واضح آرشیو وب فارسی:شبکه خبر: دوران يخي روابط آمريكا و روسيه در پايان رياست جمهوري بوش
در حالي كه مدت زماني نه چندان طولاني به پايان دوران رياست جمهوري جورج بوش باقي مانده است، روابط آمريكا و روسيه بار ديگر به نازل ترين سطح خود رسيده است. جورج بوش در واكنش به تهاجم اخير روسيه به گرجستان، اين كشور را با اظهاراتي همچون «مهاجم» و «اشغالگر» خطاب كرد؛ اظهاراتي كه به نظر مي رسد آينده روابط روسيه و آمريكا را به خطر بيندازد. اين اقدام گامي جهت تيره شدن روابط روسيه و آمريكا، آن هم در دوران پاياني رياست جمهوري جورج بوش است.
در حالي كه جورج بوش رئيس جمهور آمريكا با اندكي «حسن نيت» از بيان صريح پيامدهاي احتمالي اين اقدام روسيه ممانعت كرد اما اتهامات قبلي وي به اندازه اي است كه بتواند علاوه برحال، آينده روابط دو كشور را نيز تحت تاثير قرار دهد. شايد بتوان گفت بوش به دليل محدوديت هايي كه دارد از ابراز كامل تبعات اين اقدام روسيه خودداري كرد چرا كه وي تنها چند ماهي به عنوان نقش آفرين اصلي سياست خارجي آمريكا حضور خواهد داشت و تعيين اصول سياست خارجي آمريكا بعد از اندك مدتي به فرد ديگري واگذار خواهد شد.
روابط آمريكا و روسيه در شرايط فعلي در سطحي واقع شده است كه در اوايل دوران رياست جمهوري بوش شاهد آن بوديم. در ماه هاي اوليه دوران خدمت بوش نيز كاخ سفيد با اتخاذ موضعي محافظه كارانه از سوي رئيس جمهور جمهوريخواه اين كشور به داشتن هرگونه روابط نزديك با روسيه هشدار داد اما اندكي بعد از دوران اوليه رياست جمهوري بوش، آمريكايي ها با ديدي معتمدانه و خوشبينانه تصميم به تقويت روابط با روسيه گرفتند به گونه اي كه كاندوليزا رايس وزير امور خارجه آمريكا نيز در آن شرايط از بهبود روابط روسيه و آمريكا در حدي قابل توجه سخن گفت.
اين در حالي است كه اين طور به نظر مي رسد در شرايط فعلي همه اين موارد سپري شده است. اظهارات روزهاي گذشته بوش با اين مفهوم كه روسيه آبرو و اعتبار بين المللي خود را زير سوال برده نيز تاييدي بر ادعاهاي بالاست. البته افراد بسياري نيز وجود دارند كه بر اين عقيده اند آمريكا نيز در قدرت نمايي روسيه در گرجستان بي تقصير نيست.
آمريكا با اقداماتي چون پذيرش و به رسميت شناختن استقلال كوزوو، همين طور عضويت اوكراين و گرجستان در ناتو منجر به تحريك و برانگيختن بيش از پيش روسيه شد طوري كه مي توان گفت مسكو با جنگ عليه گرجستان تلاش كرد خطي روشن و خونين در عرصه سياست بين المللي نقاشي كند.
روس ها از قرن 20 تاكنون اين احساس را دارند كه جامعه بين الملل آنها را همچون لكه اضافي و كثيف مي نگرد؛ اكنون آنها تلاش مي كنند به اين تصورغلط از خود پايان دهند و اقدام اخير اين كشور را مي توان در راستاي عملي كردن اين هدف دانست. مقامات آمريكايي جنگ قفقاز را يادآور هجوم شوروي به افغانستان و چكسلواكي در سال 1968 مي دانند و اظهار مي دارند كه جنگ قفقاز بيش از پيش اين حقيقت را آشكار كرد كه مسكو اين طور گمان مي كند كه داراي اين حق است كه به تمام جمهوري هاي سابق شوروي حمله كند.
