بازى را با امتياز كامل به پايان مى رساند اما سرپرست و اعضاى كاروان هنوز باورشان نشده: چى؟! حذف نشد؟! اى بابا! هنوز خريدم تمام نشده! چى رفته نيمه نهايى؟! الان ميام. زنگ بزن بقيه را هم دعوت كن!
بازى هاى مرحله نيمه نهايى چند ساعت بعد است. معلومات كه تنها رفته بود تنها هم به اتاق خود بازمى گردد اما همه مسئولان آنجا هستند و او را تحويل مى گيرند و سعى مى كنند به او روحيه بدهند. البته به شكل خودشان!
على آبادى: چطورى پسرم؟! تو خيلى خوب بودى و با اينكه ما روى تو هيچ حسابى باز نكرده بوديم اما تا اينجاش شانسى خوب بالا اومدى! البته مى دونى كه ما در المپياد ايرانيان ورزشكاران خيلى بهترى هم داريم كه تو مقابلشان عددى نيستى! سعى كن در المپيك طورى مدال بگيرى كه در المپياد ايرانيان همه روى تو حساب باز كنند!
رئيس فدراسيون: از اولش هم به اين بچه اعتقاد داشتم. هرچند استيل ضايعى دارد. اميدوارم بتوانى مدال بياورى!
سرپرست تيم: آفرين. به تو گفته بودم كه خيلى خوبى. آفرين. تو خوبى، توماهى، فدام بشى الهى!
كفاشيان: چطورى شيطون؟! حذف نشدى چرا؟! اميدوارم تو اين ۲ تا بازى آخر خراب نكنى! البته چهارمى هم بد نيست!
معلومات: اگر حمايت كنيد اول مى شوم.
همه با صداى بلند مى خندند: آقارو! ما حساب كرده بوديم كه اولين طلا را سوريان بگيرد. تو سعى كن نقره يا برنز بگيرى چون ما طلاى اول را از سوريان مى خواهيم!
معلومات: يعنى من حق ندارم اول بشم؟
بقيه: حالا جهنم وضرر! شانست را امتحان كن. براى اينكه تو موفق بشى يك روانشناس آورديم كه بسازت!
روانشناس: لطفاً خلوت كنيد بگذاريد كارم را بكنم. همه بيرون.
ماساژور و مربى با هم: اما على خسته است. نياز به ماساژ دارد!
روانشناس: نخير آقايان ذهن او نياز به ماساژ دارد! همه بيرون!
معلومات: اگر اجازه بدهيد يك ساعت استراحت كنم. خيلى خسته ام.
روانشناس: حرف زيادى بزنى هيپنوتيزمت مى كنم كه فكر كنى يك دسته جارو هستى ها! سكوت!
معلومات: چشم آقا!
روانشناس: ببين معلومات جان! المپيك اصلاً مهم نيست. موقع بازى فكركن كه دارى در پارك قدم مى زنى! به حريفت بى توجهى كن!
معلومات: اما اگر من بى توجهى كنم
ضربه فنى ام مى كند!
روانشناس: ايراد ندارد! در نيمه دوم جبران مى كنيم!
معلومات: نيمه دوم؟
روانشناس: بله. اصلاً تو ۶۰ دقيقه اول بازى را اداره كن، خودش خسته مى شود. بعد تو را تعويض مى كنيم و يك مهاجم نوك گلزن مثل
رضا عنايتى وارد زمين مى كنيم.
معلومات: شما مطمئنيد؟!
روانشناس: پس چى خيال كردى! كم الكى كه نيست!
•••
مصاحبه ورزشكار پس از ۲ باخت پشت سر هم در مرحله نيمه نهايى: خيلى منتظر شدم تا دقيقه ۶۰ شود و تعويض شوم اما متأسفانه بازى ها روى هم ۱۰ دقيقه هم نشد! به هر حال شرمنده ام! از آقاى عنايتى هم عذرخواهى مى كنم!
مصاحبه رئيس فدراسيون: ما تلاش خودمان را كرديم. مطمئن باشيد در المپياد بهتر نتيجه مى گيريم.
 پنجشنبه 31 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ابرار]
[مشاهده در: www.abrarnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 213]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن