واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: من یک مادرم نه اینکه یک همسر نباشم هستم ولی فقط یک درصد از وجودم .بقیه وجودم یک مادر است.پسر کوچکی دارم که تمام عشق ومحبتم را نثارش می کنم.تمام عشق ومحبتی که دوست داشتم از همسرم دریافت کنم و نکردم و تمام عشق و محبتی که دوست داشتم نثارش کنم و نتوانستم.می دانم این موضوع روزی برای من مشکل ساز خواهد شد چون من تمام روز باپسرم حرف می زنم اورا می بوسم در اغوش می گیرم وپسرم هم بی نهایت به من دلبسته شده است.می دانم هیچ چیز بدت از افراط و تفریط نیست .ولی من هم باید به گونه ای کمبودها و عقده های درونم را التیام بدهم.دوست دارم پسرم از عشق و محبت سیراب بشه نه مثل من...مشکل اینجاست که در خانه ما هیچ چیز سر جای خودش نیست.و بدتر اینکه همسرم این موضوع رو می دانه وهیچ تلاشی برای بهبود اوضاع نمی کنه.در خانه ما اینکه زن و شوهر قربان صدقه هم بروند معنایی نداره.حسرت خیلی چیزها به دلم مونده.حسرت اینکه همسرم یکبار روی موهام دست بکشه حسرت اینکه یک شب تا دیر وقت بیدار باشیم بگیم بخندیم برای من تمام شب های سال یکجورن شب جمعه وتعطیلی و غیرتعطیل نداریم.دلم می خواست کنار هم چای بخوریم در مورد اینده حرف بزنیم برای اینده نقشه بکشیم وکنارش از گرمای وجودش گرم بشم.حسرت اینکه زیر باران با هم قدم بزنیم...دلم می خواست یکبار که از فکر و خیال تا صبح بیدارم یا اشک میریزم کنارم می امد سرم را در اغوش می گرفت و با حرفهاش بهم ارامش میداد.دلم می خواست یکبار کنار هم می نشستیم وبا هم از دیدن یک فیلم یا شنیدن یک موسیقی لذت می بردیم با هم شعر می خواندیم فال می گرفتیم.من نمی دانم عشق یعنی چی؟شنیدن حرفهای عاشقانه چه احساسی به ادم می ده.یا حتی خواندن یک اس ام اس عاشقانه چه حالی داره؟برای اینکه تا حالا همسرم حتی یک اس ام اس برام نفرستاده.اره من حتی حسرت خواندن یک اس ام اس عاشقانه به دلم مانده. تو خانه ما خوابیدن همزمان زن و شوهر معنا نداره حتی دیگه کنار هم خوابیدن هم معنا نداره چون پسرمان بین ما می خوابه.تنم تشنه است تشنه نوازش وگرما و روحم تشنه تر.نمی خوام بنویسم اما الان خیلی خوب می فهمم چرا زنها به مردانی غیر از همسرانشان پناه می برند.هر چند سراب هیچ وقت تشنگی را برطرف نمی کنه ولی ادم تشنه ممکنه نتونه اب را از سراب تشخیص بده.نمی دانم مردای دیگه چه جوری هستن اما شوهر من دیگه برام وقت نداره.دوران تجرد و دانشجویی دست از پا خطا نکردم.اگر دوستام با دوست پسراشون می گشتن تفریح می کردن سینما و رستوران می رفتن به خودم می گفتم منم همه این تفریحات را کنار همسرم خواهم داشت.خدایا منو ببخش ولی پشیمونم از اینکه پاک بودم.احساس می کنم از اینجا رونده و از انجا مانده شده ام.گاهی به همسرم می گم از دست من گله مند نباش اگه ی روزی کس دیگه یا چیز دیگه جای تو رو گرفت ولی به وضوح می بینم که این موضوع اصلا براش مهم نیست. دارم زیر بار این همه حسرت خرد میشم.وحالا تصور کنید تمام این حسرت ها به دل زنی مونده که رمانتیک و احساساتی و اهل شعر وشمع.نگید تو خودت باید اقدام می کردی من خیلی کارها کردم اما دریغ از کوچکترین تاثیری.خیلی باهاش حرف زدم با پرده وبیی پرده تند و ارام.از همسرم خواستم بریم پیش مشاور یا حداقل ی کتاب در مورد زنان بخونه ولی می گه من خودم ی پا روانشناسم.اگر شمع روشن کنم میگه چراغ ها را روشن کن.اگر سر به سرش بذارم می گه خسته ام خوابم می اد.شوهرمن حوصله این کارها را نداره.براش گل می خریدم ولی از نظر شوهر من گل خریدن پول دور ریختن.در طول روز که بیرون شب هم که می اد روی مبل جلوی تلویزیون دراز می کشه و زود خوابش می بره.اصلا یادم نمیاد کی دلم لرزید یا اخرین باری که تو چشمای هم خیره شدیم کی بود؟ می دونم کار همسرم زیاد و خسته کننده است ولی مگه نباید کنار هم بودن ما خستگی رااز تنمون در کنه. به نظر شما من خواسته های زیادی دارم؟ واینک منم زنی تنها در استانه فصلی سرد
