واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام دوستان
من بچه هام را طوری تربیت کردم که حالا فقط دنبال جبران کوتاهی هایم در مورد آنها هستم
هر موقع وقت کردم سری به اینجا میزنم و 1 اشتباهاتم را میذارم تا شما تکرار نکنید اگه راه حل دارید
بذارید اگه ندارید شما اشتباه منو تکرار نکنید اگه در تربیت بچه تون موفقیت یا اشتباهی داشته اید
اینجا بذارید تا ما هم استفاده کنیم.
بچه هام 2 تا 7 ساله یکی 3 ساله کار درست و خوب را می دانند ولی عکس آنرا انجام می دهند
می توانید کمکم کنید؟
عزیزم یه مقدار فرصت بهشون بده
خیلی ازشون ایراد نگیر لجباز میشن
میدونند که کار اشتباه رو دارن انجام میدن اما لجبازی می کنن سعی کن خونسردی خودت رو به اونها نشون بدی که از کار بدشون خیلی ناراحت نشدی و لی زمانی که بغلشون میکنی و دوستانه با هم حرف میزنید در مورد اون رفتارهاشون باهاشون صحبت کن ارتباط دوستانه بیشتر ی باهاشون برقرار کن
سلام
بچه اول من در اثر کوتاهی دکترها از دنیا رفت وقتی دومی بدنیا آمد همه گفتن خدا جای آن یکی را بهت داد
و من که از نظر روحی در وضعیت خوبی نبودم و نمی خواستم کسی جای بچه از دست رفته ام را بگیرد با
آنها رقتاری که شایسته 1 مادر باشد را نداشتم کارهایم برای آنها فقط از سر ترهم بود آنها از من ترهم دیدند
اما محبت هرگز.
حالا که 7 ساله اند پشیمانم آیا می توان جبران کرد ؟
آره عزیزم چرا نشه؟
تو یک مادری و می تونی اشتباهاتت رو جبران کنی
همینگه داری این تاپیک رو بخاطر اونا میزنی معلوم میشه که خیلی دوستشون داری فقط کافیه بهشون نشون بدی دوست داشتنت رو
عزیزم . نگران نباش . در اینجا بچه ها می تونند کمکت کنند .
ولی همیشه کار را به کاردان بسپار .
من بهت پیشنهاد می کنم حتما به یک روانشناس مراجعه کن . خیلی کمکت می کنه . اول رو خودت کار می کنه ، بعد رو بچه ها . بچه های گلت هنوز کوچیک و قابل تغییر هستند .
من خودم تجربه ها ی خیلی خوب از روانشناسان دارم . من هم یک دختر دارم 9 ساله اش است . تربیت بچه برام خیلی مهمه . یه مدت دخترم به مشکلی برخورد که با کمک روانشناس اونو به راحتی حل کردیم .
گلم تو یه مادری ، من نگرانی تو رو کاملا درک می کنم ، هیچ وقت خودت رو سرزنش نکن
خواهر شوهر من هم بچه ی اولشو بدلیل کوتاهی پزشکش از دست داد یه پسر خیلی خوشگل
تا حدی که خواهر شوهرم به مرز افسردگی رسید روزها همش توی اتاق بچه اش گریه میکرد حتی تا چند ماه لباس تیره میپوشید . نصیحت های هیشکی رو هم نمیپزیرفت
ولی بعد از چندسال صاحب دوقلو پسر شد الن همیشه میگه فکر میکنم که بچه ی اولم یکی از این دوتاست که خدا بهم دوبره برگردونده
one نوشته است:سلام
بچه اول من در اثر کوتاهی دکترها از دنیا رفت وقتی دومی بدنیا آمد همه گفتن خدا جای آن یکی را بهت داد
و من که از نظر روحی در وضعیت خوبی نبودم و نمی خواستم کسی جای بچه از دست رفته ام را بگیرد با
آنها رقتاری که شایسته 1 مادر باشد را نداشتم کارهایم برای آنها فقط از سر ترهم بود آنها از من ترهم دیدند
اما محبت هرگز.
