واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: سينماي روانكاوانه كيارستمي
محمد صنعتي: در سينماي كيارستمي انديشگي مدرن به چشم مي خورد به ويژه اينكه او در آثارش نگاهي به زندگي دارد در حالي كه غالباً از مرگ مي آغازد ولي به شكل آشكاري به بطن زندگي وارد مي شود. اين در حالي است كه تم غالب در آثار هنري و فرهنگ ما با تقدير از مرگ همراه است. شايد بتوان فرهنگ ما را به عنوان فرهنگي مرگ انديش و مرگ محور دانست. به اين ترتيب نگاه غالب در ادبيات و هنر ما نيز از همين رويكرد پيروي مي كند. شايد توجه به زندگي و بروز آن در عرصه ادبيات را تنها به معدود شاعراني در دوران سامانيان و گهگاه رگه هايي از ادبيات معطوف به زيستن در آثار حافظ، مولوي، فردوسي و سعدي مشاهده كرد. در اين ميان بالاترين كسي كه نگاهش در حوزه ادبيات به سمت زندگي جريان دارد سعدي شيرازي است.
حتي شايد شعرا و نويسندگان معاصر هم ديدگاهي مرگ گرايانه در آثار خود دنبال مي كنند كه اوج آن را مي توان در آثار دهه 40 و 50 ديد. از اين منظر است كه آثار كيارستمي در سطحي متفاوت به لحاظ رويكرد نگاه به زندگي موردتوجه من قرار گرفت به ويژه در مقايسه با هم عصرانش. شايد بررسي روانشناختي آثار كيارستمي آن چيزي بود كه مدت ها به دنبالش بودم البته آثار او همواره موردعلاقه ام بود اما پرداختن به زندگي و آثار او از اين بعد برايم جذابيت بيشتري به وجود مي آورد. كيارستمي سينمايي ارائه مي كند كه در نوع خودش بسيار متفاوت است و اين تازگي و بديع بودن آثار اوست كه موردتوجه سينماي جهان قرار گرفته است. شايد به همين خاطر است كه منتقدان ايران به شكل بارز و غالب نمي توانند با آثار كيارستمي ارتباط برقرار كنند. علاقه من نسبت به آثار كيارستمي با آنچه در جريان جشن منتقدان سينما رخ داد، شكل گرفت. قاعدتاً در شرايطي كه كيارستمي در سينماي ايران محلي از اعراب ندارد انتخاب چنين سوژه اي در ايران نوعي پارادوكس است براي اينكه كيارستمي در ايران طرفداراني ندارد، ظاهراً منتقد ايراني غير از چند نفري، بقيه چندان اقبالي به او نشان نداده اند. منظورم علاقه شخصي نيست، دقيقاً منظورم نگاه منتقدانه و حرفه اي است اما پرسشي كه در خلال بررسي و پرداختن به زندگي هنري كيارستمي در ذهنم به وجود آمده، اين است كه چرا اين همه نگاه به مرگ و باور به مرگ در فرهنگ ايراني توسعه يافته و مردن و مرگ اصالت يافته است به گونه اي كه در غالب آثار مي بينيم «مذمت زندگي» اصل قرار گرفته و اين ابزاري است براي نمايش پوچي و بيهودگي جهان به اصطلاح فاني. در حالي كه اگر هركدام از ما ميرا هم باشيم ولي نه جهان ميرا ست و نه شايد جهان انساني به اين زودي ها ميرا باشد ولي ظاهراً اين فاني بودن است كه همواره مورد توجه ما قرار گرفته، حتي در شعر حافظ و خيام هم اين نوع نگرش به چشم مي خورد.
سه شنبه 29 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 89]