تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):كوتاه كردن ناخن، از آن رو لازم است كه پناهگاه شيطان است و فراموشى مى آورد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815526979




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جمع بندي راجر ايبرت از دوره شصت و سوم جشنواره فيلم كن


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: رغبتي به ديدن فيلم "کپی برابر اصل" کیارستمی ندارم

جمع بندي راجر ايبرت از دوره شصت و سوم جشنواره فيلم كن




[تصویر: roger_ebert_l_262753.jpg]




مجله سی نت: به‌نظر همه به این مسئله معتقدند که تیم برتون و هیات داوری جشنواره به بهترین نحو آنچه كه می‌شد با این ته‌مانده‌ مختصر انجام داد را انجام داده‌اند. جوایز بیشتر بخش‌ها عادلانه، درست و بی‌هیچ حرف و حدیثی اهدا شدند. چنین مسئله‌ای را می‌شد در مورد فیلم‌های جشنواره عنوان کرد. سال پیش وقتی که من جشنواره را ترک کردم، فیلم‌های «بالا»، «گرآن‌قدر»، «ضدمسيح»، «حرامزاده‌هاي لعنتي »، «آغوش‌هاي گسسته»، «پيشگو»، «روبان سفيد»، «Police, Adjective»، «عطش » و بسیاری فیلم‌های خوب دیگر را دیده بودم. در مورد اولین نمایش «ضد مسيح» نوشته بودم: «در فضا الکتریسیته موجود است. همه صندلی‌ها پر شده‌اند، تماشاگران حتی روی صندلی‌های کوچک تاشوی انتهای هر ردیف نیز نشسته‌اند.»
امسال چند فیلم خوب دیدم، اما الکتریسته‌ کمتری احساس کردم. انميشن سرگرم کننده‌ «بالا» که سال پیش در مراسم افتتاحیه نمایش داده شد، امسال جای خود را به فیلم پر مشقت «رابین هود» داده بود. من به فیلم‌های «سال دیگر» ساخته‌ مایک لی و «زندگی بر فراز همه چیز» محصول آفریقای جنوبی با احترام نگاه کردم اما فیلم‌های زیادی این‌طور نبودند. بعضی از فیلم‌هایی که جایزه گرفتند مثل «Of Gods and Men» (با مردها و خدایان) و «کپی برابر اصل» کیارستمی را ندیدم زیرا که چنین فیلم‌هایی برای من خسته کننده‌اند و چندان رغبتی به دیدنشان ندارم. در مورد باقی فیلم‌هایی که دیدم، آن فیلم‌هایی که واقعا مرا سر شوق آوردند عبارت بودند از «زیبا»ی ایناریتو، فیلم تاوارنیه «شاهزاده مونت‌پنزیر»، اولین فیلم مهم کشور چاد «A Screaming Man»، فیلم «شعر» محصول کره جنوبی و فیلم مستند «مرد درون» در بخش خارج از مسابقه.
فیلم آپیچاتپونگ ویراستاکول، برنده نخل طلای امسال را در نمایش دوم آن تماشا کردم. من به اين فیلم، «عمو بومني كسي زندگي‌هاي قبلي خود را بياد مي‌آورد»
(Uncle Boonmee Who Can Recall His Past Lives) احساس علاقه و احترام دارم، اما فیلم هیچ شوری در من بر نینگیخت. این مسئله نشان می‌دهد که اگر فیلمی مقهور‌کننده و چالش برانگیز را دیر در جشنواره ببینید، منتهی به این مسئله می‌شود که بار اضافی فیلم شما را گیج می‌کند.
ویراستاکول که خودش گفته می‌توانیم او را جو هم صدا کنیم، درباره‌ مردی فیلم ساخته است که درون وجودهای دیگر (انسان‌ها، حیوانات، ارواح، خاطره‌ها، رویاها و فانتزی‌ها) می‌رود. کلیه‌ مرد در حال از کار افتادن است و در خانه‌ای که غیرقابل توضیح است، مردی از او پرستاری می‌کند. به نظر خانه را جنگلی احاطه کرده است. پسر و همسر او که مرده‌اند به ملاقاتش می‌آیند. شخصیت‌هایی که پر از رمز و رازند با طبیعت ارتباط برقرار می‌کنند و در طبیعت ظاهر می‌شوند. اغلب صدایی به‌گوش نمی‌رسد و جنگل فضا را محصور کرده است.
در مورد فیلم، نظریه‌های بسیاری وجود دارد. من نظریه‌ای دارم که شاید کاملا احمقانه به‌نظر بیاید. اگر مردی در حال احتضار، در حال درمانی همراه با درد باشد، چنین فیلمی می‌تواند رونوشتی از رویاهای توهم‌زایش باشد. خود من هنگام عمل‌های جراحی‌، تعداد زیادی درمان همراه با درد داشتم. فانتزی‌ها و رویاهایی دیدم که تا همین لحظه واضح‌تر از بسیاری از خاطرات واقعی‌ام باقی مانده‌اند. شخصیت فیلم، حتی بدون استفاده از دارو نیز می‌توانست به سازگاری روانی با مرگ و طبیعت برسد. آن‌وقت دیگر لازم نبود هیچ چیز توضیح داده شود. حتی آن لحظه‌ای که پسر مرد با چشم‌های برافروخته‌ قرمز به شکل گوریل ظاهر می‌شود نیز لازم نبود توضیح داده شود. تمام این چیزها ذهن مرد است که با تصاویر موجود دمساز می‌شود. به نظر من نکته‌ اصلی این است که نشان داده شود فیلم به‌طور کامل از زاویه دید مرد روایت می‌شود. زاویه دیدی که واقع‌نگر هم نیست.
