واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: درخت سيب ممنوعت به راهه هنوز نزديک اون رفتن گناهه
برا اين بنده از هر جا رونده ازون هوري و قلمون چيزي مونده
ازون سانديس انگور بهشتي برا ما سهم ناچيزي گذاشتي
خلاصه قسمت ما رو نگهدار همين حالا به مسئولينش بسپار
اگر جوياي احوالات مايي خودت واقف تري چونکه خدايي
ملالي هست غير از دوري تو بيا پايين و از نزديک بشنو
دلم از دست زنها خون خونه مثال برج بم کن فيکونه
از آن روزي که آدم سيب خور شد تو فن دلبري زن پرفسور شد
از أن روزي که مرداي قلندر بلا نسبت شدند با خنده اي خر
تموم اختيار عالم اوفتاد بدست قاتلاي قيس و فرهاد
براي دفع اين اسباب خواري وبايي حصبه اي چيزي نداري؟
و اما نوبت حرف حسابه خداجون گوش کن والا ثوابه
جوانها کلهم بيکار هستن شبيه مرغ بوتيمار هستن
به محض اينکه ميشه خونه خالي مهيا ميکنن ترياک عالي
دو تا پک ميزنن کيفور ميشن غلام حقه وافور ميشن
نميبيني که استعداد دارن به اين خوبي همه سرگرم کارن
براي اينکه اينها خوب باشن همينجوري همه محجوب باشن
نرن دنبال ديش ماهواره نشن خام زناي ماهپاره
نيوفتن پشت معشوق مجازي نرن دنبال قرص اکستازي
نرن دانشکده دم در بيارن سر از پاريس و از رم در بيارن
بگو طوفان بره از شهر کابل بياره تخم خشخاش و به زابل
به دولت هم بگو مابين مرداش بکاره يک وزير کشت خشخاش
از اين راهه که انواع مشاغل ميگردن در به در دنبال شاغل
گمونم فرصتي باقي نمونده يه عالم نامه هم داري نخونده
سرت رو درد آوردم ببخشيد نفهميدم غلط کردم ببخشيد
مدد کن تا نباشم رو سياهت الهي دست حق پشت و پناهت
رسيد از غيب بعد از پنج شش ماه جواب نامه آقام الله
پري پستچي که آمد نامه را برد جوابش را دو روز پيش آورد
بدست کاتب درگاه معبود به روي نامه بيتي حک شده بود
ز ديوان برين حق تعالي به سردمدار بيکاران دنيا
به سرعت نامه را مفتوح کردم در آن يک لحظه عمر نوح کردم
پس از خواندن وجودم زير و رو شد دل صدپاره ام فورا رفو شد
براي التيام زخمهاتان براي افتتاح اخمهاتان
شما هم تا به آخر گوش باشيد کلامش را همه آغوش باشيد
سلام آقاي شاعر کيف حالک دماغت چاق طبعت باد نازک
نميداني کلام ما به تازيست به نزد ما زبان پارس بازيست
مگر تا حال قران را نخواندي که با خط مجوسان قصه راندي
تو با حال ملک مستخدمانم چکاري داشتي قل تا بدانم
همه مشغول فعل رفت و روبن ا گر ريگي به کفشت نيست خوبن
به ميکائيل قلنا في دفاتر زند يک ضربدر بر نامت شاعر
چرا گستاخ و بي پروا نوشتي تو با اين نامه جنت را بهشتي
به اصرافيل هم گفتم که با صور نوازد در جوابت سخت ناجور
و اما حال عزرائيل جانم پري نازنين و مهربانم
دو هفته مرخصي دادم به ايشان رود نزديک و نزديکان خويشان
فشار کار بم خوردش نموده بقول کانت ابزردش نموده
از اين رو نحن دلداريش داديم به او گفتيم از فعل تو شاديم
به او گفتيم تجديد قوا کن برو در ساحل کوثر صفا کن
برو چادر بزن در دشت مينو بپز با آتش ققنوس طيهو
مراقب باش جان هوريان را نگيري طبق عادت نا خوداگاه
و اينک حال عزرائيل عاليست کنون در مرز کنگو يا سوماليست
درخت سيب ممنوعه به راهه در اين مورد سر تو بي کلاهه
زنان را سيب سيار آفريدم از اين اجناس بسيار آفريدم
چشيدي بارها سيب زنخ را چنانچه تشنه کامي آب يخ را
چو بيش از حد شرعي تشنه بودي بدين علت تو ممنوع الورودي
اگر فرضا به جنت پا نهادي به ماموران برزخ رشوه دادي
رها کن حس غلمان دوستي را تمايلهاي زير پوستي را
گمان کردي که ايران است اينجا بيا هوري فراوان است اينجا
نه سيبي هست نه هوري نه غلمان نصيبي نيست امثال تو را زان
که سيري نا پذير است اشتهايت نمرده هست اينجا رد پايت
دلت خون نيست از دست پريها دلت خونست از اين رو سريها
زنان را مثل هوا ميپسندي بدون روسريها ميپسندي
تو آدم باش هوا کم نداري فريبا و پريسا کم نداري
شما مردان همه از يک قماشيد به عشق خوبرويان آش و لاشيد
نبايد دل به هر بادي بلرزد به عشق جسم آبادي بلرزد
زن ار زلزال بم ميافريند براي مرد غم ميافريند
شما هم دوري از هيزي نماييد پي دل را بتون ريزي نماييد
در آخر از جوانان گفته بودي ز بيکاري فراوان گفته بودي
کتابت کردي از ترياک عالي که مصرف ميشود در خانه خالي
سخنها گفتي از خشخاش کابل که بايد منتقل گردد به زابل
نوشتي طرح تو تنها کليد است براي دفع بيکاري مفيد است
من از طرح تو استقبال کردم از اين طرح قشنگت حال کردم
از آنجايي که تا قبل از قيامت دراين جا سخت بيکارن امت
به دوزخ قيرچي ها قيفچي ها به جنت لنگ داران ليفچي ها
دو گوني تخم خشخاش آفريدم از آن عاليترين هاش آفريدم
فرستادم که در خاک جهنم ودر خاک بهشت با صفا هم
کنند اين بذر ها را کشت فورا دهند اين دانه ها را آب ايضا
از اينجا نامه شکم را بر انگيخت شرنگ شک به کام جان من ريخت
به خود گفتم نويسنده خدا نيست در اين نامه سخنها غير عاديست
پس از تحقيق فهميدم که ابليس نوشته نامه را با مکر و تلبيس
خريده پستچي آقا خدا را سپس تعويض کرده نامه ها را
پري بال و پرت آتيش بگيره تموم صورتت رو ريش بگيره
دلم خون شد دلت درياي خون شه بره يارت رفيق ديگرون شه
نشستم تا ابد توي خماري پري نا نجيب زهرماري
الهي تلفنن فکسا ايميلن کپي نامتو بفرست لطفا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 361]