از ديگر سو پوتين نيز با اظهار تاسف براي آمريكا، اظهار مي دارد كه آمريكا به جاي كمك به ما اغلب به شكل شريكي كه منافع ما را به خطر مي اندازد، ظاهر شده است.
«با وجود استراتژي جديدي كه اكنون روسيه درپيش گرفته است، به نظر مي رسد واشنگتن و غرب بايد تركيب و آرايش ژئوپولتيكي جديدي در قبال اين كشور اتخاذ كنند. البته با توجه به مواضع اتخاذ شده از سوي جان مك كين كانديداي جمهوريخواهان و باراك اوباما كانديداي دموكرات ها در قبال بحران قفقاز، اين طور به نظر نمي رسد كه روابط روسيه و آمريكا در آينده نيز دچار تحولات جدي مثبت شود.»
از ديد وال استريت ژورنال حمله به گرجستان در چارچوب استراتژي كنترل آسياي مركزي صورت گرفت.
حمله اخير روسيه به گرجستان نشان مي دهد مسكو قصد دارد همچون گذشته بار ديگر كنترل منطقه آسياي مركزي را به دست گيرد و اين مساله تهديد راهبردي مستقيمي عليه تلاش هاي آمريكا در عراق و افغانستان خواهد بود.
وانمودسازي ظريف مسكو به محافظت از يك گروه فرقه اي به اندازه كافي به دوستان ترسوي گرجستان در غرب بهانه داده بود به تحريك هاي رو به افزايش روس ها طي چند سال اخير بي توجهي كنند. هم اكنون به نظر مي رسد مسكو قصد دارد از تعداد زيادي از گرجستاني ها محافظت كند و همچون قريب به دو قرن گذشته مانع از آن شود كه آنها خود تاريخ خود را بسازند و سرنوشت دموكراتيك خود را تعيين كنند.
در حالي كه نگران يك ماجراجويي استعمارگرايانه ديگر روس ها در گرجستان هستيم، نبايد اين مساله را فراموش كنيم كه مسكو همواره از منطقه قفقاز يك استفاده راهبردي كاملاً شفاف داشته است؛ استفاده اي كه امروزه بيش از پيش باعث نگراني آمريكا مي شود. طي سال هاي قبل ما نسبت به قدرت اتحاد جماهير شوروي اغراق مي كرديم و از آن زمان به بعد هم انگيزه هاي روسيه را دست كم گرفته ايم.
پيش از اين اظهارات زيادي در مورد مفهوم تهاجم روسيه به اوكراين، كشورهاي بالتيك و اروپا به صورت كلي گفته شده است ولي تعداد اندكي از آنها به تهديد راهبردي مستقيم اقدامات مسكو نسبت به فعاليت هاي آمريكا در عراق و افغانستان اشاره كرده اند.
كرملين تنها به خاطر عشقي كه به چند هزار اوستيايي يا دشمني اي كه با پنج ميليون نفر جمعيت گرجستان دارد خواستار از سرگيري جنگ سرد نيست، اين يك مانور راهبردي حساب شده است كه بدون شك هدف از آن مقابله با قدرت آمريكا در دورترين نقطه در دسترس مسكو است. جغرافياي محوري منطقه قفقاز يك فرصت در اختيار كرملين قرار مي دهد زيرا اين منطقه اي است كه شرق را به غرب و شمال را به جنوب متصل مي كند و به روشني نشان مي دهد تسخير اين منطقه چگونه باعث سايه افكني روسيه بر سراسر منطقه آسياي مركزي و حتي خاورميانه مي شود.
در حقيقت ما در غرب از طريق اقدامات روسيه در گرجستان به چالش كشيده شده ايم تا نشان دهيم براي محافظت از آنچه از جنگ هاي عراق و افغانستان و خصوصاً از سقوط كامل قدرت شوروي به دست آورده ايم، از اراده و بنيه لازم برخوردار هستيم.