باقی فیلم‌هایی که جایزه گرفته‌اند، همگی جز یک فیلم که غیرقابل توجیه است، آبرومندانه هستند. هيات داوران جایزه‌ی بهترین کارگردانی را برای فیلم « Tournee» (در سفر) به ماتیو آمالریک اهدا کرد. داستان فیلم، داستان تهیه‌کننده تلویزیونی ورشکسته‌ای‌است که در میانسالی همراه با گروهی بازیگر آمریکایی بورلسک به دور فرانسه سفر می‌کند.
من این موقعیت را دوست دارم. زن‌ها سلحشوران جاده هستند، بازیگرانی با تجربه که سخت کار می‌کنند، خیلی کم خوش‌گذرانی می‌کنند، زیاد می‌خندند و همدیگر را دوست دارند. آن‌ها آدم‌هایی واقعی به‌نظر می‌آیند، چون آدم‌هایی واقعی هستند؛ بازیگران پیش از این در یک بازآفرینی بورلسک بازی کرده بودند. آن‌ها عده‌ای بازیگر پارودی هستند که پیش از این در تماشاخانه‌هایی مثل تماشاخانه‌های مجلل و قدیمی پایین شهر نمایش اجرا کرده‌اند. آن‌ها آن‌قدر به خودشان لوازم آرایش می‌مالند که بازیگران مرد زن‌پوش، کوتوله‌هایی فرز به نظر می‌آیند.
آن‌ها طبیعی و متقاعد کننده هستند و حس می‌شود که یک فیلم مستند تماشا می‌کنیم. بسیاری از صحنه‌ها بداهه هستند و هیچ چیز این حس را القا نمی‌کند که فیلم‌نامه‌ای وجود دارد. مشکل، پلات حاشیه‌ای ‌است که با مدیر تور در ارتباط است و نقش آن را خود آلمیک بازی می‌کند. پیشرفت و حل موضوعات در زندگی خود او چندان تناسبی با بازیگران ندارد. بازیگران آنقدر جسورانه واقعی هستند که با هر نوع فقر یا نیاز بیگانه‌اند. این دو مارپیچ فیلم هرگز در کنار هم قرار نمی‌گیرند و به همین دلیل انتخاب این فیلم از سوی هيات داوران عجیب به‌نظر می‌آید.
جایزه‌ی ژوری به فیلم « A Screaming Man» ساخته‌ محمد صالح از کشور چاد اهدا شد که من آن را بسیار تحسین می‌‌کنم. از جهتی این فیلم «خنده‌ آخر» مورنائوست که با کشوری آفریقایی در دوران معاصر پیوند خورده است. به‌وسیله‌ جنگ داخلی این کشور ویران شده است. من به فیلم‌هایی که شیوه‌ کار و زندگی عده‌ای را بادقت بررسی می‌کنند با حرارت واکنش نشان می‌دهم و این فیلم از جای دوردستی که سال‌های متمادی در جنگ و سختی است بافتی انسانی عرضه می‌کند.
سال‌ها پیش آدام قهرمان شنای آفریقای مرکزی بوده و حالا در اونیفورم قشنگ خود، استخر هتل مجللی را اداره می‌کند. وقتی دوران خطرناک فرا می‌رسد او به دربانی هتل تنزل پیدا می‌کند. او فریاد می‌زند «اما استخر زندگی من است.» کیفیت منحصر به‌فرد فیلم توجه به زندگی آدام است. او تقریبا بیشتر از پسرش برای کارش ارزش قائل است و مقامی که هتلی غربی به او اعطا کرده، افسونش کرده است. فیلم خوش ساخت است اما نکته این نیست: این فیلم دنیایی دارد تا درباره‌ی آن با ما حرف بزند، زندگی ما را وسعت می‌دهد و برای بسیاری اولین تجربه‌ایست که از چاد دارند.
جدای از فیلم‌ها، به‌نظر فضای یاس و تردید جزیره كن را فرا گرفته بود. امسال فیلم‌های مورد علاقه‌ی کن به‌سختی سرمایه‌هایشان را تامین کرده‌اند. کارگردان‌های جدی سرخورده‌اند. همه چیز در حال از هم پاشیدن است. مانولا دارگیز از احساسات پیچیده‌اش در مورد کن نوشت، حتی کن به نظر آماده است تا فیلم را تسلیم ویدئو کند.
در حالی که جشنواره در جریان بود، آگهی‌ها حاکی از آن بود که بعضی از استودیوها می‌خواهند در زمان اکران اجازه پخش تلویزیونی فیلم‌ها را نیز صادر کنند. این یک خبر بد برای سالن‌های سینماست. خبری بد در این مورد است که تماشای فیلم از روزگار قدیم تا به‌حال چه معنایی داشت.
من در 35 جشنواره‌ی کن بوده‌ام. حقیقت را به شما خواهم گفت. گمان نمی‌کنم که 35سال دیگر جشنواره‌ کنی وجود داشته باشد. اگر باشد، با مخاطبانی مثل ما که با گنج‌ها بزرگ شده‌اند و با آن نوع فیلم‌ها حرفی نخواهد داشت. هرچه بیشتر و بیشتر حس می‌کنم که زمان خداحافظی با تمام آنها فرا رسیده است.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 396]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن