واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: خوانش شعري از مجموعه سروده فرزانه قوامي؛شهرزاد قصهگو - هومن ربيعي
، و بسترهاي سهگانه انواع ادبي هستند: ، و ؛ اينها البته بسترهاي كهن هستند اما در اين شعر با نقبي نامرئي به جهان زبان عاميانه وصل ميشوند: و سپس به آرامي نقب و نقدي زده ميشود به دنياي دانايان دلخور در دنيايي نه خيلي بزرگ.
در ابتداي اين شعر به طرزي هنرمندانه از 3 واژه ، و استفاده شده است كه در ظاهر هر 3 ما را به يك مفهوم ارجاع ميدهند اما هركدام بار حسي خود را دارند، تا جايي كه اگر جايشان عوض شود، خلاء زيباشناختي و نوعي ستيزآوايي ايجاد خواهد شد. دنياي بزرگ و آسمان كبود قصههاي يكي بود و يكي نبود، در اين شعر به دنياي نه خيلي بزرگ و آسمان نه خيلي كبود مبدل ميشود كه البته نشان از تغيير جهانبيني شاعر قصهگوي معاصر دارد. اين شعر به خوبي از اطناب خودداري كرده و از ساختار عمودي مناسبي برخوردار است. و كليگويي نيست، بلكه مبدل ميشود به استعارهاي از عينيترين دغدغههاي انسان معاصر.
در اين شعر از داستان دورنماي بديعي ارائه ميشود كه البته قسمتي از اين دورنما در ابتداي شعر يعني در و بخشي ديگر در انتهاي شعر يعني در تعبيه شده است. اين سطر ما را با واقعيتي شايد تلخ مواجه ميكند و آن استيصال بشر است در مواجهه با چالش بيپايان خير و شر كه همواره بشر را زير دست و پاي خودش له كرده است. روايت در شعر فرزانه قوامي بسيار مهم و تعيينكننده است، همچنان كه در اين شعر هم خود شاعر به اين مساله اشاره ميكند: آنجا كه شعر قوامي از قصههاي ازلي ميگويد و تصاويري پخش ميكند يادآور افسانههاي كهن، نهتنها به ورطه استفاده از واژگان آركائيك نميغلتد، بلكه زباني روزآمد برميگزيند.
نكته مهم ديگر پالودگي و در عين حال روزآمدي زبان اين شعر است. با نگاهي اجمالي به اين شعر و بسياري ديگر از آثار قوامي درمييابيم كه دنياي ذهني شاعر، دنيايي ملموس و غيرشعاري و درعين حال دنيايي دردمند است كه واژگان و لحن خود را از زندگي معاصر وام ميگيرد. نبايد از نظر دور داشت كه اغلب شعرهاي خوب قوامي همچون اين شعر از ساختار دايرهاي پيروي ميكند و ميتوان ساختگرايي را نيز جزو نكات بارز اين شعر بهشمار آورد. شعر نماينده خوبي براي شعر فرزانه قوامي محسوب ميشود، زيرا از سويي واجد خصوصيات سبكي او چون قصهگويي به روش سيال ذهن با استفاده از استعارات بديع و بازتوليد اسطورهها و افسانههاي كهن و نو است و از سوي ديگر، تصويري كلي از دنياي ذهني و دغدغههاي شاعر به دست ميدهد.
وي از ابتداي دهه 80 و با انتشار اولين مجموعه شعرش (گفته بودم من از نسل شهرزادهاي مضطربم) تا امروز حركتي صعودي داشته است؛ برعكس، بسياري از معاصرين او تا امروز نتوانستهاند خاطره شعرهاي خوبشان را با شعرهاي بهتري تداعي كنند و به شدت در دام بازيهاي زباني افتادهاند و آنقدر شعرشان را لاي تئوري پيچيدهاند كه در گلوي خود و مخاطبشان گير ميكند. شعر قوامي يقينا سپيد شاملويي نيست و اصلا فروغ را دوبارهسازي نميكند و آنجا كه شعر او به ورطه بازيهاي زباني رايج نميغلتد، ما را با شاعري درخور روبهرو ميسازد كه همچون شهرزاد قصهگو، راوي صبور زخمهاي ازلي است از زبان شاعري امروزي كه آهنگ شعرش از اوزان نيمايي پيروي نميكند. اما در اندك مواردي كه - شايد فراخور فضاي غالب برخي نشريات و حلقههاي ادبي باشد - قوامي نيز به تجربههاي زباني دست مييازد و به طرز عجيبي لحن شخصي خود را از دست ميدهد و ما خط روايت را كه مهمترين بارزه شعر اوست، گاه به آساني گم ميكنيم يا دستكم با آن همراه نميشويم.
متاسفانه امروزه اغلب شاهديم كه جنبه ادبي شعر بسيار خامدستانه ناديده گرفته شده و جنبه سرگرمي بر آن غلبه ميكند؛ مخصوصا از سوي آن دسته كه سعي در نوسازي قوالب سنتي دارند همچون غزل موسوم به پستمدرن. اين خيلي اهميت دارد كه شاعر بتواند بدون آلودن ساحت شعر به هزل و هذيان، حرفهاي ناخودآگاهي جمعي را بيان كند يا بدون بازيهاي زباني و پشتك و وارو زدن در شيوه نوشتن شعر و يا بدون پيوست كردن فيلم و عكس به اشعار، طرحي نو دراندازد. نبايد از نظر دور داشت كه سادگي شعر قوامي از جنس سادگي نوع اول يعني همان سادگي ابتداي كار نيست، بلكه سادگي شعر او سادگي دوران پختگي يك شاعر است؛ يعني سادگي نوع دوم، آنچنان كه شاعر بزرگ سينما اين تفاوت را به خوبي ترسيم و تفسير كرده است.
بايد يادآور شد كه بخش بسيار مهمي از شاعري مربوط ميشود به رابطه استاد و شاگردي. درست است كه شعر، نه ياددادني است و نه يادگرفـتني، اما استعدادي است كه اگر در شرايط مساعد قرار نگيرد، هرز ميرود. خوشبختانه قوامي جزو اولين شاگردان منوچهر آتشي هنگام اقامت وي در تهران بود و اين فرصت فراگيري از شاعري نامآشنا براي او بسيار مغتنم و نتيجه بخش بوده است؛ همچنين آتشي مقدمهاي بر كتاب اول او نگاشت و از برخي ويژگيهاي شعر قوامي سخن به ميان آورد. بارزه سبكي قوامي، نوسازي اساطير و افسانههاي كهن و نو در زباني روزآمد با استفاده از تصاويري عيني است. در مجموع اگر به آغاز دوران در شعر فارسي - نه بر اساس فلسفه پستمدرن بلكه بر اساس ضرورت تاريخي- اعتقاد داشته باشيم، ميتوان از قوامي بهعنوان يكي از چهرههاي قابل قبول شعر معاصر و يكي از نمايندگان نام برد.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
دوشنبه 28 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 976]