محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855897977
دفاع از يارانه دادن به فرهنگ و هنر نگاه سنتي است
واضح آرشیو وب فارسی:شبکه خبر: دفاع از يارانه دادن به فرهنگ و هنر نگاه سنتي است
سرمايه، سارا امت علي: تالار وحدت و موزه ملي ايران در نگاه اول جز تعلق به عرصه فرهنگ هيچ هم كناري ديگري ندارند. يكي پر از صدا و هيجان است و ديگري پر از سكوت و آرامش، يكي متعلق به امروز و يكي متعلق به ديروزهاي دور، يكي با هنرمندان زنده سر و كار دارد، يكي با بازمانده هاي هنرمنداني كه قرن ها از مرگ شان مي گذرد اما همه اينها تا زماني تفاوت به حساب مي آيند كه پاي صحبت محمدرضا كارگر مدير تالار وحدت ننشسته باشي، كسي كه تا چند ماه پيش سكان موزه مادر را در دست داشت؛ موزه ملي ايران. او سال 1375 به عنوان باستان شناسي با گرايش دوران اسلامي و با تجربه حضوري نه چندان طولاني بر مسند مدير انتشارات سازمان ميراث فرهنگي، راهي سازمان اخرايي رنگ خيابان سپه شد. آن زمان كه كارگر به عنوان مديري جوان پا به موزه ملي ايران گذاشت، كمتر كسي فكر مي كرد دوران مديريت او با وجود افت وخيزها و نقدهاي فراوان، به دوران طلايي اين موزه بدل شود البته حمايت هاي سيدمحمد بهشتي مدير اسبق سازمان ميراث فرهنگي را نمي توان ناديده انگاشت؛ مديري كه حضورش در راس هر نهاد و سازماني، آن را بر صفحات كاهي روزنامه ها و ميان پاراگراف هاي اخبار و مصاحبه ها، به مركز ثقل جهان تبديل مي كند.
پس از سال 1376 حضور ميراث فرهنگي در رسانه ها پررنگ شد. در اين مسير مقوله ميراث فرهنگي جاي خود را ميان مردم باز كرد؛ موزه ها و محوطه هاي باستاني بخشي از زندگي مردم شدند و با آنها پيوند خوردند و اين دستاورد در خلأ بودجه و اعتبار تنها به مدد انديشه اي بود كه آرام آرام در اين سازمان ريشه دواند و از سال 1381 روند بيروني يافت. مديراني كه در خلال سال هاي 1376 تا 1385 در سازمان ميراث فرهنگي و بعد ميراث فرهنگي و گردشگري با او همكار بودند، هم از اين ويژگي بهره جستند و كارگر از اين قاعده مستثني نيست. حالا وقتي در سكوت يك ظهر داغ تابستاني در شرايطي كه هنوز چند روز از انتصاب محمدرضا كارگر به رياست تالار وحدت نگذشته مقابل او مي نشينم، متقاعد مي شوم تالار وحدت مركز ثقل موسيقي و نمايش است و مي توان با تفكري برآمده از باستان شناسي و موزه داري آن را رهبري كرد. كارگر براي پاسخ به هر سوال، از ابتداي ماجرا آغاز مي كند. اگر كمي حوصله به خرج دهيد، پايان هر جواب، پاسخي منطقي دريافت مي كنيد.