حالا که 7 ساله اند پشیمانم آیا می توان جبران کرد ؟
برای فرزند از دست رفتتون واقعا متاسفم. ولی بدون که بچه ها قلبشون خیلی پاکه. خانومی میتونی جبران کنی. فقط بهشون نشون بده که چقدر دوستشون داری. موفق باشی.
سلام خانم وان من کاملا درکتون می کنم و شجاعتتون رو که تونستید این مشکل رو مطرح کنید تحسین می کنم.
من هم به نوعی با این مسئله دست به گریبانم. خیلی دوست دارم دوستان عزیزم به من کمک کنند. من سه قلو دارم. یک سال و نیمه هستند. کارشون به شدت زیاده و من دست تنهای دست تنها. همسرم کمکم می کنه اما کمکش محدوده و متاسفانه زود هم از کوره در می ره .. همین باعث شده من گاهی واقعا کارهای بچه ها رو بیشتر از روی وظیفه و فقط برای این که زودتر اونها رو بخوابونم، غذا بدم تا شوهرم صداش در نیاد انجام می دم.
خیلی دوستشون دارم اما انگار فرصت محبت کردن ندارم... باورتون می شه گاهی اونقدر فکر می کنم با خودم می گم اصلا باید چطور محبت کرد... محبت مادری یعنی چه.... گاهی احساس می کنم غریزه مادری ام دچار اختلال شده... البته من خیلی به بچه هام می رسم... یعنی زندگی شخصی خودم به صفر تحلیل پیدا کرده اما گاهی احساس می کنم احساسم خالص نیست و از روی ترحم و وظیفه است و همش وحشت دارم بچه هام این رو بفهمن... مثل یک گناه بزرگ....
به من محبت کردن رو یادآوری کنید کار زیاد باعث شده همه حس هام رو از دست بدم....
بعد از یک بارداری وحشتناک ، در غربت ، تنها ، چندین جنگ بزرگ خانوادگی با همسر و دیگران و کار بی پایان بچه ها اوضام خیلی خرابه ...
نمی دونم چه کار کنم .. صد بار برنامه ریزی می کنم که مثلا از فردا همه رو به یک اندازه بغل کنم، موقع غذا بهشون توجه کنم، کارهای خونه رو در اولویت بعدی بگذارم و بیشتر به این طفلکی ها برسم اما عملا نمی تونم. وقتم کمه یا دارم غذا می پزم یا جمع و جور یا رفت و روب ... شوهرم روی تمیزی خونه حساسه و بعد از به دنیا اومدن بچه ها بدتر هم شده .... در واقع از هیچ حق و حقوقش نگذشته ... باورتون می شه کل سریال بیست و چهار رو زمان نوزادی اینا در حالی که من داشتم بچه ها رو می خوابوندن دیده....
پرستار هم دارم اما دائمی نیست و خود پرستارم به یک پرستار احتیاج داره....
سلام افسون عزیز
منم دقیقا احوالاتم مثل شما بود فقط من اول 2 تا بودند بعد از 2 سال و 8 ماه 3 تا شدند شوهرم اصلا کمکم نکرد
شبها ساعت خوابش 10 شب بود و من 12 شب. اوضاع خانه بسیار نابسامان منم کار خانه را رها کردم و همه
زندگیم از بین رفت از نظر نظم و تمیزی .و شوهرم بی تفاوت نسبت به من و اوضاع پیرامون و من اینو از این دید
فکر میکردم که همه را به عهده من گذاشته تا راحتتر به کارش برسه هر وقت اعتراض کردم گفت بچه زیر 7 سال
پادشاهه و مسئولیت را از دوشش بر می داشت منهم از فرصت استفاده کردم و از وظایفم کم کردم حالا
بچه هام هیچی از ادب بهره ندارند و مطمئنم بیشتر از آن ایام باید زحمت بکشم تا یادشون بدم
فکر کنم شوهرتون به نظم خونه ایراد بگیره یهتره چون بچه هات منظم بار میاند وسایل خونه ات هم یهتر حفظ
میشه ولی تا میشه وسایل خونت را جمع کن تا خونه ات مثل مسجد بشه اینطوری به بچه هات کمتر میگی نکن
کارت هم کمتر میشه بعضی از روزها هم 1 کمکی برای کار خونه بگیر
اگه بتونی بچه هات را 7 صبح بیدار کنی برای تغذیه و خواب و برنامه مهد آینده شون عالیه
من صحبتای زیادی دارم بازم به اینجا سر می زنم و علاقه مند خوندن صحبتای شما هستم
سلام وان عزیز
مطالبی که بهش اشاره کرده بودید جالب بود. اتفاقا یکی از دوستان هم همین نظر شما رو داشت و می گفت این که شوهرت جدی هست خوبه و باعث می شه بچه ها خیلی سرخود بار نیان... البته خدائیش همسرم خیلی با بچه ها بازی می کنه و بهشون می رسه ( البته اگه حال داشته باشه اگر هم نه که هیچی ) اما خوب شرایط آسونی نیست....