مامان متین جان خیلی متاثر شدم
همسرت از اول اینجوری بود ؟
چطور باهم آشنا شدید ؟
بین شما عدم تفاهم و یا اختلافی پیش اومد که به اینجا کشیده شده ؟
همسر شما قبل از ازدواج با شما کسی دیگه ایی رو میخواسته ؟
میشه از همسرت و خودت بیشتر بگی
عزیزم متاسفم
امیدوارم هر چه زودتر زندگیت به روال عادی برگرده
عزیزم سعی کن اون چیزی که همسرت رو خوشحال میکنه درسته گل دادن یه جور ابراز احساسات هست اما نمیتونه برای همه جواب بده
اگه شما بتونی به سوالات آرمیس جون جواب بدی راحتتر میشه راهنمائی کرد
به امید دین لحظه های خوش در زندگیت
مامان متين جون بهترين و كارشناسانه ترين راهي كه داري مراجعه به مشاوره.عزيزم هركسي تجربه و نظرشون در رابطه با خودش و خصوصيات خودش و طرف مقابلش.حتي شوهرت هم نياد مشاوره،خودت حتماً حتماً برو.شما به خاطر شرايط پيش آمده افسردگي شديد گرفتي.شما كه عاشق پسرتي بخاطر اون همچين كاري كن.چون 2روز ديگه كه كمكم خوب و بد رو از هم تشخيص داد ضربه اصليو اون ميخوره.
دوسته حساس و احساساتي من، به خدا توكل كن، كه چاره ساز و حلال تمام مشكلات خودشه.
من بعنوان زني با شما صحبت مي كنم كه آن قسمت از حرفتونو كه نوشتين همه كار كردين و نشده رو خوب مي فهمم. اما با اين تفاوت كه همسره من خيلي از اين كارهايي كه شما نوشتين انجام نميده. اما دوسته عزيزم بازم خدا رو شاكر باش. نه يكبار بلكه 1000 بار كه يك پسره گل داري. اي كاش منم يه كوچولوي دوست داشتني داشتم كه باهاش درد و دل كنم و ....
مي دونم دردت خيلي سنگيه. مي دونم طاقت فرساست اما به عنوان يك دوست، من شخصا بزرگي و عظمت خداي مهربون رو شاكرم كه يك پسره گل بهت داده كه اين همه احساسات قشنگتو بهش نشون ميدي. چندي پيش در يك برنامه علمي ديدم و شنيدم كه مي گفت هر چقدر كه مي تونيد به بچه هاتون مهر بورزيد و هرگز نترسيد از اينكه بچه شما ماماني و يا بابايي و يا حتي لوس بار بياد.
من نمی دونم واقعا چی بگم از دست این جور مردا خدا بهتون صبر و تحمل بده ودل اون هم پر ار مهرو محبت کنه ولی شاید مشکلی داره تازه این طوری شده یا از ابتدا این جوری بوده
سلام وممنون از همدردی تون.راستش همسر من ادم بدی نیست حتی تو اجتماع ومحل کار هم وجهه خیلی خوبی داره وخیلی ها قبولش دارن.ولی نمی دانم چرا اصلا به خواسته های من توجه نداره.اصلا منو نمی فهمه. بگم دوستم نداره دروغ گفتم ولی نمیدانم این چه جور دوست داشتن؟رابطه ما تقریبا از اول همین جوری بود کجدار ومریض با هم کنار می امدیم ولی از وقتی بچه دار شدیم ی جورایی اوضاع بدتر شده. هر وقت هم می خواهم باهاش حرف بزنم می گه من از زندگی ام راضیم.تو ناشکری؟می دانم ادم دیگه ای تو زندگی اش نیست ولی نمی دانم چرا هیچ تلاشی برای بهتر شدن زندگی مشترک نمی کنه؟
عزیزم شما خیلی رمانتیک هستی و ایشون خیلی خشک.جمع اضداد!
ولی باور کن نمی شه که هیچ راهی وجود نداشته باشه.
قربونت برم الهی نمی دونی چقدر ناراحت شدم فدات شم
راستش منم مشکل دارم ولی مال تو دیگه آخرشه .
ببین یک سایت مشاوره هستش الان توی پست های فعال نمایش داده شده به اسم
ولی خودت حضورن برو پیش مشاور تا اون بهت بگه که چطوری شوشو رو هم با خودت ببری .
الان پسرت هست و تو می تونی بهش محبت کنی اما اگه بره دیگه تو می مونی و شوشو . پس حتما برو اول خودت رو درست کن بعد هم شوشو . موفق باشی عزیزم . حتما ما رو هم خبر کن که چی شد .