---
¦موزه ملي و تالار وحدت كمي بي ارتباط به نظر مي رسند. چطور با تخصص باستان شناسي و بعد از مديريت در موزه ملي، تالار وحدت را انتخاب كرديد؟
از همان زمان كه فارغ التحصيل و در سازمان ميراث فرهنگي مشغول به كار شدم در بخش مديريتي فعاليت كردم. ابتدا مسووليت انتشارات سازمان ميراث فرهنگي را بر عهده داشتم و بعد از آن هم كه در موزه ملي مشغول شدم، از همان زمان كار تدريس در دانشگاه را آغاز كردم. كار اصلي من حضور در دانشگاه و عضويت در هيات علمي دانشگاه است كه همچنان هم ادامه دارد؛ چه آن زمان كه در موزه ملي بودم چه اكنون كه در تالار وحدت هستم. به هر حال استنباط من اين است كه فرهنگ، هنر و تمدن يكي از مهم ترين ويژگي هاي ايران است يعني هر وقت در دنيا، خودمان را از منظر فرهنگ، هنر و تمدن عرضه كرديم، در بالاترين جايگاه قرار گرفتيم. معتقدم هرچند مي توانيم در حوزه هاي ديگر هم حضور جهاني داشته باشيم، اما اين حضور ممكن است به اندازه حضور فرهنگي تاثيرگذار نباشد. براي بيان بهتر منظورم مثالي مي زنم؛ وقتي در استاديوم آزادي يك مسابقه فوتبال برگزار مي شود، حدود 110 هزار تماشاگر مي توانند در استاديوم حضور داشته باشند ولي در ميان هزاران نفري كه در استاديوم حاضرند، تنها 22 نفر تعيين كننده هستند و نقش اصلي را بازي مي كنند. مابقي ممكن است با تشويق ها و هوراهايشان تا حدودي تاثير بگذارند اما هيچ گاه تاثيرشان به اندازه آن 22 نفر نيست. ما در حوزه فرهنگ و هنر و تمدن در هرجا كه حضور پيدا كرديم به طور قطع جزء آن 22 نفر اصلي و تعيين كننده بوديم. به عقيده من اين حوزه اهميت بسيار زيادي دارد و توسعه اقتصادي، سياسي و اجتماعي هم بايد در لواي آن باشد يعني ابتدا بايد در حوزه فرهنگ و هنر و تمدن سرمايه گذاري جدي كنيم تا شرايط براي تحقق اهداف بعدي آماده شود.
¦ يعني معتقديد حضور جهاني ايران بايد در اين حوزه خلاصه شود؟
اگر قرار باشد در سطح جهاني حضور يابيم و خود را معرفي كنيم، آنچه بايد سرلوحه معرفي ما قرار گيرد، فرهنگ و هنر تمدن است. در كشوري مانند آلمان اين ويژگي منحصر به فرد، صنعت است يعني تا نام آلمان به ميان مي آيد، همه به ياد برندهاي صنعتي و صنايع پيشرفته آن مي افتند. همه كشورها ويژگي هايي دارند و به نظر من مهم ترين موضوعي كه ما به وسيله آن مي توانيم در جهان حضور تاثير گذار داشته باشيم، همين سه حوزه است.
¦ با اين تفكر بود كه مديريت موزه ملي را عهده دار شديد اين نگاه چطور در حوزه مديريتي تالار وحدت تسري مي يابد؟
از اين منظر موزه ملي جايگاه خاصي در عرصه هنر و فرهنگ و تمدن داشت طي 11 سال حضور در موزه ملي به مقداري جزئي توانستم از پتانسيل هاي اين موزه استفاده كنم. در اين دوره با حمايت هاي مديران ارشد سازمان، يكباره فرهنگ و تمدن و نام ايران به طور جدي در كشورهايي از قاره هاي گوناگون دنيا معرفي شد و اتفاقات بسيار زيادي رخ داد كه اگر بخواهيم درباره دستاوردهاي آن صحبت كنيم، وقت زيادي را مي طلبد. اينجا مي خواهم به اين نكته اشاره كنم كه به ياد داشته باشيم تنها از طريق فرهنگ مي توانيم در جهان ذهنيت سازي كنيم و بر اذهان مردم از جمله سياستمداران تاثير بگذاريم. روساي جمهور و شخصيت هاي طراز اول بسياري از كشورها به وقت تماشاي آثار ايران در نمايشگاه هاي بين المللي مي گفتند تنها كاري كه مي توانيم در برابر اين تمدن انجام دهيم فرود آوردن سر تعظيم است. اين اعتراف را در هيچ حوزه ديگري نمي توانيم از سياسيون و مقامات بالاي سياسي كشورهاي صاحب قدرت دنيا بگيريم.
¦ از تسري اين تفكر در تالار وحدت مي گفتيد.
به هر حال هنر و آثار هنري از يك منظر با هم مشابهت دارند. موزه ها با بخشي از آثار هنري سر و كار دارند و تالار وحدت با بخشي ديگر. براي خلق يك اثر هنري ابتدا بايد يك حقيقت در ذهن هنرمند نقش ببندد،وقتي حقيقتي در ذهن هنرمند نقش بست، او براي بيان آن حقيقت مي كوشد و اين بيان به چند شكل صورت مي گيرد يا به وسيله تابلوي نقاشي يا يك اثر سفالي، فلزي، قطعه اي موسيقي، نمايشي يا به صورت شعر. به هر حال همه اينها آثار هنري و بيان يك حقيقت ذهني هستند يعني بررسي وضعيت يك جامعه به وسيله آثار تمدني كه از آنها به يادگار مانده است. اگر اين امكان فراهم مي شد كه موسيقي هزاره اول پيش از ميلاد را مي داشتيم، همان چيزي را مي گفت كه امروز آثار سفالي و فلزي آن دوره كه از محوطه هاي باستاني به دست آمده و در موزه ها نگهداري مي شوند، بيان مي كنند چون هنرمند در همان زماني زيسته كه آن سفالگر زيسته پس حقايق جامعه همان حقايقي است كه همه درك كرده اند. اين واقعيت در طول تاريخ تكرار شده يعني امروز هم همين طور است. موسيقي ما امروز بيان كننده وضعيتي از جامعه است كه بقيه رشته هاي هنري بيان مي كنند. وقتي فضاي دفاع و جنگ در كشوري وجود دارد، موسيقي و نقاشي هم تحت تاثير همين فضا حركت مي كند به همين دليل وقتي حضور در تالار وحدت به من پيشنهاد شد، بر اساس همين اعتقاد و با همين نگاه به كاربرد هنر در عرصه هاي گوناگون جامعه، احساس كردم اين مسووليت هم در امتداد مديريت فرهنگي و همان كاري است كه در موزه ملي انجام داده ام. همانطور كه در موزه ملي از آثار هنري محملي براي معرفي فرهنگ و هنر و تمدن كشورمان ايجاد كردم، اكنون هم مي توانم همان كار را ادامه دهم. معتقدم امكانات و پتانسيلي كه در تالار وحدت وجود دارد به دلايلي از اهميت ويژه اي برخوردار است.
¦ به چه دلايلي؟
آنچه در تالار وحدت مي تواند عرضه شود، نسبت به آنچه از طريق موزه ها ارائه مي شود، مخاطبان عام تري دارد. خيلي ها مي توانند ارتباط راحت تري با آنچه در تالار وحدت مي گذرد، برقرار كنند در حالي كه به خاطر مسائل خاص ذائقه اي و تربيتي در كشور ما، ارتباط برقرار كردن مخاطبان با موزه كمي سخت تر است. بيان فرهنگي در تالار وحدت صريح تر است، مخاطب مي تواند اين پيام را بي واسطه درك كند و دسترسي به حقيقت ذهني هنرمند راحت تر است، اين ويژگي ها را مي توان به عرصه هاي بين المللي تسري داد. موسيقي اصولي جهاني دارد، در واقع يك زبان جهاني است. جامعه جهاني به راحتي مي تواند پيام هاي موسيقايي را دريافت كند ضمن اينكه موسيقي حسي را ايجاد مي كند كه خيلي راحت تر مي شود با آن مخاطب را درون پيام برد و او را متقاعد كرد. پس تاثيرگذاري آن نسبت به آثار موزه اي، عام تر و راحت تر است.
با اين تفكر، مسووليت تالار وحدت را كه هم داراي شأن ملي و هم شأن بين المللي است، پذيرفتم. تالار وحدت از قديمي ترين تالارهايي است كه در سطح خاورميانه فعال است و امروز هم به اعتقاد عده اي از نظر وجوه مختلف از بهترين مكان هايي است كه در خاورميانه فعاليت مي كند. از كارنامه درخشاني هم برخوردار است، نبض هنر در اينجا مي تپد، تالار وحدت هميشه تعيين كننده بوده و با برنامه هايي كه در نظر دارم معتقدم بر شأن آن افزوده مي شود.
¦ محورهاي فعاليت در تالار وحدت چطور برنامه ريزي شده است؟
چند محور اصلي براي كار در نظر گرفته ايم كه اگر توفيق يابيم با اجراي آنها تحولي جدي در اين عرصه صورت مي گيرد. طرح ها و برنامه ها داراي دو محور اساسي است؛يكي بالا بردن و افزايش شأن تالار وحدت و ديگري حضور جدي در عرصه هاي بين المللي.
¦ ارتقاي شأن تالار چطور ميسر مي شود؟
اكنون در حال تدوين آيين نامه ضوابط برنامه هايي هستيم كه قرار است در تالار وحدت اجرا شوند، اين آيين نامه همه خط قرمزهاي ما را روشن مي كند. از اين به بعد كاري كه در شأن تالار وحدت نباشد به هيچ عنوان و با هيچ سفارشي قابل ورود نخواهد بود. اين آيين نامه در واقع يك استاندارد است يعني هركاري كه اينجا اجرا مي شود، قطعاً در سطح كشور درجه يك خواهد بود، ولو اينكه يك ماه در تالار وحدت هيچ برنامه اي نداشته باشيم، اين هيچ اهميتي ندارد ما در واقع كميت را به هيچ عنوان فداي كيفيت نمي كنيم.
¦ يعني به سمت سفارش اثر هنري مي رويد؟
تا به حال بيشتر تالار اين طور عمل مي كرده كه تقاضا به سمتش مي آمده در حالي كه فكر مي كنم ما بايد زمينه توليد آثار فاخر را در كشور فراهم كنيم. در واقع تلاش مي كنيم به گروه هاي هنري سمت و سو بدهيم، آنها را براي توليد آثار طراز اول هنري تشويق و زمينه اي فراهم كنيم كه خودشان را آنقدر بالا آورند كه آثارشان هم شأن تالار وحدت باشد. زماني شما امكاناتي داريد و جايي مي نشينيد و منتظر كار مي مانيد اگر كسي آمد كه چه بهتر وگرنه در ساعت مقرر دكان را مي بنديد اما من معتقدم تالار وحدت نبايد اينگونه عمل كند. ما بايد مشكلات ساختار هنري كشور را بررسي كنيم و حضوري فعال داشته باشيم. اگر احساس مي كنيم در برخي زمينه ها كمبودي وجود دارد، بايد علت يابي كنيم و مشوقي باشيم براي توليد. از اين به بعد اينطور نيست كه منتظر بمانيم تا به ما مراجعه شود و ما تنها امكانات و فضاي اجرا در اختيار گروه هاي هنري بگذاريم، تالار وحدت نقشي فعال در روند توليد هنر در كشور خواهد داشت. تلاش مي كنيم اينجا محلي امن براي هنرمندان و خانه آنها باشد؛مكاني كه آنها مي توانند در آن حضور جدي داشته باشند و اين حضور تنها به توانمندي هاي آنها بستگي دارد و هيچ فاكتور ديگري تعيين كننده نيست.
¦ براي حضور جدي بين المللي چه تمهيداتي انديشيده ايد؟
هنري كه امروز به عنوان نماينده اي از ايران براي حضور در عرصه هاي هنر جهاني عرضه مي شود از نواقصي جدي برخوردار است تا جايي كه وقتي گروه ها به صورت انفرادي و شخصي راهي اين برنامه ها مي شوند نمايندگان بهتري براي هنر ايران هستند. به عقيده من حضور رسمي هنر ايران استاندارد نيست و ما شاهد حضوري نيستيم كه با شأن هنري ايران هماهنگ و مبين غناي هنري ايران باشد به همين دليل مي خواهيم ارتباطي تنگاتنگ را با تمام رايزن هاي فرهنگي ايران در خارج از كشور داشته باشيم و همينطور يك ارتباط تنگاتنگ با بخش هاي فرهنگي سفارت هاي خارجي موجود در ايران تا هنر محملي باشد براي ارتباط ميان سرزمين ها و براي مردم يعني در ايران، تالار وحدت ميزبان برنامه ها و گروه هاي هنري فاخري از كشورهاي گوناگون خواهد بود و همينطور زمينه اي را فراهم مي كند كه آنها ميزبان گروه هاي هنري ما در سطح ملي باشند. به اعتقاد من تنها جايي كه در ايران پتانسيل ايجاد اين اتفاق بزرگ را دارد، تالار وحدت است به اين دليل كه فعاليتش كاملاً تخصصي است، از سابقه و قدمتي چهل ساله برخوردار است و قوي ترين مركزي است كه به طور قطع در ايران در اين زمينه فعاليت مي كند. بايد شرايط اين محل را مستعدتر كنيم، از گروه هاي كارشناس استفاده جدي كنيم و قطعاً همه اين اتفاق ها بايد با مشاوره كارشناسان خبره اين حوزه ها باشد.