خونمون هم مدتهاست عین مسجد شده اما بچه ها ذهن خلاقی دارن و از چیزهای بی خطر هم برای خودشون خطر درست می کنن و خدا نکنه جایی بریم. آبرو ریزی واقعی و اعصاب خوردی برای من...
من یکی از مشکلاتم اینه که به خاطر این که با سه تا بچه بیرون رفتن و مراورده داشتن با دیگران سخته روابطم با دیگران محدود شده و احساس می کنم این برای بچه ها هم زیاد مناسب نیست ... نمی دونم اما شاید شما هم به خاطر این که دو قلو و یک نی نی شیربه شیره داشتید مراوداتتون با دیگران محدود شده بوده و همین توی روابط اجتماعی یا به گفته شما ادب اونها تاثیر گذاشته ....
چون اصولا ماها وقتی خودمون توی خونه تنهائیم یک سری از چیزها رو برای بچه ها آزاد می گذاریم و وقتی کسی بیاد خونمون و یا بریم جایی انتظار داریم بچه اون کار رو نکنه که خوب بچه ها این تفاوت ها رو درک نمی کنند من به همین خاطر از همین حالا اولین کاری که برای بچه ها صبح ها انجام می دم اینه که بعد از شست و شوی دست و صورت و سایر کارهای بهداشتی موهاشون رو که یک کمی بلند شده حتما شونه می کنم و دم موشی می بندم و هیچ وقت نمی گذارم لباس حتی کمی کثیف تنشون باشه ... الان هم دارم روی این کار می کنم که وقتی بهشون یک چیزی تعارف می کنم یک دونه یک دونه بردارن مثل بیسکوئیت، پفک یا میوه... تا شاید دو هفته پیش من ظرف رو برای جلوگیری از خرابکاری دم دستشون نمی ذاشتم و خودم هر چیزی رو دهنشون می ذاشتم یا می دادم دستشون اما بعد از اینکه جلوی مهمون یک کیک رو له و لورده کردن و من فهمیدم بچه ها از دیدن یک کیک درسته و زیاد هیحان زده شده اند دارم روی این موضوع کار می کنم. الان پاکت پفک یا ظرف میوه های خرد شده رو جلوشون می گیرم و می گم یک دونه بردارین.... اونها هم البته گاهی رعایت می کنند و گاهی نه .....
پس یک نکته مهم اینه که " بچه ها همه جا ادب داشته باشند و ادب فقط برای غریبه ها نباشه و به یک عادت تبدیل بشه "
درباره بچه های شما هم فکر کنم چون بزرگ هستند و بهتر می فهمند روش های تنبیه و تشویق هم کارآمد باشه که من متاسفانه تجربه ای ندارم اما شاید دوستان بتونند کمک کنند.
نظرتون چیه... بهتر نیست فعلا روی این موضوع ادب به یک جمع بندی برسیم و بعد به مورد ساعت خواب و بیداری بچه ها برسیم ... من سر اون هم خیلی مشکل دارم.