در بخش پاييني قفقاز يك منطقه كوچك از خاك هاي مستقل (تركيبي از كشورهاي آذربايجان و گرجستان) وجود دارد كه همان فاصله خاكي بين روسيه و ايران است و از طريق اين كشورها خط لوله بسيار با اهميت باكو - تفليس - جيحان عبور مي كند كه به صورت
غير مستقيم نفت ارزشمند آذربايجان را به تركيه و پس از آن به ساير نقاط جهان انتقال مي دهد.
اين خط لوله نه تنها به خاطر ارسال نفت بدون مداخله روسيه و ايران و خاورميانه اهميت دارد بلكه به خاطر دلايل نمادين هم ارزشمند است زيرا اين خط لوله به جهان مي گويد هر كدام از مستعمره هاي سابق مسكو كه مي خواهند كالاهاي خود را مستقيماً به غرب بفروشند از اين حق برخوردار هستند و غرب هم از اين حق آنان دفاع خواهد كرد.
اين در حالي است كه به گفته مقامات گرجستان، جنگنده هاي روسيه چندين بار سعي كرده اند به بخشي از اين خط لوله كه از گرجستان مي گذرد خسارت وارد كنند لذا پيام روس ها از اين صريح تر نمي تواند باشد.
البته گرجستان و آذربايجان علاوه بر خط لوله نفت خود نقش يك مجراي استراتژيك شكننده بين غرب و كشورهاي آسياي مركزي (از جمله افغانستان) را نيز ايفا مي كنند كه البته شوروي بر آنها هم قبلاً كنترل داشته است.
ما بايد به خاطر بياوريم كه آسياي مركزي منزوي شده به معني افغانستان منزوي شده خواهد بود زيرا افغانستان توسط كشورهايي كه همگي از مستعمره هاي سابق شوروي بوده اند به اضافه ايران و پاكستان احاطه شده است. منابع طبيعي آسياي مركزي، از گاز طبيعي تركمنستان گرفته تا نفت فراوان قزاقستان، هم به جز از طريق گذرگاه باريكي كه در قفقاز وجود دارد، نمي تواند بدون مداخله روسيه و ايران به غرب انتقال داده شود.
جمهوري هاي سابق شوروي در آسياي مركزي هم خوشايندترين شركاي تجاري افغانستان در آسياي مركزي هستند و آنها درگيري ها در گرجستان را با دقت تحت نظر دارند. اين درگيري به آنها اين را مي گويد كه آنها يا بدون مداخله روسيه در امور آينده وارد بازارهاي آزاد جهاني خواهند شد يا اينكه آنها و اقتصادشان همچنان تحت سلطه روس ها باقي خواهد ماند. مدت زيادي هم طول نخواهد كشيد تا مسكو آنها را مجبور كند كابل را مورد انزوا قرار دهند.
مسكو كاملاً آگاه است كه اگر منطقه قفقاز را تحت كنترل خود در آورد، ايران و روسيه در مورد اقداماتي كه در افغانستان صورت مي گيرد حرف بيشتري براي زدن خواهند داشت.
در عراق هم چشم انداز كرملين براي گسترش قدرت خود از طريق گرجستان حس خواهد شد. به اين ترتيب در صورتي كه روسيه بتواند قدرت خود را همچون دوران شوروي به سمت جنوب گسترش دهد و به مرزهاي ايران برسد، آنگاه مسكو مي تواند از ايران در هرگونه رويارويي با غرب حمايت كند...به اين ترتيب ما (غرب) با اميد به اينكه اوضاع كمي آرام شود از اين چالش فاصله خواهيم گرفت و به روس ها اجازه مي دهيم فعلاً در منطقه پاييني قفقاز حكومت كنند. در اين وضعيت هيچ كس نيست كه نتواند ضعف ما را شناسايي كند. اگر ما در اينجا مرزها را مشخص نكنيم، يورش بردن به مرز يا كشور ديگري دشوار نخواهد بود. به اين ترتيب ما آينده افغانستان و ثبات در عراق را به حسن نيت مسكو و تهران قمار خواهيم كرد، حال ما چه دوست داشته باشيم يا نداشته باشيم، بازي استراتژيك بزرگ اينگونه بازي مي شود.
چهارشنبه 30 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبکه خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 230]