¦ فكر مي كنم موفقيت شما در موزه ملي بيش از آنكه وابسته به توانايي مديريتي شما باشد، مديون علاقه تان به عنوان يك باستان شناس به آثار باستاني و تمدن كهن ايران و تمايل براي معرفي آنها بود، اين علاقه شما را در مسيري قرار داد كه توانستيد موفقيت هاي بسياري براي موزه به وجود آوريد و رابطه اين موزه با نهادهاي همطراز در سطح جهان را برقرار كنيد. حضور شما در تالار وحدت چقدر بار باستاني به همراه خواهد داشت؟
رشته باستان شناسي، يك رشته خاص است و حوزه اي بسيار گسترده را شامل مي شود. من يادم است نمايشگاه «نواي گمشده» در موزه ملي مورد استقبال زيادي قرار گرفت و آقاي قطب الدين صادقي هم با نگاه به اشكالي كه از حركات موزون مرتبط با موسيقي بر اشياي موجود در نمايشگاه بود، پرفورمنسي را اجرا كرد. دستاورد نواي گمشده و مطالعه بر آثاري مرتبط با موسيقي در موزه ملي، كشيده شدن موسيقي ايران به هزاره پنجم پيش از ميلاد بود. كارشناسان موزه مهري متعلق به شوش پيدا كردند كه طرحي مرتبط با موسيقي بر آن وجود داشت. اين مثال را بيان كردم تا روشن شود رشته باستان شناسي به تمام اتفاقات جاري در گذشته يك سرزمين مي پردازد، بخشي از اين اتفاقات معماري، بخشي سفالگري، بخشي فلزكاري، بخشي موسيقي و بخشي تئاتر است، منتها باستان شناس تنها با وجوه مادي رويدادهاي جاري در گذشته سرو كار دارد. ما جست وجو مي كنيم تا ببينيم اثري مادي از موسيقي سرزميني در گذشته هاي بسيار دور به جاي مانده يا خير با استفاده از اين اثر مادي و تحليل آن به بازسازي در همان حوزه مي پردازيم بنابراين باستان شناسي يك رشته خاص است كه با همه مسائل جاري گذشته انسان سر و كار دارد ولي قطعاً با آنچه امروز به عنوان علم موسيقي، نقاشي، سفالگري، فلزكاري يا نمايش شناخته مي شود متفاوت است، ما وارد اين حوزه نمي شويم. ممكن است حضورم در تالار وحدت با پيوندهايي اينچنين همراه باشد اما آنچه بيش از هرچيز مرا به حضور در فضاي فرهنگ متقاعد مي كند، مديريت فرهنگي است؛ نوعي از مديريت كه در موزه ملي آزمودم هرچند كتمان نمي كنم علاقه ام به باستان شناسي سبب آزمودن اين شيوه و كشف راه هاي جديدي شد كه با ويژگي هاي بومي ما هماهنگ باشد.
¦ با پياده كردن الگويي كه به بالندگي موزه ملي انجاميد، بايد منتظر پيشرفت چشمگير تالار وحدت باشيم.
