واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: درباره ايشى گوروزندگى و آثار
كازوئو ايشى گورو (متولد 8 نوامبر 1954) يك رمان نويس بريتانيايى با اصالت ژاپنى است. او در واقع در شهر «ناگاساكي» ژاپن متولد شد ولى به همراه پدر و مادرش در سال 1960 به انگلستان مهاجرت كرد. ايشى گورو مدرك ليسانس خود را در سال 1978 از دانشگاه گكنت و مدرك فوقليسانسش را در رشته نويسندگى خلاق و در سال 1978 از دانشگاه «ئيست آنگليا» دريافت كرد. او در سال 1982 به يك شهروند بريتانيايى تبديل شد. او هم اكنون به همراه همسرش «لورنا مكدوگال» و دخترش «نائومي» در لندن زندگى مىكند. ماجراى تعدادى از رمانهاى او در زمان گذشته رخ مىدهد. جديد ترين رمان او به نام «هرگز رهايم مكن» داراى مشخصات داستان علمى تخيلى است و حال و هواى آينده نگرانه دارد؛ با اين همه، دوره زمانى مشخص داستان اواخر دهه 1990 است، و بنابراين داستان در يك دنياى جايگزين هرچند بسيار شبيه دنياى خودمان، رخ مىدهد. وقايع چهارمين رمان او به نام «تسلى ناپذير» در يكى از شهرهاى مركز اروپا كه نام آن برده نمىشود، رخ مىدهد. ماجراى رمان «بازمانده روز» در خانه اعيانى و بسيار بزرگ يك لرد انگليسى رخ مىدهد، در دوره زمانىاى كه جنگ جهانى دوم را پيش رو دارد و دوره پس از جنگ جهانى دوم.
ماجراى رمان «هنرمند در دنيايى معلق» (1986) در زادگاه خود ايشى گورو؛ يعني، شهر «ناگاساكي» رخ مىدهد در هنگامهاى كه پس از انفجار بمب اتم در سال 1945 دوران بازسازى است. راوى داستان مجبور است با نقش خود در جنگ جهانى دوم كنار بيايد. او مىبيند كه توسط نسل جديد ژاپنىها محكوم شده است؛ جوانان ژاپنى او را محكوم مىكنند به اينكه او بخشى از خط مشى خارجى نادرست ژاپن بوده و مجبور مىشود با ايده آلهاى دوران مدرن كه وجوه آن را در نوه خود مىبيند، رو در رو شود. ايشى گورو رمانهاى خود را به شيوه اول شخص مفرد روايت مىكند و راويان داستانهاى او اغلب نقطه ضعفهاى خاص انسانها را از خود بروز مىدهند. تكنيك ايشى گورو به اين صورت است كه به اين شخصيتها اجازه مىدهد تا در طول روايت داستان ضعفهاى خود را آشكارا بر ملا كنند. نويسنده در واقع يك جور حس غم انگيز و رقت بار ايجاد مىكند چون به خواننده اجازه مىدهد كه ضعفهاى راوى را ببيند در عين حال كه كارى مىكند تا خواننده با او همذات پندارى كند. غم و اندوه مزبور اغلب از حركات و بيشتر از بى تحركى و عدم اقدام به موقع راوى نشأت مىگيرد. در رمان «بازمانده روز» استيونز پيشخدمت به خانم «كنتون» خدمتكار منزل علاقهمند است ولى به دليل اينكه نمىتواند بين حس خدمت گزارى و زندگى شخصىاش توازن برقرار كند، نمىتواند در مورد علاقهاش به آن زن واكنش به موقع و مناسبى از خود نشان بدهد. رمانهاى ايشى گورو بدون قطعيت به پايان مىرسند. مسائلى كه شخصيتهايش با آنها برخورد مىكنند در گذشته مدفون شدهاند و آن مسائل حل نشده باقى مىمانند. ايشى گورو اغلب داستانهاى خود را در حالى به پايان مىبرد كه شخصيتهاى اصلىاش به شرايط موجود با حالتى افسرده رضايت دادهاند و گذشته خود را و شخصيت كنونى و جديد خود را قبول كردهاند و با رهايى از نگرانىهاى خود به آرامش مىرسند.