ببخشید سایتش جا موند
http://www.karvarzi.com
از سایتی که معرفی کردی ممنون عضو شدم .من اوایل ازدواج پیش مشاور رفتم اما شوهرم حاضر نشد بیاد.میگه من خودم روانشناسم. من فکر نمی کنم مسایل زندگی مشترک را بشه تنهایی حل کرد
دوست عزیز سلام
نوشته هات رو خوندم من دوتا حالت رو می تونم پیش بینی کنم :
اول اینکه شما تا بحال برای زندگیت درست و منطقی فکر نکردی تا حالا فکر کردی که چندسال دیگه زنده ای البته خدا بهت سلامتی بده اما یه واقعیته شاید می خوای تو 50 سالگی مثل الانت حسرت بخوری که ای کاش می رفتم دنبال زندگی بهتر و این همه نیاز رو سرکوب نمی کردم که دیگه اون موقع خیلی دیره و اینکه شکا به کودکت محبت می کنی برای جبران کاستی های زندگی خودت نه برای وجودش و این دو تا مثل روز و شب می مونن و هیچ پایان خوبی نداره.
حالت دوم اینه که همسرت یا هوش هیجانی نداره یا خیلی کمه و این با یه سری سوالت روشن میشه .
اما من تمام مبنا رو روی این گذاشتم که شما تمام تلاشت رو کردی اما با چند خط توضیح من چیزی دستگیرم نمیشه خیلی سوالات هست که باید پرسیده بشه .
این حدس رو هم میزنم که تو دچار همجوشی با همسرت شدی این یعنیبا تمام کوتاهی هاش نمی تونی ترکش کنی و از ترک کردنش نامتمایز شدنت و تنهاییت می ترسی .
یه سوال خیلی مهم اینکه گفتی همسرم مرد بدی نیست میشه بگی یه شوهر بد چه کارهایی می کنه که شوهر تونمی کنه ؟
لطفا در پاسخ به این سوال بقیه دوستان هم کمک کنن.
انتخاب بین بد و بدتر فرصت دیدن و انتخاب خوبها رو از ما میگیره.
پاییز جون من فکر میکنم دوست ما دچار خلائ وکمبود عاطفی و احساسی و ج ن س ی و....(تا حدودی افسردگی ) از ناحیه همسرش است .....
یعنی همسرش بعنوان یک شوهر نمیتواند احساسات مامان متین رو برآورده کند .. واین دوست ما برای پر کردن این فضای عاطفی متوسل به عشق وافر به فرزندش شده .....یعنی فرزندش رو جایگزین همسرش کرده ......
حس عدم درک شدن از طرف همسر در دل دوستمون هزار عقده فرو خورده به جا گذاشته ..
منظورش از مرد خوبی هست یعنی خوب و پاکه و آلوده نیست شاید رفتارهایی که بعضی ها از برخورد ( سردی رابطه) این مردها با زنانشون حدس میزنن ( مثلا پای یکی دیگه وسطه و از این حرفها ) نداره و بعنوان یه مرد تو جامعه و بین اطرافیان مشکلی نداره و خوبه ....
ولی متاسفانه به وظایفش بعنوان یک همسر عمل نمیکنه ...
از نوشته های مان متین کاملا مشخصه که با آه داره فریاد میزنه و سعی اش را نموده ...
ولی به احتمال زیاد این مرد سرخوردگی هایی تو رابطه اش با همسرش داره که باید علتش پیدا بشه .... من اینجوری فکر میکنم .....
چرا وقتی یک مرد الوده نیست ما زنها فکر می کنیم باید اونها رو روی سرمون بذاریم اما وقتی یه زن نجیبه این جز لاینفک یه زنه و نباید غیر این باشه
همسر من نیاز جنسی من رو بر اورده نمی کنه همسر من با من همدلی نمی کنه همسر من منت رو درک نمی کنه همسر من یه پا روانشناسه و نیاز به مشاور نداره همسر من اغوشی برای متن و دست نوازشگری برای من نداره پس ببخشید چی داره ؟ همه چیز که مادیات نیست
اگه مامان متین داره این هارو اه فریاد می زنه من دارم با یه قلب پر از درد از دیدن وضع زنهای کشورم ضجه می زنم پس فکر نکنید من یه طرفه به قاضی می رم
توی مناطق مختلفی زندگی کردم زنهای زیادی دیدم از خوب تا بد از محروم تا مرفه و دلم پر از یاد اونها درد اونها شادیهاشون حتی بچه به دنیا اوردن هاشونه .
پس رنجی که می کشیم رو نادیده نگیریم که بزرگترین ظلم در حق خلقتمونه.
تا چند سال این بچه رو بین خودش و همسرش می خواد قرار بده؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 393]