فكر مي كنم اين نوع مديريت ويژگي هايي دارد كه در تمام حوزه هاي فرهنگي مي توان از آنها بهره جست؛ ويژگي هايي كه آن را از مديريت اجرايي متمايز مي كند. در مديريت فرهنگي، مدير زمينه را براي رويدادهاي مختلف فراهم مي كند، اين مساله نيازي به اشراف عميق مدير به تمام حوزه هاي ريز تحت مديريتش ندارد بلكه اشرافي وسيع و همه جانبه مي طلبد. من به عنوان يك باستان شناس با گرايش دوران اسلامي، مديريت موزه اي را بر عهده داشتم كه داراي بخش هاي گوناگوني با موضوعاتي متنوع نظير دوران پيش از تاريخ، دوران تاريخي و بخش مهر، سكه و كتيبه بود. قطعاً من به عنوان باستان شناس جز در دوران اسلامي، در هيچ يك از اين زمينه ها كارشناس حرفه اي نيستم اما با مفاهيم كلي آشنايي دارم و فكر مي كنم لازمه موفقيت در چنين مراكزي برخورداري از يك نگاه كلان و مديريت فرهنگي است. در مديريت فرهنگي موفقيت و خلاقيت اين نيست كه هر عنصري را شخصاً بالا بكشيد اما در مديريت اجرايي براي خلق يك اتفاق تمام اجزا بايد به هم پيوند بخورند.
مديريت فرهنگي مانند باغباني است. در يك باغ، درخت ها و گياهان متعددي وجود دارد كه براي زيبايي و مديريت باغ نبايد تك تك شاخه هاي گياهان را به هم وصل و بعد آبياري كرد يا كود داد بلكه بايد بستري مناسب فراهم كرد كه نهال به خودي خود رشد كند و به بار نشيند. اگر اين بستر توسط باغبان فراهم شود اين عناصر خودشان رشد مي كنند، قطعاً در اين مركز هم وجوه گوناگون هنر مي تواند حضور و بروز داشته باشد، مدير بايد اهميت فرهنگ و هنر را درك كند، مشكلات سر راه توسعه هنر را بداند، اينكه هنر چگونه مي تواند جنبه كاربري پيدا كند و چگونه مي تواند در زندگي مردم جاري شود و چگونه بخشي از زندگي مردم مي تواند به هنر اختصاص يابد، اينكه قابليت هاي اين موضوع در عرصه هاي جهاني چيست، جايگاهش كجاست و مخاطبانش چه كساني هستند، چگونه مي شود زمينه بيان و ارتباط ميان مردم و هنر را برقرار كرد، اينكه شأن هنرمند كجاست، نيازهاي اوليه و ثانويه هنر چيست و چه برنامه ريزي كوتاه مدت، بلندمدت و ميان مدتي براي بالندگي هنر مي توان در نظر داشت، منظور از زمينه و بستر براي رشد هنر چيست؟ اگر هر يك از اين سوال ها به خوبي طرح شود، به درستي پاسخ داده شود و به طور صحيح اجرا شود، قطعاً هنرمند متخصص از اين فضا استفاده خواهد كرد و به بالندگي خواهد رسيد.
¦ جايي اشاره كرديد كه تالار وحدت اين قابليت را دارد كه بازده اقتصادي داشته باشد، براي اين كار چه برنامه هايي داريد؟
بخشي از اين برنامه ريزي ها بايد توسط تالار وحدت و بخشي ديگر بايد توسط بنياد رودكي انجام شود. يكي از دلايل ايجاد بنياد رودكي اين بود كه بتواند جداي از ضابطه هاي سخت اداري مجموعه هاي تحت نظرش را راحت تر اداره كند و بر اساس آنچه در آيين نامه ها وجود دارد، بايد در راستاي اهداف فرهنگي و هنري درآمدزا باشد.امروز نگاه سنتي به مقوله فرهنگ در تمام دنيا از ميان رفته و اينطور نيست كه فرهنگ و هنر حتماً يارانه بگيرند هرچند در اكثر كشورها امور فرهنگي و هنري به عنوان ممر درآمد كشور به حساب نمي آيند اما با به كار گرفتن روش هايي، راه هايي براي افزايش درآمد در نظر مي گيرند. در اين زمينه هم برنامه هايي داريم كه هنوز به طور كامل تدوين نشده اما حوزه هايي مانند تكثير وسيع آثار و استفاده از همه ظرفيت هاي تالار را در بر مي گيرد.
دوشنبه 28 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبکه خبر]
[مشاهده در: www.irinn.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 269]
-
گوناگون
پربازدیدترینها