ايشى گورو علاوه بر رمان داستان كوتاه هم مىنويسد و داستانهاى كوتاه او در مجلات معتبرى مثل نيويوركر و پاريس ريويو منتشر شدهاند. رمان «بازمانده روز» در سال اول توسط جيمز آيورى و با هنرمندى آنتونىهاپكينز و اما ثامپسن به يك فيلم سينمايى موفق تبديل شد. خود ايشى گورو فيلمنامه هم مىنويسد. فيلمنامه فيلم «غم انگيز ترين موسيقى عالم» (2003) و «كنتس سفيد» (2005) را او نوشت كه موفقيتى به دست نياوردند. اكثر رمانهاى ايشى گورو به زبان فارسى ترجمه شده اند و رمان «تسلى ناپذير» هم به تازگى به زبان فارسى ترجمه و منتشر شده است.
ايشى گورو و ژاپن
با اينكه ايشى گورو زاده ژاپن است و اسم ژاپنى دارد و محل وقوع داستان دو رمان اول خود را در كشور ژاپن قرار داده، در چندين مصاحبه براى خوانندگان خود توضيح داده است كه با ادبيات ژاپنى آشنايى چندانى ندارد و اينكه كارهايش شباهت چندانى به ادبيات داستانى ژاپن ندارند. او در يكى از گفتوگوهايى كه در سال 1991 انجام داد، گفت: «اگر من كتابهايم را با اسم مستعار مىنوشتم و عكس يك نفر ديگر را به جاى عكس خودم پشت جلد كتابهايم چاپ مىكردم مطمئنم ديگر هيچ كس نمىگفت كه اين نويسنده من را ياد فلان نويسنده ژاپنى مىاندازد!» ايشى گورو ژاپن را به همراه پدر و مادرش در سال 1960 و در 5 سالگى ترك كرد و تا سال 1989 يعنى تقريبا بعد از گذشت 30 سال آن هم براى انجام يك كار، به ژاپن برگشت. ايشى گورو در مصاحبهاى كه با گكنزابورو اوئه انجام داد اذعان كرد كه مكان داستانىاش در دو رمان نخستش صرفا «تخيلي» بوده است: «من سالهاى كودكى و نوجوانىام را در حالى پشت سر گذاشتم كه تصوير بسيار واضح و مشخصى از اين كشور در خيالم داشتم، كشور بسيار مهمى كه من پيوندهاى عاطفى بسيار محكمى با آن داشتم... در انگليس هميشه داشتم اين تصوير خيالى را در ذهن خودم مىساختم، يك ژاپن خيالي!»
جوايز ادبي
نام ايشى گورو 2 بار در فهرست بهترين نويسندگان جوان بريتانيا كه هر ساله به انتخاب مجله ادبى معروف «گرانتا» معرفى مىشوند، آورده شد: يك بار در سال 1983 و بار ديگر در سال 1993. او در سال 1986 با رمان «هنرمند در دنيايى معلق» برنده جايزه «ويث برد» شد. گفتنى است اين رمان در همين سال نامزد جايزه بوكر هم شده بود. ايشى گورو با سومين رمانش «بازمانده روز» كه در واقع شاهكار او نيز محسوب مىشود جايزه «بوكر» را در سال 1989 از آن خود كرد. ايشى گورو به جز اينكه با رمان بازمانده روزگ برنده بوكر شد با رمانهاى «هنرمند در دنياى معلق» و «وقتى يتيم بوديم» و «هرگز رهايم مكن» نيز نامزد كسب اين جايزه معتبر ادبى شده بود. ايشى گورو در سال 1998 از سوى وزارت فرهنگ فرانسه مدال هنر و ادبيات را دريافت كرد. مجله تايم هم در سال 2005 فهرستى از 100 رمان برتر را از زمان انتشار اين مجله منتشر كرد كه رمان «هرگز رهايم مكن» يكى از اين صد رمان برتر بود.
يکشنبه 27 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 466]