افسون عزیز
بچه های این دوره آدم بزرگند چون معمولا با بزرگترها بزرگ میشند همبازی شون هم صخبتشون و ...
اما بچه های شما و من یا آنهایی که شرایط ما را دارند زندگی بچه هاشون همراه با بچه گی است من
که در این مورد هم کوتاهی کردم روابطم علاوه بر مشکلات بچه ها به دلیل مشکلات خانوادگی هم کم
شده بود حالا میبینم کسانی که در اطرافم بچه دارند چگونه رفتار میکنند داغ میکنم چون من کوتاهی کردم
من اشتباه کردم باید در مهمانیها یا حتی در خانه به بچه ها یاد میدادم سلام کردن و خداحافظی کردن را.
مرتب نگه داشتنشون را.و آداب اولیه اجتماعی شدن را.
شما اشتباه منو تکرار نکنید.
میتونید در مهمانی ها با هر 3 بچه تون نروید پیش پرستار یا پدرشون بذاریدشون مدت کوتاهی را در مهمانی باشید.و چیزی که مطمئنم موثر است اینه که :
با بچه بازی کنید در بازی نقش 1 بچه با خصوصیات اشتباه را داشته باشید و از بچه بخواهید شما را دعوا کند بعد
عمل مقابل آنرا با بچه بازی کنید و بخواهید بچه شما را تشویق کند سپس جای خودتون و بچه عوض بشه در هر
مرتبه 1 یا 2 تا کار بیشتر به بچه ها نگید و برای هر خصوصیتی بازی را تکرار کنید تا ملکه ذهن بچه بشه.
سلام و خداحافظی و تمیزی دست و صورت را شنیدم بین 2 تا 3 سال باید یادشون بدید
من با اعصاب خوردم به بچه هام اینا را یاد ندادم و حالا مشکل دارم نظرات من کارشناسی نیست از کتابها و
مشاوران خوب بهره بگیرید کاری که فکر کنم باید میکردم ولی نکردم را اینحا میذارم
اگه کتابهای خوبی در زمبنه تربیت کودک دیدید به من معرفی کنید
افسون عزیز بچه های گلت را از طرف من ببوس.
سلام چه مبحث جالبی
one عزیز همه در تربیت و نگهداری و مراقبت کردن از بچه هاشون مرتکب اشتباهاتی میشوند مهم اینه که دنبال تصحیح اشتباهاتمون باشیم
الان شاید برای تصحیح اشتباهاتی که کردی دیر شده اما نا ممکن نشده و به نظر من هنوز فرصت داری از این فرصت استفاده کن
مطمئن باش میتونی رو بچه هات اثر بذاری فقط باید یه کم حوصله به خرج بدی
در تربیت بچه حوصله خیلی مهمه
کتابهایی که من خودم خیلی استفاده میکنم و برام مرجع هستند
1-چگونه با کودکم رفتار کنم دکتر گاربر که ترجه این کتاب زیر نظر دکتر محمد ولی سهامی انجام کرفته
2-دنیای بزرک کوچک من نویسنده اش خارجی است (این کتاب تا سن 6 سالگی را نوشته) خییییییییییلی کتاب خوبیه
البته این کتاب را یکی به من داده که جلدش هم جدا شده و من اسم نویسنده را فراموش کردم
تو نمایشگاه کتاب تهران هم گشتم اما چون اسم انتشارت را نمیدانستم نتونستم پیدا کنم
سلام
بچه ها آیا کسی می تونه بگه دختر 7 ساله ای که درست و غلط را می دونه ولی کار اشتباه را مرتکب میشه باهاش باید چکار کرد؟ استمرار در تذکر به صورت نرم و یا تذکر همراه با اخم یا تنبیه موثر نبوده فکر میکنم بدلیل
یرخورد باباشون باشه که هر چند ماهی 1 تذکر بهش می ده
به منم اجازه مشورت با مشاور را نمیده
چه زاهی پیشنهاد میدید؟
از لطفتون پیشاپیش ممنون.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 589]