واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: ضرورت ظهورمنجي و جهان پر از عدل
ظهور حضرت مهدي(عج) در آخر الزمان و گستراندن عدل و داد در جهان بر پايه چه نيازها و ضرورت هايي توجيه مي شود؟ به بيان ديگر در صورت عدم تحقق چنين فرجام مباركي كدام يك از نيازها و ضرورت هاي حيات انساني بدون پاسخ مي ماند؟ مطالب حاضر در واقع پاسخي است به اين سؤال كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم؛
¤¤¤
همان گونه كه مي دانيم ظهور حضرت مهدي(عج) زماني محقق مي گردد كه جهان پر از ظلم و جور شده و فساد و تباهي همه عالم را فرا گيرد كه در اين ميان حضرتش همانند نوري، تاريكي را مي شكافد و جهان را روشن مي سازد. اينك برخي از مهم ترين ضرورت هاي آن را از نظر مي گذرانيم:
الف) پاسخ به نياز فطري بشر
انسان در ذات خود يك جهت گيري حقيقي به سمت كمال دارد، و بذر يك سلسله بينش ها و گرايش ها در نهاد او نهفته است پس او نه همسان يك ظرف خالي محض است كه از بيرون و تحت تاثير عوامل خارجي پر شود و نه اين كه مانند يك ماده صنعتي ساخته مي شود بلكه آن گرايشهاي فطري بايد پرورش داده شود تا به آن مرحله كمال نهايي سوق داده شود.
با اين اوصاف، بنابر تلقي فطري از انسان، انسان موجودي است داراي سرشت الهي، مجهز به فطرتي حق جو، حق طلب، حاكم بر خويشتن و آزاد از جبر طبيعت، محيط، سرشت و سرنوشت. بر اين اساس ارزش هاي انساني در انسان اصالت دارد، يعني به صورت يك سلسله تقاضاها در سرشت او نهاده شده است و انسان به موجب سرشت هاي انساني خود خواهان ارزش هاي متعالي انساني است، و به تعبير ديگر خواهان حق و حقيقت و عدالت و مكرمت هاي اخلاقي است، و به موجب نيروي عقل خود مي تواند طراح جامعه خود باشد و تسليم سير كوركورانه محيط نباشد.
يكي از مهمترين گرايشهاي فطري انسان، عدالت خواهي و تعالي جويي است و جستجوي اين كمالات انساني و حاكميت ارزش ها و متعالي شدن انسان ها از آرمان هاي بشريت است، كه در سرشت او نهاده شده است، اما در طول تاريخ بشريت، انسان ها به طور تمام و كمال از نائل شدن به تعالي و عدالت كلي محروم مانده اند و از اين رو عامل غريزي و فطري گرايش به حقيقت و شناخت نظام وجود- چنان كه هست- و گرايش به عدالت يعني ساختن جامعه-چنان كه بايد- به عنوان مكانيسم و محركي سبب گرديده است همواره جدال هاي بسياري بين حق و باطل صورت گرفته و بشريت در جهت نائل شدن به حق خويش قربانيان بي شماري را تقديم نموده و دشواري هاي بسياري پيش روي او قرار گيرند. در اين راستا اقدامات پيامبران نيز كه جامعه را حركت داده اند در جهت فطرت بوده است. بنابراين مي توان گفت از ويژگي هاي انسان، تضاد دروني ميان غرايز متمايل به پايين است كه هدفي جز امر فردي و محدود و موقت ندارد و گرايش هاي متمايل به بالا كه مي خواهد از حدود فرديت خارج شود و همه افراد بشر را در بر مي گيرد. و نبرد دروني انسان كه قدما از آن به نبرد ميان عقل و نفس تعبير مي كنند، خواه ناخواه به نبرد ميان گروههاي انسان ها كشيده مي شود. يعني نبرد انسانهاي كمال يافته و آزادي معنوي به دست آورده با انسانهاي منحط حيوان صفت، و اين نبردهاي انساني تدريجا بيش تر جنبه عقيدتي و مسلكي پيدا كرده و مي كند و انسان تدريجا از لحاظ ارزشهاي انساني به مراحل كمال خود يعني به مرحله آرماني و جامعه آرماني نزديكتر مي شود. و براي آن كه نيازهاي فطري انساني همانند عدالت جويي و تعالي جويي پاسخ گفته شود بايسته است قيام امام مهدي بعنوان آخرين حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل تحقق پذيرفته و از حكومت نيروهاي باطل و حيوان مآبانه و خودخواهانه و خودگرايانه اثري نماند.
ب- ضرورت غلبه حق بر باطل
از بطن ضرورت پاسخگويي به نياز فطري بشري ضرورت ديگري بر ظهور منجي برون مي آيد و آن عبارت است از ضرورت غلبه نهايي حق بر باطل. حقيقت آن است كه اگرچه باطل، در جوامع بشري رخ نموده و همانند كف روي آب است، كه برخي خروش و حركت آن را بر روي آب واقعي مشاهده مي كنند و توجهي به اعماق واقعيات و زير آن ندارند و مي پندارند آن كف اصالت دارد، در حاليكه حقيقت از آن آب بوده و اين كف طفيل آب است.
در مورد حق و باطل در جوامع نيز قضيه از همين قرار است، برخي در ظاهر باطل را بر نيروي حق سوار ديده كه روي آن را مي پوشاند وچون ظاهر جامعه را مي بينند و به اعماق آن نظر نمي افكنند مي پندارند باطل اصالت داشته و حق جايگاهي ندارد. اما واقعيت آن است كه جامعه را انسانهايي تشكيل مي دهند كه صلاح آن ها بر فسادشان غلبه دارد، اگر هم احياناً فسادي در آن است، فساد ناشي از جهل و قصور است، بنابراين حق و نظام حق اصيل بوده و مثل آب زير كف، جريان داشته و جامعه را به جلو مي برد و باطل نيز طفيل حق بوده و با نيروي حق حركت مي كند، با اين اوصاف، باطل از ديد سطحي و حسي نه ديد تحليلي و تعقلي، حركت و جولان دارد اما در نهايت به مغلوبيت مي انجامد و سرانجام حق بر باطل غلبه نهايي پيدا خواهد نمود و اين امر جز با ظهور يك منجي مصلح محقق نخواهد گشت.
ج- ضرورت تكامل انساني و بشري
براساس ادله متعدد جدا از فرد، جامعه هم اصالت دارد، بنابراين افزون بر به تكامل رسيدن انسان، به كمال رسيدن جامعه هم موضوعيت دارد، اما اين به كمال رسيدن بايد در عالم انساني محقق شود.
انسان در اثر همه جانبه بودن تكاملش، تدريجاً از وابستگي اش به محيط طبيعي و اجتماعي كاسته و به نوعي وارستگي كه مساوي است با وابستگي به ايمان و عقيده، افزوده است و در آينده به آزادي كامل معنوي دست مي يابد. سير تكاملي بشريت به سوي آزادي از اسارت طبيعت مادي و شرايط اقتصادي و منافع فردي و گروهي به سوي هدفي بودن و مسلكي بودن و حكومت و اصالت بيشتر ايمان و ايدئولوژي بوده و هست، اراده بشر ابتدايي بيشتر تحت تاثير محيط طبيعي و محيط اجتماعي و طبيعت حيواني خودش شكل گرفته و متاثر شده است ولي اراده بشر مترقي در اثر تكامل فرهنگ و توسعه بينش و گرايش به ايدئولوژي هاي مترقي تدريجا از اسارت محيط طبيعي و اجتماعي و غرايز حيواني آزادتر شده و آن ها را تحت تاثير قرار داده است.
د) اكمال و تحقق اهداف انبيا
حقيقت آن است كه اگرچه پيامبران الهي براي گسترش عدل و دادورزي و توحيد وخداباوري بسيار تلاش و كوشش نمودند اما با مخالفان بسياري روبرو شدند كه نتوانستند به نحو احسن به وظايف خويش عمل نمايند اما همگي زمينه را براي گسترش آن به انحاي مختلف فراهم مي نمودند پس در واقع حركت امام زمان دنباله حركت ساير انبياي الهي است و با ظهورش حركت آنها كامل مي گردد. اما اينكه چرا ساير پيامبران موفق به اين امر نشدند به اين دليل است كه خداوند نظام هستي را براساس نظام علي و معلولي آفريده است و حتي انسانها براي رسيدن به خواسته هاي خود از اين امر مستثني نيستند و در نتيجه اگرچه انبياي الهي از جانب خدا آمده اند اما بنا نيست همه چيز براساس معجزه صورت پذيرد بلكه اين خود مردم هستند كه بايد سرنوشت خويش را رقم زنند و تا خود پذيراي اين امور نباشند حركت انبيا و اوليا ثمربخش نخواهد بود.
مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه
سه شنبه 29 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 117]